انقلاب مُرد ، زنده باد انقلاب
در روزهای ۲۱ و۲۲ بهمن ۱۳۵۷،ایران شاهد سقوط رژیم شاهنشاهی با قیام مردم بود. قیامی که به بیش از نیم قرن دیکتاتوری رژیم پهلوی پایان داد. بزرگترین انقلاب خیابانی جهان در قرن بیستم، علیه استبداد ستم شاهی و حامیان خارجی اش ، در همان روز نخست پیروزی با شکست سختی از درون مواجه شد. در میان هلهله شادی مردم ، پیروزی گل بر گلوله ، فرار دیو ، آزادی زندانیان سیاسی از سیاهچالهای ساواک ، جریانی به قدرت رسید که در میان خانه ها ، سنت ها ، عادات و فرهنگ اجتماعی مردم ، سده ها لانه کرده ، تغذیه شده و با پول و ثروت و تعصبات ارتجاعی پروار شده بود. در نبود تشکل های مستقل و توده ای و در نبود رهبری انقلابی و دمکراتیک که خواست های واقعی مردم را بیان کنند، ارتجاعی ترین نیروی متشکل و ریشه دوانده در جامعه، قدرت را قبضه کرد تا بزرگترین و توده ای ترین انقلاب مردمان ایران را به شکست کشاند. قدرت گیری این جریان و نهاد سنتی و جاافتاده مذهبی ، برای میلیونها مردمی که در خیابان بودند؛ بسیار طبیعی بنظر می رسید و انگار امیدهای عدالت و بخشش و مهربانی در سیمای آیت اللهی که در ماه دیده شده بود، در حال زایش بود. آیت الله در تلاش برای نابودی همه ی دستاوردهای انسانی ،دمکراتیک ، ترقیخواهانه و مدرن مردم ایران، فاشیسم اسلامی را با حکام شرع و دار و داغ و شکنجه به میدان آورد ؛ تا قطعیت شکست انقلاب وبه محاق بردن مطالبات برحق مردمی را به نتیجه برساند.
کارنامه چهل و پنج سال حاکمیت ارتجاع اسلامی ، کارنامه ای سیاه و ویرانگر است. کشوری اسیر استبداد مذهبی که هر نوع ندای آزادی خواهانه را با سرب داغ پاسخ داده و می دهد دامنۀ سرکوب آزادی های سیاسی و مدنی آنچنان گسترده است که بیش از هشت میلیون ایرانی خانه و کاشانه شان را ترک کرده اند و هنوز میلیونها انسان دیگری که در تلاش برای آینده ای بهتر ، در جستجوی جای امنی برای زیستن هستند. فساد و غارت و تصرف ثروت بی کران این کشور، توسط رهبر و بیت اش، روحانیت، آستانه های امامان و امام زادگان، نهادها و بنیادها ، امنیتی ها و پاسداران ، “آقازادها” و نوکسیه گان، مرزی نمیشناسد. واین درحالیست که اکثریت عظیم مردم ، محکوم به فقر و فلاکت گسترش یابنده ای هستند که روز به روز دامن گیر گروههای تازه تری از مردم میشود . در کشور امام زمان، اقتصاد ورشکسته ، بیکاری گسترده، ققر دامنگستر، پول بی ارزش شده، تورم لجام گسیخته و ویرانیهای صنعتی و زیست محیطی ، به بیلان اقتصادی این حاکمیت تبدیل شده است. د ر شرایط سرکوب سیاسی و ایدئولوژیک و مذهبی ، در شرایط ناامنی سیاسی و اجتماعی برای همه دگر اندیشان و دگرکیشان، در کنار نبود آزادی و رفاه اقتصادی، بی آیندگی نیز جوانان کشور را به نابودی می کشاند. اعتیاد، مهاجرت ، خودکشی ، تن فروشی ، جهنم دهان گشوده ایست برای مردمانی که میخواهند زندگی شرافتمندانه و راحتی داشته باشند. این سیاست ویران گرانه به اینجا ختم نمیشود . ویرانیهای اقتصادی وصنعتی ، در خاموشی های دستوری و بی برقی ها ، زندگی مردمان ایران را به سوی ماقبل تاریخ میبرد. در این دوره است که سیاست مازوت سوزی در نیروگاهها و صنایع، مواد مسموم کننده را به هوای زندگی های مردم میاورد تا دریاجه های خشک شده، رودخانه های خالی از آب ، جنگل های بی درخت ،دشت های وتالاب های ویران با ریزگزدهای مسموم و بارانهای اسیدی و طوفانهای شن ، حق زندگی و حتی نفس کشیدن شان را از انسان ایرانی سلب کند.
برای پایان دادن به این شرایط است که مردمان ایران در جنبشهای اجتماعی گسترده ای نظیر دی ماه ۹۶، آبان ۹۸ وخیزش انقلابی زن -زندگی -آزادی ، نشان داده اند که برای پایان دادن به حاکمیت تباهی و جنایت ، راهی جز انقلاب در مقابل ندارند. انقلاب برای واژگونی نظام آپارتاید جنسیتی ، مذهبی و سرمایه داری حاکم، برای پایان دادن به اعدام و شکنجه و زندان، برای پایان دادن به تسلط اقلیتی کوچک از آخوند ، آیت الله ، پاسدار و سرمایه دار ، برای پایان دادن به بی حقوقی عمومی مردم ، در دستور روز مردمانی است که میخواهند شکست بزرگترین انقلاب خیابانی قرن بیستم را با پایان دادن به دخالت مذهب و روحانیت اززندگی هایشان ، به یک رنسانس بزرگ اجتماعی در ایران ومنطقه ی خاورمیانه تبدیل کنند. د رتمرین این رنسانس عمومی انقلابی، خیزش ژینایی ، زن -زندگی ـآزادی را آفریدند وجهان را به شگفتی واداشتند.
در این شرایط که حکومت اسلامی در بحران مشروعیت و کارایی قرار دارد و نفرت عمومی درحال گسترش ، موقعیت اجتماعی و اقتصادی مردم ومیلیونها خانوار ایرانی در حال فروریزی است ، درحالیکه سیاست تشدید تحریمهای بین المللی، فشارهای خارجی درحال افزایش است و حکومت برای نظام پوسیده اش ، به سرکوب علنی واعدام روی آورده و سیاست تحمیل فشارهای اقتصادی بر مردم افزایش می یابد؛ هر آن امکان خیزش ها و شورشهای تازه است. جنبش چپ وکارگری ایران نمیتواند به این موقعیت بی تفاوت بماند. نمیتواند بدون همکاریهای گسترده وفعال همه ی گرایشات چپ وکارگری و ترقیخواه ، درمقابل جریانات ارتجاعی حاکم و اپوزیسیون ارتجاعی بایستد. همانگونه که روشن است بخش بزرگی از نیروهای اپوزیسیون بورژوائی رژیم ، ناامید از قدرت مردم، سر بر آستان قدرت های سلطه جوی خارجی می سایند و چشم به “دخالت های بشردوستانه” شان بسته اند و آب به آسیاب رژیم می ریزند. سلطنت طلبان و مجاهدین ، با آمدن ترامپ و شکست سیاست مقاومت اسلامی منطقه ای رژیم ، بدنبال گرفتن قدرت با حمایت های خارجی و امپریالیستی هستند. چپ انقلابی و همه ی نیروهای ترقیخواه و پیشرو باید در مقابل این دخالت های تبهکارانه ، که همانند کنفرانس گوادلوپ ، و شاید بسیار وحشتناک تر از آن باشد بایستند. نباید گذاشت سیکل ناقص استبداد شیخ و شاه و رهبری، سیکل ناقص دخالت های استعماری و امپریالیستی، در غالب های جدید بر مردمان ایران ، که تشنه ی آزادی و برابری و رهایی از جهنم اسلامی اند ، تحمیل شود.
درعین حال درس بزرگ از انقلاب شکست خورده ۵۷ وحتی خیزش های بزرگ ۷۸، ۸۸، دی ماه ۹۶،آبانماه ۹۸، خیزش انقلابی ۱۴۰۱ آنست که تنها به میدان آمدن توده ها برای عملی ساختن انتظارات عمیق شکوفا شده در بستر انقلاب کافی نیست. حتی برای دست یافتن به مطالبات حداقلی مطرح شده در روند انقلاب، سازمان یابی طبقه کارگر نقش حیاتی و تعیین کننده ای ایفاء می کند. عملی ساختن این سازمان یابی نیز در بستر مبارزات مطالباتی و معیشتی و به میدان آمدن وسیع ترین و گسترده ترین نیروی اردوی مزد و حقوق بگیر به عنوان ستون فقرات جنبش انقلابی امکان پذیر است. در این شرایط که جنبشهای اعتراضی و مطالباتی کارگران ، پرستاران ، معلمان ، بازنشستگان و بخش های مختلف مردم شکل گرفته ، هرروزه با خواست ها و ارتباطات مشخص و غالباً به شکل جنبش های گوناگون به میدان می آیند؛ همراهی وهمصدایی و درعین حال بهره گیری از امکانات اطلاع رسانی و ارتباطی مستقل از کانالهای رسمی حکومتی میتواند راهها را برای سازمانیابی مستقل وبرخاسته از پایین بوجود آورند. این تحولی جهانی است که خصوصا فعالان چپ وکمونیست وپیشرو د رایران و سراسر جهان میتوانند از آن بهره گیرند، و به سازماندهی گسترده وسراسری نیروی کار و زحمت یاری رسانند و تاریخ دیگری برای ایران رقم زنند.
در عین حال نباید جنبش انقلابی مردمان ایران ، در دفاع از حق برابر ودمکراتیک ملیتهای ساکن ایران، آذری ها، بلوچها،کردها، عربها، ترکمن ها، فارس ها ولرها و گیلک ها غافل شوند. دفاع قاطع از حقوق برابر وعادلانه ملیتهای ساکن جغرافیای ایران ، دفاع از همبستگیهای شریف و انقلابی مردمان ایران برای سرنگونی حکومت اسلامی ودفاع از برابرحقوقی زنان و مردان، جدایی دین از دولت ، آزادیهای بی قید و شرط سیاسی ، لغو همیشگی اعدام، دفاع از محیط زیست و مقابله با کالایی شدن اب و خاک وجنگل و کوه و… میبایست همواره در منشور های جنبشهای اجتماعی و مشخصا جنبش چپ ایران تاکید شود. تجربه گرانبهای انقلاب ۵۷ و خیزش ژینایی ۱۴۰۱ ، ایستادگی ها ومقاومت بی نظیر مردمان کردستان و بلوچستان نشان داد که همبستگی ملیتهای ساکن ایران برای ادامه مبارزه و مقاومت در مقابل رژیم اهمیت فراوانی دارد.
کمیته مرکزی سازمان راه کارگر ضمن دفاع قاطعانه و همه جانبه از مبارزات انقلابی و حق طلبانه زنان، جوانان دانشجویان، دانش آموزان، کارگران، پرستاران، ملیت های تحت ستم ، تلاش میکند که به سازمانیابی مستقل و پایدار نهادها وتشکلهای مردمی یاری کند، درسها و تجربه های تلخ گذشته را یاد آوری کند، به اتحاد همه ی کارگران و مزدبگیران ،همه اقشار تحت ستم ،یاری کند. سیاست های جنایتکارانه وتبهکارانه رژیم اسلامی و اپوزیسیون دست راستی را افشا کند. برای شکستن ماشین آدم کشی و دار وداغ ، در کنار کارزارهای علیه اعدام و زندانیان مقاوم و خانواده های شریف آنان و همه ی مردمانی باشد که برای درهم شکستن چوبه های دار و داغ تلاش میکنند. در این همراهی از همه نیروهای چپ ، سوسیالیست ، ترقیخواه ، دمکرات، آزادیخواه و برابری طلب می خواهد که به این جنبش زندگی ، به تلاش جهت آزادی بی قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی، به همبستگی و اتحاد همه نیروهای کار و زحمت در ایجاد و گسترش تشکل های مستقل در محیط کار و زندگی کارگران و زحمتکشان ، کمک به خود سازمانیابی تشکل های مدنی زنان، دانشجویان، دانش آموزان… یاری رساند.
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم
کمیته مرکزی سازمان راه کارگر
بهمن ۱۴۰۳