انتخاب یا انقلاب؟

پروژه انتخابات ریاست جمهوری اسلامی علیرغم اسم بی مسمایش هر بار قادر است جامعه، از توده مردم گرفته تا فعالین سیاسی، از راست تا چپ جامعه،  از حامیان ج ا تا سرنگون طلبان را به عكس العمل وادارد. حتی آنجا که “شرکت نمیکنم” را جار میزنیم هنوز به نفی اتوریته جمهوری اسلامی نرسیده ایم بلکه ضمن پذیرش اتوریته، اعلام سرکشی کرده ایم. پس اتفاقی كه در حال نضج است مستقل از خواست توده مردم و اپوزیسیون جمهوری اسلامی آنقدر پر زور هست كه سكوت شكن باشد. اینكه صندوق رای حتی در پایدارترین و استوارترین دمكراسی ها نمیتواند عامل تغییر سیستم حكومتی (فرماسیون اقتصادی و سیاسی) باشد كه هیچ، حتی نمیتواند تضمینی برای تثبیت امكانات رفاهی در چارچوب اقتصاد سرمایه داری باشد، برای ما كمونیستها اظهر من الشمس است. پس چرا مضحكه ریاست جمهوری اسلامی –كه با هیچ معیاری نمیتواند انتخابات نامیده شودׅ–  چنین قدرتمند پا بمیدان میگذارد كه حتی چپ ترین بخش اپوزیسیون را نیز به عكس العمل وامیدارد؟ جواب این سوال را نمیتوان در ایران یافت.

همین چند ماه پیش در آمریكا انتخاباتی برگزار شد كه تمام دنیا، نه تنها طبقه حاکم كه تمام نیروهای سیاسی چپ و راست در اقصی نقاط جهان، را به عكس العمل واداشت. غوغای “چپ رادیكال” در یونان، پنج سال پیش، خود را با محوریت صندوق رای مجلس متجلی كرد. جنبش اشغال وال استریت بخاطر نداشتن آلترناتیوی برای “انتخابات” که نتیجه عدم تمایلش در دخالت در قدرت سیاسی بود، ریشه نگرفت، تداوم نیافت و بسرعت سركوب شد. دو سال پیش از آن در سال ٢٠٠٩ ایران حداقل در ظاهر امر شاهد اعتراض به نتیجه “انتخابات” بود. شركت در انتخابات چه در اتریش و برزیل و یونان كه اجباری است ولی عملا اهرمهای اجبار بكار گرفته نمیشود و چه در جمهوری اسلامی كه بظاهر آزاد است اما عملا اهرمهای شركت اجباری بكار برده میشوند، ظاهرا اهرم تغییر رژيم اند. نتیجه بهار عربی، وقتی مانند سوریه و لیبی و یمن دیوانه وار سلاخی نشد، در تونس و مصر به برگزاری انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ترجمه شد. حتی قصابی مانند بشاراسد (با حمایت ایران و روسیه) چنان به تقدس انتخابات در نزد حاكمان و محكومین مطمئن است كه وعده انتخابات را معادل توجیه كشتار صدها هزار نفره اش میداند.

علت اینكه هر اوباش حاكمی، هر جنایتكار تكیه بر قدرت سیاسی میداند كه میتواند هر مضحكه ای را با برچسب انتخابات به یك واقعه مقدس تبدیل كند، تمكین توده مردم به تغییر حكومت از كانال صندوق رای است. علاوه بر این قاعده کلی، از آنجا که جمهوری اسلامی هیچگاه نتوانسته است حاکمیتش را تثبیت کند، “انتخابات” تنها یکی دیگر از اشکال مختلف سرکوب در جمهوری اسلامی است. ج ا هم اسلحه، زندان، شکنجه و اعدام را برای سرکوب مخالفینش بکار میبرد و هم بدلیل عدم ثبات، تصویر دروغینی از حمایت “مردم” (درقالبهای مختلفی از قبیل برگزاری روتین مراسم نماز جمعه، تجمعات مختلف در بزرگداشتهای متفاوتش و معرکه های انتخاباتش) را بعنوان ابزار نرم ارعاب علیه مخالفین از جمله علیه توده زحمتکش، بکار میبرد.

خوشبختانه، در چند سال گذشته برای همه روشن شده است که تنها با پا به میدان گذاشتن جنبش کارگری میتوان جمهوری اسلامی را بنفع توده زحمتکش از صحن تاریخ جارو کرد. از سوی دیگر بنظر میاید ابزار انتخابات جمهوری اسلامی حتی در شیادانه ترین شکل مهندسی شده آن از کار افتاده باشد، تحریم عمومی خیمه شب بازی جاری بر این امر دلالت دارد. حال اگر جنبش کارگری فعلانه پرچم اداره شورائی را بلند نگه دارد، میدان عملش صندوق رای و انتخابات نخواهد بود. این اما انتخاب جنبش کارگری است، آیا جنبش کارگری به ناکارا کردن ابزار سرکوب انتخابات بسنده میکند یا با برافراشتن پرچم حکومت شورائی نه تنها مضحکه انتخابات را روی سر برگزارکنندگانش خراب که راه انقلاب را هموار میکند؟

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate