همانگونه که می دانیم طرفداران رضا پهلوی در ‘دنیای مجازی’ بسیار فعال هستند.
همچنین از حمایت و پوشش همه جانبه ی رسانه های فارسی زبان کشورهای امپریالیستی برخوردار هستند و خود نیز چندین کانال رادیو تلویزیونی دارند که از طریق انها به تبلیغ دیدکاه ی خود و تخریب دگراندیشان، به خصوص جریان چپ و مجاهدین خلق مشغول هستند.
علاوه بر اینها، آنها از حمایت و پوشش مطبوعات اصلاح طلبان داخل کشور نیز برخوردار هستند که عمدتا از طریق ‘سفید شویی’ دوران پهلوی درخدمت طرفداران رضا پهلوی قرار گرفته اند.
فعالیت گسترده در دنیای مجازی و پوشش همه جانبه ی رسانه های فارسی زبان کشورهای امپریالیستی و خدمات مطبوعاتی اصلاح طلبان داخل کشور، این تصور را ایجاد کرده که گویا جریان سلطنت طلب بسیار قدرتمند و پر طرفدار هستند و این نگرانی یا توهم را نزد برخی افراد و گروه های اپوزسیون ایران پدید اورده است که از’خطر’ بازگشت نظام سلطنتی به ایران سخن بگویند!
البته این توهم در میان خود طرفداران رضا پهلوی هم پدید آمده که گویا ‘شمار آنها بسیار زیاد است’ و اکثریت مردم ایران خواهان بازگشت شاهزاده’ هستند!
حال آنکه واقعیت های عینی جامعه ی ایران در ‘دنیای واقعی’ بیانگر تقابل و تضاد و تخاصم خواسته ها، آرمانها و اهداف جامعه ایران با تمایلات ذهنی طرفداران رضا پهلوی هستند وممکن نیست که بار دیگر جامعه ی ایران به نظام سلطنتی، چه با رضا پهلوی و چه بدون او تن دهد و از رژیم قرون وسطایی و بشدت ارتجاعی جمهوری اسلامی به نظام واپسگرا واستبداد سلطنتی باز گردد.
من در دو گفتار پیشین خود ( چپ ایران نیرومندتر از همیشه و دو دستاورد سترگ و تاریخی انقلاب ۵۷)
بازگشت نظام سلطنتی به ایران را ناممکن دانسته بودم و یادآور شده بودم که انقلاب ۵۷ نظام سلطنتی را برای همیشه به بایگانی تاریخ ایران سپرده است. بنابر این در این گفتار لزومی به تکرار دلایل گفته شده نمی بینم.
در این گفتار به آنالیز و بازشناخت گروه ها و محافل سلطنت طلب می پردازم تا بهتر با این جریان و گروه ها و محافل تشکیل دهنده ی آن آشنا شویم.
آنچه در ادبیات سیاسی ایران تحت عنوان جریان ‘سلطنت طلب’ از آن نام برده می شود مجموعه ی پراکنده ای از افراد، گروه ها و محافل هستند که هیچ پیوند ارگانیک و منسجمی با هم ندارند و فاقد یک برنامه ی مشخص ومشترک هستند.
همچنین خود رضا پهلوی نیز نه تنها رهبری مستقیم هیچکدام از محافل و گروه های سلطنت طلب را در دست ندارد، بلکه برخی از آنها را حتی نمی شناسد!
به طور کلی می توان گفت رضا پهلوی شخصا هیچ نقشی در رهبری و هدایت طرفداران خود ندارد و این گروه ها و محافل یا به صورت آتش به اختیار و بنابر رهنمود ‘سرگروه’ خود اقدام می کنند و یا از طریق شبکه های مجازی در جریان ‘دستورات’ حلقه ی نزدیکان رضا پهلوی قرار می گیرند و گاه به اقدامات مشترک می پردازند.
به عبارتی دیگر آشفتگی و پراکندگی در بین طرفداران رضا پهلوی چنان گسترده است که برخی از چهره های مطبوعاتی آنها برای نامیدن این جریان از اصطلاح ‘سامانه ی پادشاهی’ استفاده می کنند.
البته سامانه ای که هیچ سامانی ندارد و هر کدام از اجزائ آن خود را محور و بقیه را حاشیه می داند و گاه با فحاشی، اهانت و تهدید آنها را مورد لطف ‘سلطنت طلبانه’ قرار می دهد!
آشفتگی و بی دروپیکر بودن به اصطلاح سامانه ی پادشاهی زمینه های لازم برای نفوذ نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی و بقیه ی کشورها و همچنین افراد و گروه های مختلف با انگیزه ها و اهداف گوناگون را در این ‘سامانه’ فراهم کرده و بدون شک از آن استفاده شده و خواهد شد.
….
طی سالهای اخیر تنها معیار و شاخص ورود و تعلق به سامانه ی کذایی پادشاهی، بلند کردن پرچم شیر و خورشید و شعار دادن به طرفداری از رضا پهلوی و فحاشی و حمله به دگراندیشان بوده و هست.
اکنون محافل و گروه هایی وجود دارند که با شعار طرفداری از رضا پهلوی هرکاری، ازحمله به این یا آن جریان اپوزسیون و گردهمایی های اعتراضی آنها علیه جمهوری اسلامی گرفته تا برهم زدن کنسرت موسیقی هنرمندان مستقل و جلسات کتابخوانی نویسندگان ایران انجام می دهند و سراجام از ‘دفتر’ شاهزاده نیز پول گفته و از حمابت رسانه های گوناگون فارسی زبان برخوردار می شوند.
واضخ است که دریافت چنین پاداش ها و حمایت هایی افراد سودجو ومشکوک زیادی را به هوس پیوستن به سامانه ی بی سامان پادشاهی انداخته و خواهد انداخت.
بنابر این در بین طرفداران رضا پهلوی می توان صدها فرد و ده ها گروه و محفل گوناگون اطلاعاتی، مافیایی و مشکوک را مشاهده کرد که می توانند در شرایط خاص مرتکب انواع جرایم و حتی جنایت شوند.
نخستین محافل و گروه های سلطنت طلب در ماه های پس از انتقلاب ۵۷ از طرف برخی مقامات لشکری و اداری فراری رژیم پهلوی در خارج از کشور شکل گرفتند که سرنگونی جمهوری اسلامی و بازاستقرار سلطنت پهلوی را هدف خود قرار داده بودند.
آن گروه ها و محافل بعد از مرگ شاه گرد رضا پهلوی گرد آمدند و اقدامات عملی کم اهمیتی نیز انجام دادند، اما با رسیدن ‘پول’ از آمریکا و سعودی و اردن، همقطاران سابق شروع به توطئه چینی برعلیه همدیگر، بدنام کردن و سپس حذف یکدیکر کردند. روندی که تاکنون نیز ادامه دارد و طی ۴۵ سال گذشته ده ها گروه و محفل سلطنت طلب تشکیل و منحل شده یا فقط نامی از انها باقی مانده و تبدیل به ‘دکان’ کاسبی چند نفره شده اند.
اکنون بیشتر سلطنت طلب های فراری اولیه یا مرده اند، یا پیر و مایوس شده و از تلاش برای بازاستقرار نظام سالطنتی در ایران دست کشیده اند و گروه ها و محافل دیگری از ‘کاسبان’ جوانتر شکل گرفته و وارد میدان شده اند که از هرلحاظ فاقد وجاهت و تجربه ی نسل پیش سلطنت طلب ها هستند.
همچنین شواهد و قراین فراوانی وجود دارد که شماری از این ‘نو پهلوی چی’ها صادراتی نهادهای امنیتی رژیم ولایت فقیه هستند که حتی در مواردی به حلقه ی مشاوران درجه اول رضا پهلوی وارد شده و یا مستقیما به آین حلقه و شخص رضا پهلوی در تماس بوده و هستند.
این نو رسیدگان که اغلب تربیت یافتگان فرهنگ ‘ خزب الهی’ هستند با یکلاقبا از ایران خارج شده و می خواهند با سرعت به تاجرانی ثروتمند و رهبرانی بزرگ تبدیل شوند!
تنها طی ۱۵ سال اخیر ده ها محفل و گروه دو یا چند نفره با عناوین پرطمطراق، توسط این نورسیدگان زیر پرچم سلطنت طلبی و طرفداری از رضا پهلوی اعلام وجود کرده و با دریافت پول های هنگفت از نهادهای امنیتی آمریکای و شخص رضا پهلوی صاحب خانه و ماشین و مال و مکنت شده اند.
این عده تمام خصوصیات شخصیتی یک نوکیسه ی تازه به دوران رسیده را دارند و از آنجایی که هرجه کسب کرده اند از کرم شاهزاده و سینه زدن زیرعلم او بوده، در پاچه خواری رضا پهلوی حد و مرزی نمی شناسند و در فحاشی. اهانت و تهدید مخالفین رضا پهلوی تمام مرزهای اخلاقی و فرهنگی را زیرپا گذاشته و می گذارند.
.
همانگونه که پیشتر یاداوری کردم طرفداران رضا پهلوی فاقد یک تشکیلات مشخص و منسجم سیاسی و برنامه ی روشن و مدونی هستند که در چهارچوب انها فعالیت کنند.
بنابر این نمی توان با معیارهای معمول و پذیرفته شده ی علوم سیاسی، از انها با عنوان گروه یا جریان سیاسی نام برد.
آنها افراد و محافلی هستند فاقد انسجام و رهبری واحد که عمدتا به عنوان مهاجر کاری و اندکی نیز مهاجر سیاسی در خارج از ایران سکونت دارند و غیر از موارد استثنایی، کنش ها و فعایت هایشان حتی بدون اطلاع و هماهنگی با رضا پهلوی یا نزدیکان او صورت گرفته و می گیرد. یعنی عملا ‘آتش به اختیار’ هستند و در مقابل کردار و رفتار خود به هیچ مرجعی جوابگو نیستند.
به همین دلیل شکل و شیوه ی کنش ها و واکنش های آنها بسیار شبیه و همانند با گروه های فشار و دستجات فاشیستی است.
آنها به ویژه طی سالهای اخیر حمله به گردهمایی های گروه های چپ و دموکراتیک اپوزسیون ایران در خارج از کشور را شدت بخشیده و در این مورد عملا وظیفه ی چماقداران حزب الهی و نهادهای امنیتی رژیم ولایت فقیه در خارج از کشور را برعهده گرفته اند.
واقعیت این است که حمله به اپوزسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور و برهم زدن گردهمایی های آنها توسط چماقداران طرفدار رضا پهلوی و یا ‘منسوب’ به او، امکان ارتباط گرداننگان این چماقداران با نهادهای امنیتی رژیم را به میان می آورد که جا دارد این موضوع با دقت مورد توجه نیروهای چپ و دموکرات قرار گیرد و پیگیری شود.
طرفداران رضا پهلوی در دنیای مجازی نیز با فحاشی، اهانت و گاه تهدید به دگراندشان حمله و سعی می کنند صدای آنها را خاموش کنند.
آنها با امکانات مالی فراوانی که در اختیار دارند ‘لشکر سایبری’ بزرگی تشکیل داده اند که بدون شک ‘ گردان هایی’ از عوامل اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلام در این لشکر سایبری حضور دارند.
نتیجه گیری:
واقعیت این است که حتی سلطنت طلب های اصلی و طرفداران جدی رضا پهلوی نیز توده ی بی شکل و پراکنده ای هستند که از افراد و محافل گوناگونی پدید آمده اند . مسئولین این گروه ها و محافل نیز منافع و اهداف شخصی و محفلی متفاوت و حتی متضادی را دنبال می کنند.
دکاندارانی که هرکدام دنبال منافع خود هستند و رضا پهلوی نیز گاه به این و گاه به آن ‘دکان’ ی که تحت نام او گشوده شده اند سری می زند، پولی می دهد و بعد به دکان بعدی می رود!
در واقع رضا پهلوی به واسطه ی بی عرضگی سیاسی و ضعف شخصیت عملا تبدیل به یک ‘برند’ تجاری شده که دکانهای گوناگونی مدعی داشتن نمایندگی ‘ اورجینال’ او هستند.
طبیعی است که هرکجا منافع مطرح بود، تضاد منافع هم بوجود خواهد آمد. به همین دلیل در بین دکاندارانی که مدعی داشتن نمایندگی ‘برند’ رضا پهلوی هستند نیز تضاد منافع وجود دارد و همواره شاهد درگیری و تخاصم در میان آنها هستیم.
با اینحال هرگز نباید طرفداران ساده و عوام رضا پهلوی را با این دکانداران منفعت طلب یکی پنداشت. این عده که بیشترین طرفداران رضا پهلوی را تشکیل می دهند عمدتا افرادی هستند که از فقر و فلاکت و استبداد و تحجر جمهوری اسلامی به تنگ آمده و خواهان تغییر هستند. اما بواسطه ی نیافتن راه چاره و بدیل دیگری، به رضا پهلوی دل بسته اند و از این شاهزاده انتظار شفا دارند.
آنها عمدتا متشکل اند از مهاجرین کاری و گاه سیاسی ایرانی در خارج از کشور که تحت تاثیر تبلیغات کاذب شبکه هایی مانند منوتو دچار این توهم شده اند که در دوران پهلوی همه چیز گل و بلبل بود و ایران چهار نعل در مسیر پیشرفت و توسعه می تاخت که اتقلاب ۵۷ مسیر آن را منحرف کرده است!
بنابر این آرزو می کنند پسر شاه به ایران بازگردد، به راه پدر تاجدارش رود و ارابه ی پیشرفت و توسعه ی ایران را در مسیر ترسیم شده پیشین بسوی دروازه های تمدن براند.
لازم است و باید با این توده ی رنج کشیده و جان به لب رسیده برخوردی دلسوزانه و شایسته داشت و آنها را با بدیل ها وگزینه های مترقی و دموکراتیک موجود برای آینده ی ایران آشنا نمود..
–
بایز افروزی ۷ نوامبر ۲۰۲۵