فردا و چکاندن ماشه ی فریاد / بهنام چنگائی

فردا و چکاندن ماشه ی فریاد

در عصری که انتخاب ِشرافت، همچنان صیغه ی مجهول آسمانی ست
و ریاکاری، از اوج شیونِ عزاها و موج بلندِ نوحه ها می بارد
و جنگِ لعنتِ ناکسان و جهلِ اسودِ سفلگان ادامه‌ی خواندن

تبین رژیم با حفظ حرمت قلم

تبین رژیم با حفظ حرمت قلم
رژیم ملکوتی خمینی، از آغاز رسالت آسمانی اش بر زمین شاه زده ی ایران، و در همان ابتداء کار دشمن واقعی خود را بیاری و توصیه ی امپریالیسم آمریکا خوب شناخت. او از دانش و تعهد مردمی و آگاهیرسانی چپ ها و کمونیست ها می ترسید و بشدت از آنها بیزار بود. بنابرین هوشیار و هدفمند علیه خانواده ی چپ بپاخاست. چند جریان را با وعده های دروغ گول زد و همراه خود ساخت؛ و نچندان دور علاوه بر کشتار همان فریبخوردگان، کل خانواده ی چپ و مخالفان را تا توانست در ۶۰ و ۶۷ قتلعام کرد و دیری نپائید که روشنگران را بنام دشمن خدا بی رحمانه تار و مار کرد. این شبیخون ضدبشری توانست تلاش افشاگرانه نیروهای چپ را خفه کند. البته دعاوی چپ هنوز زیر چماق ادله های جهل دکانداران مذهبی کوبیده، تحریف و تحقیر می شود. چرا؟ زیرا: بنا بگفته ی آخوند، چپ کافر است. ادامه‌ی خواندن

توهم به آخوند = تکرار ۵٧

توهم به آخوند = تکرار ۵٧
نظام خودرأی مذهبی در حال کله پا شدن است و باید با همبستگی طبقاتی و یکصدائی اجتماعی به فروریزی آن شتاب داد. زیرا: با بحران های عمیق اجتماعی ـ سیاسی ـ اقتصادی، چشمگیرترشدن جنگ درونی قدرت و ثروت، و بازترشدن شکاف پُرناشدنی سران جناح ها و باندها، گرفتاری در بن بست های دیپلماسی دشمنی افکنانه، سیاست ماجراجویانه جهانی، فرقه گرائی مذهبی ـ منطقه ای، ژرفش ناامیدی توده ای و اوج نارضایتی گسترده کارگری ـ معلمی ـ شهروندی علیه مشروعیت دولت دینی بی سابقه است. ادامه‌ی خواندن

راه کارگر و ریای ملا

راه کارگر و ریای ملا
مگر غیر از این است! که کل سیستم فاسد و تبهکار اسلام شیعی و سرکردگی سرمایه وابسته ی به نئولیبرالیسم و همچنین تجارت انگلی بازار در ایران، همگی جزو مافیاها و باندهای ۳۸ ساله ی له یا علیه رهبر نظام گندیده نبوده و نیستند؟ تازه! همگی می دانیم که حتی نقش روسای جمهور اصلاحچی ها هم جز بسان آچار فرانسه برای بازکردن پیچ و مهره های مختلف و زنگ زده بکار نرفته، نمی رود و نخواهدرفت. و همین داد و هوار چندش انگیز انتخاب این و آن نیز، نه بخاطر اعمال اراده ی کارگری ـ توده ای به سیاست و اقتصاد اجتماعی و دمکراتیک، بلکه تنها برای ژرفش و پیگیری دین و دولت باهم است. بنا بر این علاوه بر اینکه آقای رهبر، همه کاره است، همزمان کل نظام از همین امام که رهبر باشد تا نیروهای امنیتی، اطلاعاتی، دستگاه قضا، مجلس، سپاه و بسیج تا چایچی هر اداره ی ضدمردمی “نام و نان” چرب شان به بقای این بساط ضدبشری گره خورده است. این جماعت کمترین بهائی به عقیده مذهبی خود هم نمی دهند، بلکه بیش از همه خاطر حفظ جایگاه و انباشت بادآورده ی ثروت خوداند، خاظرند بخاطرش دست به جنایتی بزنند و بارهای بار زده اند. ادامه‌ی خواندن

کارگری یا گدائی؟

کارگری یا گدائی؟
برای گرامیداشت روز کارگران که خالقان هستی اند!

هیچ چیز و پدیده ای در گستره ی جهان مسخره دارتر، توهین انگیزتر و چالش فزاتر از این نبوده و نیست که بنام “کارگر” همیشه کار کمرشکن کنی ولی، حداقلی از برداشت سود که “مزد ناچیز” باشد، آنرا نیز بشکل گدائی و چندشناک تر از آن حق ات را، بر سر سفره ی انگل سرمایه، طفیل وار دریافت کنی. ادامه‌ی خواندن

انتخابات و دشمنانش

انتخابات و دشمنانش

برخلاف ادعای سران رژیم اسلامی حکومت و قدرت سیاسی امری عینی، زمینی و آدمی ست و نه الهی! و چالش برگزیدن، نوع سیاستورزی و کانون هدایت آن نیز، پدیده ای مرئی بوده و پیآمد انتخاب ها هم اهرمی مستقیم در خدمت به منافع طبقاتی این و یا آن طبقه است. خاستگاهی که مدعیان حکومت و برگزیدگان وابسته با تفاوت هائی پیوسته دشمنان اصلی گزینش مردمسالاری شایسته بوده و می باشد. از آغاز روند پیام رساندن، تبلیغ دیدگاه ها و انجام رأی گیری های هزارتوی، تا سرانجام، فرجام و انتخاب برگزیدگان، روند بلندی وجود دارد که بسیار آسان و توسط حاکمیت های مسلط شکننده است و یا توسط باند کاندیاها، و یاران خواهان برگزیدگی ها دچار دخل و تصرف های گردانندگان مافیائی ـ فرقه ای این یا آن می شود. بویژه، اگر انتخاب شدن در یک کشور استبدادی بسان ایران و ترکیه باشد، و روابط سرمایه سالاری وابسته و(مرکانتیلیسم ـ سوداگر بازاری) بر ساختار آن حکومت کند؛ آنگاه اغلب انتخابات، و بی کم و کاست برگزیدشدگان، جزو گروه حاکم، وابستگان به آن و یا در آینده ای نچندان دور، همان های برگزیده شده، جزو سرسپردگان دستگاه شده و در راستای بقای آن عموما محدود خواهندشد. و برآیند سازنده ای بسود توده ها نخواهندداشت. ادامه‌ی خواندن

همراه با سیزده بدر

همراه با سیزده بدر
در ایران آخوندی و ستمزده ایکه چالش مکتبِ گریه، با ندبه ی قوانین بوقی اش، سرزندگی انسان را با مرثیه و عزا و نوحه های ۳۸ ساله اش مجازات می دهد. و پیوسته با طبیعتِ سرزنده ی انسان و شوق انگیزی های او، ستیز خرافه پرستانه براه می اندازد. و شادی و شادمانی را بنام کفر به زنجیر اندوه می کشاند. در یک چنین دراندشت جلادزده ای، بی گمان باید فرصت های هستی را نجات داد. خنده را نسوزاند. و با همه ی توان و شتابان بفریاد دادخواهی شادابی و شیرین سازی زندگی شتافت. ادامه‌ی خواندن

دوست و دشمن رژیم و آقایش

دوست و دشمن رژیم و آقایش

آیا ظرف ۳۸ سال تاکنونی روشن شده است که دوست و دشمن شناخته شده رژیم ولائی در کشور کیست؟ یا صف بندی های پی در پی درونی و بیرونی رژیم که بارها دستخوش دگرگونی های ناگهانی شده، برای چیست! و بر پایه ی کدام اصول شفاف و قانونمدار این جابجائی ها پایبند بوده است؟ آیا جنگ های هردو رهبر، و پیدائی جناح های مخالف آنها اصولا ریشه اصلاحی داشته؟ یا دلیل و انگیزه آنها خواست اجتماعی را نشان داده! و یا لااقل این جدال های پیگیر مدافع منافع طیفی از طیف های طبقات را در این ستیزهای بلند نمایندگی کرده است؟ آیا دیپلماسی طنزوار نه شرقی و نه غربی رژیم، یک پایگاه ثابت سیاسی در میان دولتگردانان تاکنونی داشته؟ و در روابط کشور با جهان و کشورهای پیرامونی اصولیتی را برای اتکا به همسایگی مسالمتجویانه شناسانده است؟ به باور من، همه ی پاسخ ها نه هستند. آنهم درست در شرایطی که این ساختار همچون همیشه تمامیتگرا، تکرو، ولایتمدار و آخوندی مانده، و همچنان میان طبقات و لایه های زیرین و برحسب نیاز اینجا و آنجا چرخیده، و بنا بر “مصلحت و ضرورت تاکتیکی”خویش پیوسته، میانجیگری به اصطلاح دولت و امت را پرچم خود کرده و به تبع آن میان شان بسود حکومت مذهبی مانور داده است. ولی حاکمیت خودرآی هیچگاه تعلق خاطر به هیچکدام از طبقات نشان نداده و ندارد. چرا؟ چون: زیربنای دستگاه ولایت فقیه مطلق، پشتوانه و رهبریتی الهی دارد، و ناگزیر بیرون از اراده ی و امیال مردمی ست. ادامه‌ی خواندن