در دفاع از انقلاب ۵۷ (۵)

«ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم»

«حقوق زن، نه شرقی نه غربی، جهانی است»

این فریاد زنان آزادیخواه علیه ارتجاع در تهران در روز زن سال ۵۷، فقط سه هفته بعد از قدرت گیری باند فاشیستی خمینی بود. اهمیت این بحث در این است که امروز هم انقلابی در جامعه جریان دارد که بروشنی آرمان‌هایش را در پرچم سیاسی زن-زندگی-آزادی بیان و فریاد کرده است. علیه این انقلاب و برای بشکست کشاندن آن، طالبان سلطنت، پادشاهی خواهان، مشروطه خواهان، و طالبان «انجمن های ایالتی و ولایتی» (در شکل و فرم جدید «فدرالیسم»)، از راه دور خواهان بازگشت به گذشته هستند. انگار گذشته گرایی آن هم در فاز گذشته پرستی دست بردار مردم زخمی و جامعه ویران شده در ایران نیست. جریانات ارتجاعی مدعی قدرت سیاسی، علیه ارائه پلاتفرمی سیاسی که پاسخگوی مطالبات مردم باشد؛ در پی هویت سازی می رود، هویتی که گویا هزاران سال سابقه و تاریخ دارد. با سرمایه‌گذاری بر «تاریخ زده گی» و «گذشته گرایی» که بر اساس دروغ و جعل بنا شده است، برای خود مشروعیت سیاسی و فرصت بدست گرفتن قدرت تراشیده اند. حتا بنا به همین تواریخ تحریف شده موجود هم، آشکار است که گذشته جوامع خونین و چرکین و ضد انسانی و فاجعه بار بوده است، اما هنوز مورد عنایات و رنگ و روغن و بزک کاری قرار گرفته و گنجشک را با رنگ قناری جلوه داده و لذا آن را طلایی و مشعشع و شکوهمند معرفی می کنند. اما ارتجاع سیاسی، جز این کار دیگری برای جلب و فریب مردم ندارد؛ منافع نیروهای ارتجاعی در تاریخ سازی و گذشته پرستی و فرافکنی تاریخ گونه است. برای مثال، همین چند سال پیش بود که جنبش سبز به رهبری میر حسین موسوی خواهان «بازگشت به عصر طلایی امام» بود؛ همان امام فاشیستی که نه فقط کمترین معیار انسانی در هیچیک از فرامین و قوانینش نبود، بلکه دستور قتل عام چند ده هزار زندانی سیاسی را داد. فاجعه آینجاست که اخیراً هم طالبان سلطنت، خواهان «بازگشت به عصر طلایی آریامهر» هستند؛ همان آریامهری که نه فقط همه کاره همه امور مملکت بود، آزادی کش و سرکوبگر و سانسورچی بود، بلکه آزادیخواهان را هم شکنجه و اعدام و تیرباران کرد. بازگشت به چیزی و وضعیتی که مردم آن را نخواسته اند و برای برداشتنش جان داده اند؛ نه فقط توهین به آن مردم و جان هایشان است، بلکه طنز تلخ تاریخ زده گی جامعه ماست، که بجای پیشروی گویا باید پس برود. فاجعه آمیز است زیرا، به قیمت زیر پا گذاشتن حقوق مردم، نادیده گرفتن خواست و انتخاب مردم، و بلکه با توسل به زور و قدرت و سرکوب و جنایت قرار است به مردم تحمیل شود.

دیری است که در ایران پوشش زنان به یک مساله سیاسی و اجتماعی تبدیل شده است؛ تاریخ این اتفاق شرم آور در جامعه ایران به «عصر طلایی رضا خان» بر می گردد. روز ۱۷ دیماه سال ۱۳۱۴ روزی «جنایت حجاب» در تاریخ ایران است؛ نه به این دلیل که حجاب زنان رسم و سنت و فرهنگ خودمان بود و نباید غربزده می‌شدیم و غیره. این روز ننگ آور است چرا که یک شاه مستبد و دیکتاتور طی یک فرمان برای مردم تعیین تکلیف کرد و در نوع و میزان پوشش آن‌ها دخالت بی جا کرد. از آن تاریخ تا به امروز روحانیت شیاد و وحشی و قدرت طلب و ثروت پرست، با بدست گرفتن این بهانه ۹۰ سال است که در امر پوشش زنان دخالت و تعیین تکلیف می کنند. نه شاه و نه روحانیون موذی و بدسرشت اسلامی، حق نداشتند در امر پوشش زنان دخالت کنند، حق نداشتند از فرمان دولتی و حکومتی استفاده کنند، حق نداشتند از زور استفاده کنند، حق نداشتند برای جامعه مساله بسازند و ده‌ها میلیون زن را مورد آزار و تعدی و شکنجه و حتا قتل قرار بدهند. جنایات حکومت اسلامی در ادامه جنایت حکومت پهلوی، ادامه یک روند و یک تاریخ در شکل دادن به یک مساله و یک جنایت علیه بشریت در ایران بود. مبارزه برای آزادی در انتخاب پوشش و آزادی زن و آزادی‌های اجتماعی نمی‌تواند از مبارزه با یک قرن استبداد دو رژیم منفور و جنایتکار پهلوی و اسلامی متمایز باشد.

در هشت مارس سال ۵۷، بزرگترین و اولین تظاهرات خیابانی علیه خمینی و حکومت اسلامیش شکل گرفت؛ تظاهراتی که شعارهایش افتخار تاریخ ایران و اثبات وجه برابری طلبانه و مدرن و آزادیخوانه انقلاب ۵۷ است. در این تظاهرات زنان، با حمایت مردان، مطالبات انقلاب خود را بیان کردند: “ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم» و «حقوق زن نه شرقی نه غربی، جهانی است»؛ انقلابیون در حالی خواهان مدرنیسم، حقوق جهانی، و آزادی‌های فردی و اجتماعی خود شدند که ساختمان ارتجاع پهلوی را کوبیده بودند. آن اوباش سیاسی و میدیایی و آکادمیک، که انقلاب ۵۷ را «انقلاب اسلامی» می نامند، و آن «حرف مفت»۱ گویانی که آن را اصلاً انقلاب نمی دانند، فقط منافع طبقاتی و آشفتگی سیاسی و حقارت شخصیشان را هویدا می کنند. انقلاب ۵۷ با مطالباتی پیشرو، حق طلبانه، و آزادیخواهانه شروع شد و پیش رفت؛ سالها هم انقلابیون بامبارزات قهرمانانه ای از آن دفاع و در برابر ضد انقلاب اسلامی مقاومت کردند. بیان این نکات نه تنها یادآوری و بزرگداشت آن حماسه ها و مبارزات و جان بخشیها در راه آزادی است؛بلکه و مهمتر اینکه، بار دیگر به بازگشت به گذشته خفت بار و شکست‌خورده و جنایت آلود، یعنی به ارتجاع بگوییم «نه». نباید اجازه بدهیم فعالین جنبش خاک پرستی و گذشته پرستی و بزرگنمایی جعلی تاریخ، فضای میدیایی و فکری و سیاسی و تبلیغاتی را با «بازگشت به عصر طلایی آریامهر» مسموم کرده و امیدهای تازه مردم برای آینده‌ای بهتر و یک جامعه انسانی را خدشه دار سازند و یا به تعویق اندازند. این احتمال که این بار هم ارتجاع سیاسی-اجتماعی بتواند انقلاب مردم را بنفع خود منحرف و سرکوب و مصادره کنند، اگرچه بسیار ضعیف، اما وجود دارد. ارتجاع البته همیشه یک اسم و رسم ثابت نداشته و لذا این بار هم ممکن است به شیوه و گونه دیگری وارد میدان شده باشد. 

در سالروز تسلیم «ارتش شاهنشاهی» بعنوان آخرین سنگر دژ دژخیمان پهلوی به روحانیت جلاد، مردم ایران کماکان در حال مبارزه برای کسب حقوق اولیه خود هستند، اما این بار نه فقط حکومت اسلامی را باید نابود کرد، بلکه باید آن‌چنان سیستم و قانون و تشکلاتی را به میدان آورد و تثبیت کرد که نه فقط هیچ فردی بلکه هیچ حزبی هم نتواند بار دیگر دیکتاتوری را بازسازی نماید. این مهم با توجه به تجربیات یک قرن اخیر در ایران و جهان میسر است. وقتی جریانات متعدد ارتجاعی، منافعشان اجازه نمی‌دهد که برای یک دورنمای مدرن و انسانی و پیشرفته در زمینه مدیریت جامعه تلاش کنند، و از آنجا که به صفوف ارتجاع تاریخی تعلق سیاسی و اجتماعی دارند؛ لذا در مسیر حرکت تاریخ جامعه متوسل به عقبگرد و بازگشت به گذشته‌ای که با تحریفات تبلیغی شکوهمند و موفق و با عظمت جلوه داده شده اند، می شوند. این را می‌شود «تئوری بازگشت» یا «عقبگرد تاریخی» نامید؛ گذشته را بزک کرده و در هاله ای از ابهام و نوستالژی و حب الوطن و وعده‌های خیالی به عنوان انتخاب آینده به نسل جوان و بلکه کل مردم عرضه می کنند. نسل جوان و مردمی که در چنبره طاعون حکومت اسلامی و زخمهای تاریخی گیرافتاده و رنج می برند، ممکن است برای خلاصی به هر ریسمان فرسوده ای چنگ بیندازند؛ ممکن است به این تئوری خیالی پاسخ عملی داده و ابزار ارتجاع شوند. بنابراین، «تئوری بازگشت» بر جعل تاریخ گذشته و منافع پنهان آینده استوار است؛ یک گذشته رویایی و البته مخفی داشتن منافع گروهی خود با نمایش تامین منافع همگانی در آن. 

یکی از دلایل موفقیت نسبی این طرح سیاسی بازگشت به گذشته در جامعه ایران، دگماتیسم نظری نیروهای به اصطلاح پیشرو جامعه یعنی چپ ها است که تاریخا گمان کرده‌اند روند حرکت تاریخ روبه کمال است و درکشان از حرکت تاریخ جبرگرایانه و متافیزیکی بوده است. انگار چون جامعه در پروسه بی‌وقفه تغییر و دگرگونی قرار دارد و هیچ‌گاه نمی‌توان جامعه امروز  را همان جامعه دیروز دانست؛ پس می‌توان نتیجه گرفت که تاریخ نمی‌تواند بازتکرار شود. گویا جامعه بعنوان بستر حرکت تاریخ، دیگر نمی‌تواند همان جامعه ماقبل باشد. حال آنکه، منظور از بازگشت بگذشته تاریخی، تکرار همان تاریخ نیست. تاریخ به همان اندازه قابل تکرار است که تمام داده‌های آن تاریخ تکرار پذیر باشند؛ پس منظور تکرار همان رویدادها و وقایع نیست، بلکه منظور تکرار سناریویی همانند و مفاهیم سیاسی همسان و تکرار نتایج اجتماعی شبیه پیشین در کلیت خود است. در نظر ماتریالیست های غیردیالکتیک گویا تقدم و تاخر زمانی نظام های سیاسی، میتواند حقانیت جایگاه تاریخی آنان را نیز نشان دهد. در نتیجه، حتا وقتی ارتجاعی بودن یک نظام سیاسی -مانند جمهوری اسلامی- را اذعان کرده اند، استدلال کرده‌اند که وجه ترقیخواهانه تاریخی آن این است که در نبرد با «امپریالیسم جهانی» قرار دارد و لذا هنوز قابل دفاع و یا حداقل قابل اغماض و قابل اصلاح است. حال آنکه تئوری بازگشت تاریخی، اشاره به بازگشت زیربنایی و یا بازگشت همه جانبه نیست؛ تاریخ می‌تواند در ابعادی، در جوانبی، و یا برای مقطعی، و یا در یک مکان معین به عقب  سوق داده شده و بازتکرار گردد.

اگر جامعه‌ای زنده و پویا باشد، تاریخ آن جامعه در مسیر حرکت خود ناگزیر رو به جلو و ترقی دارد؛ اما اگر جامعه همچون مردابی باشد، تاریخ هم اسیر آن باتلاق شده، مفاهیم و نتایجی را بازتکرار می کند. جامعه اسلام زده جامعه‌ای تسلیم شده و مریض و زخم خورده جباران اسلامی است؛ اگرچه هنوز چنین جامعه‌ای مثلاً در ایران امروز مرداب مانند نیست، اما وجوه مختلف باتلاقی این جامعه را می‌شود برشمرد و لذا احتمال بازگشت و تکرار تاریخش هم محال نیست. یکی از این باتلاق ها، باتلاق ناسیونالیسم ایرانی مرکز گرا، و یکی دیگر هم باتلاق فدرالیسم و ناسیونالیسم مرکز گریز است..

https://www.youtube.com/watch?v=p67IIX3gpc0&t=77s

  1. https://www.youtube.com/watch?v=a2IXpPFOIM0

اقبال نظرگاهی

اول فوریه ۲۰۲۵


Google Translate