نعل وارونه زدن حمید تقوائی در مورد کارزار «نه به جمهوری اسلامی»

اخیراً حمید تقوائی رهبر «حزب کمونیست کارگری ایران» در مصاحبه ای با کانال جدید  این حزب، «کارزار امضائِیِ نه به جمهوری اسلامی» را«گامی مثبت» خوانده است. ما در زیر به این موضع تقوائی برخورد می کنیم: 

کیوان جاوید “مصاحبه کننده” می پرسد : نظر شما در مورد کارزار نه به جمهوری اسلامی که اخیرا آغاز شده چیست؟

حمید تقوائی: «به نظر من این گام مثبتی است. هر حرکتی که علیه جمهوری اسلامی باشد و خواهان آزادی و رفاه و برابری باشد قدم مثبتی است و کارزاری که شروع شده تحت تاثیر این جهتگیری است.» تقوائی در این گفتار یکی به نعل می زند و یکی به میخ تا بتواند مثبت بودن این کارزار مشخص را «اثبات» کند. او می گوید «هرحرکتی علیه جمهوری اسلامی که خواهان آزادی و رفاه و برابری باشد مورد تأیید ماست»از دید تقوایی «کارزار نه به جمهوری اسلام» از نوع کارزارهائی است که خواهان آزادی و رفاه و برابری است و تحت تأثیر این جهت گیری [یعنی مبارزه برای آزادی و رفاه و برابری] شکل گرفته است. هردو ادعای تقوائی دروغ است! توجه کنیم ما از هر کارزاری علیه جمهوری اسلامی حرف نمی زنیم. کارزار کنونی «نه به جمهوری اسلامی» در راستای سیاست و استراتژی معینی ساماندهی شده است و صاحب و شناسنامۀ مشخصی دارد. سازمانها و شخصیتها و رسانه های معینی آن را حمایت و اداره می کنند. چند جریان سیاسی مثل حزب مشروطه خواهان و رضا پهلوی و فرشگردها و جریان “۱۴ امضا” و جریان جمعیت هواداران سوسیال دموکراسی (مسعود نقره کار) و ” شورای مدیریت گذار” (که این آخری با ترکیب ناهم جوشی از جمهوری خواهان شرمسار و اصلاح طلبان رانده شده از درگاه جمهوری اسلامی و سلطنت طلبان، حتی رئیس و روسای آینده را هم انتخاب کرده است) به اضافه سرشناسان فرصت طلب غرب گرا و سلطنت طلبی چون علی میر فطروس … و مریم معمار صادقی، تحلیلگر و فعال سیاسی و از مؤسسان و مدیران پیشین «توانا» آموزشکده جامعه مدنی ایران، آن را رهبری و همراهی می کنند. مریم معمار صادقی که در دفاعش از این کمپین، با غم از دست دادن ترامپ، بایدن را به حفظ تحریم ها تشویق می کند. [این موضع آخری یاد آور سخنان مهین کابلی، سخنگوی واحد اتریش تشکیلات خارج کشور حزب کمونیست کارگری ایران است که خواهان بایکوت جمهوری اسلامی و ادامۀ تحریم ها و دستگیری و دادگاهی کردن نمایندگان آن توسط مقامات کشورهای غربی است (نگاه روز: در اترش علیه نشست برجام. مذاکره نه بایکوتشان کنید. با مهین کابلی – ۱۷ آوریل ۲۰۲۱) این جماعت با جمع آوری چند صد امضا، می خواهند، وکیل و وصی مردم شوند و توانسته اند با این عوامفریبی عده ای از چهره های معروف را که احتمالا از مقاصد آنها و چهره های پشت پرده این کمپین اطلاعی ندارند به خود جذب کنند. روش درست اینست که ما قبل از انتزاع یک شعار، ولو صحیح، به سراغ  موضوع شعار برویم که کی و چه طور و برای چه هدفی این شعار داده شده است و مخاطب خود را با اگر و مگر سرگرم نکنیم. آنگاه نتایج مثبت و منفی این حرکت و شعار را تعیین کرده به موضع گیری در برابر آن بپردازیم. تقوائی با نعل وارونه زدن، ابتدا موضع مثبت گرفته و به «اکتیویستهای کارزار نه به جمهوری اسلامی» پیوسته است و با ژست میزبان و صاحب مجلس به کسانی که به آن بپیوندند خوش آمد می گوید: «بنابرین ما به این کاری نداریم که اکتیویستها – اکتیویستها و نه رهبران و فعالین احزاب و نیروهای اپوزیسیون- که به حرکتی می پیوندند چه شناسنامه ای دارند و حتی یکسال قبل و ششماه قبل چه موضعی داشته اند، اگر امروز به حرکت نه به جمهوری اسلامی به معنائی که توضیح دادم پیوسته اند خوش امده اند. اما اگر کسی بخواهد ایرانیت و ارزشهای ناسیونالیستی را وارد حرکت مردم بکند ما در مقابلش خواهیم ایستاد و همیشه ایستاده ایم. و تا آنجا که در توان داریم اجازه نمیدهیم مبارزه شفاف و صریح و مستقیم مردم علیه ظلم و تبعیض و نابرابری منحرف بشود. …» تقوائی مخاطب خود را در این شک باقی می گذارد که این اپوزیسون بورژوائی تا مغز استخوان ارتجاعی و آلوده به وابستگی به قدرت های امپریالیستی می تواند در پیکار به ضد جمهوری اسلامی به «معنائی» با ما همراه شود به شرط اینکه نخواهد «ایرانیت و ارزشهای ناسیونالیستی را وارد حرکت مردم کند.» ولی ما با یک کمپین معینی روبرو هستیم که سالهاست دیدگاهش به ناسیونالیسمی ارتجاعی آلوده شده و آن را به میان مردم کشانده و توسط جریان ها و رهبران معینی هدایت می شود که بند نافشان هنوز به رژیم ساقط شدۀ شاهنشاهی وصل است نه با جنبشی توده ای که بخواهیم در آن، توده ها را از رهبران منحرف آن جدا سازیم. به علاوه اگر هم بخواهیم متوهم هائی را هم که به این کمپین پیوسته اند از آن جدا سازیم راهش از طرح و افشای هدف ها و عملکردهای گردانندگان این کارزار می گذرد و نه از تعریف و تمجید از شعارشان «نه به جمهوری اسلامی» که مردم در اکثریتشان مدت هاست از آن عبور کرده اند و نه با طرح اگر و مگر های دو دوزه  که اهداف و استراتژی سران این کارزار را در لفافه  می پوشاند. اپورتونیسم نهفته در این شیوۀ برخورد به اندازۀ کافی  روشن است. 

