کولبران کردستان؛ قربانیان سیستم سرکوب و استثمار جمهوری اسلامی

مقدمه: زندگی بر لبه‌ی مرگ

کولبری، شغلی که در هیچ کجای دنیا نباید وجود داشته باشد، به تنها راه زنده ماندن برای هزاران کرد در غرب ایران تبدیل شده است. در حالی که بسیاری از مردم ایران با مشکلات اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، شرایط در کردستان به‌مراتب بحرانی‌تر است. فقر، بیکاری و سرکوب سیستماتیک این منطقه را به یکی از محروم‌ترین نقاط کشور تبدیل کرده است. جمهوری اسلامی نه‌تنها هیچ تلاشی برای بهبود شرایط معیشتی کردها نکرده، بلکه با سیاست‌های تبعیض‌آمیز خود، مردم این خطه را در فقر مطلق نگه داشته تا آن‌ها را از هرگونه پیشرفت اقتصادی و استقلال مالی محروم کند.

کولبران، زنان و مردانی که برای کسب روزی ناچیز، بارهای سنگین را از میان کوه‌های صعب‌العبور جابه‌جا می‌کنند، هر روز با خطر مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کنند. آن‌ها نه‌تنها با سرمای استخوان‌سوز، سقوط از ارتفاعات و مین‌های به‌جامانده از جنگ مواجه‌اند، بلکه تهدید بزرگ‌تری نیز در کمین آن‌هاست: گلوله‌های بی‌رحمانه‌ی نیروهای مرزبانی جمهوری اسلامی. اما چرا این مشاغل طاقت‌فرسا و پرخطر در کردستان تا این حد رایج شده‌اند؟ چرا مردمی که در سرزمینی غنی از منابع طبیعی زندگی می‌کنند، مجبورند جان خود را برای نانی بخورونمیر به خطر بیندازند؟

فقر و بیکاری؛ سیاست عامدانه جمهوری اسلامی در کردستان

کردستان یکی از ثروتمندترین مناطق ایران از لحاظ منابع طبیعی است؛ از معادن غنی گرفته تا زمین‌های حاصلخیز و موقعیت استراتژیک تجاری. اما در کمال تناقض، این منطقه یکی از محروم‌ترین و فقیرترین استان‌های کشور از نظر شاخص‌های توسعه‌یافتگی محسوب می‌شود. این محرومیت نه نتیجه‌ی کمبود منابع، بلکه ناشی از سیاست‌های هدفمند جمهوری اسلامی برای کنترل و سرکوب مردم کردستان است. حکومتی که میلیاردها تومان را صرف پروژه‌های نمایشی در تهران و شهرهای مرکزی می‌کند، به‌عمد کردستان را از ابتدایی‌ترین زیرساخت‌های اقتصادی محروم کرده است. تعطیلی واحدهای تولیدی، نبود فرصت‌های شغلی و مسدود شدن راه‌های تجارت محلی، مردم این منطقه را در تنگنایی قرار داده که تنها راه گذران زندگی برای بسیاری از خانواده‌ها، کولبری شده است؛ شغلی طاقت‌فرسا، غیرانسانی و مرگ‌آور.

جمهوری اسلامی از بدو تأسیس، سیاست‌های تبعیض‌آمیزی را علیه کردستان به اجرا گذاشته است. توسعه‌ی صنعتی در این منطقه متوقف شده و هیچ سرمایه‌گذاری قابل توجهی در بخش کشاورزی، گردشگری یا تولیدی انجام نمی‌شود. این در حالی است که استان‌های مرکزی کشور از حمایت‌های مالی گسترده برخوردارند و پروژه‌های زیربنایی متعددی در آن‌ها اجرا می‌شود. در کردستان اما، هرگونه تلاش برای راه‌اندازی کسب‌وکارهای مستقل به بهانه‌های امنیتی سرکوب می‌شود. کارآفرینان محلی یا با موانع بروکراتیک و مالی روبه‌رو می‌شوند یا مستقیماً از سوی نهادهای امنیتی تهدید و تحت فشار قرار می‌گیرند. این اقدامات نه تنها مانع از شکوفایی اقتصادی منطقه شده، بلکه مردم را به فقر و وابستگی کامل به اقتصاد بیمار دولتی سوق داده است.

