مدعیان دفاع از زندانیان سیاسی ولی مخالف آزادی احزاب!

مدعیان دفاع از زندانیان سیاسی ولی مخالف آزادی احزاب!

چند ماه قبل در تورنتو اطلاعیه ای تحت نام ؛جمعی از زنان کنشگر در تورنتو؛ در حمایت از سه شنبه های اعتراضی در زندان ها منتشر شد و اینکه قرار است سه شنبه های آخر ماه را در حمایت از زندانیان سیاسی به خیابان بیایند.
اما همان اطلاعیه پاراگرافی هم در مخالفت با آزادی بیان و ضدیت با احزاب و سانسور هم داشت بااین مضمون که از مردم خواسته بودند که ؛به منظور حفظ اتحاد و هماهنگی و اشتراکات و … از آوردن هرگونه بنر و پرچم حزبی خودداری کنید؛!

چند جمله را من در ابتدا در همدردی بابرخی از این دوستان بگویم تا بعد بروم بر سر اصل مطلب.
من می دانم و می شناسم دوستانی که فعال سیاسی هستند که قبلا فعال جریانات سیاسی بوده و فعلا به هر دلیل از جریانات سیاسی دل خوشی ندارند. نه جریان سیاسی سابق خودشان و نه دیگر جریانات سیاسی. و دوست ندارند که در اعتراضات و تظاهرات با حزب و سازمان خاصی تداعی شوند ولی هنوز مخالف رژیم هستند و دوست دارند در اعتراضات ضد رژیمی فعال باشند و شرکت کنند. این حق طبیعی آنهاست. از طرفی برخی جریانات سیاسی هم هنوز فکر می کنند تظاهرات ها جنگ پرچم و بنر هست و هر چه تعداد بیشتر بنر و پرچم حزبی باشد تظاهرات موفق تر و یا حزب آنها بیشتر مطرح می شود. زمانی سلطنت طلب ها صدها پرچم شیرو خورشید مجانی در تظاهرات ها پخش می کردند و سعی می کردند بیشتر تظاهرات ها را به قول گفتنی های جک و تصاحب کنند. احزاب البته نمی توانند چنین کنند چون بنر احزاب را افراد می شناسند و تا عضو و یا هوادار و یا دوستدار آن جریان نباشند حمل نخواهند ولی باز احزاب هم باید تعادل و تناسب را رعایت کنند و سعی در تصاحب تظاهرات ها نداشته باشند. نمونه خوب تظاهرات ۱۸ ژانویه در تورنتو بود که ۱۳ حزب و جریان با گرایشات کاملا مختلف از ملی و لیبرال و دموکرات و حقوق بشری تا چپ و کمونیست همه متحدا حول احکام اعدام پخشان و وریشه و … در میدان مل لستمن جمع شدند و بین خودشان توافق کردند که هیچ حزب و گروهی بیش از دو بنر و یا پرچم نیاورد. (از کسی دستور نگرفتند بلکه خود أحزاب به توافق رسیدند چون علیه اعدام مهم بود و من در آن برنامه از طرف کارزار جهانی نه به اعدام صحبت کردم و اشاره کردم که این تظاهرات می تواند الگویی باشد برای همه شهرهای خارج کشور. و هم افراد مهم هستند و هم أحزاب.
و اما در مورد دوستان کنشگر
ما ازیک طرف خوشحال شدیم که علاوه بر جمع های تاکنونی مخالف اعدام و مدافع زندانیان سیاسی در تورنتو جمعی از کنشگران زن هم اضافه شده اند و از طرفی هم…
ما چون گرگ باران دیده ایم فورا شاخک های مان تیز شد که مدافعین آزادی زندانیان سیاسی چرا مخالفت با احزاب و سانسور و حزب ستیزی!؟
هر چه تلاش کردیم دو نفر را بیشتر پشت این به اصطلاح جمع ندیدیم. که یکی اتفاقا از مبارزین قدیمی و قابل احترام بود.
به همین دلیل پس از چند مورد توضیح و بحث من نقدی دوستانه و رفیقانه نوشتم مبنی بر اینکه هدف تان عالیست ولی سانسور احزاب و حزب ستیزی از شما بعید است؟! و این عملا آگاهانه و یا ناآگانه به نفع رژیم خواهد بود.
ما مشتاقانه و صبورانه منتظر اطلاعیه ماه بعد و ماه بعدتر آنها شدیم و خیلی دوستانه سعی کردیم حزب ستیزی وحزب گریزی و سانسور را به آنها گوشزد کنیم. که با اینکه تلاشس مثبت می کنید ولی این بخش از فلایر شما عملا به نفع رژیم خواهد بود.
اطلاعیه های بعدی کمی تعدیل کردند و نوشتند
؛به منظور تمرکز بر اشتراکات و جلوگیری از بروز اختلافات از آوردن هرگونه پرچم خودداری می کنیم؛
کمی تعدیل در این نوشته دیده می شد ولی نفس حزب ستیزی و حزب گریزی باز پابرجا مانده بود.

اولین سوال از این دوستان که به اقرار خودشان در سی سال گذشته ناظر بوده و کار سیاسی جدی ای نکرده اند تا شاهد اختلافاتی هم اگر بوده باشند این هست که کدام اختلافی در کدام جمعی شاهد بوده اید؟
ما در سی سال گذشته این سنت را در تورنتو جا انداخته و از آن دفاع کردیم که به غیر از پرچم رژیم اسلامی هر گونه بنر ولوگو و پرچمی در تظاهرات خیابانی مخالف رژیم آزاد هست. اگر صدها غلو باشد من یکی ده ها تظاهرات را در کنار خیلی از فعالین در این شهر باگرایشات مختلف در سی سال گذشته از ۱۵ تا ۵ هزار نفر سازمان داده و همکاری کرده ام و شاهد بروز اختلافات جدی و اساسی در مورپرچم بوده ام. پرچم کمترین و کوچکترین اختلافی بوده که ما با آن برخورد داشته ایم. وگرنه اختلافات همیشه هست و باید رلکس و منطقی آن را در حد توان حل کرد وما در تورنتو به خوبی از پس این کار بر آمده ایم. بدون اینکه رژیم بتواند سوء استفاده کند.
این مورد را هم بگویم که پرچم متعلق به کشورهاست و احزاب بنر و لوگو و نشانه حزبی دارند که خیلی ها آن را پرچم أحزاب می دانند و این دوستان هم منظورشان احتمالا همین هست.
اولا در سی سال گذشته حد اقل ما دست اندرکاران تظاهرات ها با چنین مشکلی مواجه نبوده و اگر هم بوده ایم توانستیم به درستی حل کنیم بدون سانسور احزاب از چپ تا راست.
ثانیا این اولین جمع و یا گروه و یا به قول خودشان کنشگرانی هستند که اقدام به چنین کاری کرده اند.
ثالثا این اولین موردی هست حد اقل از انقلاب زن زندگی آزادی که در خارج کشور جمعی که ظاهرا مدافع زندانیان سیاسی هست فراخوان سانسور احزاب و مخالفت با آزادی بیان را رسما در فلایرش می آورد!

فعالین و اکتیویست های شهر هم مرتب با ما مشورت و سوال می کردند و می کنند که چه برخوردی باید و می شود با چنین جمعی داشت. شرکت در این جمع درست هست و یا خیر و …
من با اینکه دوستان را تشویق به همکاری وشرکت و مشارکت با آنها داشتم ولی تاکیدداشتم و به شکل فردی هم تا حدودی به آنها کمک کردم. چون باور داشتم که هدفشان خوب است ولی چون آن پاراگراف را به نفع رژیم و همه دیکتاتورها می دیدم. توصیه ام این بود که به عنوان حزبی نباید شرکت کرد و باید دوستانه به آنها تذکر داد.

در نهایت هم اصرار آنها بر سانسور و حزب ستیزی ومخالفت با احزاب پس از چندین ماه من را بر این داشت که این مطلب را علنی و رو به بیرون بنویسم.

من بارها تلاش کرده ام و بارها نیز گفته و نوشته ام که در وحله اول بابد سعی کنیم همگی کنار هم باشیم و باز هم من بیشترین تلاشم را در این مورد به کار خواهم گرفت. ولی همزمان کوچکترین آوانسی به حزب ستیزی و حزب گریزی و سانسور احزاب نخواهم داد.

البته هر فرد و یا جریانی که مخالف حضور احزاب و مخالف آزادی بیان هست و خواهان سانسور احزاب هم حق دارد هر کجا و به هر شکلی برنامه بگذارد ولی ما هم حق داریم از آزادی بیان خود استفاده و آنها را رو به جامعه معرفی کنیم و موضع خود را نیز شفاف و علنی بیان کنیم.
این نکته را نیز باید گفت که این دوستان ظاهرا مدافع پخشان و وریشه و شریفه و سپیده و …هستند و یا نمی دانند و یا نمی خواهند بدانند که
خود پخشان و وریشه و شریفه و … و اکثر زندانیان سیاسی برای آزادی احزاب هم مبارزه می کنند و اکثر آنها اتفاقا اتهام حزبی دارند. حالا این دوستان مدعی مدافع زندانیان سیاسی مخالف حضور احزاب و لوگو وبنر و نشانه های احزابی هستند که این عزیزان را به اتهام آن زندان و شکنجه و اعدام می کنند!!؟
وظیفه تک تک انسان های آزادیخواه هست که سانسور و حزب ستیزی را به هر شکلی و تحت هر نامی افشا کنند.
چند نکته تکمیلی خطاب به مخالفین احزاب و حزب ستیزان و حزب گریزان
اولا حزب سیاسی مهمترین ابزار دخالت در سیاست در کشورهای مدرن و متمدن و امروزی و فردای ایران بعد از سرنگونی رژیم هست. خود شماها هم در همین کشورها اگر به طور جدی سیاسی باشید به یکی از این احزاب سیاسی نزدیک و دور خواهید بود.
ثانیا
در قتل عام ۶۷ که هزاران نفر را رژیم اسلامی سلاخی کرد اکثر قربانیان حزبی و سازمانی بودند و چون حاضر نشدند حزب و سازمان خود را محکوم کنند کشته شدند. شما این تناقض خود را چگونه حل می کنید؟
ثالثا :
من و شما ممکن است موافق و یا مخالف فلان حزب سیاسی از چپ تا راست باشیم و حق مان هست ولی مخالفت با آزادی احزاب و حمل لوگو و بنر و نشانه احزاب کاملا در خط و همراهی با رژیم اسلامیست. ‌به طور مثال حزب دموکرات کردستان بیش از ۷۰ سال مبارزه کرده و اگر نه هزاران بلکه صدها قربانی داده است. همانطور کومله ها همگی نزدیک به ۵۰ سال مبارزه کرده و قربانی زیادی داده اند.
هیچ فرد و جریانی که مدعی آزادی و دموکراسی و حقوق زنان و… هست حق ندارد و صلاحیت هم ندارد که بگوید این احزاب حق آوردن لوگو و بنر خود در تظاهرات های بیرونی را دارند و یا خیر!
آزادی بیان و تحزب و تشکل را مردم و آزادیخواهان در مبارزات طولانی مدت خود به دست آورده اند و از هیچ شاه و امام و خان و رهبر و پیشوایی گدایی نکرده و نمی کنند!
رژیم های شاه و خمینی احزاب را ممنوع و اعضاء و هوادارانشان را زندان و شکنجه و اعدام کردند و حالا ما باید در خارج کشور شاهد مدعیان دفاع از زنان و زندانیان سیاسی ولی سانسور و ممنوعیت احزاب باشیم؟
فردا اگر چنین تفکری در ایران به قدرت برسد چه خواهد کرد را نمی دانیم!
به همین دلیل از همین امروز باید بدون ملاحظه و بدون تعارف هر فرد و جریانی موضع خودش را شفاف و علنی بیان کند.


Google Translate