سالهای زندگی یک کارگر و مبارزه برای رهایی برای طبقه کارگر , بخش ۱۵

طبقه کارگر بدون تشکل، آگاهی و وحدت طبقاتی نمیتواند به آسانی در برابر محافظان سود و سرمایه ، کارفرمایان و دولت و جناح های قدرتمند بورژوایی مقابله کند. به همین دلیل اولین ابزار ضروری و نیازمند طبقه کارگر وجود تشکلهای مستقل کارگران است که بتوان آگاهانه و با مشارکت شورایی به شکل وسیعتر و توده‌ای تر جنبش اعتراضی و مطالباتی را علیه حکومت بورژوایی ایران سازماندهی کرد و به سیاست سرکوب و جنایتکارانه رژیم پاسخ مناسبتری داد. 

اگرچه تلاش برای سازماندهی و تشکل یابی در اولویت کار و فعالیت پیشتازان جنبش کارگری است اما وجود کمیته ها و یا اتحادیه های سکتی و فرقه ای که جدا از منافع مشترک و طبقاتی فعالیت میکنند و مانع اساسی ایجاد تشکلهای مستقل و سراسری کارگران هستند کم نیستند. این کمیته ها و محفل های رنگارنگ در بهترین شرایط تنها قادر به خواست های صنفی در چهارچوب قانون کار سرمایه داری ایران و در یک واحد تولیدی مشخص و معین بوده‌اند و خواهند بود که به تنهای صدایشان به جای نخواهد رسید.

از آنجا که افزایش دستمزد در رابطه با کل طبقه کارگر نیست، بلکه بیانگر منافع مشترک کارگران در یک واحد تولیدی و یا صنف مشخصی است پس میتوان گفت ﺧواﺳت ھﺎی ﺻﻧﻔﯽ ﺗﺎﺛﯾر چندانی در ﺑﮭﺑود ﺷراﯾط اﻗﺗﺻﺎدی، زﻧدﮔﯽ کارگران و طبقه کارگر ﻧداشته و ﻧﺧواھد داﺷت. کارگران باید با اتحاد و همبستگی خود ﺧواﺳت ھﺎی اﺳﺎﺳﯽ و ﺳﯾﺎﺳﯽ طﺑﻘﺎﺗﯽ ﺧود را در ﺳطﺢ وﺳﯾﻊ ﺗر و گسترده تری ﺑر اﺳﺎس ﺳﺎزﻣﺎﻧدھﯽ ﺗوده ای و در راستای منافع طبقاتی ﻣطرح ﻧﻣﺎﯾﻧد تلاش برای تغییر قانون اساسی و قانون کار میتوان یکی از خواسته‌های سیاسی باشد.

چگونگی و نحوه فعالیت، ساختار تکروانه و محفلی و ماهیت کمیته های موجود متفاوت است و هر کدام اهدافی را دنبال میکنند(منظور من از این کمیته ها، خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار که بخشی جدایی ناپذیدی از حکومت بورژوایی ایران هستند نیست). بخشی از این کمیته ها در پی دادوستد و چانه زنی با حکومت مرکزی هستند تا بدین شیوه بتوانند سطح دستمزدها را بالا ببرند یا تأثیری بر افزایش ﺣداﻗل دﺳﺗﻣزد ھﺎ ی که توسط شورای عالی کار تعین و تصویب می‌شود داشته باشند. بخشی از این کمیته ها نیز از طریق مذاکره و سازش از طریق پیمان های دستجمعی دنبال خواست و مطالبات صنفی هستند. بخشی نیز تحت عناوین مختلف ( سندیکا ها و یا اتحادیه و انجمن‌های صنفی) بدلیل ناآگاهی سیاسی و کارگری به ارگانها و تشکل های دست ساخت حکومتی آویزان می‌شوند و بدین شیوه میخواهند خود را جزیی از یک مدل اداری و دولتی نشان دهند. در این راستا تلاش جمع انگشت شماری از فعالین و پیشتازان جنبش کارگری نیز برای ایجاد کمیته مستقل و سراسری کارگران در راستای طرح کردن خواست های سیاسی و اساسی‌تر را نمیتوان نادیده گرفت.

علاوه بر این کمیته ها که به آن اشاره کردم کمیته های کوچکتری نیز به دفاع از خواست و مطالبات کارگران در سطوح و رده های پایین‌تر و محفل های رنگارنگ به نسبت کوچکتر و به تعداد کمتر شکل گرفته و یا در حال شکل‌گیری هستند. در این کمیته ها از اساسنامه و آیین نامه‌های داخلی خبری نیست و معمولاً توسط چند نفر محدود و مشخص اداره می‌شوند و به شکل قانونی و رسمی نمیتوانند اعلام موجودیت کنند. اگرچه اهداف هر کدام از این کمیته ها متفاوت است اما ساختار تکروانه و محفلی این کمیته ها علاوه بر اینکه قادر به تحقق خواست و مطالبات واقعی کارگران در جامعه نیست حتی نمیتوانند یک صنف مشخص را سازماندهی کنند یا به آن آگاهی طبقاتی ببخشند.

بیشک جریانات و سازمانهای مدعی چپ و کمونیست نیز با شعار حکومت کارگری و حکومت شورایی گوش جهانیان را کر کرده‌اند اما در عمل و در عالم واقع باوری به اداره شورای ندارند و فصای بی اعتمادی و بی امیدی را در بطن جامعه و در بین فعالین درست نموده اند(البته نمیتوانند بنگاه های سازمانی خود را که بیشتر از ۵۰ نفر نیستند بصورت شورایی اداره کنند در صورتیکه خواستار حکومت شورایی هستند!). همین مدعیان با فردگرایی، مطلق گرایی، قهرمان پروری، رهبر و لیدر سازی البته از جنس مردانه در راستای اهداف سازمانی مانع خودمدیریتی شورایی در این کمیته ها بوده اند و آنچکه در این کمیته ها نیز معنی ندارد خودمدیریتی شورایی است. اکثر این کمیته ها که اهداف مشخص و معینی را دنبال میکنند مقطعی هستند یا بعد از مدتی انحلال خود را اعلام میکنند. بدون استثناء تمام این کمیته ها به مباحث غیرضروری مشغولند و از برنامه واقعگرایانه و عملی که بتوانند رژیم بورژوایی ایران را زیر منگنه و فشار قرار دهد برخودار نیستند.

در رابطه با کار و فعالیت و سازماندهی هر کدام از این کمیته ها میتوان کتاب‌ها نوشت. در حقیقت من مطالب و نوشته‌هایم را به دو دسته کارگری و سازمانی تقسیم کرده‌ام فعلاً از مسایل کارگری مینویسم و در رابطه با کمیته های سازمانی و حزبی که بخش مهمی از زندگی ماها را شامل می‌شود بعد از اتمام مسایل کارگری در بخش‌های بعدی به آن میپردازم.

در این مطلب به کمیته های اشاره میکنم که من در آن‌ها فعالیت داشته‌ام بنا به تجربیات شخصی و با در نظر گرفتن پاره‌ای مسایل تا حدممکن از ضعف‌ها و نقطه قوت این کمیته ها مینویسم تا بتوانم به جنبش خود کمکی کرده باشم. در ادامه این مطلب به چگونگی تشکیل کمیته دفاع از دستگیر شدگان اول ماه مه میپردازم:

کمیته دفاع از دستگیر شدگان اول ماه مه چگونه تشکیل شد؟

در دهه ۸۰ تغییر و تحولات اساسی در جنبش کارگری ایران روی داد. جنبش کارگری وارد دوره جدیدی از مبارزه شد و کارگران خواست های اساسی‌تری را مطرح نمودند. مراسم اول مه که در دشت و بیابان و خارج از شهرها و در خفا برگزار میشدند به داخل شهرها کشانیده شدند و اینبار مراسم های اول ماه مه بصورت علنی و غیر دولتی برگزار میشدند این در شرایطی بود مراسمهای به شکل علنی و دولتی توسط خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار برای به بیراهه کشیدن خواست و مطالبات سیاسی و اساسی کارگران برگزار میشد.

علارغم ماشین سرکوب و جنایتکارانه رژیم اسلامی ایران اعتراضات و پیشروی های کارگران در سراسر ایران شدت بیشتری بخود گرفت. در همین دوره میتوان به برگزاری مراسم مستقل و غیر دولتی اول ماه مه ۸۳ سقز و دستگیری فعالین کارگری( از جمله محمود صالحی، جلال حسینی، محسن حکیمی، برهان دیوارگر، محمد عبدی پور، هادی تنومند و اسماعیل خودکام) اشاره کرد همچنین لغو احکام ارتجاعی رژیم اسلامی ایران علیه فعالین کارگری دستاورد ارزشمندی برای جنبش کارگری بود که این رویداد بازتاب جهانی بخود گرفت. این حرکت تاریخی یکی از مصاف های مهم مبارزه طبقاتی در آن دوره محسوب می‌شود که جمهوری اسلامی ایران را به عقب نشینی وادار نمود.

در همان مقطع و در راستای حمایت از دستگیر شدگان اول ماه مه کمیته های نیز به دفاع از خواست و مطالبات کارگران شکل گرفتند. کمیته دفاع از حقوق دستگیر شدگان اول ماه مه نیز در همین راستا به شرح زیر در شهرستان تهران تاسیس شد:

■ کمیته دفاع از حقوق دستگیر شدگان اول ماه مه 

در پی فراخوان همسران چهارتن از دستگیر شدگان اول ماه مه ۱۳۸۳ (۲۰۰۴) در شهر سقز خطاب به کارگران، معلمان، دانشجویان، زنان، حقوقدانان، نویسندگان، دانشگاهیان و دیگر گروه‌های اجتماعی مبنی بر پیوستن به “کمیته دفاع از حقوق دستگیر شدگان اول ماه مه” با هدف لغو احکام ناعادلانه زندان و تبعید دستگیرشدکان، ما امضا کنندگان زیر تاسیس این کمیته را اعلام میداریم و اقدامات لازم را برای لغو احکام کلیه محکومان اول ماه مه سقز آغاز میکنیم.

۱- محمدکریم آسایش ۲- فرزانه آقایی پور ۳- سیما ابراهیمی ۴- منصور اسانلو ۵- شهلا انتصاری ۶- احمد بابایی۷- کاوه بویری ۸- منصور بهکییش ۹- حمید بی‌آزار ۱۰- هادی تنومند ۱۱- سروش ثابت ۱۲- علی رضا ثقفی ۱۳- رضی جعفرزاده ۱۴- زهرا جعفری ۱۵- کامران جمالی ۱۶- عایشه جهانپور ۱۷- علی حسین پناه ۱۸- آناهیتا حسینی ۱۹- بهروز خباز ۲۰- علیرضا خباز ۲۱- محمد خندانی ۲۲- اسماعیل خودکام ۲۳- محمد علی دادخواه ۲۴- علی اشرف درویشیان ۲۵- بهرام دزکی ۲۶- سوسن رازانی ۲۷- فریبرز ریس دانا ۲۸- بهمن رجبی ۲۹- محمد رحیمی (پتو) ۳۰- میثم روایی دیلمی ۱۳- حسن رمضانی ۳۲- ناصر زرافشان ۳۳- ابراهیم سلیمانی ۳۴- رحمان سلیمانی ۳۵- عمر سلیمانی ۳۶- فخری شادفر ۳۷- عمر شاکری ۳۸- نجیبه صالح زاده ۳۹- صدیقه صفرزاده ۴۰- علی عبداله پناه ۴۱- علی عبدالله زاده ۴۲- سلام عبدالهی ۴۳- حسن عزتی ۴۴- کاظم فرج الهی ۴۵- وفا قادری ۴۶- لطیفه قیطاسی ۴۷- عثمان کریمی ۴۸- علی کریمی ۴۹- سیاوش گازرانی ۵۰- منیژه گازرانی ۵۱- مریم محسنی ۵۲- حسن محمدی ۵۳- سعداله محمدی ۵۴- عزیز محمدی ۵۵- علی محمدی ۵۶- مهری محمدی ۵۷- محمد محمدی ۵۸- رضا مرادی اسپیلی ۵۹- سعید مقدم ۶۰- الناز موسوی ۶۱- ریوف مولودی ۶۲- عمر مینایی ۶۳- نبز نصرالهی ۶۴- فردین نگهدار ۶۵- حسینعلی نوذری ۶۶- اسماعیل نیازی ۶۷- عبداله وظن خواه

