رژیم ملاها، تبلور اندیشه پنجاه‌و‌هفت است!

بارها دیده شده بسیاری از مشارکت‌کنندگان در وقایع سال ۱۳۵۷ که منجر به روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران به رهبری خمینی شد می‌گویند فریب خورده‌اند یا انقلاب به سرقت رفته است! اما این ادعا نادرست است! در این نوشتار به صورت خلاصه به این موضوع خواهم پرداخت!
 نیروهای اسلامیست به رهبری روح‌الله خمینی و پرچمداری حزب موتلفه اسلامی بخش عمده حامیان وقایع سال ۱۳۵۷ را تشکیل میدادند که حکومت وقت را کافر و اسلام‌ستیز معرفی میکردند! این نیروها حتی زمانی که شاه فقید حق رای به زنان را اعطا کرد با آن مخالفت کردند، حجاب اختیاری، آزادی اجتماعی و مشارکت برابر زنان با مردان در عرصه اجتماعی و رواداری در ارتباط با اقلیت‌های جنسی را نماد فساد می‌دانستند که خود نشان میدهد از همان ابتدا ستیز با زنان، اقلیت‌های جنسی، حجاب اختیاری و آزادی‌های اجتماعی بخشی از پایه و اساس تفکر آنان بوده است! همچنین این نیروها به وسیله حزب موتلفه اسلامی فاجعه‌ «سینما رکس آبادان» و سوزاندن مردم در سینما را رقم زدند که خود گواهی بر این است که اسلامیست‌ها نه دغدغه حقوق ملت مسلمان بلکه رسیدن به قدرت به هر قیمت را داشتند!
 نیروهای کمونیست بخش دیگر نیروهای فعال در وقایع سال ۵۷ بودند! یک عده آنان در رادیوهای مسکو‌، پکن، تیرانا و آلمان شرقی بودند و از آزادی و دموکراسی حرف می‌زدند که نه در شوروی بود، نه در چین، نه در آلبانی و نه در آلمان شرقی! آن‌ها در حالی شعار دفاع از زنان را سر می‌دادند که با حق رای زنان توسط شاه فقید مخالفت می‌کردند و در حالی شعار دفاع از کارگران را سر میدادند که با اصلاحات ارضی و انقلاب سفید که بزرگترین طرح‌های ضدسرمایه‌داری تاریخ ایران هم است به مبارزه پرداختند و علیه آن بودند و زمانی افتخار همان حکومت‌های کمونیستی دفاع از حقوق اقلیت‌های جنسی بود، این نیروها رواداری حکومت سلطنتی پهلوی با اقلیت‌های جنسی را نماد فساد می‌دانستند!
بخشی دیگر کمونیست‌ها که خود را مستقل می‌دانستند حتی برای حق و حقوق کارگران دست به فعالیت صنفی هم نزدند بلکه با مبارزه مسلحانه کور و ترور‌های سیاسی باعث شدند که فضای سیاسی ایران بسته‌تر شود و صدای رفرمیست‌های آزاداندیش شنیده نشود!
همچنین کمونیست‌ها یک اندیشه غرب‌ستیزی را در ایران رواج دادند که میتوان تبلور کامل آن را در کتاب «علیه غرب‌زدگی» نوشته جلال آل‌احمد نویسنده عضو حزب توده دانست! همچنین شخصی به اسم خسرو گلسرخی در دادگاه علنی اعلام کرد که از طریق علی امام اول شیعیان به سوسیالیسم رسیده و علی را مولای خود معرفی کرد که خود نشانی از اتحاد کمونیست‌ها و اسلامیست‌ها، دو نیروی ضد دموکراتیک در وقایع سال ۱۳۵۷ دارد!
مجاهدین خلق دیگر نیروی سیاسی بود که در وقایع سال ۱۳۵۷ نقش داشت و خود را نیروی مسلمان ملی‌گرای دموکرات معرفی میکرد اما حتی درون خود دموکراسی نداشتند و زمانی بخشی از مجاهدین خلق به رهبری تقی شهرام اعلام حمایت از مارکسیسم کردند مخالفان خود مانند مجید شریف واقفی را زنده زنده سوزاندند! این مجاهدین مارکسیست شده بعدها به سازمان پیکار تغییر نام دادند و دست به ترور سیاسی زدند و تا سال ۱۳۵۷ نیروی محوری مسلحانه در ایران بودند!
مجاهدین خلق مسلمان هم در زندان در کنار ملایی شیعه به نام محمود طالقانی بودند و او را پدر مینامید که اولین امام جمعه منصوب خمینی در تهران بود! مجاهدین خلق حتی پس از انقلاب خمینی را امام صدا می‌زدند و از اشغال سفارت آمریکا حمایت می‌کردند که خود نشان از نزدیکی اهداف آنان با خمینی داشت که بعدها با انحصارطلبی خمینی آن‌ها هم حذف شدند! حذفی که نه بر سر حقوق دموکراتیک بلکه بر اساس درگیری بر سر تقسیم قدرت بود!
با نگاهی به نیروهای عمده درگیر در وقایع سال ۱۳۵۷ درمیابیم سیاست رژیم جمهوری اسلامی ایران دقیقا برآیند سیاست و تفکر تمام نیروهای سیاسی است که وقایع سال ۱۳۵۷ را رقم زدند! بدون شک حکومت پهلوی به علت انحصارگری اقتصادی و همچنین یک دولت مقتدر سرکوبگر با نقد روبرو است و می‌توان گفت اگر برخی از آن تندروی‌های سیاسی را انجام نمی‌داد شاید اصولاً رادیکالیسم سیاسی رخ نمی‌داد اما با همه این موارد این حکومت پهلوی است که در پیشگاه تاریخ سرش بلند است!
این ادعا را میشود با نگاه به جامعه ایران درک کرد که آن‌چه تحت نام نسل «پنجاه‌و‌هفتی» نام می‌برند را عامل فجایع کنونی خود می‌دانند و از حکومت پهلوی به نیکی یاد میکنند! از همین رو نیرو‌های سیاسی درگیر در وقایع سال ۱۳۵۷ ابتدا باید این موارد را برای جامعه ایران شفاف کرده و به اشتباه سیاسی تاکتیکی خود اعتراف کنند که شاید در آینده ایران اگر مشارکت سیاسی کردند حداقل‌ بخشی از مقبولیت از دست رفته اجتماعی خود را بتوانند به دست بیاورند!
ووکاشین پاکروان

Google Translate