علاوه بر این، حکومت جمهوری اسلامی با بسته نگه‌داشتن مرزهای رسمی کردستان، تجارت سنتی مردم این منطقه را از بین برده است. در حالی که استان‌های دیگر کشور، حتی در مناطق محروم، از تجارت داخلی و خارجی برخوردارند، در کردستان هرگونه فعالیت اقتصادی که از کنترل حکومت خارج باشد، غیرقانونی اعلام شده و به‌شدت سرکوب می‌شود. این سیاست‌های محدودکننده، اقتصاد محلی را فلج کرده و مردم را به ناچار به مشاغل پرخطری همچون کولبری کشانده است. نکته‌ی قابل‌توجه اینجاست که همین حکومت که کولبران را به بهانه‌ی “قاچاق” به گلوله می‌بندد، خود به بزرگ‌ترین مافیای قاچاق در کشور تبدیل شده است.

نهادهای وابسته به سپاه پاسداران و دیگر ارگان‌های امنیتی، کنترل قاچاق کالا، سوخت، مواد مخدر و حتی اسلحه را در اختیار دارند. در حالی که کامیون‌های حامل کالای قاچاق تحت حمایت سپاه، بی‌هیچ مانعی از مرزها عبور می‌کنند، کولبران کرد که جز یک کیسه برنج، چند قوطی دارو یا چند کارتن سیگار چیزی حمل نمی‌کنند، در دام مرگ گرفتار می‌شوند. این نه تنها یک سیاست ناعادلانه، بلکه یک استراتژی هدفمند برای تضعیف کردستان است: حکومت می‌خواهد مردم این منطقه را در شرایطی نگه دارد که برای زنده ماندن مجبور باشند یا مهاجرت کنند، یا به بردگی کولبری تن دهند، یا جانشان را از دست بدهند.

فساد گسترده‌ی حکومتی، بحران اقتصادی کردستان را تشدید کرده است. در حالی که میلیاردها دلار از ثروت ایران در جیب مقامات حکومتی و وابستگان آن‌ها سرازیر می‌شود، مردم کردستان حتی از داشتن ابتدایی‌ترین حقوق معیشتی محروم‌اند. سپاه پاسداران که بخش بزرگی از اقتصاد کشور را در دست دارد، هرگونه سرمایه‌گذاری در کردستان را غیرضروری و حتی خطرناک قلمداد می‌کند. در حقیقت، حکومت از پیشرفت اقتصادی کردها وحشت دارد، زیرا استقلال مالی این منطقه می‌تواند زمینه‌ساز مقاومت بیشتر در برابر سیاست‌های سرکوبگرانه‌ی رژیم شود. از همین رو، حکومت ترجیح می‌دهد که کردستان در فقر مطلق باقی بماند تا مردم این منطقه برای بقا به ساختارهای دولتی وابسته باشند و جرئت اعتراض از آن‌ها سلب شود.

به این ترتیب، سیاست جمهوری اسلامی در کردستان چیزی فراتر از یک سوءمدیریت ساده‌ی اقتصادی است. فقر و بیکاری در این منطقه، نتیجه‌ی یک برنامه‌ی دقیق سرکوبگرانه است که هدف آن تضعیف و کنترل مردم کردستان است. حکومت می‌داند که مردمی که به لحاظ اقتصادی قوی باشند، به لحاظ سیاسی نیز مطالبه‌گر خواهند شد. بنابراین، جمهوری اسلامی با گسترش فقر، تلاش دارد مردم را درگیر دغدغه‌های معیشتی کند تا آن‌ها توان و فرصت اعتراض را نداشته باشند. این سیاست در کردستان نه‌تنها منجر به افزایش مهاجرت، بلکه باعث فروپاشی ساختارهای اجتماعی و فرهنگی منطقه شده است.

با این حال، فقر و بیکاری نه‌تنها ابزار سرکوب، بلکه عاملی برای ایجاد خشم و نارضایتی عمومی در کردستان است. رژیمی که تصور می‌کند با تحمیل محرومیت می‌تواند یک ملت را به زانو درآورد، دیر یا زود با واقعیت مقاومت و ایستادگی روبه‌رو خواهد شد. کردستان، که قرن‌ها در برابر ظلم و استبداد ایستادگی کرده، بار دیگر نشان خواهد داد که هیچ حکومتی نمی‌تواند با زور و سرکوب، اراده‌ی یک ملت را در هم بشکند.

کشتار سیستماتیک کولبران؛ حذف تدریجی یک ملت

قتل و زخمی شدن صدها کولبر در کردستان، دیگر یک اتفاق تصادفی یا یک “برخورد امنیتی” نیست؛ این یک سیاست عامدانه و از پیش طراحی‌شده برای سرکوب و حذف تدریجی مردم این منطقه است. طبق گزارش‌های نهادهای حقوق بشری، در سال ۲۰۲۳ دست‌کم ۲۹۹ کولبر در ایران کشته یا زخمی شده‌اند که ۸۷ درصد آن‌ها مستقیماً هدف گلوله نیروهای مرزبانی قرار گرفته‌اند. در نیمه‌ی نخست سال ۲۰۲۴ نیز ۳۳ کولبر کشته و ۲۵۴ نفر زخمی شده‌اند که ۷۴ درصد این موارد ناشی از تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی جمهوری اسلامی بوده است. این ارقام نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی نه‌تنها به دنبال کاهش خشونت علیه کولبران نیست، بلکه سیاست کشتار هدفمند را به‌عنوان یک ابزار سرکوب در دستور کار خود قرار داده است.

سؤال اینجاست: چرا کولبران این‌گونه به قتل می‌رسند، آن هم در حالی که مقامات حکومتی مدعی‌اند که کولبری یک “شغل غیررسمی” است و نه یک “جرم”؟ پاسخ روشن است؛ کولبری برای حکومت جمهوری اسلامی نه از آن جهت که قاچاق محسوب شود، بلکه از آن رو که بازتاب فقر و سرکوب سیستماتیک در کردستان است، غیرقابل‌تحمل است. برای حکومتی که امنیت خود را در خاموش نگه‌داشتن هرگونه نارضایتی می‌بیند، کشتار کولبران به‌مثابه‌ی حذف تدریجی مردمی است که حاضر نیستند تسلیم سیاست‌های استعماری تهران شوند. این کشتار تنها یک هدف دارد: ایجاد فضای رعب و وحشت دائمی در کردستان و جلوگیری از هرگونه اعتراض و مقاومت.

در این میان، تناقض آشکار در سیاست‌های جمهوری اسلامی درباره‌ی مرزهای کردستان، چهره‌ی واقعی این رژیم را بیش‌ازپیش نمایان می‌کند. در حالی که مرزهای غربی ایران برای کولبران بسته شده و هرگونه عبور غیرقانونی برای مردم عادی با شلیک مستقیم نیروهای نظامی پاسخ داده می‌شود، همان مسیرها برای قاچاق سازمان‌یافته‌ی سپاه پاسداران و گروه‌های وابسته به حکومت کاملاً باز هستند. نفت، سلاح، مواد مخدر و کالاهای لوکس بدون هیچ مانعی از این مرزها عبور داده می‌شوند، اما یک کولبر که تنها یک کیسه برنج یا چند کارتن سیگار حمل می‌کند، باید با گلوله پاسخ بگیرد. این نشان می‌دهد که هدف جمهوری اسلامی، نه مبارزه با قاچاق، بلکه حذف اقتصادی و فیزیکی کردها از معادلات اقتصادی کشور است.

رژیم جمهوری اسلامی، کشتار کولبران را بخشی از یک سیاست کلان‌تر برای سرکوب هرگونه استقلال اقتصادی و اجتماعی در کردستان می‌داند. در این راستا، حکومت علاوه بر تیراندازی مستقیم، از ابزارهای دیگری نیز برای سرکوب کولبران استفاده می‌کند. مین‌های به‌جامانده از جنگ ایران و عراق، که جمهوری اسلامی از پاک‌سازی آن‌ها خودداری کرده، سالانه جان ده‌ها کولبر را می‌گیرد. بسیاری از کولبران در سرمای کشنده‌ی کوه‌های کردستان یخ می‌زنند یا در اثر سقوط از صخره‌های خطرناک جان خود را از دست می‌دهند، آن‌هم در حالی که حکومت حتی از ارائه‌ی خدمات اورژانسی به آن‌ها خودداری می‌کند. برای جمهوری اسلامی، مرگ تدریجی کولبران، همان‌قدر مطلوب است که شلیک مستقیم به آن‌ها؛ زیرا در هر دو حالت، نتیجه یکی است: حذف هرچه بیشتر مردم کردستان.

اما سرکوب کولبران تنها به مرزها محدود نمی‌شود. پس از کشته شدن کولبران، خانواده‌های آن‌ها نه‌تنها از سوی حکومت هیچ حمایتی دریافت نمی‌کنند، بلکه گاهی مورد تهدید و آزار نیروهای امنیتی نیز قرار می‌گیرند. خانواده‌هایی که برای پیگیری حقوقی قتل عزیزان خود اقدام می‌کنند، با اتهامات امنیتی مواجه شده و یا تحت فشار قرار می‌گیرند که سکوت کنند. این همان سیاست دیرینه‌ی جمهوری اسلامی است: سرکوب، انکار و تحمیل سکوت بر قربانیان. اگر کولبری تنها یک “شغل غیررسمی” بود، چرا حکومت با خانواده‌های کولبران کشته‌شده همچون خانواده‌ی یک “مجرم سیاسی” برخورد می‌کند؟

علاوه بر این، رسانه‌های حکومتی و وابسته به سپاه تلاش می‌کنند با تحریف واقعیت، کشتار کولبران را توجیه کنند. آن‌ها کولبران را “عوامل قاچاق” معرفی می‌کنند تا قتل آن‌ها را مشروع جلوه دهند. این در حالی است که همگان می‌دانند قاچاق واقعی در ایران نه از سوی کولبران، بلکه از سوی مافیاهای اقتصادی وابسته به سپاه انجام می‌شود. سران سپاه و نیروهای وابسته به بیت رهبری میلیاردها دلار از طریق قاچاق رسمی و بدون هیچ مزاحمتی سود می‌برند، اما مردم محروم کردستان برای حمل چند کیلو بار ناچیز به قتل می‌رسند. این استاندارد دوگانه، چهره‌ی واقعی رژیم جمهوری اسلامی را آشکارتر می‌کند.

نکته‌ی قابل‌توجه این است که سیاست کشتار کولبران، نه‌تنها مردم کردستان را به تسلیم وادار نکرده، بلکه خشم و نفرت عمومی را بیش از پیش برانگیخته است. حکومت گمان می‌کند که با سرکوب فیزیکی می‌تواند مردم را در سکوت نگاه دارد، اما تاریخ کردستان چیز دیگری را نشان می‌دهد. سرزمین کردها، همواره در برابر استبداد ایستادگی کرده و این بار نیز، موج نارضایتی و خشم عمومی علیه جنایت‌های جمهوری اسلامی، خاموش نخواهد شد. هر کولبری که به قتل می‌رسد، به نمادی از ستمگری جمهوری اسلامی تبدیل می‌شود؛ نمادی که روزی پایه‌های این رژیم را خواهد لرزاند.

اگر جمهوری اسلامی تصور می‌کند که با کشتار کولبران می‌تواند کردستان را تحت سلطه‌ی خود نگاه دارد، سخت در اشتباه است. تاریخ نشان داده که هیچ ملتی را نمی‌توان با گلوله و سرکوب برای همیشه خاموش کرد. روزی خواهد رسید که پاسخ این جنایت‌ها داده خواهد شد و خون بی‌گناهان، چراغ راهی برای عدالت و آزادی خواهد شد. کولبران کردستان، تنها قربانیان یک سیاست سرکوبگرانه نیستند، بلکه بخشی از یک جنبش مقاومت علیه ظلم و بی‌عدالتی‌اند؛ جنبشی که روزی به ثمر خواهد نشست.

سرکوب کردستان؛ پروژه‌ای فراتر از کولبری

کردستان برای جمهوری اسلامی همواره یک مسأله امنیتی بوده، نه یک بخش برابر از کشور. برخلاف دیگر مناطق ایران که به توسعه نسبی دست یافته‌اند، کردستان عمداً در محرومیت و سرکوب اقتصادی نگه داشته شده است. این سیاست نه ناشی از غفلت، بلکه نتیجه یک برنامه حساب‌شده است که هدف آن، تضعیف هرگونه زیربنای اقتصادی و اجتماعی مستقل در این منطقه است. حکومت با مسدود کردن راه‌های پیشرفت، مردم را در تنگنای معیشتی قرار می‌دهد و سپس هر شکلی از نارضایتی را با سرکوب نظامی پاسخ می‌دهد.

در این چارچوب، کولبری تنها یکی از نتایج این سیاست‌های سرکوبگرانه است، اما مسأله کردستان فراتر از کولبری است. حکومت نه‌تنها فرصت‌های اقتصادی را از مردم دریغ کرده، بلکه کوچک‌ترین تلاش‌ها برای خودکفایی اقتصادی را نیز نابود کرده است. در حالی که سرمایه‌گذاری‌های کلان دولتی در مناطق مرکزی ایران ادامه دارد، کردستان با نرخ بالای بیکاری، عدم توسعه صنعتی و نابودی زیرساخت‌های کشاورزی روبه‌رو است. تجارت مرزی که می‌توانست یک فرصت اقتصادی برای مردم باشد، به‌جای آنکه ساماندهی شود، به یک بهانه برای سرکوب تبدیل شده است.

اما سیاست‌های سرکوب در کردستان تنها به اقتصاد محدود نمی‌شود. جمهوری اسلامی با اعمال کنترل شدید بر تمام ابعاد زندگی مردم، کردستان را به یک منطقه تحت اشغال تبدیل کرده است. از مدارس و دانشگاه‌ها گرفته تا رسانه‌ها و فعالیت‌های فرهنگی، همه‌چیز در این منطقه با یک فیلتر امنیتی بررسی می‌شود. تدریس زبان کردی به حاشیه رانده شده، نهادهای فرهنگی مستقل اجازه فعالیت ندارند و حتی مراسم‌های اجتماعی ساده نیز با حضور نیروهای امنیتی همراه است.

سرکوب در کردستان همچنین شامل سرکوب سیاسی هدفمند است. فعالان مدنی، روزنامه‌نگاران و روشنفکران کرد تحت نظارت دائمی قرار دارند و هرگونه فعالیت اعتراضی، حتی در قالب حقوق بشری، به‌شدت سرکوب می‌شود. حکومت از سیاست “بازداشت پیشگیرانه” استفاده می‌کند تا قبل از شکل‌گیری هر جنبشی، آن را در نطفه خفه کند. دادگاه‌های انقلاب با صدور احکام سنگین برای فعالان کرد، تلاش می‌کنند فضای ترس و ارعاب را تثبیت کنند.

یکی از ابزارهای کلیدی حکومت برای اعمال فشار بر کردستان، نظامی‌سازی این منطقه است. در حالی که بسیاری از شهرهای مرکزی کشور کمتر شاهد حضور نیروهای امنیتی هستند، کردستان عملاً تحت اشغال نظامی است. پایگاه‌های سپاه پاسداران در نقاط مختلف استان گسترش یافته‌اند و هرگونه تجمع یا فعالیت اعتراضی با خشونت سرکوب می‌شود. حضور گسترده نیروهای امنیتی، نه برای حفظ امنیت، بلکه برای کنترل مردم و جلوگیری از هرگونه حرکت اعتراضی است.

رسانه‌های حکومتی نیز در راستای توجیه این سرکوب، تصویری مخدوش از مردم کردستان ارائه می‌دهند. کولبران به‌عنوان “قاچاقچی” معرفی می‌شوند، فعالان مدنی به “عوامل بیگانه” متهم می‌شوند و هرگونه اعتراض، به‌عنوان توطئه خارجی جلوه داده می‌شود. این جنگ رسانه‌ای به‌طور هدفمند طراحی شده تا سرکوب در کردستان را در چشم افکار عمومی ایران عادی‌سازی کند و مانع از همبستگی سایر اقشار جامعه با مردم کردستان شود.

با این حال، واقعیت این است که کردستان یکی از مقاوم‌ترین مناطق ایران در برابر دیکتاتوری جمهوری اسلامی بوده است. اعتراضات گسترده، اعتصابات عمومی و نافرمانی‌های مدنی نشان داده که حکومت قادر نیست روح مقاومت مردم کرد را درهم بشکند. حکومت تصور می‌کند که با افزایش فشارهای اقتصادی، سرکوب فرهنگی و نظامی‌سازی منطقه، می‌تواند کردستان را به سکوت وادارد، اما تاریخ بارها نشان داده که چنین سیاست‌هایی در نهایت شکست خواهند خورد.