در جلسه مورخ ۲۴.۰۹.۱۳۸۴ افراد زیر به عنوان اعضای هیات اجرایی و سخنگویان کمیته انتخاب شدند:

هیات اجرایی

اعضای اصلی:

محمد کریم آسایش، عایشه جهانپور، بهروز خباز، محمدعلی دادخواه، فریبرز ریس دانا، فحری شادفر، نجیبه صالح زاده، لطیفه قیطاسی، منیژه گازرانی

اعضای جانشین:

منصور اسانلو، منصوره بهکیش، علیرضا ثقفی، سعداله محمدی، فردین نگهدار

سخنگویان:

محمدعلی دادخواه (فریبرز ریس دانا ) منیژه گازرانی (نجیبه صالح زاده

  • نقطه قوت ها

در مقطع مشخصی (خصوصا در دهه ۸۰) فضای صمیمانه و روابط و مناسبات اجتماعی، اعتماد بهمدیگر، میزان مشارکت برای بحث‌ و گفتگو ها و تبادل نظر بطور چشمگیری در بین رفقا و فعالین حاکم بود اکثر رفقا تجربیات عملی خود را برای راه حل اساسی و چاره‌ای درست به هم انتقال میدادند که به جنبش چپ و کمونیستی کمک میکرد و با سازماندهی و تقسیم کار از دستاورد های خود دفاع میکردیم. 

ما درد مشترکی داشتیم. اگرچه پراکنده بودیم و به لحاظ فکری و سیاسی اختلاف نظر وجود داشت ولی با آگاهی سیاسی طبقاتی در مسیر همبستگی و وحدت طبقاتی همصدا بودیم و اهداف مشترکی ما را دور هم جمع میکرد. 

علنی و رسانه ای کردن بازداشت شدگان و شکنجه شده گان در زندان و همچنین حمایت و پشتیبانی از کارگران زندانی، زندانیان سیاسی و خانواده‌های زندانیان بخشی از وظایف، کار و فعالیت مشترک اعضای این کمیته ها بود.

تشکیل و تاسیس این کمیته محصول کار و فعالیت و سازماندهی جمعی و مشترک و سراسری بود از خصوصیات بارز و مثبت این کمیته میتوان به نقش و حضور فعالانه جنبش های متفاوت( جنبش کارگری، دانشجویی، زنان، معلمان، نویسندگان و…) اشاره کرد اکثر اعضای این کمیته بدون هیچ چشمداشتی در راستای خواست و مطالبات کارگران زندگی خود را صرف مبارزه برای ایجاد یک دنیای بهتر کرده‌ بودند. 

متأسفانه در این روزها جمعی از این رفقا که عضو این کمیته بودند در بین ما نیستند. یاد این عزیزان را که در عرصه های متعدد سیاسی و کارگری و تلاش برای جنبش کارگری و کمونیستی و تا آخرین نفس‌ها در سنگر مقاومت و مبارزه علیه رژیم سرتاپا جنایتکار جمهوری اسلامی ایران ایستادند گرامی میدارم.

  • ضعف‌ها 

به همان اندازه که از دستاوردهایمان مینویسیم و آن را تعریف و توصیف میکنیم لازم است از ضعف هایمان نیز بنویسیم.

ما میدانیم که باید تمام انرژیمان را علیه مسببین این زندگی تحمیلی فاجعه بار و بردگی وار بکار گیریم برای گرفتن یک نتیجه خوب اول باید از شکست هایمان بنویسیم خودمان را نقد و این ظرفیت را داشته باشیم که همدیگر را تحمل کنیم فرهنگ صحیح انتقاد را رواج دهیم نباید صدای منتقدان را خفه کرد و مباحثی که بنفع کارگران و طبقه کارگر است مخفی نگه داشت.

عامل اصلی و اساسی که باعث پراکندگی کارگران و مانع پیشرفت طبقه کارگر در ایران بوده است عدم تشکلهای مستقل کارگران است در نبود تشکل مستقل، محفلیسم و محفل گرایی رشد میکند سازماندهی توده‌ای و کار شورایی و تصمیم گیری های جمعی به رهبر سازی، قهرمانسازی، فردگرای، تگ رویی، مطلق گرایی، خودبزرگ بینی و خودپسندی منتهی و مصلحت و دیدگاه های شخصی بر منافع جمعی غالب و از بالا به پایین دیکته می‌شود و این امر پدیده آشنایی برای جامعه ماست!

تصور ما نسبت به سوسیالیسم، جامعه و تشکلهای مستقل کارگری تصویر علمی، واقعبینانه و درستی نبود ما سیاست را از روی عاطفه و احساس تحلیل و تفسیر میکردیم. ساختار تکروانه و محفلی این کمیته ها بدون استثنا از سطح بالا به پایین بود که دامنه نفوذ و قدرت این کمیته ها را بیشتر محدودتر میکرد و کارگران نقشی در دخالت و تصمیم گیری که مربوط به خود آن‌ها بود نداشتند و از برنامه واقعگرایانه و سیاسی برخودار نبودند. اگر بخواهیم خودمان را فریب ندهیم و واقعیت‌ها را بازگو نمایم ایجاد و تشکیل چنین کمیته های بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت! 

همچنان که در بالا توضیح دادم جلسه تاسیس کمیته دفاع از حقوق دستگیر شدگان اول ماه مه در شهرستان تهران برگزار شد. اسامی ۶۷ نفر در این کمیته قید شده است. کسانیکه در این جلسه حضور داشتند به ۳۰ نفر نمیرسید! یعنی اکثریت اعضای که در متن قید شده است حضور نداشتند ولی برای اینکه بازتاب خبری بیشتری داشته باشد کسانی بودند که اسم فامیل یا دوستان خود را به اعضا اضافه میکردند تا تعداد اعضای کمیته را بالا ببرند. بعضی از دوستان که اسم آن‌ها در بیانیه قید شده است از چگونکی و نحوه تشکیل این کمیته اطلاع و خبری نداشتند این هم یکی از ضعف‌ها و اشکالات اساسی این کمیته بود. 

اگرچه منافع طبقاتی و مشترکی ما را دور هم جمع میکرد اما اختلاف نظر های زیادی در بین اعضای این کمیته وجود داشت. منصور اسانلو یکی از اعضای این کمیته بود اسانلو چه شخصیتی بود یا امروز چکاره است موضوع بحث نیست. ایشان با متن بیانیه های پیشنهادی مخالف بود(۴ بیانیه از مناطق مختلف). در تمام متن های پیشنهادی آمده بود: اگر به خواسته‌های مان پاسخ داده نشود دست به اقدامات بعدی خواهیم زد. منصور اسانلو با قید کردن این جمله در متن بیانیه کاملاً مخالف بود و می‌گفت اقدام‌های بعدی میتواند اقدام‌ مسلحانه باشد. در زمینه تشکیل و کار و فعالیت کمیته بحث‌های زیادی شد. هرکسی نظری داشت و هر نظری نیز به جنبشی مرتبط بود این مسله نیز یکی از ضعف‌های این کمیته بود.

مخالفین و موافقین بحث و گفتگوی خود را ارایه دادند. اعضای این کمیته تنها بخاطر نظر منصور اسانلو متن های پیشنهادی را نادیده گرفت و در پایان متن بیانیه که در بالا مشاهده کردید مبنا قرار گرفت. در حقیقت بکارگیری چنین اهداف و سیاستی با آزادی های دمکراتیک در تناقض بود. رفقا و دوستان همنظر ما بخاطر دوری راه نمیتوانستند در جلسات تهران حضور یابند. اگر ما با طرحی مخالفت میکردیم یا طرحی را پیشنهاد میدادیم رأی نمیاورد. حقیقتاً حضور ما( رفقا و دوستان غرب کشور) در آن جلسات غیر از جنبه تبلیغاتی نقشی دیگری نداشت. در رابطه با کمیته تدوین قطعنامه های اول ماه مه و هشت مارس که خودم یکی از شرکت کنندگان این کمیته ها بودم دقیقاً همینطور بود که در بخش‌های بعدی در این مورد مینویسم.

در بدو تاسیس قرار بود این کمیته در پاسخ به سیاست سرکوب و جنایتکارانه حکومت بورژوازی ایران و در بعد سراسری تشکیل و در این چهارچوب تعریف شود. قرار بود این کمیته برای حمایت از فعالین و کارگران دربند و دستگیر شدگان اول ماه مه در سراسر ایران اعلام موجودیت کند. این طرح رأی نیاورد و مخالفین زیادی داشت به همین دلیل این کمیته در نهایت اهداف سیاسی و اساسی خود را محدودتر کرد و از شکل سراسری آن خارج شد و به این ترتیب به تشکیل کمیته حمایت از دستگیرشدگان اول ماه مه سقز اکتفا نمود و در نهایت اقدام برای لغو احکام محکومان اول ماه مه شهرستان سقز را در دستور کار خود قرار داد.

در آنزمان تکنولوژی به وسعت کنونی رشد نکرده بود بیشتر ماها اینترنت و موبایل نداشتیم و امکان دسترسی به همدیگر آسان نبود. مثل حالا نبود که بتوان به آسانی با آنلاین جلسه گذاشت یا از همدیگر خبر داشت. به همین دلیل جلسات بطور حضوری برگزار میشد جلساتی که در تهران برگزار میشد فعالین کارگری از مناطق کردنشین حضور کمتری داشتند مخصوصاً زمانی که قطعنامه ها را تدوین و تنظیم میکردند به همین دلیل نیز گرایش و دیدگاه‌های که در جلسات بیشتر حضور داشتند حاکم و غالب بود.

مسیر راه خسته‌کننده و بخاطر بدی راه و شرایط آب و هوایی خطرناک بود و میبایست بیشتر از ۸۰۰ کیلومتر را با اتوبوس طی میکردیم تا به جلساتی که در تهران برگزار میشد حضور پیدا میکردیم بعضی مواقع این جلسات چندین روز طول میکشید هیچگونه پشتوانه مادی نداشتیم و البته صندوقی هم برای چنین مواردی درست نکرده بودیم تا از آن استفاده کنیم به همین دلیل تمام خرج و مخارج راه و هزینه سفر نیز برعهده خودمان بود. همچنین میبایست چند روز کاری را نیز بخاطر جلسه تعطیل میکردیم. البته کسانی هم بودند خود را از پیشتازان جنبش کارگری معرفی مینمودند که با پول کار میکردند! تمام خرج و مخارج و هزینه‌های سفر را به حساب بایزاآقا مینوشتند! و به همین دلیل هم هیچگونه استرس و دغدغه ای نداشتند!

همچنان که در بخش‌های قبلی نوشتم که به اتهام توهین به مقدسات اسلام و دین مذهب از کار اخراج شده و بیکار بودم و وضع مالی من چندان خوب نبود که بتوان به راحتی در چنین جلساتی شرکت کرد اما با وجود این حاضر بودم در جلساتی که فکر میکردم ضروری هستند شرکت نمایم برای شرکت در جلسه مورخ ۲۴.۰۹.۱۳۸۴ در شهرستان تهران از رفیق سید جلال حسینی که ایشان نیز از دستگیر شدگان اول ماه مه بودند هزینه سفر را قرض گرفتم تا بتوانم در جلسه‌ شرکت نمایم. این درحالی بود که مدعیانی چپ و کمونیستی نیز بودند و از امکانات مادی خوبی برخوردار بودند و وضع مالی خوبی هم داشتند ولی بخاطر هزینه راه در جلسات شهرستان ها شرکت نمیکردند و هر بار به بهانه‌های مختلفی به دلیل تراشی و موجه سازی روی میاوردند.

خلاصه بجای اینکه این کمیته بتواند اعتراضات جمعی، اعتصابات تاثیرگذار، تجمع های گسترده و سراسری و بین المللی را بسیج و سازماندهی کند تمام هم و غم و کار و فعالیت این کمیته به صادر نمودن بیانیه کاغذی که در بالا توضیح دادم منتهی شد و در تاریخ ذکر شده اعلام موجودیت خود را اعلام نمود. بلاخره با حمایت های بین الملی و با مبارزه پیگیر فعالین چپ و کمونیست، حمایت کارگران و مردم زحمتکش شهرستان سقز، دستگیر شدگان اول ماه مه سال ۸۳ شهرستان سقز آزاد شدند و احکام صادره لغو شد و تاسیس کمیته دفاع از حقوق دستگیر شدگان اول ماه مه نیز هیچ نتیجه ای در پی نداشت و اقدام‌ و کار عملی و جدی نیز صورت نگرفت.

ادامه دارد…

اسماعیل خودکام 

۰۴.۰۵.۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate