انقلاب پدیده عجیبی در زندگی انسانهاست. شرایط انقلابی و سرعت اتفاقات می تواند دوست و دشمن را درموقعیت های جدیدی قرار دهد. بستگی دارد سرنوشت انقلاب و تغییرات بنیادی در جامعه به کجا بکشد. صف آرایی های جدید غیر قابل پیشگویی می شود و آرایش نیروها تغییر میکند.
چهل و پنج سال از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ گذشت. اما هرساله از آغاز بهمن ماه تا قیام بحق انقلابیون در۲۲ بهمن ۱۳۵۷ باردیگر سرنوشت انقلاب ۵۷ دوباره در مقابلمان قرار میگیرد. کمونیست ها و چپ ها از این حرکت عظیم اجتماعی که از خاکِ سفید تهران با اعتراض آلونک نشین ها شروع شد بعنوان حرکتی که به شکست خونینی انجامید یاد میکنند. اما انقلاب ۵۷ از طرف جریانات راست، ملییون، طرفداران سلطنت پهلوی مورد لعنت قرار میگیرد. البته این طیف با انقلاب اجتماعی همیشه مخالف بوده و هستند. در این میان علیرغم خیزشهای متعدد اقشار تهیدست جامعه ایران در سالهای اخیر و مقاومت زنان و جوانان در مقابل حکومت آپارتاید جنسی، هر ساله عده ای به صف توبه کنندگان از انقلاب ۵۷ افزوده می شود.
سوال این است که چرا انقلابی که با قیام بهمن ۱۳۵۷ آغاز شد در طول چهار دهه این چنین مورد چالش است؟
آنچه که بسیار روشن است این است که جمهوری اسلامی و نظام آپارتاید جنسی هرگز در کلیت خود مورد قبول مردم واقعا نشد. تا سه سال بعد از روی کار آمدن ضد انقلاب اسلامی در ایران هنوز فضای انقلابی در شوراها، دانشگاهها، مراکز کار و خیابانها و مهمتر از همه در کردستان مانند خاری در چشم حاکمان جدید باقی بود. این را مردم فراموش نکردند. اگر چه تلاش بسیاری شد که این تاریخ به فراموشی سپرده شود. قتل عام زندانیان سیاسی در دهه ی شصت مقاومتی را در جامعه سازمان داد که هنوز ادامه دارد. زنان که از همان روز اول نه خود را در خیابانها اعلام کردند. کارگرانی که شورا را ساختند عقب نشستند اما فراموش نکردند.
خیزش انقلابی ۱۴۰۱ که با قتل مهسا امینی شکل گرفت نیروهای سیاسی را وارد فاز جدیدی نمود. جمهوری اسلامی بیش از هر زمانی بعد از این خیزش در موقعیت نامناسب و ضعیفی قرار گرفت. طوریکه خودی های درون حکومتی دریافته اند که آینده ی ناروشنی در انتظارشان می باشد و این آشفتگی را میتوان به عیان دید.
برای نیروهای مختلف از چپ و راست این وضعیت معانی مختلفی دارد. از خیرش انقلابی ۱۴۰۱ تا کنون اپوزیسیون راست خارج کشور برای ساختن آلترناتیوی که مقبول غرب باشد در مقاطع مختلف خانه تکانی کرد و دوستان جدیدی یافت. شخصیت های ملی – مذهبی را در اطراف خود سازمان داد و تلاش نمود مقبولیتش را با این شخصیت ها در مقابل غرب و آلترناتیوسازی آنها بیشتر کند. تلاشهایی که تاکنون جز مضحکه ای دلقک وار از آن چیزی باقی نیست.
یکی از این شخصیت ها شیرین عبادی برنده جایزه نوبل بود که اخیرا بار دیگر صحبت های چند سال پیش خود را در در آستانه ی سالگرد انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ تکرارنموده است و در صفحه ی اینستاگرامی خود نوشت: “من در سال ۹۸، بابت حضور در انقلابی که نتیجه آن رنج مضاعف مردم و آیندهای تاریک برای جوانان شد، عذرخواهی کردم… از دیگران میخواهم مسئولیت خود را در آنچه امروز ایران با آن مواجه است، بپذیرند”.
اما این تنها خانم عبادی نیست که به صرافت عذرخواهی میکند. در تاریخ ۸ فوریه ۲۰۲۴ سایت کردستان آنلاین به نقل از ناهید بهمنی عضو رهبری سازمان زحمتکشان از انقلاب ۵۷ به عنوان یک کودتای نظامی گله مند است و بر (انقلاب نبودن) انقلاب ۵۷ اصرار ورزیده و مینویسد ( اگر شاه در آن زمان به پای مصالحه و نوعی دیالوگ و رفرم با معترضین می آمد به اون انقلاب ( که ( انقلاب نبود ) نمی انجامید. ). فکرش را بکنید محمد رضا پهلوی و دیالوگ؟ لابد ایشان اتنظار نداشتند که پسر راه پدررا پیش گیرد؟
بی جهت نیست که منصور حکمت در مقاله ی ( تاریخ شکست نخوردگان) میگوید ” در يک مسابقه بين المللى ندامت و خودشيرينى، فضايل ديروز عار شمرده شدند، اصول ديروز نفرين شدند و آرمانهاى ديروز به ريشخند گرفته شدند”.
این دو شخصیت شیرین عبادی و هم سازمان مربوطه ی ناهید بهمنی جزو متحدین منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی ایران در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ هستند که در دانشگاه جورج تاوان آمریکا خود را به نمایش گذاشت که رضا پهلوی هم عین پدرش فکر کرد نمی تواند این سفره ی پر از نعمات را با دیگران تقسیم کند. اکنون که کفگیر این منشورها و اتحاد ها به ته دیگ خورده است احساس پشیمانی میکنند.
به نظر میرسد هرچه حکومت و قدرت سیاسی در ایران متزلزل تر می شود، صف مغشوش اپوزیسیون راست مغشوش تر می شود. شرکت کنندگان کنفرانس ها و جبهه های مختلف مثل جورج تاون و مونیخ و غیره برای مقبولیت بیشتر در صفوف دشمن زحمتکشان و زنان و جوانانی که برابری و آزادی را طلب میکنند، به تقبیح بیشتری از انقلاب بحق ۵۷ می پردازند. این را بعنوان مقابله با انقلاب قبل از وقوع آن باید ترجمه کرد.
انقلاب آتی ایران با آنچه که تا کنون حرکتهای زحمتکشان جامعه و خیرش های ادواری علیه حکومت اسلامی در ایران نشان داده است بدون شک میتواند حرکتی بغایت سهمگین تر از انقلاب ۵۷ برای کندن بنیان بی عدالتی و فقر در جامعه ی ایران باشد. این شانس وجود دارد. این همان خطری است که این گروه ها با آن مواجه هستند.
اگر انقلاب ۵۷ بر روی باورهای ملی و مذهبی روشنفکران جبهه ی ملی و چپ پوپولیست به بیراهه رفت و انقلاب را به شکست کشاندند، اما امروز در خیابانهای به خون کشیده ایران، در صفوف جوانان، زنان و بازنشستگان فقیر و کارگران معترض روایت دیگری را تعریف میکنند. این روایت به امروز تعلق دارد. این تعلق را با حافظه ی دروغین و تحلیل های امروزی ژونالیسیم راست دست پرورده ی سازمان های کودتاچی غرب نمی توان عوض کرد. حافظه تاریخ را هم به راحتی نمی توان تغییر داد. آنچه که در ایران زیر پوست مردم در جریان است تلاش برای آزادی، رفاه و برابری بیقید و شرط است و تنها سوسیالیستها و کمونیست ها چنین پرچمی را در دست دارند
۱۳ فوریه۲۰۲۵
–
پروین کابلی