جامعه و ظرف آن انسان ها را میسازد و شکل و قواره میدهد .
انسان اروپایی ، با فرهنگ است و مودب . اهل جنگ و مرافعه نیست . وجودش انسان های دیگر را تهدید نمیکند . زندگیش را میکند و به دیگران کاری ندارد . اهل کار است و سفر کردن و دیگر هیچ . سوار ریلی است که هیچگاه از ریل خارج نمیشود . ریل هر کجا برود ، فعلا” او کاری ندارد . وضعیتش ثابت است . کلا” میشود گفت که یک بره است . برۀ سر به راه .
انسانیتش مرز مشخصی دارد . به یک معنا ساختگی است . از آن مرز گذشته ، انسان و انسانیت برایش معنایی ندارد . انسان اروپایی از میان تهی است . ربات وار زندگی میکند .
انسان غیر اروپایی در سطح و مقام فرهنگی اروپایی نیست . گرفتار جامعه است و فرهنگ آن که وبال گردنش شده است . خودش هم بخشی از آن فرهنگ است . فرهنگ جامعه وبالی است بر گردن خودش و دیگران .
بر عکس یک اروپایی از ریل خارج میشود . تند باد های جامعۀ طبقاتی سرنوشتش را میسازد . یا در صف دشمن است یا درصف ستمدیده . بره نیست و اگر هم باشد سر به راه نیست . در جامعۀ درهم برهم غیر اروپایی هنوز انسانیت مرز نمیشناسد . انسانها تهی نیستند . زندگی میکنند و مبارزه . بخشی زندگی و مبارزه میآفرینند . مقام انسان را زنده نگه داشته اند و بخشی قمه بدست سر میبرند و انسان را از وجودشان متنفر میکنند .
بهروز شادیمقدم
دسامبر ۲۰۱۹