یک اشکال مهم حرف تقوایی این است که حساب «اکتیویست ها» را از رهبران جدا می کند. نخست باید توجه داشت که رهبران خود «اکتیویست» هستند آن هم اکتیویست در سطح بالا. اگر او می گفت بین رهبران و توده ها باید تمایز قایل شد ممکن بود حرفش تا حدی قابل قبول باشد. اما امضا کنندگان فراخوان مذکور هیچ کدام خود را «نیم من» نمی دانند. افزون بر آن اینها یک حزب یا جبهه ای که عملکرد واحدی داشته باشند نیستند بلکه از جریان ها و افراد گوناگونی تشکیل شده اند. جریان های غالب در آنها چنانکه در بالا گفته شده بخشی از سلطنت طلبان و گروهی از روشنفکران لیبرال راست و ناسیونالیست هستند. فعال خیابانی مدافع آنها را – دست کم در مرحلۀ کنونی – توده های ساده تشکیل نمی دهند بلکه اطرافیان و حواریون همان رهبران هستند که تقوایی در حرف حسابش را از آنها جدا کرده است. تقوایی کلمات آزادی، رفاه، دموکراسی، پیشرفت و غیره را که تنها یک بار در بیانیه ٨ سطری «کارزار نه به جمهوری اسلامی» آن هم به عنوان چیزهائی که جمهوری اسلامی مانع دستیابی به آنهاست ذکر شده، ملاک عمل صادر کنندگان بیانیه می گیرد. یعنی حرف های آنها را به قیمت اسمی و ادعایی شان می خرد و با شعارهای حزب خود همرکاب می سازد. ارائه دهندگان بیانیۀ «کارزار نه به جمهوری اسلامی» در این بیانیۀ هشت سطری خود جمهوری اسلامی را: «مانع اصلی دستیابی به آزادی، رفاه، دموکراسی، پیشرفت و حقوق بشر» ارزیابی می کنند ضمن آنکه خود هیچ تعریف و توصیفی از آزادی، رفاه، دموکراسی، پیشرفت و حقوق بشر ارائه نمی دهند، هیچ خواست مشخصی در بارۀ نحوۀ تحقق آنها مطرح نمی کنند، هیچ چیزی در بارۀ نیروهای اجتماعی و سیاسی ای که می توانند در راه برقراری آنها تلاش کنند به زبان نمی آورند. وعده و وعیدهائی می دهند که هر حزب و جریان سیاسی و حتی هر کودتاگری آنها را اعلام می کند.

حال به دروغ دوم تقوائی بپردازیم: او می گوید «این حرکت را باید نتیجه و بازتاب مبارزاتی دانست که مردم ایران بخصوص از سال ٩۶ شروع کردند، مبارزاتی که نقطه اوجش خیزش ٩٨ بود با شعار “جمهوری اسلامی نابود باید گردد” و بدنبال آن اعتصابات گسترده کارگری و مبارزات معلمان و بازنشستگان و بخشهای مختلف جامعه را شاهد بودیم که مستقیما جمهوری اسلامی را هدف قرار میداد. این کارزار هم نتیجه و حاصل گسترش این جنبش عمومی است و هم حرکتی است در جهت گسترده کردن نه به جمهوری اسلامی که معنائی بجز سرنگونی حکومت ندارد. این حرکت نشان میدهد که در برابر گفتمان اپوزیسیون راست مبنی بر نافرمانی مدنی و قانون اساسی ورفراندوم، خط و جهتگیری چپ در جامعه دست بالا پیدا کرده است.»

تقوائی بعد از این کلی گویی بازهم به درهم گویی خویش ادامه می دهد و می خواهد این کارزار را با حرکت عمومی مردم در سالهای اخیر در رسیدن به شعار “جمهوری اسلامی نابود باید گردد ” یکی بگیرد. او می نویسد «این کارزار، هم نتیجه و حاصل گسترش این جنبش عمومی است و هم حرکتی است در جهت گسترده کردن نه به جمهوری اسلامی که معنائی بجز سرنگونی حکومت ندارد» توجه کنیم او از کارزاری حرف می زند که سردمدار اصلی آن رضا پهلوی است، شاهزاده ای که  خود را مبشر «جنبشی بزرگ و فراگیری» قلمداد می کند که قرار است با «نه به جمهوری اسلامی»، «خاک ایران ‌زمین را برای همیشه از فقر و نکبت این رژیم سیاه و فاسد، پاک کند.» و همچون کارزاری «فراگیر» حلقه وصل همۀ معترضان پراکنده » گردد. به نظر می آید تقوائی این ادعاهای پسر آریامهر را باور کرده است و این سخنان را از دهان او «دست بالا پیدا کردن خط و جهت گیری چپ» از جانب اپوزیسیون راست می داند. واقعیت این است که خواست سرنگونی جمهوری اسلامی از جانب سلطنت طلبان تازه نیست و نمی توان آن را ناشی از مبارزات توده ها دانست. سلطنت طلبان از همان روز سرنگونی رژیم شاه خواست سرنگونی رژیم خمینی را مطرح می کردند و چند نوبت حتی از حد حرف فراتر رفتند.

تقوائی همچنین می گوید: «این حرکت نشان میدهد که در برابر گفتمان اپوزیسیون راست مبنی بر نافرمانی مدنی و قانون اساسی و رفراندوم، خط و جهتگیری چپ در جامعه دست بالا پیدا کرده است». آیا تقوایی نمی داند یا تجاهل می کند که طرح شعار «نارفرمانی مدنی» از جانب اپوزیسیون های بورژوائی رنگارنگ تازه نیست و حتی رضا پهلوی حدود سی سال پیش آن را مطرح کرد؟

تقوائی به واقع جوًگیر شعار «همه با هم » این کارزار راست گرایان شده و دو کارزار را با هم قاطی کرده است. شعار «نه به جمهوری اسلامی» که اینان مدعی طرح آنند، در واقع در فردای پیروزی ضد انقلابی خمینی با شعار «انقلاب مرد، زنده باد انقلاب» در کف خیابانهای تهران و صحن دانشگاه ها توسط نیروهای چپ انقلابی و در شهرهای کردستان و ترکمن صحرا به وسیلۀ توده های تحت ستم سرداده شد و در طی این ٤۳ سال یک لحظه قطع نشد تا اینکه در دیماه ٩٦ با شعار «اصلاح طلب، أصول گرا دیگه تمومه ماجرا» به نقطۀ عطفی در نفی رژیم جمهوری اسلامی بدل گردید. اما این نمی تواند صرفاً آن طور که رضا پهلوی می گوید «حلقه‌ وصل همه معترضان پراکنده گردد» ویژگی جنبش انقلابی در ایران در گوناگونی و چندگانگی و بیان اثباتی خواستها و مطالبات توده های مردم بویژه طبقۀ کارگر و زحمتکشان است. کارگران و پیشروان جنبش کارگری، زنان و دانشجویان و خلق های تحت ستم در ایران، زحمتکشان شهری و روستائی، معلمان و بازنشستگان، بیکاران، جوانان و سالمندان که در پس این سالها در کف خیابان ها مبارزه و مطالبه گری کرده اند و برای آن هزینه های سنگینی داده اند، در پی نفی جمهوری اسلامی حق دارند از هم اکنون مطلوب خود را از خلال برنامه ها و سیاستهای راهبردی نیروهای سیاسی مطالبه کنند و به بحث و گفتگو بر روی چند و چون آن پس از سرنگونی جمهوری اسلامی بپردازند و این خواسته ها بی گمان ۱٨٠ درجه با حکومت مطلوب مروجین این «کارزار » فرق دارد. به علاوه در برخورد به کارزار «نه به جمهوری اسلامی»، تنها افشای ماهیت ارتجاعی و ضد انقلابی ارائه دهندگان آن کافی نیست بلکه باید با ارائۀ برنامه و راهکارهائی که این خواسته ها را برآورده می کند، زمینه های تئوریک وسیعترین اتحاد بین کارگران و زحمتکشان و توده های فرودست شهر و روستا را فراهم آورد. 

 در این میان کسانی مثل تقوائی که به جنبه های مثبت این کارزار فکر می کند و مسحور درهم جوشی آن می شوند یا واقعا شیفته و فریفتۀ به اصطلاح جمهوریخواهی رضا پهلوی شده و ادعاهای او را به قیمت اسمی پذیرفته اند و آنها را «گامی»  به «دست بالا گیری خط و جهت گیری چپ در جامعه» می دانند و یا ما با شیوه ای التقاطی روبرو هستیم که مانند دست راستی های دست اندر کار این کارزار قصد مصادره به مطلوب کردن جنبش توده ای را دارد و در این عرصه به رقابت با راستگرایان می پردازند. گرچه اینجا و آنجا، تقوائی در نوشته هایش سعی می کند خط خود را از این راستگرایان جدا کند ولی سریعاً سیاست همسویی و همراهی که « حزب کمونیست کارگری» از دیرباز با نیروهای طرفدار سلطنت در پیش گرفته، مانع از روشن کردن مواضع آنها می شود تا جائی که این مسأله در سؤال رفیق مصاحبه کننده اش هم خود را نشان می دهد. 

کیوان جاوید: «آخرین سئوال من اینست حزب کمونیست کارگری همه نیروها اعم از راست و چپ و میانه و غیره را به مبارزه علیه جمهوری اسلامی در عرصه های مختلف فرا میخواند. بعنوان مثال اعلام میکند علیه اعدام حاضریم با همه همکاری کنیم. علیه سنگسار هم حزب همین سیاست را داشته است. حزب در دفاع از زندانیان سیاسی و برای آزادی همه زندانیان سیاسی از چپ و راست بی قید و شرط فعالیت و مبارزه میکند. در رابطه با بایکوت جهانی جمهوری اسلامی هم همین سیاست را به پیش میبرد. آیا توضیحاتی که در این مصاحبه دادید با این سیاست متناقض نیست؟ آیا نمیشود اینطور نتیجه گرفت که به فعالی که راست است و مثلا ناسیونالیست است و مام میهن را قبول دارد و یا تمایلات مذهبی دارد و غیره نباید فراخوان همکاری داد؟» 

جواب تقوائی حامل این دوگانگی سیاست «حزب کمونست کارگری» است که در معنا همکاری های تاکتیکی را با نیروهای سلطنت طلب نفی نمی کند. او می گوید:

«این نیروها امروز تحت فشار و تحت فضای عمومی جامعه به سرنگونی طلبی نزدیک شده اند که از این نظر جای خوشبختی است ولی در عین حال اینها نیروهائی نیستند که از نظر استراتژیک به معنائی که من نه به جمهوری اسلامی را توضیح دادم مخالف حکومت باشند.»

«میان نیروهای راست هرچقدر با این نه عمیق مردم همراه بشوند این را باید حاصل مبارزات مردم دانست و از آن استقبال کرد. از رفراندوم و قانونی اساسی دست کشیده اند و به جمهوری اسلامی نه میگویند و همانطور که در ایتدا اشاره کردم این یعنی دست بالا پیدا کردن جنبش سرنگونی و خط و گفتمان چپ سرنگونی طلب. ولی هرگاه بخواهند محدودیتی ایجاد کنند و یا مبارزات مردم را به انحراف بکشانند باید قاطعانه در مقابلشان ایستاد.» در این گفتار این ابهام وجود دارد که تنها مانع همکاری را ایجاد محدودیت و انحراف از مبارزات مردم می داند  که باید با آنها مبارزه کرد.  تقوائی در سیاست دفاع از تحریم ها و مبارزه برای سرنگونی با فشار کشورهای غربی، زمین مشترکی با نیروهای دست راستی پیدا کرده و وانمود می کند که گویا سیاست دیگری نیز از جانب نیروهای سلطنت طلب و جمهوری خواهان دست راستی در جهت انقلاب و منافع مردم متصور است. اینکه تقوائی می گوید که ما از هر نیروئی که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی است پشتیبانی می کنیم، یادآور همه باهمی است که پشت سیاست «مرگ بر شاه » جمع شده بودند. 

حمید تقوایی در مصاحبۀ دیگری که در تاریخ ۱٩ ژوئن ۲٠۱٩ زیر عنوان «شیوۀ مقابله با اپوزیسیون راست» منتشر شده  (https://wpiranfa.com/?p=13379 ) در پاسخ مصاحبه کننده که می گوید شما از «اپوزیسیونِ اپوزیسئیون نشدن» حرف می زنید و در این باره از او توضیح می خواهد می گوید: «بحث اپوزیسیونِ اپوزیسیون نشدن در دل مبارزه و اعتراض، در دل یک تظاهرات و یا یک اعتصاب،معنی می دهد.» حتی اگر این توجیه تقوایی را بپذیریم این سؤإال مطرح می شود که آیا پشتیبانی از «کارزار نه به جمهوری اسلامی» به معنی اپوزیسیون اپوزیسیون نشدن در دل یک تظاهرات یا یک اعتصاب است؟ «نه به جمهوری اسلامی» در حوزۀ یک آکسیون منفرد یا تظاهرات و اعتصاب معین نیست مسأله ای در حوزۀ استراتژی آن هم استراتژی بزرگ است و با مبارزۀ معین و حتی تاکتیک یا استراتژی خُرد اصلا قابل مقایسه نیست. این خلط مبحث تنها می تواند اپورتونیسم رسوای تقوایی را برملا سازد و به رغم ادعای تقوایی و گفتمان حزب او در مورد تمایز و تقابل شان با اپوزیسیون های بورژوائی و خرده بورژوائی، در عمل همگرائی یا دست کم هم رکابی تقوایی را با اپوزیسیون بورژوایی در امر سرنگونی رژیم اسلامی نشان می دهد. 

باید به صراحت گفت نه چپ و نه تودۀ مردم از سیاست همراهی و همکاری با این نیروها هیچ سودی نمی برند. مبارزۀ قاطع با جمهوری اسلامی و مطرح کردن بدیل انقلابی مستلزم افشا و نفی همۀ بدیل های ضد انقلابی در اپوزیسیون این رژیم است. نیروهای مردد و متوهم را نمی توان با مثبت خواندن این یا آن عوامفریبی ارتجاعِ از قدرت رانده شده، به انقلاب جذب کرد. تاریخ مبارزۀ طبقاتی در همه جا شاهد این مدعاست. مجاهدین خلق (از ۳٠ خرداد ۱۳٦٠ به بعد) و شاهی ها و جمهوری خواهان وابسته در اکثریت مطلقشان همیشه خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی بوده اند و این کشفی نیست  که امروز بدان رسیده باشیم و آن را مثبت و پیشرفتی برای جهت گیری چپ بدانیم. 

کارگران انقلابی متحد ایران در بیانیه ای به همین منظور رئوس سیاست انقلابی چپ را در برخورد به ضد انقلاب در اپوریسیون بیان کرده اند که ما ترجیح می دهیم آن را دوباره ذکر کنیم.

«امروز در ایران، قدرت دست بالای سرمایه داری بوروکراتیک – نظامی و سرمایه داری رانت خوار و تجاری، نه تنها کارگران و زحمتکشان شهری و روستائی را در مقابل خود قرار داده، بلکه بخشهائی وسیعی از اقشار متوسط و مرفه جامعه را نیز در اپوزیسیون خود قرار داده است. اگر چه همۀ این نیروهای اجتماعی از نبود آزادیها و دموکراسی در رنج اند و در نفی جمهوری اسلامی می توانند منافع مشترکی داشته باشند، اما لزوماً راه حل یکسانی برای جایگزینی آن جستجو نمی کنند. بین خواسته های فرهنگی- سیاسی و اصلاحات اقتصادی اقشار مرفه اجتماعی و بخشهائی از بورژوازی لیبرال که چشم امید به سرمایه های نئولیبرال جهانی و نسخه های آمادۀ بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و سایر نهادهای آن دارند، با خواسته های عمیق توده هائی که رهائی از فقر و بیکاری و بی مسکنی و استثمار و ستم فرهنگی و جنسی و ملی را جستجو می کنند، تفاوتهای اساسی وجود دارد. حتی آنجا که از مقولات عام و مشترکی چون آزادی و دموکراسی صحبت می شود، مسلماً درک یکسانی از این مفاهیم وجود ندارد. این مؤلفه های سیاسی که خود محصول مبارزۀ طبقاتی در همۀ ابعادش هستند، مدام در حال تغییر و تحول اند و گسترۀ آن به توازن قوای نیروهائی بستگی دارد که درعرصۀ نبردهای سیاسی و اجتماعی قرار دارند.»

پس می بینیم که حتی در این عرصۀ مشترک هم که جمهوری خواهان و چپ های شرمسار می خواهند همه را در یک کاسه کرده و در حداقلی از حداقل ها محصور نمایند، همه چیز بر روی کاغذ تمام نمی شود. قراردادهائی که امروزفقط با شعارهای سلبی قصد هم کاسه کردن شماری از نیروها و مردم را حول سرنگونی جمهوری اسلامی دارد و بحث و گفتگو بر سر اَشکال و شیوه های مختلف مبارزه و اِعمال حقوق فردی و جمعی مربوط به آزادی ها و دموکراسی سیاسی را به «بعد از مرگ شاه» موکول می کنند، در حقیقت، منع مردم از ابتکارعمل و ابراز تجربه های جدیدی است که به عمل مستقیم و شرکت مستقیم هرچه بیشتر آنان در سیاست مربوط می شود. مردم آگاه را نمی توان شکست داد و آگاهی از دل گفتگو بر سر بدیل های ممکن سربرمی آورد. استبداد فرزند نا مشروعِ الگوی سیاست “همه باهمی” است که در بطن خود و در جریان روند سرنگونی طرح بدیل های ممکن را مسخ کرده و انحصار طلبی را ممکن می سازد.

انقلاب ایران قادر است از دل مبارزۀ میلیونی کارگران و زحمتکشان و فرودستان تحت ستم، کارزارهای سترگ مبارزۀ طبقاتی را با توسل به همۀ اشکال مبارزاتی سازمان دهد و رهبران خویش را از میان چنان کارزارهائی بسازد نه از درون سرهم بندی هائی مانند «کارزار نه به جمهوری».

سازمانی که از بدو تأسیسش تاکنون در سراشیب انشقاق و چند دستگی قرار داشته و هنوز فکر می کند که تنها سازمان کارگری و نمایندۀ تام الاختیار طبقۀ کارگر است، در عمل از موضع ضعف برای سهیم شدن در قدرت راهی به جز أصول فروشی و سازش و نزدیکی به قدرت های بورژوائی ندارد. این شاید مهمترین انگیزه ای است که تقوائی را وامی دارد این گونه فرصت طلبانه یکی به نعل بزند و یکی به میخ.

www.aazarakhsh.org   

ruwo.iran@gmail.com 

 azarakhshi@gmail.com

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate