وضعیت کنونی جنبش کارگران و مزدبگیران و کمپین نه به جمهوری اسلامی

سؤال این است که آیا رسوایی همکاری با جمهوری اسلامی مثل وابستگان به شوروی به رهبری حزب توده، استالینیست ها، مائوایست ها وسه جهانی ها به رهبری حزب رنجبران و برخی از تروتسکیست های انترناسیونال چهارم و غیره کافی نبود که جریان چپ از آن درس بگیرند؟ آن دوره سازمان ها و احزاب نامبرده با خمینی ضد انقلاب لبیک گفتند و مبارزین شوراهای کارگران و مزدبگیران را، کمونیست ها و سوسیالیست ها را ضد انقلاب و آمریکایی می دانستند و از لودادن  به کمیته ها و پاسداران ضد انقلابی رژیم جمهوری اسلامی کوتاهی نکردند و در جنگ ارتجاعی ایران و عراق بعنوان جنگ میهنی شرکت کردند. اما کمدی تراژدی این است که تاریخ دارد تکرار می شود و بخشی از چپ لیبرال از آن دوره درس نگرفته و به حمایت کمپین نه به جمهوری اسلامی به رهبری رضا پهلوی می پردازند. اما این نگر آگاهانه یا نا آگاهانه خاک به چشم طبقه ی کارگر و مزدبگیرا ن می پاشد و ما باید کاملان هوشیار باشیم.  

اما از این گذشته، برای همه ی ماعیان است که عروج جنبش کارگری ایران وروند نفی ومقابله با سیتم سرمایه داری  و هیئت حاکمه ی موجود را جنبش کارگران و مزدبگیران از سال ۹۴ به بعد در روندی مداوم  و با برآمدی روبه اوج این جنبش با اعتصابات کارگران ومزدبگیران درون کارخانه ها و اعتصابات معلمان مزدبگیر، تظاهرات کارگران و مزدبگیران درمراکز شهر ها و مقابل مجلس و فرمانداری ها  شدت بخشید، همچنین  جنبش اعتراضی در گیری خیابانی کارگران ومزدبگیرانی که در بیش از ۲۰۰ شهر در مقابل سرکوبگران دولت سرمایه داری وقت ادامه داشت را همگی تاسال ۱۳۹۸ مشاهده و تجربه کرده ایم.  باید اشاره کنم که با وجود این برآمد، جنبش کارگران و مزدبگیران تا کنون یک حرکت برد و باخت را تجربه می کنند  یا در واقع می توان گفت یک کشاکش مبارزاتی بین جنبش مزدبگیران و دولت سرمایه داری وجود دارد، که در نگاهی سطحی به این جنبش، آن چنان می نمایاند که از مبارزه ی یک نواخت برای تغیر وضعیت کنونی خسته شده است، به باور من موقتن سرمایه داران احساس پیروزی می کنند، و ما بر اساس نگاه تحول گرایه ی خود می دانیم که روند مبارزه ی طبقاتی  بالا و پایین و کش و قوس دارد، بر این بستر آیا می توان باور داشت، که سرمایه داران در این وضعیت، طبقه کارگر و مزدبگیران را شکست داده اند؟  و از دید شما اگر چنین است، آیا مزدبگیران تا کی فشار سرمایه داران را تحمل می کنند؟ ویا آیا سکوت نسبی جنبش کارگران و مزبگیران، به مفهوم شکست است یا سکوتی است برای حمله بعدی ؟ آیا طبقه ی مزدبگیر هنوز کارد به استخوانش نرسیده است؟ آیا طبقه ی کارگر و مزد بگیر درحال یک گذار از توهم زدایی به اعتلای انقلابی هستند؟ آیا این طبقه به نیرویی در درون این سیستم دل خوش کرده است؟ آیا به توان و خود مدیریتی خود اطمینان دارد؟ این طبقه چگونه اعتصابات و تظاهرات های خیابانی خود را هدایت می کند؟ نکند سازمان های مخفی جنبش مزد بگران سال هاست که جنبش کارگری را هم در اعتصابات و هم در اعتراضات خیابانی هدایت می کند؟ آیا طبقه ی کارگر و مزدبگیران به ایجاد شوراهای انقلابی خود برای نفی سیستم موجود فکر می کنند؟  آیا برای طبقه ی کارگر و مزدبگیران یک فضای آزاد سیاسی و لیبرالی کافی است؟  جواب همه ی موضوعات مطرح شده ی فوق را فقط خود طبقه ی کار گر و مزدبگیران چه درحل تئوری و چه در حل عملی می توانندجواب بدهند. تمام تاکتک شرکت کنندگان در کمپین نه به جمهوری اسلامی از رضای جوان تا لیبرال ها و چپ های لیبرال جمعی از نا امیدان و وادادگانی می باشند که حتی به اعماال خود هم باور ندارند و تیر در تاریکی شلیک می کنند. برخی از این ها همه وادادگان و درماندگان بی عملی هستند، که دیروز دست بدامن دونالد ترامپ و اسرائیل می شدند که به ایران حمله کند کا شاید این آقایان به جایی برسند و حال که تیرشان به سنگ خورده، آقایی مثل آقای  رضاپهلوی جوان یکباره لیبرال می شود و دل از سلطنت می کند و خواهان انتخابات آزاد  می شوند، این که مشکل طبقه ی کارگر را حل نمی کند، واین مشکل و مسئله ی شماست که به دموکراسی بورژوازی روی آورده اید و “حکومت مطلقه را رد و نفی می کنید” ما خواهان دموکراسی کارگری هستیم. تفاوت دنیای ما کارگران و مزدبگیران با دنیای شما  شامل دگرگونی های زیادی است یعنی ما هیچ گونه مخرج مشترکی با این آقایان لیبرال شده نداریم. نباید فراموش کرد، که طبقه ی کارگر و مزدبگیران حد اقل چند قدم جلو تر از شرایط انقلاب شکست خورده ی ۵۷ است. امسال عبدااله مهتدی و آقارضای پهلوی جوان از دربار دونالد ترامپ چیزی آیدشان نشده است ، حال می خواهند سوار بر جنبشی شوند که در مبارزات درون کارخانه ای و خیابانی خود از سال ۱۳۹۴ تا کنون کل نظام را زیر سؤال برده است سوار شوند. به چپ لیبرال هم باید گفت که شیرینی عسل عبدالهه مهتدی ها و آقا رضای پهلوی جوان به شما نخواهد رسید و مثل دوران انقلاب شکست خورده ی ۵۷که حزب توده، سه جهانی ها و برخی از متزلزلین جریان چپ را که به وحدت کلمه ی خمینی لبیک گفتند، این هاهم بعد از استفاده  از حمایت شما برای به قدرت رسیدن خود استفاده خواهند کرد و اگر در خط فکریشان نباشید، سرنوشتی مثل دشمنان آنها خواهید داشت. اما برگردیم  اصل مطلب ومحتوای نه گفتن جنبش کارگران و مزدبگیران.

دراین مطلب ما با هم و به شیوه ی عمیق تری به گورکنان سرمایه داری ورود کرده و با طرح ریشه ای این مطلب که چگونه گورکنان سرمایه داران واستثمارشدگان،آرام، آرام از زیر خاکستر سر برآورده و با انقلابی اجتماعی وافقی سوسیالیستی  نابودی سیستم سرمایه داری را رقم بزند.  دراین مطب من سعی براین دارم که درسازماندهی و نابودی سیستم اسثتماری سرمایه با تکیه بر تجارب خود و تجارب جهانی مزد بگیران سهمی داشته باشم. ازاین روی درمطلب حاضر ما بعضن با نوع سازمانیابی چه سازمانیابی ساختاری و چه محتوای این ساختارها بررسی وبرخورد ی گذرا خواهیم کرد.

لازم به اشاره است، که ما آنچه را در رابطه با شوراهای کارگران ومزدبگیران در روند مبارزه ی طبقاتی یاد گرفته ایم ودرآینده یاد خواهیم گرفت را درجامعه عملی خواهیم کرد. باید توجه کرد که مدتهاست « بخصوص از سال ۱۳۹۴ تا۹۸ »  طبقه کارگر ایران با سازماندهی لازم خود، اعتصاب ها، تظاهرات و درگیریهای خیابانی خود را در بیش از ۲۰۰ شهر با سیستم سرمایه داری و حاکمیت سیاسی آن  سازمان داده است امید وارم دوست داران و طرف داران شورا های ضد سرمایه داری با نقد و بر رسی خود به ما یاری رسانند. واقعیت این است که جنبش کارگران ومزدبگیران در دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ با اعتصابات،  تظاهرات خیابانی در بیش ۲۰۰ شهر ایران به کل هیئت حاکمه نه گفت و باشعار « اصلاح طب،اصولگرا دیگرتمام ماجرا» حکومت سیاسی را نفی کردند اما هنوز به نفی کل سیستم سرمایه داری نرسیده اند و این روند در حال یک گذار ازتوهم به سیستم سرمایه داری به سمت یک اعتلای انقلابی و بدور ریختن توهماتشان نسبت به این سیستم هستند. البته همانطوریکه همگی می دانینم که این حرکت وروند مبارزه ی طبقاتی حالت بالا و پایین و پیچو قوس دارد و در این روند می تواند اتفاقات زیادی بیفتد، اینکه سرکوب شدید این روند را موقتن کند  و یا شرایطی  پیش آید که این روند شتاب پیدا کند و جنبش کارگری وارد اعتلای انقلابی شود. حال اگر این روند به اعتلای انقلاب و در روند خود به انقلاب منجر شود ما چه می خواهیم و یا بهتر است بگویم که شوراهای انقلابی کارگران ومزدبگیران کارهدفمندشان برای تغییر این سیستم چیست؟

ابتدا باید دانست، که با فروپاشی و نابودی سیستم سرمایه داری بوسیله ی انقلاب کارگران ومزدبگیران، جامعه ی دیگری را باید ساخت، این جامعه، جامعه ای خواهد بود که ما کارگران و مزدبگیران در صدد ساخت آن می باشیم و هدف  ما جامعه ای خواهد بود، آری از خط جغرافیایی البته اگر« کارگران و مزدبگیران کشورهای دیگر به نتیجه ای که ما می رسیم برسند»، آری از طبقه بندی مشاغل، آری از تقسیم کار، آری از کارمزدی و در کل آری از تمام تفاوت هایی که سیستم سرمایه داری به ما انسان های کار کن تحمیل کرده است. من بر این باورم که چگونگی این ساختار را ما در روند کارو تولید و زندگی مبارزاتی خود با سیستم سرمایه داری با گوشت و پوست لمس کرده و یاد گرفته و همچنین درحال یادگیری هستیم. ما در زندگی کارگری با توجه به روش شناخت مان ازتولید یدی و تولید فکری، می دانیم، که هر آنچه را که ما با کار روزانه ی خود مثلن دریک مؤسسه یا کارخانه تولید می کنیم تنها برای برطرف کردن نیازفردی و یا نیازکارکنان همان مؤسسه نمی باشد بلکه برای کل جامعه است، ما براین امر مهم  واقفیم که تولیدات ما برای بر طرف کردن نیازهای اجتماعی است. یک مثال می زنم : اگریک کارگر نساجی درکارخانه ی نساجی مشغول بکار است، یا کارگرماشین سازی که قطه ای تولید می کند،  یا روزنامه نگاری که مقاله ای تولید می کند، یا مقاله نویسی که مطلبی تولید یا می نویسد، یا معلم، استاد دانشگاه که مسئولیت سواد آموزی، آموزش  و دانش جامعه را به عهده گرفته اند، وکلن مزد بگیران بخش خدمات عمومی، همه وهمه تولیداتشان چفت شده ودر پیوند با نیازهای خود و نیازهای جامعه  است، یعنی جامعه بدون این پیوند وارتباط دیگرجامعه ای نخواهد بود. واگر ما از ارزش اضافی و یا سود صحبت می کنیم، منظورمان ارزش اضافی و سود یک کارخانه یا مؤسسه نیست، ما وقتی از کارلازم و کاراضافی صحبت می کنیم منظورمان کارلازم وکار اضافی یک کار خانه یا مؤسسه نیست بلکه منظورمان کارلازم و کار اضافی جمع کارگران و مزدبگیران یک جامعه یا جامعه ی جهانی است و وقتی از شوراهای کارگران ومزدبگیران ضد سرمایه داری حرف می زنیم منظورمان جمع شوراهای کارگران و مزدبگیران یک جامعه است که شکل و محتوای عالی خود را در گردهم آیی سراسری شوراهای کارگران ومزدبگیران ضد سرمایه داری بیان می کند. اما این را هم می دانیم که جهان وطن ما انسان ها است، و می دانیم که شروع رهایی مان از سلطه ی سرمایه داری ازکارخانه ویا مؤسسه ای که کار می کنیم، از منطقه  که بخش وسیعی از کارگران و مزدبگیران را در بر می گیرد،  جامعه ای که کل کارگران ومزدبگیران را در بر می گیرد شروع می شود و با پشتیبانی جهانی مزدبگیران هم خودمان وهم جهان را آزاد خواهیم کرد. به هررو بر بستر این وضعیت است که شوراهای کارگران ومزدبگیران لازم و ضروری است که چه محلی، چه منطقه ای، چه کشوری و جهانی در ارتباط تنگاتنگ با هم باشند، که بتوانند در کار تولیدی یدی و فکری، فعالیت های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، زیست محیطی و … تجارب را با هم مبادله کنند، که بتوانند نیازهای روزمره، نیاز های کوتاه مدت و بلند مدت خود را برطرف کنند. به باورمن این هدف مهم بوسیله ی تمام کارگران تولید گر یدی، خدمات عمومی که ازمعلم، پرستار، پست چی ، روزنامه نگار، نویسنده،کارگران شهرداری و درکل کارکنان خدماتی یدی و فکری را  شامل می شود عملی خواهد شد. ما می دانیم که اقشار بسیار کوچکی درسطوح بالای موئسساتی که کاریدی ویا فکری می کنند مانند نویسندگان، تئوریسین هایی که در شرایط آرام  خود را به سیستم سرمایه داری می چسبانند و در شرایط بحران و کوران مبارزه ی طبقاتی از این سیستم جدا می شوند و از دستگاهای بوروکراسی  جدا می شوند وحقوق بگیرانی که مزد بالای ازسیستم دریافت می کنند و با بحرانی شدن درون جامعه به طبقه ی خود پشت می کنند و به طبقه ی کارگر می پیوندند را جزئی از مزد بگیرانی گذاشته که می توانند  ضد سرمایه باشند، که البته شامل جمعیت زیادی نمی شوند، حقیقت این است که من با این بررسی  سعی دارم، که مرز خود را با  چپ کلاسیک که جنبش کارگری را چند شقه و به لایه های مختلف تقسیم کرده اند و می کنند جدا کنم.  مثلن چپ سنتی، کارگران بخش تولیدی را به سه قشریا لایه  پیشرو، متوسط و تهتانی تقسیم کرده است و همچنین کارگران مزدبکیر خدماتی را به زحمتکشان یعنی به جمعیتی بی محتوا و بدبخت که معلوم نیست به کجا وصل است تقلیل داده است، از سویی باوربه قشرهای خرده بورژوازی “فقیریا مرفه شهری، نزدیک شهری، دورتر از شهر یا دهقانان پولدار یا مرفه و دهقانان فقیر” رده بندی و لایه بندی کرده اند، همچنین سرمایه داران را به خودی یا غیر خودی ویا  سرمایه داران بزرگ و کوچک لایه بندی کرده اند سرمایه دار وابسته به امپریالیسم و از این دست لایه بندی کرده اند.  آیا سرمایه دار کوچکی که یک کارگر را اجیر می کند با سرمایه داری که۱۰۰ کارگر را اجیر کرده است، فرق ماحوی دارد؟ اولی یک کارگر را اجیر می کند و دومی صد کارگر را. آیا این دو کارگران را استثمارنمی کنند و یا ارزش اضافه و سود از کارگران اجیر شده نمی برند؟  سرمایه دارانی که ۱۰۰۰،  ۱۰۰۰۰ یا تعداد بیشتراز مزدبگیران را اجیر کرده اند تفاوت و یا فرقشان فقط در این است، که یکی مالک ابزارووسائل تولیدی بیشتری است و می تواند کارگران بیشتری را اجیر کند و دیگری مالک ابزارتولید کمتریست و کارگر ویا نیروی کار کمتری را اجیر کند. مگرهدف دو سرمایه دار بردن سود بیشتروانباشت سرمایه نیست؟، سرمایه داری که اکنون  ۱۰ یا ۱۰۰  کارگر را اجیرکرده اند، دیروز با اجیرکردن  ۱، ۲، ۳  و یا ۵ کارگر شروع به تولید و انباشت کرده اند و امروز با تصاحب ابزار و وسایل تولیدی بیشتری در سطح جامعه و جهان، سهم عظیمی از مجموعه ی ارزش اضافی تولید شده ی سالانه ی یک کشور و یا جهان را به جیب می ریزند. اگار توجه کرده باشید نه ای که ما به سیستم سرمایه داری و حاکان سیاسی این سیستم می گوییم اساسی است.

دست رضا پهلوی و کمپین نه به جمهوری اسلامی از انقلاب آینده ی ایران کوتاه

زنده باد شوراهای کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه

فروردین ۱۴۰۰

آپریل ۲۰۲۱

علی برومند

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate