بیگانگی احزاب و سازمان های چپ با شوراهای کارگران و مزدبگیران(قسمت آخر)

در قسمت اول مطلب بیگانگی جریان چپ با جنبش شورایی  به چند مورد از اتفاقات تاریخی جنبش ضد سرمایه داری جنبش خود انگیخته ی طبقه ی کارگر اشاره شد. همچنین به نظریات انحرافی کائوتسکی و لنین در مورد جنبش خود انگیخته ی طبقه ی کارگرمختصرن اشاره گردید. در ادامه مطلب یعنی قسمت آخر سعی خواهم کرد که در ورای برخورد به  جریان چپ رفرمیست،  افق خودمان را یعنی جنبش شوراهای ضد سرمایه داری کارگران و مزدبگیران را صاف و ساده با همدیگر در میان بگذاریم . همچنین باید گفت که ما شورایی ها دشمن کمونیست های سازمان یافته در یک حزب و یا سازمان نیستیم، اما مخالفت ما از اینجا شروع می شود که شما سازمان خودتان را بجای سازمان های ما جا بزنید و به اسم ما سازمان، حزب و یا اتحادیه و سندیکا درست کنید.

و اما در رابطه با بیگانه بودن احزاب و سازمان های چپ با جنبش شورایی ضد سرمایه داری می شود کتابی نوشت، البته نمی شود انتظار زیادی هم از احزاب داشت، زیرا اگر به گذشته ی خیلی دور و تاریکی که این احزاب و سازمان ها داشته اند نگاهی بیندازیم، روشن خواهد شد که این احزاب و سازمان ها بخشی از مبارزاتشان مبارزه ی رفرمیستی و پارلمانتاریستی بوده و هنوزهم این گرایش را بعنوان اینکه از تریبون پارلمان برای افشاگری استفاده می کنند را نمایندگی می کنند، همانطوری که اشاره شد شرایط تاریخی پدید آمدنشان، ساختار وتفکر حاکم این احزاب با شرایط شکل گیری  شوراهای انقلابی کارگران ضد سرمایه داری متفاوت است. اساسن روند سازمان یابی شوراها ی کاگران و مزدبگیران درشرایطی انقلابی و در پیوند مستقیم با جنبش های خود انگیخته است، اما روند ایجاد احزاب و سازمان های چپ عمومن در شرایط آرام و در چارچوب سیستم سرمایه داری است. ساختار شوراها ساختاری افقی و دموکراسی از پایین، اما ساختار احزاب و سازمان های چپ ساختاری نردبانی هیرارشی و برپایه ی سانترالیزم دموکراسی شکل گرفته است. انتخابات درشورا ها آزاد و با حقوق مساوی برای همه کارگران و مزدبگیران است، اما سازمان یابی احزاب و سازمان های حرفه ای بر اساس قشر بندی درون سازمانی یا لایه های سلسله مراتبی از بالا به پایین است. – شوراها سازمان های کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه داری هستند زیرا روند شکل گیری این سازمان در کوران مبارزه ی طبقاتی بر علیه سیستم سرمایه داری شکل می گیرد،  تمام احزاب و سازمان های چپ و اتحادیه های کارگری موجود، بخشی از ساختار جامعه سرمایه داری هستند و نمی توانند ضد سرمایه داری باشد. ضمن اینکه در شوراها کسی سیاست مدار و حرفه ای نیست برای اینکه هرفرد ضمن اینکه حاکم برسرنوشت خودست و نظر خود را داراست، بلکه حامل نظرات گروهایی از کارگران و مزدبگیران هستند که او را به نمایندگی انتخاب کرده اند. اما همانطوریکه برای همگان روشن است، احزب و جریانات چپ، باور به تمرکز انقلابیون حرفه ای در ساختمان حزب دارد و معتقداند که طبقه ی کارگربدون رهبری از سوی انقلابیون حرفه ای متشکل در حزب پیشاهگ پیروزنخواهند شد. نباید فراموش کرد، که تاریخ مبارزه ی طبقاتی نشاد داده است که این طبقه از تاریخ بوجود آمدنش تا کنون توانسته با جنبش های خود انگیخته ی خود و بدون دخالت احزاب و سازمان های “پیش تاز”  توانسته انقلاباتی را برای نابودی سیستم سرمایه داری را در کشورهای مختلف مثل« فرانسه ،  کمون پاریس، انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، جنبش شوراهای کارگری در ۱۹۱۸ در آلمان، ۱۹۳۶ در اسپانیا، ۱۹۷۹ یا انقلاب ۱۳۵۷ در ایران » شروع و را ه اندازی کند. احزاب و سازمان های چپ بر این باورند که جنبش های کارگری خود انگیخته جنبشی هایی بی ثمر و بدون هدف خواهد بود. لنین رهبر فکری  این جریانات این باور اشتباه را در چه باید کرد تئوریزه کرده است. در عوض و در نقد نظر لنین، جنبش خودانگیخته کارگران و مزدبگیران کاملن هدفمند بوده و هست و در بر پایی شوراهای کارگران و مزدبگیران در برهم زدن قوانین عموی جامعه سرمایه داری شکل می گیرد و هدفی سیاسی و اقتصادی را در نابودی این سیستم با خود حمل و دنبال می کند. به باور من تمام احزاب و سازمان های چپ بخشی از ساختارعمومی جامعه ی سرمایه داری را با خود حمل می کنند، این ساختارها  بهاین قرار است: سازماندهی حزبی، سانترالیزم، کیش شخصیت، شرکت در انتخابات پارلمانتاریستی و.. بر این اساس این جریانات طبیعتن نمی توانند ضد سرمایه داری باشند، بنا بر این فقط می توانند باورهای ایدئولوژیکی و سیاسی خود را برعلیه  سیستم سرمایه داری تبلیغ کنند اما حرکت های عملی آنها حتمن باید با اجازه ی و تایید قوانین سرمایه داری یا دولت محل سکونتشان باشد. مثلان تظاهرات، اعتصاب، اعتراض، تحصن و …. باید با اجازه ی پلیس محل سکونت باشد و برای پلیس محل قابل شناسایی باشد. بعید نمی بینم، که اگر امکاناتی را که بورژوازی غرب در اختیاراحزاب و سازمان های چپ می گذارد، دولت ایران هم به اینگونه امکانات گردن نهد، رفرمیست چپ و راست، فعالیت های خود را به داشتن چاپ روزنامه و ادبیات چپ، به داشتن اعتصاب، تظاهرات، تحسن، آزادی بیان و تبلیغات سیاسی محدو خواهند کرد، همانطوری که فعالیت شان در خارج کشور به موضوعات نامبرده محدود شده است. البته رادیکال ترین احزاب و سازمان های چپ خارج از کشور با رضایت کامل این قوانین را قبول کرده اند و ازاین قوانین استفاده می کنند، از این جهت این گونه احزاب و سازمان ها نمی توانند ضد سرمایه داری باشند. اما برمی گردم به تفاوت های شوراهای کارگری و احزاب رفرمیست چپ و راست. بیش از یک قرن است که احزاب و سازمان های چپ هیچ گونه بررسی ریشه ای در باره ی جنبش های خود انگیخته کارگران و سازمان انقلابی شوراهای کارگران و مزدبگیران ارائه نداده واکثرن  مهر سکوت به لب زده اند وبه ندرت در ادبیات سیاسی شان از تاریخ و نقش اساسی شورهای کارگران و مزدبگیران نوشته و یا سخن گفته اند، اگر تحلیلی در این زمینه هم باشد، تحلیلی است که موفقیت و توان این جنبش را بدون رهبری حزب غیر ممکن می دانند، برای همه روشن است، که اگر جریانات چپ از شوراهای کارگران در انقلاب ۱۹۱۷ روسه دفاع می کنند،  فقط به دلیل نقش رهبری لنین و حزب بلشویک  دراین شورا هاست، که ازپیروزی شوراهای کارگری در انقلاب روسیه  حرف می زنند. برخی احزاب وسازمان ها از شورا های کارگری حرف می زنند اما از کار کرد و اینکه  شوراها ی کارگری چه نقش اساسی در حاکمیت سیاسی و اقتصادی کارگران و مزد بگیران دارند، یا چه نقشی در انقلاب سوسیالیستی آینده ایران  را خواهند داشت را بیان نمی کنند، زیرا به نفعشان هم نیست که شوراهای انقلابی کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه داری را بعنوان حاکمیت سیاسی و اقتصادی و بدیل دولت سرمایه داری ایران تبلیغ و ترویج کنند. به باور من احزاب و سازمان های چپ موجود اقتدار گرا می باشند هرچند مدتی است که می خواهند نشان دهند که همدیگر را می توانند تحمل کنند. چند سالی است، که چند حزب و سازمان چپ زیر نام “شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست” فعالیت خود را شروع کرده اند و می خواهند  به ما بگویند که اقتدار گرا نیستند و حاضرند با همدیگر بحث و جدل کنند و قدرت را بین خود تقسیم کنند هرچند در این چند سال کار مؤثری انجام نداده اند. اما باید یاد آوری کنم، که تا چندی پیش این رفقا با مبارزه ی شدید ایدئولوژی سعی داشتند که رقبای سازمانی، حزبی و همچنین احزاب و سازمان های رقیب خود برای به قدرت رساندن حزب انقلابی شان از میدان مبارزه حاشیه ای کنند! نباید فراموش کرد، که اطلاعیه ای که تا کنون منتشر کرده اند، از نظر کیفیت و محتوی در سطح بسیار پایینی بوده است. حد اقل وخوشبختانه تازگی از گرفتن قدرت سیاسی از طریق انقلابیون حرفه ای یک حزب منصرف شده اند و “به رد حکومت سیاسی تک حزبی”  اعتراف کرده اند و به کثرت گرایی چند حزبی و سازمانی روی آورده اند. هر چند این تغیر مثبتی است که به کثرت گرایی و نه اقتدارگرایی تک حزبی روی آورده اند، اما این تغییر هیچ وجه مشترکی با جنبش شورایی ندارد، مثبت تر این می بود که با ترک سازمان های  بوروکراتیک و اقتدار گرای خود به جمع شبکه ها و جنبش های شورایی می پیوستند. 

اما از چه زمانی رفرمیست چپ و راست  سعی کردند شوراهای کارگری و خودمدیریتی را شعار خود کنند؟

از زمانیکه کارگران و نمایندگان نیشکر هفت تپه( از جمله اسماعیل بخشی) در ۱۷ آبان ۱۳۹۷ در مجمع عمومی خود اعلام کرند: «اصلن خودمان همه چیز را بصورت شورایی اداره و مدیریت کنیم». از این زمان چپ به دنبال جنبش شورایی راه افتاد و هرچه را کارگران هفت تپه می گفتند این جریان هم آنرا تکرار می کرد. اما واقعیت چیست؟:

حقیقت این است که جریانات  چپ با عروج بخشی از جنبش کارگری که در فاصله ی سال های ۱۳۹۴- ۱۳۹۹ در کارخانه ها ومؤسسات آذرآب، هپکو، فولاد اهوازومزدبگیرانی مثل معلمان و دیگر مزدبگیران جامعه وبخصوص کارگران هفت تپه که خواهان برپایی شوراها و خود مدیریتی کارگری هستند. برآمد بخش ازجنبش کارگری، جرایانات چپ را وادار به تغییر موضع کرد. براین بستر واز این زاویه اکثرجریانات چپ از شعار خود مدیریتی شورایی کارگران هفت تپه حمایت کردند. اما چگونه ممکن است، که احزاب و سازمان های چپی که به سانترالیسم دموکراسی حاکم بر تشکیلاتشان که به عنوان اصلی از مارکسیم به آن نگاه می کنند، حاضربه عقب نشینی شوند و دموکراسی شورایی را قبول کنند؟ در تاریخ مبارزات طبقاتی جنبش کارگری روشن شده است، که احزاب و سازمان های چپ شوراها ی کارگران ومزدبگیران را بعنوان حوزه ها و ظرف های محل نفوذ خود نگاه می کنند، یعنی یک دید رفرمیستی نسبت به این جنبش دارند. در صورتیکه جنبش شورایی در تاریخ مبازات خودنشان داده است، که توانایی حاکمیت سیاسی و اقتصادی با نفی و نابودی سیستم سرمایه داری را دارند. 

لازم به ذکر است، که احزاب و سازمان های چپ از هر طیفی، در شرایطی ایجاد شده اند، که بدون قید و شرط نه می توانند انقلابی ونه  بطور پایدارضد سرمایه داری باشند، این جریانات واقعن دریک وضعیت متناقض در جامعه سرمایه داری بسر می برند، زیرا دارای فعالیت های تئوری، ایدئولوژی وتبلیغات “ضد سرمایه داری” محدود وسوی قوانین جامعه کنترل شده است.نتیجه اینکه عمل با سیستم سرمایه داری به مماشات می پرداخته واین خود در عمل به تثبیت جامعه ی سرمایه داری کمک می کند. آنها به تبلیغات وسیع برای ایجاد اتحادیه و یا سندیکا های معامله گر وچانه زن برای طبقه کارگرمی پردازند، آنها برای هر اعتراضی خیابانی که نسبت به سرمایه داران دارند، باید ازدولت خود سرمایه داران اجازه ی بگیرند، حتمن در انتخابات پارلمانی این سیستم شرکت می کنند و … ، این جریانات نسبت به گرایش رفرمیستی خود دوش بدوش اتحادیه های کارگری و سندیکاهای چانه زن جنبش کارگری را به انحراف می برند. تاریخ جنبش کارگری گویای این است، که این احزاب وسازمان ها در شرایط آرام ودر چارچوبه ی جامعه ی سرمایه داری به وجود آمده اند و نه در وضعیت خودانگیختگی و انقلابی جنبش کارگری. درحقیقت این سازمان ها خود بعنوان سازمان هایی که در تعیین چگونگی فروش نیروی کار و تایید کار مزد ی و نه مبارزه برای رد آن شکل گرفته و سازمان یافته اند. زیاد دورنرویم که  احزاب و سازمان های رفرمیست موجود برای تعیین حد اقل دستمزد سال ۱۴۰۰ از تریبون چپ های رفرمیست و اتحادیه چی ها به زودی بوق کرنا تبلیغاتی راه خواهند انداخت و از سیستم کارمزدی در ایران تقاضای تخفیف استثمار برای طبقه کارگرخواهند کرد. در کل جریانات چپ برای به اصطلاح سازمان های مستقل و صنفی و طبقاتی تبلیغ و ترویج و حتی کمک دراساس نامه نوشتن واز این دست از کارهای رفرمیستی حرف های بیشتری دارند و بیشت اوقاتشات را در خدمت اعمال رفرمیستی صرف می کنند. این جریانات آنقدر دررفرمیست قلتیده اند، که محتوای شوراها ضد سرمایه داری کارگران ومزدبگیران را با اتحادیه ها و سندیکا ها یکی می کنند و برخی از آنها به تبلیغات ضد شورایی خود برعلیه جنبش کارگری می پردازد. آنها از “تشکلات مستقل کارگری” که حتمن منظورشان همان اتحادیه های چانه زن رفرمیستی است دفاع می کنند، همانطوری که ذکر شد، این جریانات مبارزه ی ضد سرمایه داری  نمی کنند.  از جنبش های خودانگیخته و در کل جنبش ها ی کارگری که بی اعتنا به این احزاب و سازمان ها هستند حمایت نمی کنند، و بلعکس مبارزه ی ضد سرمایه داریاین جنبش را جنبشی خود بخودی و نا کارآمد می دانند.  جنبش شورایی و جنبش های خود انگیخته، اساسن با رویکرد و راهکارهای این جریانات مثل قانونی کردن، معامله بر سرفروش نیروی کار و کار مزدی را درنظام سرمایه داری به وسیله ی اتحادیه ها، سندیکا و احزاب و سازمان ها رد کرده وبا آن مقابله می کند، زیرا با آنها هیچگونه وجه مشترکی ندارند، باید اشاره کنم که جنبش شورایی و جنبش های خودانگیخته قانون شکنند و روند حرکت و مبازه ی آنها در خود رها شدن از سیستم سرمایه داری است. به همین دلیل با اتحادیه ها ویا سندیکاهایی که برای فعالیت خود قوانین سرمایه داری را قبول کرده و برای قانونی کردن خود به پای میز مذاکره با سرمایه داران می نشینند  وهدفشان نابودی نظام سرمایه داری نیست، غریبه  و بیگانه اند. لازم به ذکر است که « تاقبل از جنگ جهانی دوم  اتحادیه ها و سندیکاهایی بودند که دراساس نامه های خود مرگ تدریجی سیستم سرمایه داری را با مبارزه ی رفرمیستی و پارلمانی درج می کردند»، اما بعد از جنگ دوم و با به سرکارآمدن دولت رفاه کینزی، این پاراگراف را از اساسنامه ی ها ی خود حذف کردند. جنبش های خود انگیخته با جنبش های شوراها در ارتباط تنگاتنگ داشته و درهم تنیده هستند، اگر کمی دقت کرده باشیم احزاب و سازمان های چپ در برنامه ی حد اقل وحد اکثر خود دنیای قشنگی را برای برای طبقه ی کارگرو با انقلاب کارگری تبلیغ و ترویج می کنند، ، اما در شرایط کنونی با برنامه های تبلیغی  و رفرمیستی خود جنبش کارگری را با همراهی و همکاری اتحادیه ها وسندیکا های چانه زن  با سرمایه داران و کارفرماها، وارد معامله و آشتی طبقاتی می کنند. اما نباید فراموش کرد، که مشکل احزاب و سازمان های چپ روشنفکراین است، که اززاویه ی نجات خود از زیرسلطه ی  دیکتاتوری دولت سرمایه داری وبرای بدست آوردن دموکراسی وفضای باز تر در جامعه  با حاکمیت سیاسی مبارزه می کند و راه و چاره ای را نمی بیند، که برای رهایی خود جزء اینکه با نام طبقه ی کارگر گروه، سازمان و یا حزب ایجاد کنند. در پاین توجه شما را به تفاوت های اساسی نحوه نگاه به ساختارهای جنبش کارگری، شرایط و وضعیت شکل و نوع حرکت و فعالیت به بین احزاب و سازمان های چپ  از یک سو و از سوی دیگرشوراهای انقلابی کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه جلب می کنم:

ساختار، فعالیت و محتوی شوراها ی کارگران و مزدبگیران                                                            

– ساختاری افقی و دموکراسی از پایین                                    

– حقوق مساوی برای همه کارگران و مزدبگیران                     

-انتخاب وبرکناری اعضای هر لحظه امکان پذیراست                  

– شوراها سازمان های کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه داری است، زیرا بر پایی این سازمان در کوران مبارزه ی طبقاتی شکل و ایجاد می گردد.

-در شوراها کسی سیاست مدار و حرفه ای نیست برای اینکه هرفرد ضمن اینکه حاکم بر سرنوشت خودست، ضمن اینکه  صاحب نظر خوداست ، بلکه حامل نظرات گروهای از کارگران است که انتخابش کرده اند.                                                     

– روند بر پایی شوراهای کارگران و مزدبگیران با برهم زدن قوانین عموی جامعه سرمایه داری شکل می گیرد.        

– و……..

 ساختار، فعالیت  و محتوای احزاب و سازمان های چپ

– ساختار نردبانی سلسله مراتبی، سانترالیزم دموکراسی و تمرکزگرا

– در احزاب لایه بندی حاکم است و حقوق همه یکسان نیست. جایگاه اعضائ از قبل تعین شده و از بالا تصمیم گیری می شود

– تمام   احزاب  چپ و اتحادیه های کارگری موجود بخشی از ساختارجامعه سرمایه داری ودرون روابط عمومی این جامعه جای می گیرد و نمی توانند ضد سرمایه داری باشد. فعالیت این سازمان ها بدون قیدو شرط نیست و فقط می توانند تبلیغات ایدئولوژیکی کنند و کار تئوریک ضد سرمایه داری کنند.

– احزاب باور به انقلابیون حرفه ای و نخبه ها دارد دارد و معتقد است که طبقه ی کارگربدون رهبری از سوی انقلابیون حرفه ای متشکل در احزاب پیروزنخواهد

– و……. 

ساختار احزاب وسازمان ها ی موجود از طرح طبقه بندی مشاغل و تقسیم کاری که یکی از شیوه ونوع استثمار کاردر جامعه ی سرمایه داری به کار گرفته می شود پیروی می کند. و بر بستر این نوع نگاه است که طبقه ی کارگر را به سه لایه و یا قشر تقسیم می کنند. لازم به ذکر است که این نوع نگاه را از کائوتسکی و لنین به ارث برده اند.

رهایی طبقه ی کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه فقط و فقط بدست خودشان امکان پذیراست، اما رهایی ما زمانی امکان پذیر است که کار مزدی از میان بر داشته شود.

زنده باد حاکمیت سیاسی و اقتصادی طبقه ی کارگر و مزدبگیران ضد سرمایه

 ۲۱ اسفند ۱۳۹۹

۱۱مارس ۲۰۲۱

علی برومند

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate