ملاقات کابینی

ملاقات کابینی

تو رفتی

دو چشم داشتم

دو چشم هم قرض گرفتم

تا یک دل سیر گریه کنم

افسوس که این ابر

با این باران‌ها

سبک‌شدنی نیست

حساب‌وکتاب مغزم

به هیچ‌یک از سؤال‌های دلم

پاسخ روشنی نمی‌دهد

تو رفتی

و سرباز بار دیگر می‌گوید:

«آقا، بلند شو.

وقت ملاقات تمام شد.»

 


Google Translate