رضا پهلوی آقازاده حکومت اسلامی

رضا پهلوی همانی است که تا دیروز تا قبل از خیزش پاسارگاد و دی ماه ۹۶، کسی او را جدی نمی گرفت و در معادله اجتماعی جایی نداشت و بیشتر به عنوان فردی بی بو و بی خاصیت شناخته می شد. تمام کارش این بود که به خاتمی و موسوی و کروبی تبریک بگوید. افتخارش این بود که اصلاح طلبان و پاسداران و لابی های رژیم او را آدم حساب می کنند و با او تماس تلفنی دارند و در مهمانی های جیره خواران رژیم در واشنگتن می رقصد. بجز این کاری نکرد و چیزی نبود. اما در چند سال اخیر یک فرصت باد آورده نصیب اش شده است. این فرصت و ثروت باد آورده چیزی نیست جز گرایش بخشی از جامعه ایران به هویت ملی در مقابل هویت اسلامی. از طرفی دیگر باز در طی این چند سال در خیابان های ایران دیدیم که بخشی از جامعه به ستوه آمده از جهنمی که حکومت اسلامی در راستای خط جهانی سازی ساخته، افسوس و حسرت زندگی دوران قبل از انقلاب را دارد که خود را در شعار بازنشستگان اصفهان که “ما انقلاب کردیم چه اشتباهی کردیم” و شعار ” ایران که شاه ندارد حساب کتاب ندارد” نشان داد. طبیعی است در این بین نگاه و توجه بخشی از جامعه در میان نیروهای موجود سیاسی به رضا پهلوی جلب شود.

اما این حرکت و جنبشی که در ایران آغاز شده بسیار فراتر از افسوس دوره قبل ازانقلاب یا بحث جمهوری خواهی و پادشاهی است. این بحث ها را بیشتر خود کارشناسان رژیم در داخل و در خارج از کشور در همین سطح دامن می زنند تا اصل قضیه تا این جنگ هویتی و تاریخی و اعتقادی که در برابر رژیم سر برآورده به حاشیه برود. این گرایش فکری که امروز در جامعه ایران زنده شده محصول یک دگرگونی بنیادی در شیوه نگرش بخشی از جامعه به هویت و تاریخ خودش است. اینگونه جنبش فکری در دوره بعد از اسلام در ایران بارها اتفاق افتاده و قد برافراشته است. بعد از ۵۰۰ سال از دوره صفویه تاکنون برای اولین بار است که یک بخش از جامعه ایران از لحاظ فکری و هویتی دارد به جنبش های سترگ و عدالت خواهانه قبل از صفویه پیوند می خورد. زنده شدن این گرایش فکری در جامعه امروز ایران فقط برای رژیم ایران خطرناک نیست، بیش از همه برای صاحبان جهانی سازی خطرناک است. این گرایش به هویت جویی، امروز فقط در ایران و مسئله ایران نیست. این گرایش به شکل های مختلف در بیشتر جوامع در مقابل جهانی سازی سر برآورده است. در آمریکا اگر ترامپ با موضع گیری های تند و تیز علیه جهانی سازی سبب شد تا بخشی بزرگی از مردم و کارگران و کشاورزان آمریکا که قابلیت زنده شدن را داشتند علیه جهانی سازی زنده شوند، رضا پهلوی ماموریت دارد که آنچه در ایران دارد شکل می گیرد را به نفع حکومت اسلامی و صاحبان جهانی سازی تخریب کند. حمله رضا پهلوی به این گرایش فکری در ایران فراتر از رضا پهلوی است و مکمل بلایی است که بر سر ترامپ آوردند. این تضمین امنیتی به حکومت ایران و مکمل مذاکره برجام است. برجام نام مستعار جلوگیری از فروپاشی رژیم است. این موضوع آن قدر روشن و عریان است که رادیو فرانسه در فوریه ۲۰۲۱ به نقل از روزنامه لوموند می گوید:” بایدن می خواهد با اتخاذ برخی تدابیر تشویقی، اقتصاد بی رمق ایران را از مرگ نجات داده و از فروپاشی حکومت یا افتادنش از پرتگاهی که در لبه آن قرار گرفته جلوگیری کند.”

همکاری رضا پهلوی با حکومت اسلامی و گلوبالیست ها، نه از یک موضع سیاسی و تاکتیکی است و نه او مزدور و مامور آنهاست، بلکه او با موضع گیری ها و عملکردش در طی این سال ها نشان داده که به لحاظ اعتقادی و هویتی به اسلام باور دارد و ماهیت اش همین است. او در این زمینه چنان فناتیک است که اسم دخترش را در آمریکا “نور زهرا” می گذارد. در حالی که خود حزب اللهی های رژیم در آمریکا اسم دخترشان را “نور زهرا” نمی گذارند. او چنان نگران اسلام است که هر جا فرصت پیدا می کند، نگرانی اش را از تنزل جایگاه و منزلت روحانیت و اسلام در ایران اعلام می کند. وقتی چند سال پیش گروهی از مردم در پاسارگاد شعار دادند ” ما آریایی هستیم عرب نمی پرستیم” و همه می دانند که این شعار علیه مردم عربستان یا عراق نبود. بلکه به نماد های ایدئولوژیکی و اعتقادی حکومت اسلامی شلیک کرد. او در واکنش به این شعار سراسیمه در کیهان لندن اعلام کرد :” اگر قرار باشد به اسلام توهین شود همان بهتر که جمهوری اسلامی بماند” او تا آنجا هوای رژیم و پاسدارانش را دارد که وقتی رژیم نمایش حمله داعش به مجلس را طراحی کرد، او در رادیو فردا سپاه رژیم را حافظ امنیت مرزهای ایران معرفی کرد و چنان از پاسداران رژیم تعریف و تمجیدی کرد که گویی یکی از فرماندهان سپاه پاسداران دارد صحبت می کند.

دفترش در واشنگتن پاتوق لابی ها و مهره های رژیم است. نازی افتخاری دختر دایی همسرش همان زمان که در دفتر او مشغول کار است، به هر دانشجویی که با سازمان نایاک تریتا پارسی همکاری می کند ۵۰۰۰ دلار کمک هزینه در نظر می گیرد. او چنان نگران ضربه خوردن نیروهای نظامی و امنیتی رژیم است که در طی این سالها هرگاه در ایران اعتراضی علیه رژیم صورت گرفته او دلواپس بوده که از طرف مردم زخمی به نیروی های امنیتی تا دندان مسلح رژیم نرسد. او این تعریف و تمجید از سپاه را به عنوان یک تاکتیک جلوه می دهد که سپاه از رژیم ریزش می کند و به سمت او می آید. او نشان داده آنقدر احمق نیست که نداند نیروهای هر حاکمیتی زمانی ریزش می کنند و از درون فرو میریزند که در اثر رشد جنبش های اجتماعی یا ورود پارامترهای دیگر تعادل قوا بر ضرر حاکمیت تغییر کند. در مصاحبه اخیرش با صدای آمریکا مبارزه و مقابله مردم با نیروهای سرکوبگر رژیم را خشونت محور می نامد و اراجیفی را در فواید دموکراسی و مضرات دیکتاتوری سرهم می کند تا دستگاه های امنیتی و نظامی رژیم را از ضربات و خشم مردم بجان آمده دور کند و بازوی سرکوب رژیم را حافظ امنیت مردم معرفی کند. می گوید اگر مردم بخواهند از خودشان دفاع کنند باز همین نیروهای انتظامی سپر دفاع مردم هستند. این پرت و پلا گویی نه از حماقت سیاسی که از یک شیادی و پفیوزی حساب شده می آید. او کمک به حکومت اسلامی را با اراجیفی چون اول باید متخصصین بنشینند تصمیم بگیرند که چه چیزی جای جمهوری اسلامی بیاید یا مردم خودشان باید نوع حکومت آینده را انتخاب کنند پنهان می کند و همزمان با سرهم کردن این اراجیف، دقیقا در نقطه ای که رژیم احتیاج دارد زیرآب ضرورت رهبری در جنبش های اجتماعی را می زند. می بینیم این فقط نظر رضا پهلوی نیست. این خط در بی بی سی، صدای امریکا، ایران اینترنشنال، منوتو و… توسط کارشناسان داخل و خارج از کشور رژیم دنبال می شود و همه روی این ساز می کوبند که دوره رهبری تمامی شده است. درحالیکه به خوبی می دانند که در طول تاریخ هیچ حرکتی بدون رهبری نبوده و بدون رهبری حتی یک حرکت صنفی راه به جایی نبرده و نخواهد برد.

آنها هم می دانند جامعه ای که کارد به استخوانش رسیده و زیر انواع و اقسام فشارهای اقتصادی و روانی له شده، نیاز به یک آرمان هویتی و رهبری دارد تا از این فلاکت و بدبختی آزاد بشود. سه سال پیش نشریه آمریکایی پولیتیکو می نویسد که مشاوران دونالد ترامپ در اولین پیام نوروزی او بعد از رسیدن به ریاست جمهوری این موضوع را بررسی کردند که بگونه ای متفاوت عمل کنند و رئیس جمهور آمریکا در کنار رضا پهلوی پیام نوروزی خود را ضبط کند. ولی در نهایت مشاوران ترامپ تصمیم گرفتند چنین نکنند و یک پیام متعارف منتشر کنند. چندی بعد خبرهایی در فضای مجازی منتشر شد و گفته شد دلیل اینکه مشاوران ترامپ از این کار پشیمان شدند این بوده که بعد از بررسی هایی به این نتیجه رسیدند که رضا پهلوی آلوده به جمهوری اسلامی است و در نهایت از این کار به نفع خود جمهوری اسلامی بهره برداری می شود. می توان فرض کرد اگر رضا پهلوی اینگونه آلوده به اسلام و جمهوری اسلامی نبود، این حرکت در بخشی از جامعه ایران چه انگیزه و روحیه ای ایجاد می کرد و حتی جریان های مخالف این حرکت را هم از این خمودگی و مردگی بیرون می آورد و معلوم است که برای رژیم چه عوارض سنگین اجتماعی را در پی داشت. رضا پهلوی دقیقا مثل دامادشان اردشیر زاهدی است. منتها اردشیر زاهدی بدون هیچ گونه پرده پوشی ای مستقیم از رژیم دفاع می کند ولی این یکی با پوشش های مختلف و با ژست دموکرات و مخالف، بین جمهوری خواهی و پادشاهی بازی می کند تا در سر فصل هایی که خطری حکومت اسلامی را تهدید می کند وارد صحنه شود.

بی دلیل نیست که در طی این چند سال صدای آمریکا، بی بی سی، منوتو، ایران اینترنشنال و… او را را باد می کنند و او را سر این حرکت هویتی که در ایران شکل گرفته معرفی می کنند. حالا بهتر می توان دید که چرا نهادهای رژیم درآمریکا مثل سازمان نایاک و بنیاد ایمان لوح کوروش را در لس آنجلس نصب می کنند. چون رژیم می دانست که بدست رضا پهلوی نه تنها کوروش بی صاحب می ماند و نه تنها می تواند شر کوروش را از سر خود کم کند، بلکه می تواند از کوروش هم به نفع جنگ افروزی هایش در منطقه سود ببرد و امت اسلامی هم نان ناسیونالیستی بخورد. رضا پهلوی این خیانت ها را به نفع حاکمیت اسلامی در پوشش دفاع از دموکراسی انجام می دهد. این کمپن “نه به جمهوری اسلامی” فقط چتری است که با پنهان شدن زیر آن بتواند زیرآب “آری” و آلترناتیوی که دارد برای جایگزینی جمهوری اسلامی در متن جامعه شکل می گیرد را بزند. چه کسی است که نمی داند جامعه ایران سالهای نوری از نه به جمهوری اسلامی رد شده است. چیزی که برای جمهوری اسلامی خطرناک است سربرآوردن خیزش هایی مثل خیزش دی ۹۶ است که دیدیم چگونه در شهرها و شهرستان ها، مراکز اسلامی رژیم را به آتش کشیدند و شعار و حرکت شان رنگ و بوی هویتی و ضد اسلامی داشت تا جایی که وقتی مزدوران حکومت در میان تظاهرات اعلام می کردند که مردم با شعار الله اکبر اعتراض شان را به حکومت اعلام کنند، مردم با شعار بیشرف بیشرف آنها را در جمع شان بیرون می انداختند. سال هاست که همه می دانند صرف افشاگری علیه رژیم راه به جایی نمی برد. خود لابی ها و نمایندگان مجلس رژیم و امثال احمدی نژاد بیشتر از امثال رضا پهلوی علیه جهنم جمهوری اسلامی حرف می زنند تا این موانع خطرناک را از رژیم دور کنند.

در دوره ترامپ تشت رسوایی اینگونه نمایش ها و مخالفت خوانی ها و همچنین دشمن بازی های غرب با حکومت اسلامی بیش از هر زمانی از پشت بام افتاد. تا آنجا که تیم ترامپ یقه شورای حقوق بشر سازمان ملل را گرفت که هر سال جمهوری اسلامی را بخاطر نقض حقوق بشر محکوم می کند. اما این محکومیت فقط یک بیانیه توخالی و صرفا بر روی کاغذ است و در عمل همین سازمان و شورای امنیت سازمان ملل پناهگاه حکومت ایران است. با صراحت بی بی سی را پروپاگاندای حکومت ایران معرفی کردند و تلویزیون صدای آمریکا را صدای ملایان ایران نامیدند و دیدیم که جریانات چپ و راست و به اصطلاح حقوق بشری و… چگونه در همسویی با ابر رسانه ها و غول های اقتصاد دیجیتالی علیه ترامپ به نفع بایدن به صف شدند. حالا که خیال همه راحت شده که این شر فعلا از سر رژیم و کلان پولدارهای جهانی کم شده، حالا از احمدی نژاد تا بقیه می توانند علیه رژیم و سرمایه داری افشاگری کنند و برای کارگران و مردم غارت شده روضه خوانی نقض حقوق بشر راه بیاندازند و رضا پهلوی از فواید دموکراسی سخن بگوید و همزمان نیروی انتظامی، نیروی سرکوب اعتراضات خیابانی را سپر دفاع مردم معرفی کند و به سمت خطر اجتماعی که پیش روی رژیم قرار دارد شلیک کند.

در طی این سال ها در بین طرفداران پادشاهی هرگاه یک آدمی پیدا شده که می توانسته سدی در برابر رضا پهلوی باشد و ماهیت او را رسوا کند، رژیم با کمک دولت های غربی به نفع رضا پهلوی سرش را بریدند. نمونه آن فولادوند بود که حدود یک دهه پیش انجمن پادشاهی را پایه گذاری کرد و بارها علیه مواضع رضا پهلوی موضع گیری کرد و موضع گیری تند و مشخصی علیه اسلام و حکومت اسلامی داشت. روشن است که اینجا بحث بر سر اسلام از زاویه دینی و اینکه اسلام دین واپسگرایی است یا متمدن است نیست، بلکه نقش و جایگاه اسلام در جامعه ایران و نقش آن برای صاحبان سرمایه جهانی در دنیای امروز است. حداقل در ۵۰۰ سال گذشته ایران که حرکت ها و جنبش های اجتماعی راه به جایی نبرده و به شکست و در نهایت به فاجعه منجر شده، به خاطر سلطه روحانیت شیعه و اسلام شان بوده که آخرین آن انقلاب ۵۷ بود. امروز هم جدا از جامعه ایران، اسلام به سرکردگی جمهوری اسلامی یکی از مهمترین ابزارهای جهانی سازی است. از اسلام با محوریت حکومت اسلامی یک دشمن قلابی ساخته اند تا از خطر دشمن واقعی و رشد هویت ملی در جوامع غربی و دیگر جوامع جلوگیری کنند. تمام ویرانگری ها و آتش افروزی ها در خاورمیانه را بدست جمهوری اسلامی این “محور مقاومت” انجام می دهند و ذهنیت های اجتماعی را در سطح جهانی به آن گره می زنند.

برای همین این بار رضا پهلوی سراسیمه تر از همیشه وارد می شود تا به همراه جریانات دیگر این جنبش هویتی که دارد در ایران شکل می گیرد را فاشیست بنامد. این جنبش فکری و هویتی که دارد در ایران زنده می شود، نه تنها نوع نگرش اش به هویت و فرهنگ و تاریخ، ربطی به امثال رضا پهلوی ندارد و نه تنها از جنس جریانها و اپوزیسیون چپ و راست موجود نیست، بلکه با نگرش ۵۰۰ سال گذشته ایران فرق دارد. از جنس جنبش های اجتماعی قبل از صفویه است و به آن جنبش های عظیم و ستبر تاریخی و عدالت خواهی پیوند می خورد و شمشیر جنبش هایی مثل خرمدینان را بر گرده حکومت اسلامی صیقل می دهد.

بازهم باید تاکید کرد که رضا پهلوی نه مزدور حکومت اسلامی است نه حقوق بگیر گلوبالیست هاست. خود رضا پهلوی در طی این سالها سال نشان داده که به اسلام و به دستگاه آخوندی اعتقاد و باور دارد و گرایش قلبی و درونی او آنجاست و گلوبالیسم را هم مرحله ای از پیشرفت بشر می داند. برای همین با شیادی و فریبکاری آخوندی، بین زمین جمهوری خواهی و پادشاهی به نفع حکومت اسلامی و گلوبالیست ها بازی می کند تا این جنبش هویتی و حرکتی که در ایران دارد شکل می گیرد را تخریب کند. اما این حرکت با رضا پهلوی آغاز نشده که با او تمام شود. این حرکت کیلومترهای نوری از قد و قواره امثال رضا پهلوی بلندتر است. حکومت اسلامی با این آقازاده اش قادر نخواهد بود از گسترش این حرکت جلوگیری کند. این حرکتی که در بتن جامعه ایران دارد شکل می گیرد، یک حرکتی صرفا سیاسی نیست، یک گرایش رو به رشد در دل جامعه است. یک حرکت فکری و دگرگونی بنیادی نگرشی نسبت به تاریخ و هویت زیسته شده خودش است که ریشه عمیق و سترگ در دل تاریخ دارد.
مسلم منصوری
۵/۴/۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate