با بررسی بی طرفانه و کارشناسانه تاریخ چند هزار ساله جوامع گوناگون که مملو از جنگ و جنگ و جنگ است به روشنی و بدون هیچ اما و اگر و شک و شبهه ای می بینیم که برندگان جنگ چه جهانی و چه منطقه ای هر جنگ، حاکمان فاسد جنگ ساز و مافیاهای تولید کننده سلاح و بازندگان هر جنگ، مردم بی گناه قربانی این جنگ ها بوده اند و هستند و خواهند بود!
در آنچه گفته شد هیچ ابهام و تردیدی نیست اما آنچه برخی را دچار شک و تردید و توهم می کند جنگ هایی هستند که یکطرف آن حکومت های کشنده آزادی و برابری و در طرف دیگر آن مردمی هستند که برای آزادی و برابری و رهایی از اقتدار ارتجاعی دشمنان آزادی و برابری به دفاع همه جانبه از خود دست می زنند!
جنگ هایی که آنها را «جنگ عادلانه» می نامیم که در یکطرف این جنگ ها ارتجاع یا امپریالیسم و در طرف دیگر آن توده های آزادی خواه و برابری طلب و خواهان رهایی از بندگی ارتجاع مذهبی و یا قیمومت امپریالیسم هستند!
آنچه باعث بسی تأسف است، عدم تمایز این دو نوع جنگ بغایت متفاوت و بتبع آن موضعگیری نادرست در تداوم و تشدید جنگهای خانمانسوز ارتجاعی-امپریالیستی جاری در آسیا و آفریقا و اروپاست.
جنگهایی که در اوکراین و فلسطین و سودان، نسلهای گوناگون را قربانی رقابت قدرتهای بزرگ جهانی می کند.
رقابت قدرت های بزرگ امپریالیستی و دست نشاندگان آنها برای گسترش حیطه نفوذ اقتصادی و سیاسی خود است که در عرض سه سال گذشته خون هزاران انسان بی گناه را بر زمین ریخته و میلیونها خانواده را متلاشی و آواره کرده است.
آنچه مایه تأسف نویسنده است عقب ماندگی «روشنفکران» راست و چپ تبعیدی در خارج از ایران است. انسان هایی که در آزادی و امنیت و رفاه خارج از ایران، یخهای دوران جنگ سرد در ذهنشان آب نشده و کماکان در انجماد ایدیولوژیک دوران جنگ سرد بسر می برند!
این دسته از «دانشمندان» ایرانی بر این باورند که همچنان در قرن گذشته و در دوران جنگ سرد بسر می بریم و با منطق نادرست ایدیولوژیک آن دوران، با دفاع نامشروط از یکطرف جنگ و نفی همه جانبه طرف دیگر جنگ، جهان را با پیش داوری جزمی و نادرست می بینند، تفسیر می فرمایند و سپس بکمک انقلاب ارتباطات، با ادبیاتی سخیف دن کیشوت وار وارد صحنه «نبرد» می شوند و همزمان با قربانی شدن فوج فوج انسان های بی گناه شبانه روز با تشویق یکطرف جنگ و نفی طرف دیگر جنگ، لم داده در جای گرم و نرم، روغن بر آتش جنگ می ریزند، دل خوش می دارند و آرامش خیال باز می یابند!
خواننده گرامی ساکن ایران آنچه از «روشنفکران» در تبعید گفته شد اگر چه باورکردنی نیست اما با هزاران هزار تاسف حقیقت دارد!
نویسنده برای طولانی نشدن این دردنامه و اثبات ادعای خود تنها به ذکر چند مثال از سه سال گذشته اکتفا می کند.
از همان فردای حمله ارتش روسیه به اوکراین، «روشنفکران» دانشمند ایرانی مستقر در گرم و نرم کشورهای ثروتمند جهان، به دو دسته تقسیم شدند و برای احساس آرامش خیال مبارک خود، بخشی به حمایت از پوتین و ارتش روسیه و روس زبانان ناراضی شرق اوکراین و کریمه و بخشی دیگر در دفاع از تمامیت ارضی و دولت «آزادی خواه و دموکرات» و شیک و پیک مرکزی اوکراین قلمها خالی از جوهر کردند، میکرفن ها در دست گرفتند و انواع تعارفات تحقیر آمیز را نثار یکدیگر کردند!
یکی از آزادی و تمایل مردم اوکراین در پیوستن به اتحادیه اروپا و حق دولت کیف در پیوستن به پیمان آتلانتیک شمالی می گفت و دیگری از خطرات «ناتو»ها برای دخالت نظامی در جنوب روسیه جهت گسترش نفوذ سرمایههای کشورهای اروپایی و آمریکایی در سراسر جهان می گفت و دیگری از حق روسیه در دفاع از مرزهای مشترک خود با اوکراین، بی کفایتی دولت مافیایی دست نشانده مستقر در کیف، خطر مسلح شدن دولت کیف به سلاح هسته ای و تایید حمایت روسیه از روس زبانان طالب خودگردانی شرق اوکراین می گفت!
باری وقتی جنگ مغلوبه شد این دسته از «دانشمندان» بجای محکوم کردن دو طرف جنگ، خواست فوری آتش بس و حل اختلافات بر سر میز مذاکره، بد و بیراه بود که نثار یکدیگر می کردند و با حمایت همه جانبه از یکی از طرفین جنگ، روغن بر آتش این جنگ خانمانسوز می ریختند!
تا اینجای قضیه برای نویسنده قابل فهم و توجیه بود. بخود می گفتم این موضعگیری نادرست در روغن ریزی بر آتش ادامه جنگ از عدم توان «روشنفکران» در امن و رفاه ایرانی در عدم درک درست از تاریخ و جغرافیا و ماهیت دولت های اوکراین و روسیه و اوضاع جهانی ست!
از ناتوانی در تمایز بین دیکتاتوری پوتین و دولت مافیایی اوکراین است!
از عدم درک شباهت ماهوی دولت کنونی روسیه از یکطرف و عدم درک از جمهوری و دموکراسی و لاییسیته و برسمیت شناختن حقوق روسزبانان شرق اوکراین از سوی دیگر است!
دو سالی به سهم کوچک خود در حال چک و چونه زدن با طرفین در محکوم کردن هر دو طرف جنگ در دفاع از مردم بی گناه دو کشور بودم که ناگهان بقول قدما اوضاع قمر در عقرب شد!
اما نه از اون قمر در عقرب های مدل جنگ اوکراین و یا ادامه موشک پراکنی به اسراییل و ترورهای ارتجاعی-انتحاری غیرنظامیان در اسراییل و دیگر نقاط جهان!
ناگهان نیروهای اسلام انفجاری مورد حمایت محور مقاومت ارتجاع در منطقه طی یک عملیات بشدت «مخفیانه»؛ که حتی سازمان اطلاعات مصر از آن با خبر بود؛ شبیخون زدند و وارد خاک اسراییل شدند!
صدها نفر را کشتند و دهها نظامی و غیرنظامی را اسیر و همچون بردگان در دوران صدر اسلام غنیمت جنگی گرفتند و با خود به تونل های تاریک زیرزمینی غزه عودت دادند!
متعاقب این شبیخون، محور مقاومت ارتجاع در منطقه در میدان فلسطین تهران، نعرههای گوشخراش خود و وعده موعود در نابودی اسراییل و امپریالیسم را سر داد غافل از آنکه غول ارتش اسراییل مورد حمایت امپریالیسم، به بهانه این حمله مستانه از شیشه بیرون خواهد آمد و بازگرداندن مجدد این غول به شیشه که هنوز صورت نگرفته است، چه کار دشوار و پرهزینه ای خواهد بود!
در آن سو، سرغولی که در اسراییل بخاطر اتهامات قضایی، نارضایتی عمومی از اوضاع اقتصادی-سیاسی و در اثر اعتراضات گسترده خیابانی در شیشه رفته بود ناگهان به بهانه هولوکاست دو و برای دفاع از تمامیت اسراییل، مجدداً از شیشه بیرون آمد و با تبلیغات گسترده در پلادت و خشانت این حمله زمینی و کشتار و برده گیری اسلامی، در کمتر از ۴۸ ساعت معترضان به غول بی شاخ و دم حاکمیت دست راستی اسراییل را خلع پرچم کرد، اعتراضات خیابانی تعطیل شدند و خیل معترضان به دولت فوق دست راستی همچون مدافعان مقدس اسراییل، بجای پرچم اعتراض بخود، اسلحههای کشنده بدست معترضان دادند و این خیل عظیم توده های تا دیروز معترض صلح جو را برای کشتن و کشته شدن راهی جنگ در نوار غزه کردند!
با حمله ناشیانه ۷ اکتبر که بدون ارزیابی درست و واقعی از تعادل قوای آتش طرف مقابل مورد حمایت امپریالیستی صورت گرفت، عملا راست افراطی حاکم که از طرف ساکنان یهود و گبر و نسارای اسراییل زیر ضرب بود، نه تنها از زیر ضرب درآمد بلکه تحت حمایت و مشارکت اکثریت ساکنان اسراییل، به کشتار غیرنظامیان بی گناه فلسطینی از آسمان و زمین پرداخت!
در طول این کشت و کشتار و خونریزی و قربانی شدن بیش از ۶۰ هزار غیرنظامی و معلول شدن جسمی و روانی صدها هزار کودک و نوجوان و بی خانمانی نزدیک به نیمی از ساکنان غزه، هنوز هر دو طرف جنگ و حامیان این جنایات هولناک بیشرمانه از پیروزی طرف مورد حمایت خود فریاد سر می دهند!
آیا کسانی که این آتش بس موقت و شکننده، تداوم حاکمیت دولت سوپر راست اسراییل و مالکیت نیروهای مسلح مرتجع در نوار غزه را پیروزی یک طرف بر دیگری قلمداد می کنند، منافع و آینده اکثریت ساکنان آیا مناطق را در نظر دارند؟
آیا این حامیان دیروز جنگ و تبریک گویندگان آتش بس ناپایدار امروز، آینده میلیونها کودک و نسل جوان فاقد آزادی و برابری در این منطقه که قربانی دولت های مذهبی و آپارتاید جنسی هستند را در نظر دارند؟
از نظر نویسنده برای جان های از دست رفته و عزیزان برجا مانده، این جنگ نه تنها پیروزی نداشته است و نخواهد داشت بلکه همچون همیشه، شکست وجدان های آزاد و آگاه و ننگ بشریت در هزاره سوم میلادی ست!
ننگ و نفرت بر کسانی که در طول جنگهای نفرت انگیز ظالمانه ارتجاعی-امپریالیستی، از یکی از طرفین جنگ دفاع کرده اند و روغن بر آتش تداوم جنگ ریخته اند!
هشدار که نه تنها آمران و عاملان این جنایات جنگی، زنده و یا مرده در دادگاه های عادلانه محاکمه خواهند شد بلکه کسانی که مستقیم و غیرمستقیم از یکطرف جنگ دفاع و حمایت کرده اند، اگرچه در جبهههای جنگ حضور نداشته آمد اما در زین کردن اسب جانیان نقش داشته اند و غیرمستقیم دست در خون دارند و مورد نقد و نفرین ابدی هستند و خواهند بود!
باشد تا آمران و عاملان جنگ، کسانی که خشونت می کنند و نفرت می پراکنند و بی گناهان را قربانی مطامع کثیف خود کرده اند و می کنند، چه در قید حیات باشند و چه نباشند، هرچه زودتر در دادگاه های عادلانه مورد قضاوت قرار گیرند و مجازات شوند تا شاید باعث عبرت حامیان خود شوند!.
جنگ هایی که آنها را «جنگ عادلانه» می نامیم که در یکطرف این جنگ ها ارتجاع یا امپریالیسم و در طرف دیگر آن توده های آزادی خواه و برابری طلب و خواهان رهایی از بندگی ارتجاع مذهبی و یا قیمومت امپریالیسم هستند!
آنچه باعث بسی تأسف است، عدم تمایز این دو نوع جنگ بغایت متفاوت و بتبع آن موضعگیری نادرست در تداوم و تشدید جنگهای خانمانسوز ارتجاعی-امپریالیستی جاری در آسیا و آفریقا و اروپاست.
جنگهایی که در اوکراین و فلسطین و سودان، نسلهای گوناگون را قربانی رقابت قدرتهای بزرگ جهانی می کند.
رقابت قدرت های بزرگ امپریالیستی و دست نشاندگان آنها برای گسترش حیطه نفوذ اقتصادی و سیاسی خود است که در عرض سه سال گذشته خون هزاران انسان بی گناه را بر زمین ریخته و میلیونها خانواده را متلاشی و آواره کرده است.
آنچه مایه تأسف نویسنده است عقب ماندگی «روشنفکران» راست و چپ تبعیدی در خارج از ایران است. انسان هایی که در آزادی و امنیت و رفاه خارج از ایران، یخهای دوران جنگ سرد در ذهنشان آب نشده و کماکان در انجماد ایدیولوژیک دوران جنگ سرد بسر می برند!
این دسته از «دانشمندان» ایرانی بر این باورند که همچنان در قرن گذشته و در دوران جنگ سرد بسر می بریم و با منطق نادرست ایدیولوژیک آن دوران، با دفاع نامشروط از یکطرف جنگ و نفی همه جانبه طرف دیگر جنگ، جهان را با پیش داوری جزمی و نادرست می بینند، تفسیر می فرمایند و سپس بکمک انقلاب ارتباطات، با ادبیاتی سخیف دن کیشوت وار وارد صحنه «نبرد» می شوند و همزمان با قربانی شدن فوج فوج انسان های بی گناه شبانه روز با تشویق یکطرف جنگ و نفی طرف دیگر جنگ، لم داده در جای گرم و نرم، روغن بر آتش جنگ می ریزند، دل خوش می دارند و آرامش خیال باز می یابند!
خواننده گرامی ساکن ایران آنچه از «روشنفکران» در تبعید گفته شد اگر چه باورکردنی نیست اما با هزاران هزار تاسف حقیقت دارد!
نویسنده برای طولانی نشدن این دردنامه و اثبات ادعای خود تنها به ذکر چند مثال از سه سال گذشته اکتفا می کند.
از همان فردای حمله ارتش روسیه به اوکراین، «روشنفکران» دانشمند ایرانی مستقر در گرم و نرم کشورهای ثروتمند جهان، به دو دسته تقسیم شدند و برای احساس آرامش خیال مبارک خود، بخشی به حمایت از پوتین و ارتش روسیه و روس زبانان ناراضی شرق اوکراین و کریمه و بخشی دیگر در دفاع از تمامیت ارضی و دولت «آزادی خواه و دموکرات» و شیک و پیک مرکزی اوکراین قلمها خالی از جوهر کردند، میکرفن ها در دست گرفتند و انواع تعارفات تحقیر آمیز را نثار یکدیگر کردند!
یکی از آزادی و تمایل مردم اوکراین در پیوستن به اتحادیه اروپا و حق دولت کیف در پیوستن به پیمان آتلانتیک شمالی می گفت و دیگری از خطرات «ناتو»ها برای دخالت نظامی در جنوب روسیه جهت گسترش نفوذ سرمایههای کشورهای اروپایی و آمریکایی در سراسر جهان می گفت و دیگری از حق روسیه در دفاع از مرزهای مشترک خود با اوکراین، بی کفایتی دولت مافیایی دست نشانده مستقر در کیف، خطر مسلح شدن دولت کیف به سلاح هسته ای و تایید حمایت روسیه از روس زبانان طالب خودگردانی شرق اوکراین می گفت!
باری وقتی جنگ مغلوبه شد این دسته از «دانشمندان» بجای محکوم کردن دو طرف جنگ، خواست فوری آتش بس و حل اختلافات بر سر میز مذاکره، بد و بیراه بود که نثار یکدیگر می کردند و با حمایت همه جانبه از یکی از طرفین جنگ، روغن بر آتش این جنگ خانمانسوز می ریختند!
تا اینجای قضیه برای نویسنده قابل فهم و توجیه بود. بخود می گفتم این موضعگیری نادرست در روغن ریزی بر آتش ادامه جنگ از عدم توان «روشنفکران» در امن و رفاه ایرانی در عدم درک درست از تاریخ و جغرافیا و ماهیت دولت های اوکراین و روسیه و اوضاع جهانی ست!
از ناتوانی در تمایز بین دیکتاتوری پوتین و دولت مافیایی اوکراین است!
از عدم درک شباهت ماهوی دولت کنونی روسیه از یکطرف و عدم درک از جمهوری و دموکراسی و لاییسیته و برسمیت شناختن حقوق روسزبانان شرق اوکراین از سوی دیگر است!
دو سالی به سهم کوچک خود در حال چک و چونه زدن با طرفین در محکوم کردن هر دو طرف جنگ در دفاع از مردم بی گناه دو کشور بودم که ناگهان بقول قدما اوضاع قمر در عقرب شد!
اما نه از اون قمر در عقرب های مدل جنگ اوکراین و یا ادامه موشک پراکنی به اسراییل و ترورهای ارتجاعی-انتحاری غیرنظامیان در اسراییل و دیگر نقاط جهان!
ناگهان نیروهای اسلام انفجاری مورد حمایت محور مقاومت ارتجاع در منطقه طی یک عملیات بشدت «مخفیانه»؛ که حتی سازمان اطلاعات مصر از آن با خبر بود؛ شبیخون زدند و وارد خاک اسراییل شدند!
صدها نفر را کشتند و دهها نظامی و غیرنظامی را اسیر و همچون بردگان در دوران صدر اسلام غنیمت جنگی گرفتند و با خود به تونل های تاریک زیرزمینی غزه عودت دادند!
متعاقب این شبیخون، محور مقاومت ارتجاع در منطقه در میدان فلسطین تهران، نعرههای گوشخراش خود و وعده موعود در نابودی اسراییل و امپریالیسم را سر داد غافل از آنکه غول ارتش اسراییل مورد حمایت امپریالیسم، به بهانه این حمله مستانه از شیشه بیرون خواهد آمد و بازگرداندن مجدد این غول به شیشه که هنوز صورت نگرفته است، چه کار دشوار و پرهزینه ای خواهد بود!
در آن سو، سرغولی که در اسراییل بخاطر اتهامات قضایی، نارضایتی عمومی از اوضاع اقتصادی-سیاسی و در اثر اعتراضات گسترده خیابانی در شیشه رفته بود ناگهان به بهانه هولوکاست دو و برای دفاع از تمامیت اسراییل، مجدداً از شیشه بیرون آمد و با تبلیغات گسترده در پلادت و خشانت این حمله زمینی و کشتار و برده گیری اسلامی، در کمتر از ۴۸ ساعت معترضان به غول بی شاخ و دم حاکمیت دست راستی اسراییل را خلع پرچم کرد، اعتراضات خیابانی تعطیل شدند و خیل معترضان به دولت فوق دست راستی همچون مدافعان مقدس اسراییل، بجای پرچم اعتراض بخود، اسلحههای کشنده بدست معترضان دادند و این خیل عظیم توده های تا دیروز معترض صلح جو را برای کشتن و کشته شدن راهی جنگ در نوار غزه کردند!
با حمله ناشیانه ۷ اکتبر که بدون ارزیابی درست و واقعی از تعادل قوای آتش طرف مقابل مورد حمایت امپریالیستی صورت گرفت، عملا راست افراطی حاکم که از طرف ساکنان یهود و گبر و نسارای اسراییل زیر ضرب بود، نه تنها از زیر ضرب درآمد بلکه تحت حمایت و مشارکت اکثریت ساکنان اسراییل، به کشتار غیرنظامیان بی گناه فلسطینی از آسمان و زمین پرداخت!
در طول این کشت و کشتار و خونریزی و قربانی شدن بیش از ۶۰ هزار غیرنظامی و معلول شدن جسمی و روانی صدها هزار کودک و نوجوان و بی خانمانی نزدیک به نیمی از ساکنان غزه، هنوز هر دو طرف جنگ و حامیان این جنایات هولناک بیشرمانه از پیروزی طرف مورد حمایت خود فریاد سر می دهند!
آیا کسانی که این آتش بس موقت و شکننده، تداوم حاکمیت دولت سوپر راست اسراییل و مالکیت نیروهای مسلح مرتجع در نوار غزه را پیروزی یک طرف بر دیگری قلمداد می کنند، منافع و آینده اکثریت ساکنان آیا مناطق را در نظر دارند؟
آیا این حامیان دیروز جنگ و تبریک گویندگان آتش بس ناپایدار امروز، آینده میلیونها کودک و نسل جوان فاقد آزادی و برابری در این منطقه که قربانی دولت های مذهبی و آپارتاید جنسی هستند را در نظر دارند؟
از نظر نویسنده برای جان های از دست رفته و عزیزان برجا مانده، این جنگ نه تنها پیروزی نداشته است و نخواهد داشت بلکه همچون همیشه، شکست وجدان های آزاد و آگاه و ننگ بشریت در هزاره سوم میلادی ست!
ننگ و نفرت بر کسانی که در طول جنگهای نفرت انگیز ظالمانه ارتجاعی-امپریالیستی، از یکی از طرفین جنگ دفاع کرده اند و روغن بر آتش تداوم جنگ ریخته اند!
هشدار که نه تنها آمران و عاملان این جنایات جنگی، زنده و یا مرده در دادگاه های عادلانه محاکمه خواهند شد بلکه کسانی که مستقیم و غیرمستقیم از یکطرف جنگ دفاع و حمایت کرده اند، اگرچه در جبهههای جنگ حضور نداشته آمد اما در زین کردن اسب جانیان نقش داشته اند و غیرمستقیم دست در خون دارند و مورد نقد و نفرین ابدی هستند و خواهند بود!
باشد تا آمران و عاملان جنگ، کسانی که خشونت می کنند و نفرت می پراکنند و بی گناهان را قربانی مطامع کثیف خود کرده اند و می کنند، چه در قید حیات باشند و چه نباشند، هرچه زودتر در دادگاه های عادلانه مورد قضاوت قرار گیرند و مجازات شوند تا شاید باعث عبرت حامیان خود شوند!.
–
به امید آن روز،
جواد قاسم آبادی
آموزگار تبعیدی
یازدهم بهمن ماه ۱۴۰۳
ghassemabadi@yahoo.fr