سرکوب کردستان تنها محدود به این منطقه نیست، بلکه بخشی از یک سیاست کلی‌تر در ایران است که هدف آن، کنترل مطلق جامعه و جلوگیری از هرگونه حرکت مستقل است. همان سیاست‌هایی که در کردستان اجرا می‌شود، در اشکال دیگر در سراسر ایران نیز وجود دارد؛ از سرکوب کارگران و دانشجویان گرفته تا کنترل رسانه‌ها و سانسور فرهنگی. اما تفاوت در این است که کردستان دهه‌ها تجربه مقاومت در برابر این سیاست‌ها را دارد و به‌خوبی می‌داند که این حکومت، اصلاح‌پذیر نیست.

در نهایت، سرکوب کردستان نه تنها راهی برای کنترل این منطقه نیست، بلکه به یکی از نقاط ضعف جمهوری اسلامی تبدیل شده است. تداوم این سیاست‌ها، شکاف میان حکومت و مردم را عمیق‌تر کرده و نارضایتی عمومی را افزایش داده است. روزی خواهد رسید که این فشارها، به‌جای آنکه کردستان را به سکوت بکشاند، به نقطه‌ای برای آغاز یک تغییر بزرگ در ایران تبدیل شود.

نتیجه‌گیری: کولبری، زخم باز کردستان

کولبری تنها یک شغل دشوار نیست، بلکه زخمی است که هر روز عمیق‌تر می‌شود؛ زخمی که بر پیکر کردستان نشسته و از سیاست‌های سرکوبگرانه و تبعیض‌آمیز جمهوری اسلامی سرچشمه می‌گیرد. این نه یک بحران تصادفی، بلکه نتیجه‌ی مستقیم محروم‌سازی سیستماتیکی است که حکومت در طول دهه‌ها بر این منطقه تحمیل کرده است. کولبران، کارگران بی‌نام و نشان این فاجعه‌اند که به جای برخورداری از حقوق اولیه‌ی انسانی، در میان فقر، گلوله و مرگ سرگردان شده‌اند.

حکومتی که ثروت و منابع کشور را در خدمت منافع اقلیتی خاص قرار داده، با بی‌اعتنایی کامل به مردم کردستان، آنان را در چرخه‌ای از استثمار و مرگ گرفتار کرده است. کولبری نه یک انتخاب، بلکه آخرین گزینه‌ی تحمیل‌شده به کسانی است که از هر راه دیگری برای تأمین زندگی محروم شده‌اند. در حالی که قدرت‌مداران در تهران ثروت‌اندوزی می‌کنند، مردم کردستان برای لقمه‌ای نان، جان خود را به دوش می‌کشند و در کوه‌های سرد و ناامن، با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

اما تاریخ نشان داده است که هیچ سیستمی نمی‌تواند برای همیشه با سرکوب و تبعیض دوام بیاورد. هرچند جمهوری اسلامی با خشونت و ارعاب تلاش کرده تا فریاد اعتراض مردم را خاموش کند، اما این سکوت تنها آرامش پیش از طوفان است. زخم کولبری، تنها یک رنج اقتصادی نیست، بلکه به نماد یک اعتراض خاموش، یک مبارزه‌ی ناتمام و یک خواست جمعی برای آزادی و عدالت تبدیل شده است.

روزی خواهد رسید که این زخم کهنه، التیام یابد و مردم کردستان، همانند تمام ملت‌های آزاد جهان، دیگر برای زنده ماندن مجبور به عبور از مرزهای مرگ نباشند. همان کوه‌هایی که امروز شاهد خون بی‌گناهان‌اند، روزی فریاد عدالت را در خود طنین‌انداز خواهند کرد. کولبری تنها یک واقعیت تلخ امروز نیست، بلکه نشانه‌ای از فردایی است که در آن این بی‌عدالتی‌ها دیگر جایی نخواهند داشت..

نویسنده: مریم عادلخانی


Google Translate