فعالیت و نقش هیز شهیدان کامیاران

فعالیت و نقش هیز شهیدان کامیاران درعرصه سیاسی، نظامی و اجتماعی در جنوب کردستان به خصوص منطقه کامیاران 

 در سال ۱۳۵۸ درمنطقه کامیاران کومله نیروی نظامی چندانی نداشت ، اما از لحاظ پایگاه اجتماعی و سیاسی طیف وسیعی از روشنفکران شهری، معلمان، تحصیلکردگان ، زنان و زحمت کشان شهر و روستا به سازمان کومله کمونیست قدیم  که جریان چپ و کمونیست بود ،سمپاتی طبقاتی داشتند،. این طیف وسیع به روشنی ، بدون توهم و با مرزبندی سیاسی روشن در عمل ،صف طبقاتی خود را با ناسیونایسم کرد در کردستان ایران یعنی حزب دمکرات کردستان جدا کرده بود. کومله ، حزب دمکرات را یک جریان سازشکار با رژیم تازه به قدرت رسیده جمهوری اسلامی ، نماینده سرمایه داری کرد و طرفدار مرتجعین در منطقه میشناخت.

 این مرزبندی طبقاتی و تفاوت کومله با حزب دمکرات به روشنی در میان مردم منطقه جنوب به خصوص کامیاران و حومه این شهر مشخص بود. حتی در عمل نیزهواداران دمکرات یا کومله کاملا مشخص بودند.

میخواهم در مورد نقش وپراتیک کومله کمونیست و پیشمرگان این سازمان به رهبری رفیق کمونیست صدیق کمانگرمطالبی  را بازگو نمایم . کومله ، زمین مالکان مفتخور و گردن کلفت در منطقه کامیاران  که متعلق به  والی خان در ابادی الک ، عباس خان ومهری خانم(نماینده  زمان شاه ) در اطراف کامیاران را مصادره و در بین خوش نشینان و تهیدستان منطقه تقسیم کرد و این مسئله در تاریخ جنبش های انقلابی بی سابقه بوده است.  افشاگری و مبارزه جدی برعلیه افکار ارتجاعی و مرد سالاری شیوخ منطقه کامیاران ، برای نمونه به شیخ هادی و سید محمد هاشمی در ابادی دولاب که در زمان شاه ساواکی بودند ،اشاره میکنم . بگذارید نمونه ای از شیادی شیخ هادی را شما برای خوانندگان بیان کنم .کومله هنگامیکه برای پیدا کردن مدارکی که بین شیخ هادی و ساواک رد و بدل شده بود، به آبادی دولاب وارد شده بودند، یک کمد پر از مجلات سکسی پیدا میکنند . یکی از پیشمرگان زحمت کش بنام محمود فیروزی ( مشهور به محمود شمام )اهل ابادی سرچی در منطقه کامیاران ،از دیدن آن مجلات سکسی عصبانی شده و تعدادی ازمجلات را که  متعلق به شیخ هادی بود، همرا خود میبرد .

محمود فیروزی همان شب بعد از اتمام ماموریت همراه بقیه رفقا پیشمرگ وارد ابادی نزاز میشوند . پیشمرگان برای استراحت  به ابادی نزاز میروند. محمود شمام خود را به یک خانه رسانده و در حیاط خانه را میکوبد تااعضای خانواده متوجه بشوند که قرار است مهمان وارد خانه آنها بشود. محمود فیروزی با صدای بلند و به زبان کردی میگوید: مادرجان در را باز کن “بیشرف مرمره قوته” و منظورش “عکسهای لختی ” بود.  زن صاحب خانه از شوهرش میپرسد : آیا شما کار خلافی کرده اید ؟ شوهرش میگوید : نه . زن صاحب خانه میگوید: من تا بحال پیشمرگان کومله را به این گستاخی را ندیده ام . مرد صاحبخانه در را باز میکند ومحمود فیروزی ساکن سرچی را میبیند. محمود با عجله به صاحب خانه میگوید: بفرما مجلات سکسی خانه شیخ هادی بیشرف را نگاه کن .  یکی دیگر از شیخها ، شیخ حبیب اله ساکن ابادی طا بود و خود را هوادار دو آتشه حزب دمکرات میدانست و حتی قسمتی از خانه اش را بعنوان مقر به حزب دمکرات  هدیه داده بود . شیخ دیگر هم  شیخ عثمان دورو در منطقه مریوان ساکن بود. کومله به دنبال دستگیری و محاکمه علنی انها در میان مردم بود . خود من هم جزو ان پیشمرگانی بودم که

 برای دستگیری آنها تلاش زیادی نمودم  ولی متاسفانه از دست کومله فرار کردند و مانع ان شدند که مردم متوجه رفتار ، وکردار و جنایت هایشان بشوند. یکی دیگر از دستاوردهای طلایی کمیته ناحیه کامیاران  این بود که توانست نیروی مرتجع سپاه رزگاری که وابسته به شیخ های دولاب در منطقه کامیاران ، دولت عراق و سردار جاف که زمان حکومت پهلوی نماینده شاه بود ، در منطقه خلع سلاح کرده و مانع پیشرفت و حضور این جریانات  مرتجع بشود . خط و جهت کمیته ناحیه کامیاران  روشنگری در میان مردم  منطقه کامیاران بود. پیشمرگان میخواسنتد نشان دهند که زن و مرد از هر لحاظ با هم برابر هستند . همین تبلیغات و کارهای آگاهانه باعث شده بود که هیچ مردی جرات برخورد بد و توهین آمیز و زور را با همسر و دخترش را

نداشته باشد زیرا بلافاصله با عکس العمل و برخورد منطقی کومله مواجه میشد . برای نمونه مردی بنام احمد اسیاب اهل ابادی دانه  در منطقه مارنج و موچش زنش را شکنجه کرده بود . من ، رفیق عبداله کمانگر مشهور به ( عبه کوانه) محمود سیاناو ، همراه چند نفر دیگر احمد اسیاب را دستگیر و همراه خود به مقر آوردیم . ما در مورد علت بازداشتش  با او صحبت کردیم او در جواب ما گفت : زنم است ناموس و شرف من است.  من و عبه کوانه  با شنیدن این حرف  اورا سرزنش کردیم و به او گفتیم: مگر این زن برده شماست ؟  بهتر است راه بیفتیم.  عبد اله کمانگر در کنار رودخانه ابادی مجید اباد رو به احمد اسیه کرد و با عصبانیت گفت : قرار درونی تشکیلات  کومله دستم را بسته است وگرنه  همینجا شما را به علت کتک زدن همسرتان افسار کرده  و ابادی به ابادی میگرداندم.   احمد اسیاب  به علت کتک زدن همسرش، از طرف کمیته ناحیه کامیاران به شش ماه زندانی محکوم شد که بعدا با وکالت ازاد گردید. در منطقه کامیاران و در حوزه فعالیت ما چند همسری ممنوع بود .

یکی از اولویت های اساسی کار ما  در جنوب کردستان و منطقه کامیاران این بود که بتوانیم سطح اگاهی مردم را بالا برده تا آنها بتوانند از حق و حقوق شهروندی خود دفاع کنند و در مقابل افکار ارتجاعی جمهوری اسلامی بایستند . ما تلاش میکردیم در عرصه تبلیغات و پراتیک زنها را به حق و حقوق و جایگاه واقعی خود آشنا سازیم.

در حوزه  فعالیت ما هیچ خانواده ای نمیتوانست دخترش را بر خلاف میل و رضایت خود دختر شوهر بدهد زیرا آنها با قاطعیت کومله کمونیست مواجه میشدند. بعضی از دخترها در مقابل ازدواج های اجباری و خلاف میل خود در مقابل خانواده هایشان می ایستادند و اظهار میداشتند که اگر خانواده ها به زور متوسل شوند ، مراتب را به  پیشمرگان  کومله اطلاع میدهند. پیشمرگان در مزرعه با زحمت کشان  همکاری میکردند. پیشمرگانی که در گذشته معلم بودند در بعضی از ابادیها بنا به امکانات و توان به بچه های روستائیان درس میدادند، برای نمونه اسعد حاجی حسنی در ابادی هنی من مدرسه ای برای بچه های ابادی دایرو به  آنها درس میداد. در ابادی نزاز رفیق بهران مرادی مشهور به ( یوسف پاوه (هم  مدرسه ای بنا نموده و درس میداد.

طبق سیاست کومله پیشمرگانی که دکتر و یا پرستار بودند،  بصورت رایگان اهالی  آبادیها را مداوا میکردند. در منطقه پیشمرگان کمیته ناحیه کامیاران برای عبور و مرور مردم ، مابین ابادی نزاز و مهراباد یک پل بر روی  رود خانه گاورود  زدند تا مردم به راحتی در سرمای زمستان از ان استفاده کنند و در بهارهم به علت اب زیاد رودخانه با پای برهنه به اب نزنند .  خلاصه اینکه پیشمرگان کومله ناحیه کامیاران  در حد توان خود فعالیتهای فرهنگی ، اجتماعی، سیاسی ، بهداشتی ، آموزشی و دهها فعالیت دیگر که در خدمت اگاهی سیاسی وطبقاتی مردم بود به رهبری رفیق صدیق کمانگر را به پیش میبردند . کمونیستها در میان مردم شهر و روستا بسیار مورد اعتماد بودند. یکی دیگر از افتخارات و عملکردهای انسانی و کمونیستی پیشمرگان کومله که هیج وقت فراموش نمیشود، برخورد و رفتار درست  پیشمرگان نسبت به اسیران جنگی بود . زیرا جمهوری اسلامی مرتبا مشغول تبلیغ و دروغ پراکنی در مورد پیشمرگان  در صدا و سیما بود.  فرماندهان و اخوندهای مزدور در جلسات حضوری با نیروهای مزدور رژیم جمهوری اسلامی که برای ماموریت و سرکوب مردم کردستان فرستاده میشدند ، تبلیغات غیر واقعی و وارونه را رواج میدادند.

 سران اوباشان اسلام به نیروهایشان تاکید مینمودند که  مواظب خودتان باشید ، اگر در کردستان اسیر شوید کفار و ضد انقلاب زنده زنده شما را سر بریده و چشمانتان را از حلقه در میاورند،  پس شما بجز جنگیدن و شهید شدن راه دیگری ندارید . من به  چشم خود دیدم که بعضی از پاسداران کلید در بهشت را به نام  هدیه از طرف خمینی دجال تحویل گرفته و در گردن خود اویزان کرده بودند تا اگر در جنگ با کفار کشته شوند به راحتی و بدون درد سر  وارد بهشت شوند. بیاد دارم یکبار ما در محور جاده موچش کامیاران در اطراف قهوه خانه سیاناو کمین گذاشتیم . فرمانده عملیات ما حبیب اله  سلطانی بود. ما  دو ماشین را به کمین انداختیم . یکی از ان پاسدران سالم جان به در برد.

نام  فرد اسیرشده عباس بود . او کلید در بهشت را همراه خود داشت . یکی از رفقا کلید را او  گرفته بود . بعد از عقب نشینی ما از معرکه جنگ ،عباس که اسیر شده بود ، مرتبا گریه میکرد.  ما فکر کردیم به خاطر دست زخمیش  گریه میکند . من به زنده یاد رفیق کمونیست دکتر هادی گفتم که به داد عباس برسید.  دکتر هادی گفت : من با دقت  دست او را مداوا کرده ام و مشکلی ندارد . عباس گفت : صابر کلید بهشت  را که هدیه امام خمینی است از من گرفته است و من ناراحت هستم. ما  بعد از چند روز با رضایت کامل از طرف کومله در ابادی پیرمغار او را ازاد کردیم.

 یک نمونه دیگر این بود که ما در مهر ماه  سال ۱۳۶۱ در جاده کامیاران سنندج در نزدیکی ابادی سربناو، پنجاه سرباز که سوار بر یک اتوبوس ایران پیما بودند ، بدون مقاومت دستگیر کردیم . ما اسیران را همراه خود به ابادی طا روانه  و انها را در مسجد ابادی اسکان دادیم و از مردم زحمتکش ابادی طا درخواست مواد خوراکی نمودیم. انها پنجاه سربازو یک استوار بودند که از پادگان عجبشیر به پادگان شاه ابادغرب میبایستی انتقال داده میشدند. هنگامیکه آنها را دستگیر نمودیم همگی گریه و التماس میکردند که  تو رو خدا ما را اعدام نکنید . ما هم به آنها می گفتیم که ما شما را اعدام نمیکنیم و  شما از این تاریخ  مهمان ما و در امنیت کامل هستید .اخوندها و فرماندهانتان شما را اشتباه توجیه کرده اند.

سربازان برای مدتی ارام میشدند و دوباره شروع  به گریه و التماس میکردند. آنها مدت چهل و هشت ساعت مهمان ما و مردم ابادی طا بودند و متوجه شدند که رژیم جمهوری اسلامی تبلیغات دروغین تحویلشان داده است. ما بعد از این چهل و هشت ساعت همه اسیران را ازاد و به فرمانده شان توصیه نمودیم که مواظب امنیت خود و نیروهای تحت فرمانده هی باشند که مبادا از طرف رژیم دستگیر شوند . ما  میدانستیم اگر رژیم متوجه شود که آنها توسط ما اسیر شده و بعدا آزاد شده اند آنها را اعدام مینماید به این دلیل که دروغهای خودشان فاش و خنثی نشود   . کومله برای هر فرد ۱۰ روز مرخصی نوشت . کومله ناحیه کامیاران در منطقه دو زندان بزرگ ، یکی در نزدیکی ابادی هنیمن  و دیگری در ابادی دیرمولی داشت .

این زندانها همیشه پر از اسیران جنگی بود که برای ناحیه کامیاران هزینه مالی و امنیتی بسیار داشت . ازندانیان توسط پیشمرگان کومله در مسیر جاده ها ویا در جنگ دستگیر میشدند . کومله کمونیست ان دوران با زندانیان  رفتار انسانی داشت.  این یکی از پرنسیبهای کمونیستی کومله بود که در عمل به کار گرفته میشد. هدف تشکیلات ناحیه کامیاران برای زندانیان و اسیران جنگی برنامه مشخصی داشت .  مسئولین زندان از کادرهای ناحیه کامیاران وافراد دیگربودند  که به درستی و با حوصله  با اسیران رفتار و آنها را از لحاظ سیاسی آگاه مینمودند. کمیته ناحیه مرتبا به زندانها و زندانیان سر میزد و زندانها را کنترل مینمود. به یاد دارم در سال ۱۳۶۰ یکی از پیشمرگان کومله یک زندانی را کتک زده بود. کمیته ناحیه از این برخورد ناشایست اطلاع پیدا کرد و بلا فاصله ان رفیق پیشمرگ را که از پرسنل زندان بود از طرف تشکیلات ناحیه کامیاران توبیخ و برای همیشه او از حفاظت زاندانیان  محروم کرد .

  اکثر زندانیان در زندان اثار مارکسیستی را مطالعه میکردند و زندانیان نیز یک روز در هفته با آنها جلسه سیاسی داشتند.  تلاش ما اگاه کردن زندانیان در مورد جنگ تحمیلی رژیم جمهوری اسلامی به کردستان و شناخت انها از فعالیت و سیاست کومله در جنگ با جمهوری اسلامی بود. ما واقعیت ها را در مورد جمهوری اسلامی  نسبت به انقلاب پنجاه وهفت و مبارزه برحق مردم کردستان به خصوص کارگران و زحمتکشان در سراسر ایران و کردستان را برای آنها بازگو میکردیم.  کومله در این سیاست کمونیستی و انسانی که نسبت به اسیران جنگی در پیش گرفته بود پیروز شد . ما توانستیم تبلیغات پروپاگند و دروغ پراکنی سران و فرمانده هان جمهوری اسلامی را که در میان نیروهایش در جنگ  کردستان رواج داده بود،باطل وخنثی نمائیم.

هدف رژیم جمهوری اسلامی سرکوب انقلاب برحق مردم ایران بر علیه شاه بود. به یاد دارم که ما پاسداری را بنام نورالدین ساکن خرم اباد لرستان دستگیر کرده بودیم.

هنگامیکه او را ازاد نمودیم تا به نزد خانواده و اقوامش برگردد ، او به یک بلند گوی تبلیغاتی برای کومله کمونیست تبدیل شد. او به مردم و مهمانهایش توضیح داده بود که تبلیغات رژیم  دروغ محض است و  خورد و خوارک خود پیشمرگان کومله با ما که زندانی بودیم مثل هم بود و هرپیشمرگ در روز ده دانه سیگار سهمیه داشت و ما هم در زندان ده دانه سیگار سهمیه داشتیم.   نورالدین گفته بود که در زندان کومله خبری از شکنجه ، توهین و بی حرمتی مطلقا نبوده و نیست و اگر اشتباهی از طرف هر فردی رخ بدهد با او به شیوه انتقاد کردن مسئله را حل وفصل میکنند .او در مورد آگاه سازی زندانیان در خصوص جمهوری اسلامی توسط پیشمرگان نیز سخن گفته بود.

این سیاست درست و انسانی کومله کمونیست تاثیر بسزایی بر  روحیه دشمن به جا گذاشته بود ، در ضمن تا حدودی از جنگ و مقاومت نیروهای اشغالگر در مقابل پیشمرگان کردستان کاسته شده بود . نیروهای دشمن گاهی نیز براحتی خود را تسلیم کومله میکردند. بیاد دارم زمانیکه نیروهای رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی در منطقه مریوان در کوه قله برد که مسلط بر ابادی میانه بود با نیروهای حزب دمکرات در گیر شده بودند . نیروهای سرکوبگر پنداشته بودند که آنها پیشمرگان کومله هستند  و از آنها میپرسند که آیا شما پیشمرگان کومله هستید؟ پیشمرگان حزب دمکرات هم با عوام فریبی میگویند: آری ما پیشمرگان کومله هستیم .

 تعداد بیست و پنج نفر از سربازان و بسیجیها خود را به  حزب دمکرات تسلیم کرده بودند اما متاسفانه حزب دمکرات به شیوه ای  وحشیانه و غیر انسانی همه اسیران را  اعدام کرده بود. این حرکت شنیع و غیر انسانی حزب دمکرات از جانب حزب کمونیست ایران و سازمان تحت اتوریته اش کومله از رادیو کومله رو به جامعه کردستان و ایران پخش شد و حرکت حزب دمکرات را به شدت محکوم نمود.

 موارد ذکر شده تنها گوشه ای از فعالیت سیاسی و عملی کمونیستهای کومله  تحت اتوریته و سیاست حزب کمونیست ایران بود که از آنها باقی مانده است. فداکاری و از خود گذ شتگیهای کمونیستها در کردستان هیچگاه از خاطر کارگران و زحمت کشان فراموش نخواهد شد .امروز وظیفه  من کمونیست و تعداد زیادی از رفقا و همرزمان که خوشبختانه هنوز زنده و شاهد ان تاریخ مشترک بوده اند اینست  که حقایق آن  دوران را زنده نگهداریم.  اکثر این رفقا در حزب های مختلف مشغول فعالیت میباشند و تعداد زیادی از آنها  در هیج حزب سیاسی فعالیت نمیکنند و به زندگی عادی خود ادامه میدهند.

کانون کمونیزم کارگری که زنده یاد رفیق منصور حکمت آنرا بنا نهاد ، در سال ۱۹۹۰ میلادی از حزب کمونیست ایران جدا شده و بعد از مدتی حزب کمونیزم کارگری ایران را تشکیل داد . اکثر پیشمرگان قدیمی به اتفاق ارا با حزب کمونیزم کارگری همراه شده ودر حال حاضردرحزبهای  کمونیزم کارگری مشغول فعالیت هستند .  در اینجا به اطلاع نسل جدید میرسانم که سازمانهایی  به نام کومله که در حال حاضر در خاک کردستان عراق  اوردوگاه  دارند  ربطی به سیاست و پراتیک ان تاریخ ندارند به خصوص جریان عبداله مهتدی و عمر علیخانزاده که بنام  (سازمان کومله زحمت کشان)  فعالیت میکنند .اینها قوم پرست ، فدرالیست و ناسیونالیست های  بی پرنسیبی هستند که امروز با ان تاریخ مشترک ما میلیونها کیلومتر فاصله دارند . آنها  هیچ ربطی به مسئله ستم ملی و منافع کارگران و زحمت کشان کردستان نداشته و بدنبال قدرت و ثروت خود هستند.

 سیاست حزب دمکرات و سازمانهای به اصطلاح کومله جدید قوم پرست و فدرالچی ، از نظر سیاست و ماهیت و طبقات دقیقا مانند دولت کردی در کردستان عراق میباشد. مردم بخوبی از دزدیها و جاسوسی کردن سازمان ((یک یتی نیشتمانی)) برای قرارگاه حمزه جمهوری اسلامی ایران آگاه هستند . همچنانکه میدانید پارت دمکرات کردستان عراق به  رهبری مسعود بارزانی در بست در خدمت سیاستهای دولت فاشیست ترکیه میباشد .

 میخواهم حقیقتی را برای خوانندگان بازگو کنم ، دورانی که ما در کومله کمونیست بودیم ، حقوق ماهانه تمام افرادی که در حزب کمونیست ایران و کومله فعالیت میکردند در ماه پنج دینار بود یعنی  منصور حکمت ، عبداله مهتدی وابراهیم علیزاده،   کادرها و پیشمرگان همگی پنج دینار در ماه دریافت میکردند.

 اکنون شما میتوانید حقوق دریافتی ماهیانه رهبران در سازمانهای زحمتکشان  به اصطلاح  کومله وپیشمرگان کنونی آنها را با هم مقایسه کنید. عبداله مهتدی و عمرعلیخانزاده که هردوکمیته مرکزی حزب میباشند در ماه هزار دلار است اما حقوق پیشمرگان ۵۰ دلار در ماه میباشد.

حال قضاوت با شماست. هیز(گروه) شهیدان کامیاران از سال ۱۳۵۸ شروع به فعالیت علنی نظامی و سیاسی نمود. نوشته من اشاره ای به تاریخ ، تلاش و فعالیت هیز شهیدان کامیاران که هزاران از خود گذشتگی و فداکاری و برخوردهای انسانی در کارنامه آن عزیزان بشرح زیر را در بر دارد. ۱. تارو مار کردن دهها ستون از نیروهای سپاهی ، ارتشی وپیشمرگان مسلمان کرد به رهبری مفتی زاده جاش ۲. ضربه های پی در پی به مزدوران مستقر در ابادیهای نشور و دول کورو به رهبری حاجی میکائیل  ۳. گرفتن دهها پایگاه ، خلع سلاح کردن نیروهای بسیجی در ابادیها منطقه کامیاران ، ابادی سرخوم در منطقه کلیایی که جز محور شهر سنقر بود ، خلع سلاح ابادی حسن اوله در منطقه روانسر …. و صدها کمین در جاده های اصلی کامیاران ،

سنندج ، کامیاران ، کرمانشاه ،کامیاران، روانسر ، کامیاران ،مریوان ، مریوان ، سنندج .  اولین فرمانده نظامی ناحیه کامیاران در سال ۱۳۵۹ رفیق زنده یاد کیهان فرزاد بود . بعد از کیهان فرزاد رفیق کمونیست جسور و کاردان عبدلله قادری مشهور به ( عبه افته یمنان ) فرمانده بود  که متاسفانه در تابستان سال ۱۳۵۹ دراثر انفجار مقر کومله در ابادی عصراباد این کمونیست بزرگ جان باخت . بعد از عبه افته یمنان  رفیق کمونیست و دوست داشتنی سید خالد رحمتی مسئولیت نظامی ناحیه کامیاران را به عهده گرفت . در سال ۱۳۶۰ در جنگ تحمیلی حزب دمکرات به کومله در منطقه کامیاران بنا به شرایط واوضاع سیاسی ان منطقه  یک کمیته نظامی تشکیل گردید .

  رفقایی که در این کمیته نظامی سازمان داده شدند ، عبارت بودند از رفقا عیسی جمشیدی ، حبیب الله سلطانی ، زنده یاد حسن شعبانی ودر ضمن  سید خالد رحمتی مسئول دبیر کمیته نظامی بود .این کمیته نظامی تحت اتوریته کمیته ناحیه کامیاران به رهبری رفیق صدیق کمانگر اداره میشد . در اواخر سال ۱۳۶۰ تشکیلات علنی منطقه کامیاران ارایش سیاسی و نظامی دیگری به خود گرفت در این ارایش رسما و قانونا هیز شهیدان کامیاران به رسمیت شناخته شد و رفیق عیسی جمشیدی به عنوان فرمانده نظامی انتخاب گردید. یدی ضعیفی نیز بعنوان مسئول سیاسی انتخاب گردید. در سال ۱۳۶۱ هیز شهیدان کامیاران  فعالیت سیاسی و نظامی گسترده ای را به انجام رساند.  رژیم جمهوری اسلامی حمله سراسری به مناطق ازاد شده کردستان از کامیاران و هورامان  تا شمال کردستان نقده ، پیرانشهر ومنطقه الان سردشت را در سال ۱۳۶۲ شروع کرد.

 جمهوری اسلامی در آن جنگ صدها هزارنفر از نیروهای ارتش ، سپاه و بسیج را با سلاحهای سنگین ، نیمه سنگین ، هلیکوپترهای جنگی و جت های بمب افکن شرکت داده بود . اکثر نیروههای جمهوری اسلامی یک جلد قران و یک تکه پارچه سفید که روی آن نوشته شده بود لا الله الا الله همراه خود داشتند . پیشمرگان مزدور حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی به اسم قیاده موقت سنگر به سنگر همراه نیروهای اشغالگر جمهوری اسلامی با ما در مناطق میجنگیدند .طبق نقشه جمهوری اسلامی اولین استارت جنگ در منطقه کامیاران زده شد  و هیز شهیدان کامیاران در چند جبهه در مقابل نیروهای سرکوبگر به مقاومت و تعرض برخاستند.

در جبهه ابادی شاهینی و رشته کو ههای پشت ابادی پشاباد و ابادی کلیان بخشی از هیز شهیدان کامیاران به مقابله با جمهوری اسلامی برخواست . در این جنگ نابرابر فرمانده هان سیاسی و نظامی به نامهای محمد اسنگران ، اسماعیل قبادی ، عبه شریفی ، احمد ارشدی (احمد اسنگران ) ، کریم بزوش و چندین فرمانده دیگرهمرا پیشمرگان شرکت داشتند .   صبح زود هنگامیکه هوا هنوز تاریک بود ، نیروهای سرکوبگر رژیم جمهوری اسلامی از طرف ابادیهای عصر اباد ، ماسان و کوله ساره حمله را اغاز کردند . نیروهای دشمن با کمین و مقاومت دلیرانه  پیشمرگان کومله در بلندیهای عصر اباد ، هوار حاجی شریف که هم سطح گردنه سرچی و رشته کوههای مابین کوله ساره و ابادی سرچی بود ، روبرو شدند . فاصله دشمن با ما فقط  چند متر بود.پیشمرگان در مرحله اول با شعار زنده باد سوسیالیزم تعرض دشمن را در هم کوبیدند.

 نیروهای رژیم سرکوبگراز هر طرف مورد هجوم هیز شهیدان کامیاران قرار گرفت و آنها  تلفات جانی زیادی را متحمل شدند. امبولانسهای دشمن  مرتبا برای حمل و نقل زخمیها و کشته شدگانشان درحال رفت و امد بودند وبلا فاصله نیروی تازه نفس  وارد محل جنگ شده و جایگزین میشد . نیروهای  دشمن بی وقفه با سلاحهای کاتیوشا ، خمپاره انداز ۱۲۰ میلی متری، توپ ۱۰۶ و تانکهای چیفتن سنگر و مواضع ما را به شدت میکوبیدند.

 هلیکوپترهای جنگی جمهوری اسلامی نیز همزمان  محل استقرار ما را بمباران میکردند . بنا به اتش سنگین جمهوری اسلامی اشغالگر، که ما را از زمین و هوا مورد حمله قرار داده بود ، من و دیگر فرمانده هان نظامی با مشکلات زیادی به سنگرهای پیشمرگان سرمیزدیم  بنابراین کار ما کمی کند پیش میرفت ولی در اصل کار  فرماندهان تاثیر چندانی نداشت . پیشمرگانی که در این جنگ نابرابر با جمهوری اسلامی درگیر بودند همگی پیشمرگانی کار کشته و خبره بودند که اکثرا در  جنگهای زیادی با جمهوری اسلامی جنگیده بودند . حه مه علی قادری مشهور به ( علی یمنان ) که جزو کادر پزشکی و پزشکیار جبهه ما بود. او که میبایستی در پشت سنگرهای ما مستقر میشد و زخمیان را مداو ا میکرد در خط مقدم جبهه درگیرجنگ با دشمن بود.

عیسی حمشیدی ، حبیب الله سلطانی ، کریم قادری مشهور به ( کریم یمنان ) جلال ناوه ، فرهاد لاهونی، عزت گلچینی ومن  ابراهیم باتمانی که جزو فرماندهان  سیاسی و نظامی بودیم در خط اول جبهه با جمهوری اسلامی سرکوبگر میجنگیدیم.ساعت یازده صبح بود.  جنگ همچنان ادامه داشت و تا اینکه به جنگ  تن به تن کشیده شد .تمام جبهه از دود و اتش پر بود . در آن شرایط حساس من از ناحیه دست زخمی شدم و تلاش میکردم  که رفقا متوجه زخمی بودنم نباشند . چند دقیقه گذشت .دستم خونریزی شدید ی داشت. من  با جاما نه که همرا خود داشتم دستم را بستم  و مرتبا به سنگرها سرمیزدم ولی نمیتوانستم تیر اندازی کنم. من به سنگری رفتم که  تعدادی از رفقا جانانه میجنگیدند و مقاومت میکردند . رفیق جلال ناوه  مسئول سیاسی آن دسته بود . او متوجه شد که من زخمی شده ام و عصبانی شد که چرا من موضوع را به او نگفته ام زیرا جلال  از رفقای صمیمی من بود.

جلال  گفت : شما  پیش  علی قادری پزشکیار بروید و در همان حال با صدای بلند علی یمنان را صدا زد.  علی یمنان خوشبختانه آنجا بود و  فورا خود را به من رساند و دستم پانسمان کرد .  رفیق جلال گفت : سریع خود را  به هنیمن نزد دکتر اردلان برسان .  من  با ناراحتی و نگرانی جبهه را رها کرده و  به طرف هنیمن حرکت نموده  و خودم را به دکتر اردلان

رساندم  و در مسجد هنیمن بستری شدم . بعد از مدت کوتاهی خبر زخمی شدن بهرام رضایی از طرف رفقا را شنیدم . بهرام رضایی هم  یکی از فرماندهان ان جبهه بود . روز بعد در حین خواب  احساس کردم کسی دستش را به آرامی روی سرم  میکشد . هنگامیکه چشمهایم را باز کردم ، زنده یاد پدرم حاتم باتمانی را دیدم. پدرم خود را روی من خم نمود و یواش هر دو چشمم  را بوسید . من از پدرم پرسیدم چند وقت است که اینجا هستی ؟ او گفت : تقریبا یک ربع.

دوباره پرسیدم: چطور فهمیدی که من زخمی شده ام ؟ او گفت:از مردم کامیاران شنیدم. هنوز نیم ساعت از ملاقات حضوری  پدرم با من نگذشته بود که محمد امین کمانگر پیش ما آمد و گفت : خودت را اماده کن امشب تو و بهرام به ابادی ما راو منتقل میشوید. پدرم روحیه ای بالا داشت .  صورتش مهربان بود اما بغض گلویش را گرفته بود، دوباره چشمان من را بوسید وبا نگرانی از پیش من رفت .  همان شب من و بهرام رضایی و تعداد دیگری از رفقا را به  ابادی ما راو بردند . ما در اتاقی بودیم که از هیچ امکاناتی بر خوردار نبود فقط یک گلیم نازک و دو عدد پتو درآنجا بود.  یکی دیگر از رفقا به نام احمد فاروغی مشهور به ( احمد ویژه ) که  به شدت زخمی بود نیز در انجا بستری بود . بعد از چند روز اطلاع پیدا کردیم که کمیته ناحیه کامیاران تصمیم  جدیدی گرفته است . رژیم جمهوری اسلامی سرکوبگر بشدت منطقه را بمباران و توپ باران میکرد و کمیته ناحیه کامیاران برای جلوگیری از خسارات مالی و جانی مردم و ابادیهای ان منطقه جنگی تصمیم گرفت که مقداری از منطقه جنگی عقب نشینی نماید .

بعد از عقب نشینی وارد منطقه ژاورود  شدیم ما میبایستی در ابادیهای ما راو ( مهراباد ) تنگیسر ، نه یر ، گه واز و سر ره ز مستقر می شدیم . این تصمیم به نحو احسن و با استقبال مردم منطقه به خوبی به انجام رسید.

در مرحله اول ارگانها ، مقرها و امکانات پزشکی و کمیته ناحیه کامیاران در ابادی نه یر مستقر شدند .در مرحله دوم  دو مقر در ابادی تنگیسر و ابادی ما راو مستقر شد .  یک پایگاه  هم برای حفاظت از منطقه وکمیته ناحیه در آبادی کوره مریم بر پا گردید. این پایگاه از لحاظ نظامی اهمیت بسزایی داشت زیرا  مسلط بر ابادیهای پالنگان ، تفن ، سرره ز ، گواز و ابادی ژان بود. حکومت در هفته چندین  بار این نقطه استراتژیک (کوره مریم)  را توپ و خمپاره باران مینمود اما  با تعرض و مقاومت پیشمرگان کومله حمله انها حنثی و با شکست و تلفات زیادی مواجه میشد. در این حملات جمهوری اسلامی سرکوبگر متاسفانه یکی از  پیشمرگان کومله به نام هوشنک کرمانشاه جان باخت . یادش گرامی

 در اینجا لازم میدانم به نکته مهمی اشاره کنم و آنهم  فداکاری ، کار و تلاش بیش از حد رفقای تیم تدارکات ، تسلیحاتی و مالی ناحیه کامیاران بود. این رفقا عبارتند از: رستم گودرزی ، صدیق قادری ( صدیق یمنان ) اکبر هنی من ، محمد کمانگر ( حه مه کوانه )  و عثمان خلیلی که در ان شرایط جنگی  و سخت تمامی وسایل را بوسیله قاطر و الاغ  منتقل و جابجا میکردند. حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی در این جنگ نابرابر و ناعادلانه بالاخره با وجود تلفات جانی وخسارات مالی زیادی که بر او وارد شده بود،  توانست تا حدودی  منطقه کامیاران را اشغال کند.

حکومت سرکوبگر دریک حمله سنگین توانست در ابادیهای مرگه سار ،  گلیان و شاهینی چندین مقر و پایگاه مستقر کند و در ضمن ابادیهای نجف اباد ،کوله ساره ،  ماسان ، سرچی ، طا و هنیمن را هم اشغال کند .

یاد آور میشود که در همین سال ۱۳۶۲ ) حزب کمونیست ایران تشکیل شد .عبداله مهتدی  بعنوان  دبیر کل حزب کمونیست ایران انتخاب شد . بعد از مدت کوتاهی از طرف رهبری وقت حزب کمونیست ایران به عبداله مهتدی ماموریت داده شد که به جنوب کردستان برود.  هدف از ماموریت عبداله مهتدی دو مسئله  بود. اول ترویج و اهمیت تشکیل حزب کمونیست ایران .  دوم  تبلیغ ، ترویج و جا انداختن بحثهای مارکسیسم انقلابی.

  این بحث  در خصوص نقد پوپولیسم بود که توسط منصور حکمت ارائه و به تصویب رهبری وقت کومله و حزب کمونیست ایران رسید . هدف ماموریت عبداله مهتدی جنوب کردستان بود زیرا مسئولین در منطقه جنوب در ابادی اویهنگ مستقر بودند.  در این نشست  رفیق صدیق کمانگر همراه  تعدادی دیگر از کادرهای منطقه کامیاران شرکت داشتنند.

بعد از جلسه عبداله مهتدی ارایش و تحولات جدیدی به وجود امد . هنوز دو ماه از اشعال منطقه کامیاران به وسیله جمهوری اسلامی نگذشته بود که از جانب فرماندهی هیز شهیدان کامیاران  تصمیم براین شد که به حالت سیار به منطقه اشغالی برگشته و به فعالیت خود ادامه دهیم .  در ادبیات کومله ناحیه کامیاران به نام پشت جبهه  نام گذاری شد . اولین واحد ما به فرماندهی  رفیق عزت گلچینی و رفیق محمد اسنگران با یک نیروی زبده وارد پشت جبهه شده  وشروع  به جوله سیاسی ، نظامی ، حضور و دیدار با مردم در منطقه بیلوار کامیاران شد. این حرکت با موفقیت انجام گردید و ماموریتها ی بعدی در مناطقی که متعلق به منطقه کامیاران بود ادامه پیدا کرد . در همان دوران رژیم از چندین سو به منطقه ژاورود حمله را شروع کرد. در آن حمله رژیم جمهوری اسلامی سرکوبگر دچار بزرگترین تلفات تسلیحاتی و جانی شد.

بعد از چند روز جنگ شدید و تن به تن میان حکومت و پیشمرگان کومله ، رهبری کومله  برای جلوگیری از تلفات پیشمرگان و مردم منطقه  دستور عقب نشینی را صادر نمود.  رهبری جنوب بلافاصله این تصمیم رهبری کومله را اجرا نمود.

در ان دوران تغییر و تحولات سریعی در ارایش کمیته ناحیه ها و نیروی پیشمرگان جنوب به وجود امد. این فقط  گوشه ای از فداکاریها، جنگ و گریزها و حماسه های پیشمرگان بود. امیدوارم در فرصتی دیگر بتوانم از فداکاریهای پیشمرگان برای نسل جوان که در ان تاریخ نبوده اند بنویسم .

هیز شهیدان کامیاران در ابادیهای قل قوله و قلا پیوند که جزو ناحیه  چم شار به حساب میامد مقر بر پا کردند. ان منطقه تقریبا ازاد بود . حکومت جمهوری اسلامی ستمگر پایگاه بزرگی به نام پایگاه چهل گزی دایر کرده بود و هر گاه که  دلشان میخواست ، ابادی های چتان ،خاک روزی ، ماین دول ، قه لوزه . قل قوله ….را زیر اتش خمپاره های  ۱۲۰ میلیمتری خود قرار میدادند.خمپاره باران هر روزه از طرف پایگاه جمهوری اسلامی خونخوار باعث ترس ، وحشت و ناامنی در میان مردم زحمت کش ان منطقه شده بودند.  مردم ان منطقه از لحاظ جانی و مالی در امان نبودند زیرا پایگاه مذکور باعث ناامنی و کشتار مردم بیگناه میشد و مردم نیز از آنها نفرت داشتند.

فرماندهی هیز شهیدان کامیاران در جلسه ای تصمیم گرفت که پایگاه مذکور را تصرف نماید . ما در عرض یک هفته با تلاش و زحمت زیاد توانستیم پایگاه چهل گزی را طرح ریزی نموده و به تصویب فرماندهان برسانیم.

 پایگاه چهل گزی از هر لحاظ برای رژیم خونخواراسلامی مهم بود . طبق اطلاعاتی که خود ما در حین شناسایی کسب نموده و یا از دیگران شنیده بودیم ، حدود شصت نفر پاسدار و بسیجی در آن پایگاه مستقر بودند. پایگاه در نقطه بلندی مسلط بر چندین ابادی قرار گرفته بود . اطراف  پایگاه با استحکامات محکمی سنگر بندی شده بود ، به جز در ورودی .  اطراف و داخل سنگرها یک تیربار قناسه و دو تیربار ژ. س ،یک خمپارانداز ۱۲۰ میلیمتری و یک قبضه خمپاره انداز ۸۲ میلیمتری دامپلا روسی و دو قبضه ارپی جی وجود داشت .  در وسط پایگاه تعداد ی چادر برای استراحت خودشان زده بودند .اطراف این پایگاه تا حدودی زمین صاف و بدون علف بود که آنها  براحتی بتواند اطراف خود را ببینند ، اما برای ما که قصد گرفتن پایگاه را داشتیم تا حدودی مشکل بود در ضمن هنگام  حمله آنها ما را بخوبی در تیر راس داشتند. ما در مورد این موانع صحبت کردیم . در مرحله اول هدف ما موفقیت گروههای پیشروی و منحرف کردن دشمن بود. در مرحله دوم اگر دشمن متوجه حمله میشد ، ما میبایستی بلافاصله با گشودن اتش سنگین ، حمله برق اسا به سنگرهای دشمن را شروع میکردیم.

گروه پیشروی از پنج گروه تشکیل شده بود و ما میتوانستیم از پنج جهت همزمان  به پایگاه حمله نماییم. اطراف پایگاه دارای سراشیپی زیاد و فاقد هر نوع پوشش و استتار طبیعی بود ، اگر کوچکترین اشتباه و نا سنجیدگی از طرف ما رخ میداد کاملا  به نفع دشمن تمام میشد. در این طرح یک واحد (پل ) از پیشمرگان ناحیه سنندج از ابتدای کار تا اخر عملیات همراه ما شرکت فعال داشتند . اگر درست بیاد داشته باشم ، مسئول اصلی ان واحد رفیق هه لو هورامی بود.  ما آن واحد پیشمرگان ناحیه سنندج را  فقط ان غروب قبل از عملیات در جلسه طرح عملیات ملاقات کردیم . چند ساعت قبل ازحرکت  به طرف پایگاه دشمن ، فرمانده هیز شهیدان کامیاران عیسی جمشیدی مشهور به (عیسی  سور) ساکن نجف اباد برای واحد های تعیین شده در خصوص عملیات ، توضیح مفید و مفصلی داد و رفقا هم سوالات و نقطه نظرات خود را بیان نمودندو جلسه به پایان رسید.

هوا تاریک شده بود. تمامی واحدها با رعایت اصول نظامی ،  طبق نقشه از قبل تعیین شده با ارایش مناسب به طرف محل عملیات حرکت کردند . تمام واحدها همزمان  در دویست متری پایگاه جمع شده و چند دقیقه ای استراحت نمودند . بعد از استراحت ، پنج واحد گروه پیشروی با احتیاط  کامل جهت تصرف پایگاه  به حرکت در امدند.  فرمانده عملیات رفیق عیسی سورهمراه رفیق یدی ضعیفی وواحد حفاظتشان در نقطه ای که از پیش تعیین شده بود قرار گرفتند.  این نقطه  تسلط کاملی بر عملیات داشت، واحد پزشگی عملیات دریک دره در دویست متری پایگاه مستقر شد .واحد نیروی کمکی همراه معاون فرمانده .

  عملیات رفیق هه لو بود . واحد نیروهای کمکی تقریبا در پنجاه متری ، مابین گروه پزشکی و پنج واحدی که قصد تصرف پایگاه را داشتند قرار گرفته بود . این پنج واحد کلیدی ، تصرف پایگاه را به عهده داشتند. قرمانده هان آن پنج واحد عبارت  بودند  از: رفقا احمد ارشدی ( احمد اسنگران ) سیفه قادری ( سیفه یمنان )  من ، ابراهیم باتمانی ( شیروانه) و رفیق اسماعیل قبادی ( شاهینی ) و نام  فرمانده واحد ناحیه سنه  را متاسفانه بیاد ندارم .این پنج واحد گروه پیشروی به حالت  زنجیره ای و با احتیاط کامل بدون کوچکترین صدایی هم زمان و زنجیر وار خود را به پنج متری پایگاه رساند.

شیب پایگاه بسیار راست بود و بر کف زمین هم شن و ریگ بسیاری ریخته بودند که با رفتن روی آن صدا تولید میشد ، بنابرایان ما بسیار محتاط بودیم اما متاسفانه یکی از رفقا پایش لیز خورد و بلافاصله نگهبانهای دشمن ما را زیر  رگبار سلاحهای خود گرفتند. همان  لحظه اول  یکی از رفقای ما جان باخت . ما هم بلا فاصله برق اسا وارد عمل شدیم از هرطرف دشمن را زیر شدیدترین یورش خود قرار دادیم بعد از چند دقیقه همزمان و هم اهنگ خود را به سنگرهای دشمن رسانده و پایگاه را کاملا محاصره وبا شعار زنده باد سوسیالیزم بر دشمن غلبه نمودیم .

شرایط بسیار حساس بود. همان لحظه یکی از رفقا  داد زد و گفت رفیق هه لو گفته است که عقب نشینی کنید،  اما در آن لحظه حساس ما به او توجه نکرده و به پیشروی خود ادامه دادیم زیرا یقین داشتیم که اگر عقب نشینی کنیم تلفات ما بیشتر میشود.  در همان لحظه  رفیق حمید باجلانی  وارد  سنگر دشمن شد و با یک پاسدار گلاویز گردید ، فرهاد بدون معطلی ان مزدور را از پا در اورد و بعد از ده دقیقه جنگ تن به تن میان مزدوران جمهوری اسلامی و ما پیشمرگان کومله شروع شد.  ما پیشمرگان توانستیم از هر طرف سنگرهای دشمن را یکی پس از دیگری تسخیر کنیم و وارد پایگاه شویم.  پایگاه از داخل بسیار بزرگ  و شلوغ بود  وبعلت تاریکی  تشخیص افراد  خودی و دشمن مشکل و امکان اشتباه زیاد بود. .  من و احمد اسنگران فریاد زدیم (( کسی حق تیر اندازی ندارد )).

دو نفر از ان رفقا به نامهای  شورش عبداللهی و رفیق جمیل اسدی ( جمیله سور ماسان)  تیراندازی را قطع نکردند.

 خلاصه ان شب ما با تلاش و همت تمامی پیشمرگان توانستیم دشمن را کاملا از پا در آوریم ، فقط یک نفر مزدور بومی پیشمرگ مسلمان (جاش) توانست از ان معرکه  جان سالم بدر ببرد.در پایگاه سلاحهای سبک، سنگین و مهمات زیادی وجود داشت که ما تمامی آنها را با خود بردیم.

 در آن عملیات بزرگ و فراموش نشدنی چهار رفیق کمونیست فدارکار،جسور و دلسوز کارگران و زحمتکشان به نامهای رفیق حمید باجلانی اهل کامیاران ، رفیق یدی اسکندری ساکن ابادی عصراباد شاهینی در منطقه بیلوار کامیاران  ، رفیق علی سنه و رفیق رحمان که جز واحد پیشمرگان ناحیه سنندج بودند، جانشان را فدای ارمان سوسیالیستی و کمونیست خود کردند . یاد عزیزشان گرامی باد. محل دفن  این رفقا در قبرستان ابادی قول قوله میباشند. یکی از رفقا بنام  حسین ماویان هم زخمی شد.

تصرف پایگاه (چهل گزی در چم شار سنندج ) که به وسیله هیز شهیدان کامیاران ویک پل از ناحیه سنندج  انجام شد با  سربلندی به پایان رسید و تاثیر بسزایی بر روحیه انقلابی مردم کردستان و منطقه گذاشت ، در ضمن قدرت و قاطعیت کمونیستها و ایمان راسخ پیشمرگان کومله را  از گذشته  بیشتر نمود.  تصرف پایگاه چهل گزی توسط پیشمرگان کومله برای مردم ابادیهای چتان ، خاک روزی ، قه لوزه ، قول قوله و قه لا پیوند باعث بازیافتن آرامش و امنیت گردید زیرا آنها اکثرا توسط مزدوران مورد حمله ، هجوم نظامی و خمپاره باران قرار میگرفتند.  تصرف و خلع سلاح این پایگاه استراتژیک  برای رژیم جمهوری اسلامی در منطقه  یک شکست بزرگ و مفتضح  در کارنامه ننگینشان به ثبت رسید.

زنده باد آزادی ، حکومت کارکری

زنده باد سوسیالیسم

ابراهیم باتمانی ۰۸.۰۴.۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate