توافقنامه اخیر چین و ایران که هنوز مفاد دقیق آن در پرده ای از ابهام قرار گرفته، بحث و گفتگوهای فراوانی چه در درون محافل سیاسی خارج و داخل و چه در اقشار مختلف جامعه دامن زده است.
جریانات راست، اعم از سلطنتطلبان و یا گرایشات اصلاحطلب و لیبرال فریاد «وا وطنا فروخته شد» سردادهاند و تلاش می کنند که با تحریک احساسات ملیگرایانه و شووینیستی اعتراضات مردمی را سمت و سو داده و در مبارزات احتمالی آینده برای کسب قدرت، سهم بیشتری از آن خود کنند.
این نیرو ها علیرغم داعیه های میهنپرستی کنونی، همواره در قبال معاهدات ایران با آمریکا و دیگر کشورهای غربی سکوت کرده اند و نهتنها هرگز مخالفتی با برجام نشان ندادهاند، که از منظر ما تفاوت چندانی با معاهده فعلی چین ندارد؛ بلکه همیشه تلاش کردهاند که این مذاکرات را هرچه سریعتر به جریان اندازند.
این روزها لابی های ایرانی طرفدارِ غرب در سرسراهای کاخ سفید و یا کنگره، همچنین در تمامی بلندگوهای تبلیغاتی خود از خطر نفوذ چین در ایران صحبت میکنند و سینه چاک می کنند که سیاستمداران آمریکایی و همپالگیهای غربی آنان تا دیر نشده بجنبند و کاری بکنند. کسی نیست از این آقایان بپرسد که آیا در فروش مملکت به سرمایه داران غربی مشکلی وجود ندارد؟ و آیا تنها این معاهده با چین است که احساسات وطنپرستانه آنان را غلغلک میدهد؟
البته بیان این مطالب به معنای دفاع از معاهده چین و یا دولت سرمایهداری آن نیست، بلکه افشای سیاستهای مزورانه جریاناتیست که از یک سو برای مام وطن اشک تمساح می ریزند و از فروش آبوخاک آن به چین آهوناله می کنند، و از سوی دیگر وطن را دودستی، در سینی برجام، تقدیم امریکا و دیگردولتهای سرمایهداری غرب می کنند.
ما در ادامه به تفضیل به ماهیت سرمایهدارانه و سیاست های امپریالیستی دولت چین خواهیم پرداخت.
اینان، حتی در شرایط فعلی که در مصدرِ قدرت نیستند، ضدیت عمیق طبقاتیِ خود را با اندیشههایِ رهاییِ طبقه کارگر به نمایش گذاشته و در صدد هستند با اطلاق نام کمونیست به دولت امپریالیستی چین، اذهانِ اقشار کارگر و زحمتکش ایران را نسبت به ایده ها و اندیشه های مارکسیستی و کمونیستی خدشه دار کرده وزمینه های سرکوب آنان را، اگر روزی به قدرت برسند، از هم اکنون زمینه چینی کنند.
برخی از نیروهای چپ نیز دچار سردرگمی شده و به دنبال شعار های میهن پرستانه آنان، البته در قالبی بهاصطلاح سوسیالیستی به راه افتاده اند.
اما به راستی در پشت پرده چه می گذرد؟
اگرچه رژیم جمهوری اسلامی هنوز به شکل روشن و رسمی مواضع خود را در رابطه با این قراداد روشن نکرده و ” گاه به میخ و گاه به نعل می زند” و به بهانههای گوناگون تلاش می کندکه ریز مفاد آن را محرمانه نگاه دارد، اما آن چه که قطعی است هردوی این کشورها در جستجوی منافع خود هستند.
از نظر چین این موافقتنامه گام دیگری در جهت تحقق نقشه کنترل بر بازارهای جهانی و عملی سازی طرح راه ابریشم نوین است. در زمینه سیاست های داخلی کشور چین در چهارچوب مناسبات سرمایه داری عمل می کند. این کشور طی چنددهه اخیر به در صد بالایی از رشد تولید دست یافته و توانسته بازار های بیشتری را از صادرات چینی اشباع کند. در حال حاضر این کشور دومین قدرت اقتصادی و سیاسی جهان، پس از ایالات متحده، به شمار می آید. شرکتهای عظیم و غولآسای خصوصی، نیمه دولتی و یا دولتی عمده تولیدات کشور را در دست دارند. تولید بر پایه مناسبات سرمایهداری صورت میگیرد و نرخ بالای استثمار هرروز تراکم بیشتری به سرمایههای این کشور می بخشد.
در زمینه سیاستهای خارجی نیز شاهد اعمال سیاست های امپریالیستی توسط دولت چین در نقاط مختلف جهان هستیم. سیاست های اقتصادی در رابطه با دولت استرالیا و خرید مراتع و مزارع پهناور در این کشور به منظور کسب کنترل بر تولیدات دامی و زراعی، دادن قروض سنگین به کشور های اقیانوسیه و جنوب آسیا، از جمله سریلانکا، که به علت عدم توانایی بازپرداخت اصلوفرع قرض مهمترین بندر تجاری خود را به مدت نودونه سال به چین واگذار کرده است، و یا سرمایه گذاری های نجومی در صنایع زیرساختی کشورهای آفریقایی که فاقد نیروی متخصص کافی بوده و چاره به جز استفاده از متخصصین چینی ندارند، نمونه هایی از این سیاست های امپریالیستیست.
سرمایهداری چین خصلتی جهانی دارد و در چهارچوب جغرافیایی این کشور محدود نمی شود. در هم آمیختگی اقتصاد چین و آمریکا، با وجود تضاد های سیاسی موجود بر سر کسب هژمونی جهان، درچند ساله گذشته به بالاترین حد رشد خود رسیده است، مشتری اصلی اوراق قرضه آمریکا دولت چین است و این دولت در تجارت با آمریکا سهم بسیار عمدهای را به خود اختصاص میدهد.
اما علیرغم درهم آمیختگی کنونی سرمایه، هنوز هر بخش آن به منافع ویژه خود میاندیشد. آمریکا با اتخاذ سیاستهایی مانند سیاست های تعرفه سنگینتر بر کالا های چینی و یا محدود کردن واردات آن کشور در جستجوی حل بحران داخلی خود است. چین نیز در صدد تسلط بر بازارهای گستردهتر جهت مقابله با بحران انباشت تولیدیست که در پی بحران سرمایهداری جهانی در سال ۲۰۰۸ و رکود موقت در فروش کالا ها با آن مواجه شد.
اگرچه مسئله تقسیم دوباره بازارهای جهانی، مانند سال های پیشاز جنگ دوم جهانی در دستور روز قرار گرفته، اما سرمایهداری جهانی که طی صد سال گذشته دوبار صدمات ناشی از جنگ را تجربه کرده است، اینک تلاش می کند تا با اتخاذ سیاست های کمتر تخاصمی از تیزتر شدن آتش رقابت ها کاسته واز رویاروئی مستقیم بپرهیزد.
به یک کلام سرمایه داری جهانی چه از نوع چینی و چه از قماش روسی، آمریکایی و یا اروپایی تنها منافع خود را دنبال کرده و اعتنایی به منافع کارگران و زحمتکشان ایران ندارند. از منظر مارکسیست های انقلابی مسئله توافقنامه برجام و یا موافقتنامه چین و ایران نه در چهارچوب بررسی مسایل درونی دولت های مختلف سرمایه داری و ارزیابی بین بد و بدتر و ترجیح یکی بر دیگری، بلکه در چهارچوب مبارزات طبقاتی و منافع کارگران و زحمتکشان ایران نگریسته وبررسی می شود.
دولت سرمایهداری جمهوری اسلامی ایران که طی چندهه گذشته گرفتار بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی عمیقی بوده است، اینک مذبوحانه تلاش می کند به روند مذاکرات با آمریکا سرعت بخشیده و هرچه زودتر به تحریم های کنونی خاتمه داده وپس از برقراری مجدد روابط اقتصادی و سیاسی با آمریکا و غرب راه برون رفتی، حتی به طور موقت، پیدا کند.
آمریکا نیز خواهان هرچه سریعتر شدن این مذاکرات و دستیابی به حداکثر امتیازات ممکن بر سر میز مذاکره می باشد. تاکنون روند مذاکرات به دو دلیل درگیری های درونی جناح های هیئت حاکمه ایران و اتخاذ سیاست های متخاصمانهتر توسط دولت ترامپ دچار وقفه شده بود؛ اما پس از روی کار آمدن جو بایدن تغییرات بارزی در این سیاست مشاهده شده است، و مانور ایران بر سر توافقنامه چین و ایران در این مقطع مشخص نیز در این رابطه قابل تعبیر است.
مذاکرات بین ایران و چین از پنج سال پیش آغاز شده بود، اما صورت عملی به خود نگرفت؛ چرا که حتی کمپانی های چینی نیز با وجود تحریم های آمریکا از سرمایه گذاری های طولانی مدت در ایران خودداری می کردند. مثال روشن این ادعا پا پس کشیدن شرکت نفتی سی ان پی سی چین از قراردادتوسعه فاز ۱۱ میدان عظیم پارس جنوبی بود. این شرکت بلافاصله پس از تهدید به تحریم و با وجود تمامی تلاشهای وزارت نفت برای ادامه فعالیت در صنعت انرژی، ایران را ترک کرد.
دولت ایران به خوبی می داند که تا هنگامی که برجام به نتیجه نرسیده و تحریم ها بر داشته نشود، هیچ کمپانی و یا شرکت چینی، هندی و با اروپایی خطر نکرده و دست به برقراری مراوادات طولانی و یا گسترش سرمایهگذاری در این کشور نخواهد زد. بنابراین از سرِراه برداشتن این مانع اولین گام ضروری و اجتناب ناپذیر برای تسهیل مناسبات با سرمایه داری جهانیست. تاکید امروز جمهوری اسلامی بر امکان حصول توافق نهایی ۲۵ ساله با چین در جهت آن است که با استفاده از این موقعیت، مانند شمشیر داموکلس، غرب را ترغیب به دادن امتیازات بیشتری بر سرمیز مذاکره کرده و با شرایط بهتری بر سر میز مذاکرات حاضر شود. آنان حتی حاضر شدند که نفت را با قیمتی ارزان تر و به صورت تهاتری در اختیارچین قرار دهند تا شاید غرب به روند مذاکرات سرعت بیشتری بخشد، سیاستی که چندان هم بی نتیجه نبوده است. دولت جو بایدن در هشدار اخیری به دولت اسرائیل تقاضا کرد که از شدت حملات زیانآور به تاسیسات هستهای نطنز خوداری کند. چراغ سبزی که نباید نادیده گرفت.
به هر روی، چه توافق در برجام و چه موافقتنامه ایران و چین، هیچیک از اینان با هدف بهبود شرایط زندگی کارگران و زحمتکشان ایران نبوده و نخواهد بود. مارکسیست های انقلابی مخالف هرگونه توافقی از هر سوی جناح های سرمایهداری هستند، اما این به معنای کوبیدن بر طبل ناسیونالیسم و وطن پرستی نیست.
کارگران وطن ندارند و استثمار چه از سوی سرمایهداران چینی وآمریکایی یا روسی و اروپایی تفاوتی در اصل ماجرا نمی گذارد. ما چنین توافقنامه هایی را افشا می کنیم و کارگران و زحمتکشان ایران و جهان را به مبارزه بر علیه چنین قراردادهایی می خوانیم. کارگران نیز چون سرمایهداران که حدومرز جغرافیایی نمی شناسند، چارهای بهجز مقابله در ابعاد جهانی ندارند.
گرایش مارکسیست های انقلابی ایران
فروردین ۱۴۰۰