مرز بین ایران و جمهوری اسلامی کجاست؟

یکی از سؤالاتی که به تواتر مطرح میگرد این است که مرز بین ایران و جمهوری اسلامی کجا قرار دارد؟ تبلیغات چنین میگوید که فشار خارجی و حملۀ احتمالی خارجی متوجه به ایران نیست و جمهوری اسلامی را هدف میگیرد! گویی مرزی بین ایران و جمهوری اسلامی هست که از خارج میتوان رؤیت نمود. به تصور من واقعیت عکس این است. از نزدیک نگاه کنیم تا ببینیم جریان از چه قرار است.

این مرز جغرافیایی نیست و کشیدن آن با تمایز دیدگاه میسر میگردد نه تغییر مکان. به این ترتیب است که میتوانید این دو را از هم تشخیص بدهید. شما باید ببینید که دارید از درون به ایران نگاه میکنید یا از بیرون. نکته در اینجاست که تمایز بین حکومت و ملت فقط از درون ممکن است. شما وقتی از جدایی بین این دو و احیاناً مخالفت ملت با حکومت صحبت میکنید، از این دیدگاه حرف میزنید. از اینجاست که میتوان به یکی ضربه زد و به دیگری نه. از خارج، این هر دو یگانه جلوه میکند و نمایندۀ کشور، مثل همه جا، دولت مستقر است. تأکید میکنم، مقصود این نیست که خودمان کجا قرار داریم، این است که چه دیدگاهی را برمیگزینیم.

چند سال است که رسانه های خدمتگزار دولتهای خارجی نوعی خطای باصره را به ملت ایران تحمیل کرده اند و آن تغییر دیدگاه از داخل است به خارج. به این ترتیب که خواستهای دولتهای خارجی را به عنوان خواست ملت ایران تبلیغ کرده اند و در برخی موارد به این ملت قبولانده اند. به چه ترتیب؟ به این صورت که کوشیده اند تا تحت لوای مخالفت با حکومت، شعار هایی را که فقط از دیدگاه خارجی و منافع کشور های بیگانه معنا پیدا میکند در دهان مردم ایران بیاندازند و از قول آنها در همه جا بپراکنند. این شعار ها همه متمرکز بوده است بر سیاست خارجی و این توهم را ایجاد و تقویت کرده که اختلاف مردم ایران با نظام اسلامی بر سر وجه خارجی سیاست آن است! اگر هم این عدم موافقت موجود باشد، اهمیت محدودی دارد و هیچگاه در صدر خواسته های مردم قرار نداشته است و برجسته کردن آن کاری نادرست است، دعوای ما جای دیگر است. این دولتهای خارجی هستند که میتوانند با دولت موجود ایران اساساً بر سر سیاست خارجی اش اختلاف داشته باشند و طبیعی است که آنرا بیان نمایند، تقدم امور روشن است. گذاشتن سخن خودشان در دهان ملت ایران، ترفندی تبلیغاتی است تا چنین وانمود کنند که ملت ایران، یعنی صاحب اصلی این مملکت و مرجعی که باید کشور مطابق خواستش اداره گردد، با آنان همگام است. این طور است که حملۀ خارجی به عنوان راه حل مشکل ایرانیان به آنها عرضه میگردد و گروهی مزدور هم در تبلیغ این امر و در جهت قانع کردن مردم ایران میکوشند. طبعاً هیچکدام اینها نمیخواهند اعتراف کنند که از بیرون نمیتوان نشانه گرفت و طوری کشور را زد که به ملت لطمه نخورد.

وقتی شما از داخل به مشکل مینگرید، دورنما به کلی فرق میکند و روشن است که دغدغه های داخلی در صدر قرار میگیرد. از این موضع، آنچه که مایۀ اختلاف است، حاکمیتی است که از ملت ایران به یغما رفته است و اثراتی که بر آن مترتب گشته. از دیدگاه ایرانی که قاعدتاً از داخل به کشورش نگاه میکند، تمایز بین دولت و ملت روشن است. میتوان جانب ملت را گرفت و با دولت طرف شد. آنچه در داخل مایۀ اغتشاش ذهن و برنامه میشود، تعدد و تنوع مشکلات اجتماعی و سیاسی است. هر کس دنبال راه حلی برای مشکل خودش است که الزاماً هیچ شباهتی به مشکل همسایه ندارد و خلاصه اینکه همه سرگردانند و از آنجا که نمیتوانند کل مشکلاتشان را زیر سرفصل واحد گرد بیاورند و مرتب کنند، از وحدت در عمل هم باز میمانند. انضباط ذهنی لازمه و مقدمۀ انضباط عملی است. برای اینکه بتوانیم وحدت عمل پیدا کنیم، وحدت نظر لازم است. نه در همه باب و همه مورد. چنین کاری ممکن نیست و نمیباید دنبالش رفت. وحدت نظر در بارۀ اینکه مشکل اصلی چیست. نظر کردن به ایران از درون و نه بیرون، مقدمه و لازمۀ این کار است.

مشکل اصلی ما نظام سیاسی است. اینجاست نقطۀ وحدتی که همۀ مشکلات را جمع میکند و راه حل آنها را که تعویض نظام سیاسی باشد، به ما نشان میدهد. من سالهاست که بر این مسئله پا میفشارم و همه رابه قرار دادن آن در صدر خواسته هایشان فرامیخوانم. برای اینکه سیاست محل تمرکز وادارۀ قدرت است و به همین دلیل بر تمامی شعب حیات ما تأثیر مینهد. اگر سیاستتان فاسد باشد، چنانکه در ایران امروز هست، تمامی حیات اجتماعیتان به فساد میگراید، از اقتصاد گرفته تا دین و از خانواده تا ملت. در هر جا مشکلی هست باید اول دید که آیا سیاست با سؤ استفاده از قدرت در آن نقش دارد یا نه. اگر دارد، چنانکه در ایران امروز به روشنی دارد، باید اول سراغ سالم سازی سیاست رفت و سپس به مشکلات داخلی هر حوزه و رشته پرداخت. در همه حال چشمتان به سیاست باشد.

خلاصۀ حرفم بسیار ساده است. دیدگاه های داخلی و خارجی را هیچگاه با یکدیگر مخلوط نکنید و نگذارید کسی به سوی این اختلاط خطرناک سوقتان بدهد. وقتی هم از داخل نگاه میکنید حواستان در درجۀ اول به سیاست باشد، قلب زندگی اجتماعی در آنجا میتپد.

رامین کامران


Google Translate