بهار ِآزادی ما خواهدآمد

بهار ِآزادی ما خواهدآمد
در پهنه ی گیتی، انسانِ کار و هستی خستگی ناپذیر با هم در حال شدن و بودن بی انتها هستند. زندگی جاری، آزاد و پویا روال زنده، زیبا، شایسته و بایسته ی خود را از دیرباز همیشه بیرون از اراده ی بیمار این یا آن گنگِ پوکسر، این یا آن کودن مال اندوزِ دزد و نانِ مردمخور، این یا آن کجمدار شاهی و دیو شیخی تبهکار، همواره راه درست خود را مستقلا بر زیرپاهای استوار یافته و هدف را پیوسته در سرِ جستجوگرش داشته و دارد؛ و شگفتا که در درازای تاریخ پُرفراز و فرود پیدایش زمین و انسان در کنار دعاوی پوچ و دهان پرکن آسمانی ها و شاهنشاهی ها، که جز بر خرابه ها و خونابه های زمین اثری از آنان در زمانه های بیدادگرهای شان نیست؛ ” هستی کنونی” اما، همواره نقش سازنده ی انسان های جویا را بیش از پیش بر چهره رنگین خویش پرداخته و پاس می دارد. ادامه‌ی خواندن

روز از نو، زور از نو

روز از نو، زور از نو

مزه ی گسِ نتایج یکسان انتخاب های بی هوده نظام بحال پائینی ها، مخالفانِ و فریبخوردگان، همانطوریکه انتظارش می رفت بکام نامردمان، نامرادان و پراکندگان تلخ نشست و تضاد آنها را بیش از پیش برابر هم نهاد، و منافع ناسازگارشان را برجسته تر از گذشته پیشاروی مبارزه ی آتی شان گذاشت. نه کشاکش های مردمفریبانه ی اصولگرایان بعنوان انتخاب اصلح، و نه دیگر های و هوی های اصلاح جویان و دغلکاران همسوی آنان، در تعریف ملی اسلامی کشورم کشورم، و نه دست بردن غیبی در شمارش آرا برای تأمین سقف لازم اتوریته ی خامنه ای، هیچکدام رنجمان نمی دهد؛ چراکه ما ذات پلید و تمامیتگرای روحانیت و همگرایان متقلب له و علیه او را می شناسیم و بهمین خاطر تاسرنگونی کل بساط شان ایستاده ایم. مگر نه این است که همگی آنها دست در پختِ آش شله قمکار انتخاب های تاکنونی باهم داشته، و نتایج آنرا پیوسته از پیش همچون همیشه در یک دیگ مشترک نظم و نصب کرده بوده اند؟ و ثمره ی آن تلاش ها نیز بقای نظام جنایکار، تکقطبی و ارتجاعی خلافت شیعی بوده و هست که همچنان بر تارک هستی ایرانی و ایران نشسته، و می خواهد بر فردا هم با حمایت های به اصطلاح غیبی حاکم باشد. ادامه‌ی خواندن

مذهب، ملت، نژاد و انتخابات

مذهب، ملت، نژاد و انتخابات

آیا بیداری اجتماعی و دانش شناخت از ضرورت استقلال صف بندی طبقاتی، و نه ناسیونالیستی، مذهبی و نژادی، در میان مردم و ملت های ستمزده ی استبداد مذهبی ما پاگرفته است؟ آیا باورِ بخودِ کلان و تعهد به پذیرش فرهنگِ رنگینی( نوعِ انسان) لااقل در میان مردمان کار، ستمدیگان، زحمتکشان و تنگدستان به عنوان” شهروندان برابر” راه و جا یافته است؟ آیا کارگران و لایه های میانی خانه خراب که همه حال تابع بازارِ کار و قوانین بهره کشانه ی مزدبگیری می باشند، هوشیاری لازم جهت اتحاد و حفظ منافع خود در برابر دشمنان مشترکِ ملت ها و کارگران را دارند؟ یا نه بسان گذشته ها و بنام مذهب و ملت برتر و نژاد اصیل همچون همیشه کلاه گشادی بر سرشان می رود و هنوز اینجا و آنجا بسادگی گول تاکتیک ها را خورده و صف مشترک خود با دیگر کارگران ملت های رنجبرده را گم کرده و در بازی قماروارانه دلالان مختلف سرمایه داری داخلی و خارجی، آنهم با نام های فریبنده پیوسته می بازند؟ این پرسش ها مصادف شده با برگزاری انتخابات مسخره ی رژیم و دیدگاه های پیرامون آن که مقاله می خواهد به بخشی از آنها پاسخ کوتاه طبقاتی بدهد. ادامه‌ی خواندن

انتخابِ جدائی دین از دولت

انتخابِ جدائی دین از دولت

تلاشی کرم وار در لاشه ی خودکامکیِ فردی ـ مذهبی ـ مافیائی، میان کل باندهای ( تندروان و نرمش سرایان) یکبار دیگر با اسم رمز “انتخابات”در پیش چشم مفسران سیاسی و اپوزیسیون پراکنده قراردارد. اپوزیسیون رنگینی که در بیرون از گود مبارزه دمکراتیک ـ اجتماعی ـ طبقاتی ست و برای دگرگونسازی های تدریجی و بنیادی از آغاز تا همینک بدلیل شکست انقلاب، خفقان صرِف و سرکوب سیستماتیک مذهبی اخته مانده است. چراکه بر اساس اصول بنیادِ دینی، ساختار حکومت مطلق مذهبی و از آن هم خشکتر قوانین دگرگون ناشونده ی”الهی ـ ولائی” جمهوریت جزو حکومت محسوب نشد، و عملا هم سازماندهی تشکل های مستقل اجتماعی ـ طبقاتی نیز در این دوران بلند جایز نبوده و اپوزیسیونِ متشکل از احزابِ “آزاد، مستقل و سکولار” که بتواند آزادانه فعالیت سیاسی کند، هیچگاه وجود خارجی نداشته و هیچیک از ابزارهای اثرگذاری فراگیر و قانونی در سمتگیری ها بسوی این یا آن طبقه ی اجتماعی در همه ی انتخابات ۳۷ ساله راه نداشته و پیشینه ی تاریخی هم ندارد. به باور من قطب بندی طبقاتی اپوزیسیون به معنی مرسوم آن در ساختار بورژوا اسلامی اصلا موجود نیست. زیرا اپوزیسیون همان بانیان رانده شده ی این رژیمند که بارها برای سهم بیشتر از ثروت و قدرت با هم ستیز داشته ولی همزمان اما، مقابل اراده ی مستقل و آزاد مردم نیز بوده است و برای بقای منافع خود و سردمداران، همیشه در کنار “حاکمیتِ مسلط و مطلق” مانده و اهداف متفاوتی از خودکامگان نداشته است. ادامه‌ی خواندن

مرگِ ٣٧ ساله ی گفتمان

مرگِ ۳۷ ساله ی گفتمان

همه می دانیم که گفتمان آزاد، رنگین و سکولار پیش از پیدایش استبداد مذهبی نیز وجودنداشت؛ شاهان پهلوی بسان ولایات، خودسر بودند و گفتمان ستیز. بهتر گفته باشم: پلورالیسم، همفکری و چالش ساده نظری در قاموس فرهنگ گذشته و حالِ کشور، احزاب و سازمان های ما، هرگز وجود خارجی نداشته است تا مگر بشود برای گشایش ِسختی ها و یافتن راهکارها و دریافت های همگانی، شیوه های فراخ تر و برآمدترِ دانش مردمی ـ تجربی ـ سازمانی را تشویق کرد، ژرفش داد و به همراهی نیروهای ماهر، مستقل و توده ای، و بیرون از دوایر حاکمیت، اراده ی آگاه، تحولجو و اجتماعی آنرا مهیا و در قوانین استوارساخته، و برای گفتمانِ آزاد و برابر، جوامع طبقاتی را همسو، و اهداف مشترک شان را علیه موانع یک کاسه کرد. ملت ها و جوامع رنگین ما و همسایه ها تا بوده عادت به خودرائی سران و گفتمان ستیزی آنان داشته و هنوز دارند.

ادامه‌ی خواندن

زور و اراده ی آزاد

زور و اراده ی آزاد

تمامیتخواهی (توتالیتاریسم) در مسیر تاریخ جهان اوج و فرودهای فراوانی داشته و از دیدگاه منافع خودکامگان پیوسته تعابیر و دلایل وجودی متفاوتی یافته است. برای نمونه فرهنگ هیتلری آنرا با تئوری برتری نژاد “آریائی” آمیخت و می خواست که نژادش تکثیر و قلمرواش جهانی شود و بر هستی رنگین حکم براند؛ جنون و حماقتی که پیآمد آن را ما می شناسیم. توتالیتر فرقه شیعه خمینی هم بسان اسلاف خود و با نام “الله” خواسته و می خواهد همه دیرک های سست خیمه ی اسلام را با فقه و ولایت فقیه مطلق خویش پایدار سازد و جهان اسلام را تنهائی نمایندگی کند؛ سفاهتی که جنگ های ۱۴۰۰ ساله سنی و شیعه بی هودگی دعاوی هردو سو را بسود مسالمت محکوم می کند. اما، تفاوت این دو توتالیتاریسم، فاشیسم و راسیسم ِفردی و مذهبی در این است که ادعای هیتلر در یک کشور پیشرفته صنعتی پیدا شد، و خودکامگی و فاشیسم خمینی در یک کشور پیشا صنعتی! اما زمینه های ظهور هردو آنها و اشکال دیگر توتالیتاریسم شناخته شده جهانی، اغلب یکسان بوده و همیشه منشأ عینی برای زدودن تعارض ها و تضادهای طبقاتی بسود طبقه حاکم و بخش “مرفه موتلف” چه داخلی و یا جهانی داشته است. در کنه توتالیتاریسم، بهمریزی جایگاه طبقاتی و استراتژی اش، پنهان سازی بهره کشی انسان از انسان می باشد که او آنرا با نژاد و مذهب و…مغشوش کرده و به زدودن صف بندی های مستقل برای به شکست کشاندن رودرروی ها و سهم بری های طبقاتی در عمل می پردازد. ترفندی که استفاده از منابع تولید و برداشت اجتماعی را نابرابر خواسته و می داند؛ حیله و هدفی که در راهبرد ها و راهکارهای سیاسی اقتصادی توتالیتاریسم پیوسته پوشیده می ماند. ادامه‌ی خواندن

مادر بهکیش

مادر بهکیش

مادر بهکیش رفت
او، یادی و آبروئی گذاشت
لهیده شده، به دل تاریخ رفت.
داغدارترین مادر جهان
از ستم “با خدایان”
باری، رهائی یافت و رفت.
دلریشترینِ دل های پاره بخاک رفت
جگرسوخته ترین جان های سوخته بخاک رفت. ادامه‌ی خواندن