تروریسم یا روان پریشی؟ روایت های دست ساز
حمله به مهاجرین در سوئد
روز سه شنبه ۴ ژانویه در یک تیراندازی در مدرسه ای برای بزرگسالان در شهر اوربرو ۱۰ نفر کشته و تعدادی مجروح شدند. تعداد قابل توجهی از محصلین این آموزشگاه مهاجرینی هستند که برای آموزش سوئدی یا حرفه های مختلف به این مدرسه می روند. پلیس سریعا انگیزۀ “ایدئولوژیک” را منتفی اعلام کرد. اعلام شده که ضارب از نوجوانی از بیماری روانی رنج می برده و باین ترتیب این جنایت را امری شخصی – روانی توصیف می کنند. در واقع دارند انگیزه و چرایی چنین رویداد تراژیکی را ماستمالی می کنند.
اولا، فیلمی از ضارب موجود است که در آن شعار می دهد: “اروپا را ترک کنید!” همین شعار کافیست تا انگیزه را حداقل راسیسم خواند. بعلاوه، لازم نیست روانپزشک باشید تا درک کنید که هر فردی که تفنگ بر می دارد و به یک جمعیت شلیک می کند، با هر انگیزۀ فرموله شده یا نشده، از بیماری و اختلال روانی رنج می برد، لذا پاسخ بیماری روانی، پاسخی از سر باز کن است. چرا این بیمار روانی به یک گروه پناهنده و مهاجر از خاورمیانه که با اسلام تداعی می شود حمله می کند؟ نفرت از پناهنده، از مسلمان، از عرب، از سیاه پوست و آفریقایی یعنی یک راسیسم عمیق روایتی است که بر مغز این روان پریش حاکم شده است. و این روایت را هیات حاکمه در جامعه رایج و شایع کرده است.
ایجاد جدایی، نفرت و تخاصم در جامعه یک روش دائمی و شناخته شدۀ بورژوازی است. در شرایط بحرانی این روش گسترده تر و شدیدتر می شود. و این شرایطی است که ما اکنون در دنیا و در غرب با آن مواجهیم. رشد سریع السیر فاشیسم در غرب حیرت انگیز است. احزاب دست راستی و حتی رسما فاشیست در اروپا بقدرت می رسند. سرکوب و سانسور بیداد می کند. فقر و تنگدستی بشدت گسترش یافته است. دولت ها علنا و با وقاحت از کوچ اجباری صدها هزار انسان به برده گاه های خود ساخته در آفریقا حرف می زنند. ظاهرسازی های “بشردوستانه” و احترام به دموکراسی کاملا کنار گذاشته شده است.
در این شرایط است که ما شاهد گسترش عملیات تهاجمی به تجمع انسان ها هستیم. این رویداد دردناک و ترسناک دو مساله را طرح می کند: ۱- ریشۀ رشد چنین وقایعی و ۲- چرایی شیوه برخورد متفاوت پلیس، دولت و رسانه ها به این جنایات.
رشد فاشیسم، تشدید نفرت و تخاصم
هر زمان که تبلیغات راسیستی و دست راستی اوج می گیرد، جنایات کور و بر مبنای تنفر و تحریکات راسیستی نیز گسترش می یابد. تحریکات علیه پناهندگان و مهاجرین، بویژه از خاورمیانه، آفریقا و مسلمان نسب در تمام اروپا، منجمله سوئد، بشدت گسترش یافته است. در سالهای اخیر جامعه سوئد بشدت به راست گرویده است. سال پیش به ناتو پیوست و یکی از نیروهای فعال تحریک جنگ ناتو با روسیه بشمار می رود. دولت هم اکنون در دست ائتلاف دست راستی – فاشیستی است.
چنین حملات و جنایاتی ابتدا به ساکن اتفاق نمی افتند. ایجاد ترس و نفرت در جامعه، ایجاد تقابل های ساختگی میان بخش های مختلف بر حسب نژاد، مذهب و ملیت روشی است که هیات حاکمه با ساختن روایات دروغین و از طریق رسانه ها به آن متوسل می شود. تبلیغات تحریک آمیز و خصمانه نسبت به پناهندگان و مهاجرین و نسبت به مسلمانان سالهاست که در سوئد و اروپا رو به رشد است. شیطان سازی از مردم مسلمان، بویژه مردان و مردم آفریقایی و عرب ابعادی نفرت انگیز یافته است.
یک راه مقابله با این فضا زیر سوال بردن و افشای این تبلیغات است. بطور نمونه هنگام تحرکات راسیستی – فاشیستی در انگلستان ما شاهد تظاهرات گسترده علیه راسیسم و در حمایت از پناهندگان بودیم. پروژه اعزام اجباری پناهندگان به رواندا توسط بریتانیا آغاز و پیگیری شد. اما تلاشهای متعدد دولت برای عملی کردن آن بعلت تظاهرات و پیکت های وسیع بی نتیجه ماند. حالا دولت آلمان تصمیم گرفته از تسهیلات اسارت پناهندگان در رواندا سود جوید. حساسیت و هشیاری به این شرایط حائز اهمیت بسیار است.
ضارب مسلمان و غیر مسلمان
هر زمان که متخاصم مسلمان یا مسلمان نسب است، بلافاصله و بدون هیچ تحقیق و بررسی، عملیات تروریستی و ضارب تروریست خوانده می شود. پلیس این چنین اظهار نظر می کند، رسانه ها این چنین گزارش و تبلیغ می کنند و مردم این چنین توصیف می کنند. اگر ضارب سیاه پوست باشد، عملیات را به “گَنگ” ها مربوط می کنند (باندهای قاچاق مواد مخدر) اگر غیر مسلمان و سفید پوست باشد عملیات را عملیاتی فردی و با انگیزه های روان پریشی اعلام می کنند. لازم نیست خیلی دقیق و عمیق شویم. فقط به چند عملیات اخیر نگاهی بیاندازیم.
در مورد اخیر پلیس اعلام کرده که این حمله فردی بوده و به تروریسم و گَنگ مربوط نیست. چگونه پلیس که اعلام می کند هنوز مشغول تحقیق است و دلایل و انگیزه ها را نمی داند به این سرعت به چنین نتیجه گیری قاطعی رسیده است که تروریسم و گَنگ را حذف کرده و انگیزه را کاملا شخصی خوانده است؟ بخاطر بیاوریم که در ماه های اخیر دو حمله فردی به گروهی از مردم در آلمان رخ داد. در مورد اول یک مرد جوان افغانستانی مسبب این رویداد شناخته شد. بلافاصله همه از رسانه ها تا مسئولین، منجمله جریانات چپ ایرانی این فرد را تروریست و عملیات را تروریستی خواندند. هنوز هیچکس هیچ تحقیقی در مورد انگیزه این فرد و ارتباط او با یک جریان تروریست اسلامی انجام نداده است. بی محابا فریاد تروریسم اسلامی به هوا رفت و فراخوان یک جنگ علیه تروریسم اسلامی، بخوان علیه مسلمانان، صادر شد.
چند ماه بعد یک عملیات دیگر در آلمان، این بار توسط یک مهاجر اهل عربستان سعودی انجام گرفت. فریاد تروریسم بلند نشده خاموش شد. چرا؟ این فرد یک اکس مسلم سرشناس و به اعتراف خود از مسلمانان متنفر بوده است. به فاصلۀ کوتاهی تروریسم به “روان پریش” تغییر نام یافت و صفحات در مورد مشکلات روانی او و اینکه اکس مسلم دروغین بوده به نگارش درآمد.
هر سال چندین حمله مسلح “فردی” در مدارس آمریکا اتفاق می افتد. صدها نفر کشته می شوند. “روان پریش“، ”تروما” و “پی تی اس دی” احکامی است که برای این جنایتکاران صادر می شود و رسانه ها و دولتمردان ماجرا را به فراموشی می سپارند.
اولا، اینگونه دسته بندی کردن جرائم جنایی بسیار تبعیض آمیز است و امکان هرگونه عدالت بیطرفانه را از مجرم سلب می کند. پلیس، دولت و رسانه ها با زدن مُهر تروریست بر پیشانی ضارب، حکم را پیش از محاکمه صادر می کنند. ثانیا، چنین روشی با ایجاد ترس موهوم علیه بخشی از مردم، خشونت های راسیستی و کور را تشدید می کند.
اگر بنا باشد که تروما و پی تی اس دی ریشه و دلیل اینهمه جنایت “سفید پوستان” باشد که باحتمال زیاد می تواند چنین باشد، چرا حرکت مشابه از طرف یک افغانستانی، عراقی، سوری، لیبیایی، فلسطینی و سودانی که تمام زندگیشان، به یمن بمب ها و جنایات آمریکا، اسرائیل و ناتو با سخت ترین و دردناک ترین تروماها عجین بوده است، حکم “روان پریشی” یا تروما نمی گیرد؟ راسیسم هدفمند، تعصب، تبعیض آشکار علیه مردم معین، پاسخ این سوال است.
اسلام آنچنان چشمان را کور کرده است که هر گونه منطق، انصاف، عدالت، و قضاوت فارغ از تعصب و تبعیض به کناری نهاده شده است. کلمه اسلام و مسلمان بلافاصله زنگ خطر تروریسم را در مغزهای تروما زدۀ ضد اسلامیون بصدا در می آورد. امپریالیسم آمریکا طی سی سال اخیر با آغاز ویرانی کامل خاورمیانه و اعلام “نظم نوین جهانی” و معرفی “اسلام” بعنوان دشمن اصلی تمدن غرب، موفق شد، یک روایت کاملا دروغ را بر دنیا حاکم کند. میلیون ها نفر را به صرف اعتقاد به یک مذهب معین یا تعلق به جامعه ای که آن مذهب در آن اکثریت دارد، شیطان سازی کند. طی سی سال یک تصویر سیاه و شیطانی از این مردم به دنیا مخابره شده است. درست است گروه های تروریست اسلامی دست به جنایات وحشیانه ای زده اند، اما این گروه ها دست ساز و مخلوق آمریکا و اسرائیل و غرب اند. القاعده، داعش و حماس هر سه از سازمان سیا، موساد و ام آی ۶ بیرون آمده اند. جمهوری اسلامی طی یک رژیم چنج بر انقلاب مردم ایران تحمیل و سوار شد. همانگونه که اکنون رهبر قبلی داعش – القاعده با تغییر دکوراسیون به رئیس جمهور سوریه بدل شده است.
یک راه مقابله با این جنایات و تخاصمات، آگاهگری و روشنگری و مقابله سازمانیافته با راسیسم و عروج فاشیسم است. باید کوشید روایت های دروغین و تحریک آمیز حاکم را افشاء و طرد نمود. در شرایط خطیری قرار داریم. هر یک از این رویدادها، کوچک و بزرگ، هشداری است نسبت به یک آینده تاریک و سیاه؛ این زنگ خطر ها را باید جدی گرفت. تلاش برای ساختن یک سدّ محکم در برابر فاشیسم و ارتجاع راست که از هر سو به جامعه حمله می کند، باید به یک اولویت نیروهای چپ و کمونیست و جریانات پیشرو و آزادیخواه بدل شود. دفاع فعال از حقوق انسانی پناهندگان باید به یک امر مهم مبارزاتی بدل شود. دنیای غرب اکنون مانند برده به پناهندگان برخورد می کند. این دون شان انسانیت است. فاشیسم روی این امر سرمایه گذاری می کند. باید عقبش نشاند.
–
آذر ماجدی