تئوری و اشاره‌ای گذرا به تئوری‌های غیر مارکسیستی

”سلاح نقد هرگز جایگزین نقد سلاح ها نمیگردد…تئوری زمانی به یک نیروی مادی تبدیل میگردد که توده ها مردم را جلب کرده باشد… زمانی که رادیکال شده باشد.” مارکس : مقدمه بر سهمی بر نقد فلسفه حق هِگل . انتشارات دانشگاه کمبریج، ۱۹۷۰، ص۱۳۷.  

 عمل و سیاست احزاب طبقات اصلی و دخیل در جامعه بر مبنی تئوری و منظور از تئوری ، تئوری برآمده و منطبق با منافع و خواستگاه طبقاتی و آرمان طبقه که حافظ و مدافع طبقاتی است . 

تئوری نظام سرمایه داری و تئوری مارکسیستی را ایدئولوک ها و رهبران فکری و اصلی این نظام و آرمان‌ها ساخته‌ و این تئوری‌ها از طبقات بر نیامده ولی متعلق به طبقه است . 

تئوری مارکسیستی را بنیانگذاران مارکسیسم ، مارکس و انگلس و لنین در تببین و تحلیل مبتنی بر واقعیات و روند و تکامل جامعه و آرمان رهایی انسان ساختند . 

سرمایه داری با تئوری و حاکمیت خود در جهان در اینجا مورد بحث ما نیست . بحث ما تئوری مارکسیستی و سیر ابراز وجود و نگاهی به تاریخ تا کنونی آن است .

کمون پاریس ۱۸۷۱ و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ تنها انقلابات کارگری اند که به اتکا به تئوری مارکسیستی رخ داده است .

کمون پاریس بدلیل عدم قاطعیت لازم در مقابل دشمنانش شکست خورد . انقلاب اکتبر با رهبری لنین و بلشویک ها پیروز شد .

تئوری توطئه ، قتل عام بلشویکها و اپوزیسیون چپ و برگشت از مارکسیسم .

احیاء و رشد سرمایه داری در روسیه .  

بعد از مرگ لنین ، استالینیسم با سیاست تصفیه ، کشتار و سرکوب بلشویک ها و تغییر ریل جامعه به سوی سرمایه داری تئوری مارکسیستی انقلاب اکتبر را به  تئوری شکست تبدیل گرد .

مائویسم ، 

کمونیسم دهقانی .

مائویسم با انقلابی نامیدن بورژوازی ملی و سیاست موسوم به تز سه جهان تئوری دیگر آفرید .

استالینیسم و مائویسم سنگ بنای دو جریان عمدۀ ضد مارکسیستی را در جهان نهادند . 

به اصطلاح انقلابات کمونیستی دیگر هم در جهان همگی به تئوری ضد مارکسیستی افزوده شدند .

تئوری وقتی که در عمل راه دیگر برود به عکس خود تبدیل خواهد شد . دیگر تئوری راهگشا نیست . دنبالچه و ضمیمۀ نیروی مقابل است . تئوری بقای طبقۀ مقابل . دشمن .

 

در ایران هم بخشی از طیف چپ که عمری فداکاری و مبارزه کرد در فردای قیام با کپی‌برداری و بدون توجه به واقعیت جامعه و توهم و طرفداری توده ها از حکومت اسلامی جنگ ایران و عراق را با شعار تبدیل جنگ خارجی به جنگ داخلی عملاً نیروی پشت جبهۀ دشمن شد .

 

عمق تضاد با امپریالیسم !

بی پایگی تئوری سازمان فدائیان و دیگر احزاب 

ذوق‌ زدگی در مخالفت حکومت با آمریکا آنچنان این طیف را شیفته و مجذوب خود کرد که تئوری چپ بودنشان دود شد و به هوا رفت و ایده‌آل و راهنمای این بخش خمینی و اسلام گردید . 

تسخیر سفارت آمریکا ( یک واقعۀ سادۀ سیاسی ) چپ با تئوری معیوب خود ضدیت حکومت با امریکای رژیم را با تئوری ضدیت با نظام سرمایه داری یکی انگاشت و با این تحلیل و سیاست ضربه‌ای مهلک به خود و مبارزات جاری در جامعه زد . 

تئوری چپ ، تئوری پوشالی !

انتهای چپ در پروسه نفی تئوری شد . 

برنامه و پلاتفرم احزاب چپ  در کسب قدرت و عمل اکنون انفعال است و سکوت .

و زدودن یکی از ارکان و پایه‌های مارکسیسم در عمل . یعنی دیکتاتوری پرولتاریا .بدون نقد و بیان.  

زدودن پایه‌های مارکسیسم و سرنگونی طلبی صرف سیمای مشخص چپ است . 

 سرنگونی طلبی صرف هم مارکسیستی نیست . 

و این آغاز انتهای چپ است . 

 

بهروز شادیمقدم

۴.۲.۲۰۲۵

   

  


Google Translate