اگر ما مردم چشم از هفت تپه برداریم، و …

اگر ما مردم چشم از هفت تپه برداریم، و هفت تپه یادش برود که حمایت وسیع ما مردم را دارد، از این اتفاق‌های بد خواهد افتاد که شرحش را در زیر ملاحظه می‌کنید:

«هفت تپه – کانال مستقیم کارگران (امروز، ۲۱ مه ۲۰۲۱، ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰)

رئیسی به کارگران هفت تپه سلام رساند و بسته ای هم همراه سلامش ارسال کرد!

«نادری نماینده تهران توئیت کرده که به دیدار رئیسی رفته و رئیسی سلام به کارگران هفت تپه رسونده و گفته مراقب باشید اتفاقی نیفته تا دوره انتقالی انجام بشه و تیم مدیریت جدید بیاد. البته رئیسی همراه این سلام خودش یک بسته مخصوص هدیه هم ارسال کرده. وقتی بسته رو باز میکنیم می بینیم یک چماق توشه. منظورش چیه؟ وقتی داشتیم فکر میکردیم منظورش چیه خبر رسید که وکیل کارگران هفت تپه رو همون روزا دادگاهی کردن. فهمیدیم منظور رئیسی از سلام رسوندن چی بوده!

«ما از حالا به بعد در مورد انتخاب و نقش رئیسی با همه کارگران در سراسر کشور صحبت میکنیم. عدالت خواهان حکومتی فقط برای بهره برداری سیاسی سلام می فرستن اما تا اخرین روزی که در مسند و مقام هستن دست از سرکوب کارگر بر نمیدارن. امکان نداره رئیسی ندونه حسینی پویا دادستان خوزستان و نظری دادستان شوش پشت پرده این پرونده سازی هستن. میدونه و کاری نمیکنه. فردا هم میخواد رئیس جمهور بشه مثل روحانی بگه من هم دیر متوجه شدم. من خواب بودم که خبرش رسید! فرقشون چیه؟

«پرونده خانم #فرزانه_زیلابی وکیل کارگران هفت تپه باید ظرف همین چند روز مختومه بشه. این دیگه استاندار نیست که رئیسی بخواد ازش انتقاد کنه.این مستقیما قوه قضاییه و شخص حسینی پویا و نظری دادستان و مستقیما خود رئیسی هستن.

«پیام همکار

«انتشار: کانال مستقل کارگران هفت تپه»

                                                               ****

پیداست که لب کلام اینست: «رئیسی سلام به کارگران هفت تپه رسونده و گفته مراقب باشید اتفاقی نیفته تا دوره انتقالی انجام بشه و تیم مدیریت جدید بیاد».

 

پس با دو مرحله روبروئیم: ۱- دوره انتقالی، که دارد طی میشود، و ۲- دوره آمدن «مدیریت جدید» ببعد. در دوره اول، دوره جاری، بنا بر اخبار متعدد رسیده از منابع کارگری، غارت و دزدی بدست عمال رنگارنگ مراکز قدرت‌ در داخل و خارج شرکت در جریان است. این وضع معنایی جز این ندارد که «تا مدیریت جدید» آقای رئیسی برسد فعلا عمله اکره ریز و درشت و مستقیم و غیرمستقیم وابسته به حکومت دارند همان رسالت همیشگی خود حکومت یعنی دزدی و چپاول را بطور «غیررسمی» اما با کارآئی بالا به انجام می‌رسانند. در دوره دوم هم که فیلم هنوز شروع نشده پیداست تکراری خواهد بود! مدیریت جدید با ماموریت سازماندهی سریع استثمار و دزدی وارد صحنه خواهد شد، و برای اینکه «زمام» از دست رفته امور را مجددا بدست گیرد واضح است که باید به کارهایی دست بزند که دو سه رقمش را در اطلاعیه بالا از زبان خود کارگران خواندید. می‌ماند این تاکید رئیسی بر  اینکه «مراقب باشید» یک وقت «اتفاقی نیفته». این جملۀ «مراقب باشید – یا مراقب باشیم – در این دوره انتقالی اتفاقی نیفتد» را آنقدر شنیده‌ایم که دیگر سوال برانگیز شده است.

 

آخر این چه «اتفاق»ی است که آقای رئیسی شخصا و از نوک قله قدرت نگرانش است؟ اگر منظور از این هشدار ِ«اتفاقی نیفتد» غارت است، که همانطور که گفتیم غارت از روز بعد از خلع ید شروع شده و با راندمان بالا بدست خود حکومتی ها ادامه دارد؛ بطوری که حتی «حراست» هم مرخصی گرفته و تا اطلاع ثانوی به کمک دزدها شتافته. یگان ویژه هم که مثل روز روشن است برای جلوگیری از «اتفاق» دیگری به هفت تپه تشریف فرما شده! نتیجه می‌گیریم که «اتفاق» مورد نظر باید برای کل حکومت «اتفاق» عمیقا شوم باشد که مساله مرگ و زندگی را برایش روی میز می گذارد – اتفاق شومی که حکومت اولا از زبان رئیسی «سلام می رساند» و قبل از همه به خود کارگران پیغام می‌دهد مراقب باشند این اتفاق نیفتد؛ چون دیده‌اند که هیچ نیروئی بهتر از خود کارگران نمی‌تواند باعث شود اتفاقی بیفتد یا نیفتد. ثانیا، معلوم می‌شود یگان ویژه را هم با آخرین تجهزات سرکوب و پیش از رساندن «سلام» رئیسی به هفت تپه رسانده بودند که اگر احیانا این «اتفاق» بدست کارگران، یا در واقع بدست کارگرانی از داخل خود کارگران، جلویش گرفته نشد، نیروهای یگان ویژه ی سرکوب بیایند و جلویش را با سرنیزه بگیرند. 

حال کافیست این قطعات پازل را در کنار هم بگذاریم تا شمایل «اتفاق» کذائی ظاهر شود! اگر یادتان باشد خلع ید از دید کارگران قرار بود نقطه آغازی، تخته پرشی، برای رسیدن به اهداف خیلی بهتر و جدی‌تر بعدی باشد که در راس آنها تحقق کنترل شورائی و کنترل کارگری و نظارت کارگری و امثال اینها قرار داشت. و «اتفاق»ی که از زمانی که مطرح شده تا امروز برای حکومت شوم و مایه وحشت بوده همین دو سه کلمه «اداره شورائی» و «کنترل شورائی»، و حتی «نظارت کارگری» است که بعدا مطرح شد.  این آن «اتفاق»ی است که زمین و زمان باید «مراقب باشند در دوره انتقالی نیفتد»، چون اگر قرار باشد بیفتد مساعدترین موقعش طبعا همین «دوره انتقالی» است، یعنی دوره‌ای که  مدیریت جدید هنوز سر و کله‌اش پیدا نشده و در نتیجه زمام دو امر اساسی استثمار و سرکوب بی صاحب روی زمین افتاده است. 

حساسیت دوره انتقالی از این زاویه را حکومت، که مثل همه رژیم‌‌های سرمایه‌داری وقتی پای مالکیت در میان است ابدا حاضر نیست کوچکترین ریسکی بکند، کاملا بدرست و بموقع متوجه شد، و بر اساس آن عمل کرد – به این ترتیب: اول دست عمله اکره اسدبیگی و بقیه دزدها و غارتگرها را باز گذاشت تا کارگران و رهبران‌شان که هنوز مشغول چشیدن طعم پیروزی خلع ید بودند را با یک جو هرج وسیع روبرو و به این سیله شوکه کند، یا کارگران را بقول آمریکایی‌ها مثل گوزن یا آهوئی که وسط جاده نور بالای ماشین توی چشمش می‌افتد و همانجا خشکش می‌زند، هاج و واج و بیحرکت به تماشا وادارد. 

در جبهه مقابل، در جبهه کارگران، آماده نبودن رهبری هفت تپه یا، فرقی نمیکند، نبود یک رهبری واحد محکم مسلط بر اوضاع برای بدست گرفتن کنترل و اداره شرکت در دوره بعد از خلع ید،  زمینه را برای بازگشت سریع و سرکوبگرانه مالکیت دولتی فراهم کرده است. بازگشت مالکیت دولتی و آمدن «مدیریت جدید» حافظ آن غیر قابل انتظار نبود، اما بموقع دست جنباندن و یگان ویژه سرکوب را قبل از نزول اجلال مدیریت جدید به هفت تپه گسیل کردنش قدری تعجب‌آور بود. ولی باز، از دیدگاه غریزه طبقاتی حاکمیت که نگاه کنیم، هیچ وسیله‌ای برای زهره چشم گرفتن هرگز بهتر از بریدن سر گربه دم حجله نبوده و نیست.

بنابراین، آنچه حکومت برای مسلط شدن بر اوضاع بعد از خلع ید انجام داده در مجموع قابل فهم و بنابراین کمابیش قابل انتظار بوده است. اما در جبهه مقابل، در جبهه کارگران، روی نیاوردن و استمداد نطلبیدن رهبران از مردم از همان روز اول شروع دزدی‌ها که بقول خود کارگران با «صدها دسیسه ضدکارگری» دیگر همراه بوده، تا حد نسبتا زیادی غیر قابل فهم است. بنظر من همین مورد غارت اموال شرکت مثال بسیار قابل تامل و تعمقی است. ما در همان فردای خلع ید از طریق سوال خنیفر از بخشی در لایو اینستاگرام متوجه شدیم که اموال شرکت دارد بغارت می رود. هیچ چیز ساده تر از جلوگیری از این غارت ها با کمک مردم نبود. با یک تظاهرات پنجاه نفره در شوش یا هفت تپه میشد به اطلاع مردم رساند که اموال شرکت را که اموال خود شماست دارند غارت میکنند؛ برای حفظ  اموال تان به شرکت بیایید. ظرف چند ساعت چند هزار نفر بطرف شرکت حرکت میکردند و شبانه روز پاس میدادند که کسی نتواند سرسوزنی از اموال شرکت را بدزدد. تازه یک اثر جانبی اما مهم این بسیج هم این می بود که روحیه نیروهای یگان ویژه را چنان تضعیف میکرد که معلوم نبود برای روز موعود این نیرو اصلا بدرد رژیم بخورد! تکیه نکردن رهبری به مردم، به سپاه عظیم و قدرتمندی که با استفاده از فرصت مقطع خلع حمایتش از مبارزات کارگران هفت تپه را در چنان سطح وسیعی اعلام کرد که خود اسماعیل بخشی در اولین صحبتش در روز اعلام خلع ید آن را بعنوان محتوای اصلی پیروزی کارگران  اعلام کرد و گفت «از ما می پرسند دستاورد هفت تپه چی بوده؟ کارگران چه پیروزی بدست آورده‌اند؟ خب، همین که هفت تپه به یک گفتمان اجتماعی تبدیل شده، همین که موضوع هفت تپه نقل همه جمع‌ها شده، از مخالفین‌مان تا موافقین‌مان در تمام حوزه‌های علوم انسانی )در عرصه‌های) اقتصادی، سیاسی، فلسفی، جامعه شناسی (در مورد آن بحث‌های دانشگاهی می‌کنند)، دانشگاهیان، کوچه بازاری‌ها (منظور «مردم کوچه و بازار» است)، کارگران، معلمان …  دانشجویان و بازنشستگان (از ما حمایت کردند)»؛ و در جای دیگری از همین سخنرانی درباره «حامیان» کارگران از پنج سال پیش تا روز خلع ید می‌گوید: «شما امروز امید کارگران ایران شده‌اید. ما باید با همه جا پیوند برقرار کنیم، با همه جای ایران … مردم ایران مردم خوبی هستند، حمایت‌مان کردند». بنابراین بروشنی پیداست که محروم کردن مبارزات کارگران هفت تپه، و به این اعتبار مبارزات کل طبقه کارگر، از حمایت وسیع و قویا اعلام شده ی مردمی تا همینجا اشتباه مهلکی بوده است؛ همانطور که کار ارتشی که خودش خودش را خلع سلاح کند اشتباه مهلکی است. 

هنوز هم دیر نشده، اما باید سریعا دست جنباند و خواستار دخالت مردم در تمامی سطوح نظری و عملی برای پیشبرد مبارزه شد. مطرح کردن علنی بحث‌های داخلی رهبران، کلنجار رفتن‌های حکومت با رهبری و با بدنه کارگری و مشکلات عملی آنی و آتی با مردم، که تنها راه حل این مشکلات و موانع است، اگر در سطح وسیع و از بلندگوهای قوی انجام نگیرد، دقیقا معادل خلع سلاح هفت تپه بدست خود مبارزین هفت تپه خواهد بود.  

در یک سطح بالاتر، کلی‌تر و حیاتی‌تر، فرصت تاریخی پیوند خوردن آرمان والای کارگری یعنی سوسیالیزم، آنهم نه تنها با خود طبقه کارگر بلکه با بخش عظیمی از توده‌های زحمتکش که جان‌شان از سرمایه‌داری و اختلاف طبقاتی و سایر بلاهای سرمایه‌داری به لب رسیده، فرصتی است که اگر از دست برود لطماتش رهائی جامعه از شر نظام آدمخوار حاکم را سال‌ها به تعویق خواهد انداخت. هیچ چیز بیشتر از استفاده کردن یا از دست دادن این فرصت طلائی تاریخی نمی‌تواند کل زندگی مردم کشور را در آینده نزدیک به یکی از دو قطب شعار «سوسیالیزم یا بربریت» نزدیک کند. و در جائی که فراهم آوردن این فرصت تاریخی عمدتا نتیجه مبارزات پنج ساله خود کارگران هفت تپه بوده، خود کارگران هفت تپه اولین قربانیان آن خواهند بود و شدیدترین لطمات را حتی در کوتاه مدت از این یاری نخواستن از مردم خواهند خورد.

جمشید هادیان

۲۱ مه ۲۰۲۱، ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate