مرگ بر توهمات رفرمیستی – زنده باد مبارزات طبقاتی انقلابی!

 اول ماه مه، نوشتاری است از رزا لوکزامبورگ به مناسبت اول ماه مه ۱۹۱۳، یک سال پیش از شعله ور شدن جنگ جهانی نخست (۱۹۱۴) . این نوشتار به گونه ای انقلابی و شگفت انگیز پیش بینی و تحلیل رخدادهای آینده و بیانگر نگرانی ها و خود ویژگیهای بالنده ترین رهبری انقلابی  همچون روزا لوکزامبورگ را به نمایش می گذارد. و از سوی دیگر تحلیلی است که به نگرش های تحقیرآمیز و توهمات همکاری طبقاتی برخی رهبران سیاسی برخورد می کند و نیز ماهیت دوران امپریالیسم را به نمایش می گذارد و ​​آژیر خطر جنگی است که به موقع به صدا در می آورد.

ترجمه: مرضیه نظری

 مرگ بر توهمات رفرمیستی – زنده باد مبارزات طبقاتی انقلابی!

هنگامی که تظاهرات اول ماه مه برای نخستین بار برگذار شد، پیشتازان انترناسیونال، طبقه کارگر آلمان ، در آن مرحله بودند که زنجیرهای یک قانون وضعیت اضطراری ننگ آور را از هم بگسلند و در مسیر  پیشرفت آزاد و قانونمند قرار بگیرند. دوره رکود دراز مدت در بازار جهانی سرمایه، از زمان سقوط دهه ی هفتاد برطرف شده بود و اقتصاد سرمایه داری مستقیماً در دوره ای از توسعه پر زرق و برق که تقریباً، یک دهه ی پیوسته به درازا می کشید وارد شده است. به همین ترتیب، جهان پس از بیست سال صلح پایدار، از خاطرات آن دوره جنگ که در آن سیستم دولتی مدرن اروپا، غسل تعمید خونین خود را برگزارکرده بود، بازیابی  می شد. این مسیر برای یک گسترش آرام فرهنگی آزاد به نظر می رسید. توهمات و امیدها برای حل و فصل مسالمت آمیز بین سرمایه و کار در میان صفوف سوسیالیستها با شکوه جلوه گر شد. پیشنهادها برای دستیابی به “دستی گشوده با حسن نیت” آغاز دهه نود بود. وعده های نامفهوم “تکامل تدریجی” به سوسیالیسم پایان آنها را رقم زد. بحران ها، جنگ ها و انقلاب ها نظریه هایی فرسوده، صرفاً قنداقچه های [پوشک نوزادان] جامعه مدرن تلقی می شدند. پارلمانتاریسم و ​​اتحادیه های کارگری، دموکراسی در کشور و دموکراسی در صنعت باید دروازه ها را به روی نظمی نوین و بهتری می گشودند. 

روند واقعی رویدادها، تمامی این توهمات را بطور هولناکی از هم پاشاند. به جای پیشرفت و گسترش آرام و تدریجی اجتماعی-رفرمیستی فرهنگ وعده داده شده، از اواخر دهه ی نود دوره ای از شدیدترین و خشن ترین تنش ها و ستیزهای سرمایه داری، دوره ای از توفان ها و استرس ها و  دلهره ها، تصادمات و آشوب ها و لرزه در بنیان های جامعه آغاز شد. دوره ی ده ساله ی رشد منحنی اقتصادی توسعه در دهه ی بعد، با دو بحران تکان دهنده جهانی جایگزین شد. پس از دو دهه صلح جهانی، دهه آخر سده ی گذشته، شاهد شش جنگ خونین و دهه ی اول قرن جدید شاهد چهار انقلاب خونین بود. به جای اصلاحات اجتماعی، لوایح فتنه، لوایح زندان و زندانی کردن ها؛ به جای [وعده های] دموکراسی صنعتی، تمرکز قدرتمند سرمایه در کارتل ها و اتحادیه های کارفرمایان و روند اخراج سازیهای گسترده در سطح جهانی و به جای توسعه نوین و رشد یابنده ی دموکراسی در کشور، سقوط اسفبار آخرین بازماندگان لیبرالیسم بورژوایی و دموکراسی بورژوایی را شاهد بودیم. فقط در آلمان، سرنوشت احزاب بورژوایی از دهه ی نود به این سوی، پیدایش و انحلال پرشتاب و ناگزیر حزب سوسیال- ناسیونال، تجزیه اپوزیسیون لیبرال و اتحاد مجدد قطعات آن در باتلاق ارتجاع و سرانجام تبدیل مرکز از یک حزب رادیکال مردم به یک حزب دولتی محافظه کار بوجود آورده است. تغییر در احزاب در سایر کشورهای سرمایه داری نیز همانند بوده است. امروزه، در همه جا، طبقه کارگر انقلابی خود را تنها در برابر واکنش فشرده و خصمانه طبقات حاکم و یورش های سنگین آنها که فقط طبقه کارگر را هدف قرار داده است، می بیند.

“نشانه ای” که از ورای آن، کل این پیشرفت در زمینه اقتصادی و سیاسی انجام گرفته، فرمولی که براساس آن می توان پی یابی آنرا در گذشته جستجو کرد، امپریالیسم است. این یک عنصر (اِله مان) جدید، و یا یک انحراف غیر منتظره در مسیر کلی تاریخی جامعه سرمایه داری نیست. تدارکات و جنگ های نظامی، درگیری های بین المللی و سیاست های استعماری، تاریخ سرمایه را از آغاز تولد آن همراه کرده است. افزایش شدید چنین عناصری، تمرکز و طغیان عظیم این درگیری ها است که منجر به ایجاد دوره ای جدید در روند جامعه کنونی شده است. در عمل متقابل دیالکتیک – در عین حال نتیجه و علت انباشت قدرتمند سرمایه و در نتیجه تشدید و برنده شدن تضادهای بین کار و سرمایه در درون و بین دولتهای سرمایه داری در بیرون – امپریالیسم وارد مرحله ی نهایی خود، یعنی تقسیم خشونت آمیز جهان از راه هجوم سرمایه شده است. زنجیره ای از تدارکات نظامی پیوسته و بی سابقه رقابتی در خشکی و دریا در همه ی کشورهای سرمایه داری، زنجیره ای از جنگهای خونین از آفریقا تا اروپا که هر لحظه، ممکن است با زدن جرقه ای، آنرا به یک آتش جهان سوز تبدیل کند. به علاوه، برای سالهای پیاپی، شبح هزینه های بالای زندگی، گرسنگی توده ها در کل جهان سرمایه داری، که دیگر نمی توان اینها را نادیده گرفت – در سایه این “نشانه ها” است که  کارگران جهان، بیست و پنجمین سالگرد روز جهانی خود را جشن می گیرند. هر یک از این “نشانه ها” گواهی آشکار برحقیقت زنده و قدرت آرمانهای اول ماه مه است.

ایده اصلی درخشان جشن اول ماه مه، عمل مستقل توده های پرولتری است، اقدام جمعی سیاسی میلیون ها کارگرانی است که اینک با اقدامات خُرد پارلمانی که توسط مرزهای کشوری جدا شده و فقط در رأی دادن به نمایندگان تجلی پیدا میکند تا اراده خود را بیان کنند. پیشنهاد ارزنده ی لاویین فرانسوی در کنگره بین المللی در پاریس، این تجلی غیرمستقیم پارلمانی اراده پرولتاریا را با یک تجلی جمعی مستقیم بین المللی، و تهیه ابزاری برای یک تظاهرات و تاکتیک جنگی برای روز کار هشت ساعته، صلح جهانی، و سوسیالیسم در هم آمیخت.

جای شگفتی نیست که کل روند و گرایش کلی امپریالیسم در دهه گذشته این بوده است که هر چه واضح تر و ملموس تر برای طبقه کارگر بین المللی آشکار سازد که فقط اقدام مستقل کل طبقه کارگر در سطح هر چه گسترده تر، کنش سیاسی خود آنها، تظاهرات توده ای، اعتصابات سراسری، که باید دیر یا زود به دوره ای از مبارزات انقلابی برای کسب قدرت سیاسی برسد، می تواند پاسخ بایسته و درست پرولتاریا به فشار بی سابقه سیاست های امپریالیستی باشد. در این لحظه آماده سازی های نظامی و دیوانه وار جنگی، تنها موضع قاطع مبارزاتی توده های کارگر، توانایی و آمادگی آنها برای یک اقدام قدرتمند سراسری و دستجمعی طبقاتی است که، همچنان صلح جهانی را حفظ می کند و هنوز هم می تواند آتش تهدیدهای جهانی را به تعویق بیافکند. و هرچه ایده ی اول ماه مه، ایده اقدام جمعی قاطع در شکل مارش ها و همایش های همبستگی بین المللی و به عنوان یک تاکتیک مبارزاتی برای صلح و سوسیالیسم حتی در نیرومندترین بخش بین الملل، یعنی طبقه کارگر آلمان، ریشه بدواند، ضمانت اجرایی بیشتری خواهیم داشت که از جنگ جهانی، که ناگزیر دیر یا زود روی خواهد داد، به یک  سرانجام نهایی و در سرنجام به پیروزمندی جهان کار  بر جهان سرمایه دست یابیم. 

لایپزیگ، ۳۰ آوریل ۱۹۱۳ 

منبع: کمونیست (The Communist، Vol. VII)، شماره ۵، ماه مه ۱۹۲۸، صص ۲۶۲-۲۶۴.ناشر: حزب کارگران (کمونیست) آمریکا.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate