گزارشی از وحشیگری ها و جنایات رژیم جمهوری اسلامی در زندانهای ایران (در سال ۱۳۶۰).

گزارشی از وحشیگری ها و جنایات رژیم جمهوری اسلامی در زندانهای ایران (در سال ۱۳۶۰).

تقدیم به: انسانهای شریفی که برای رسیدن به آزادی و عدالت، شکنجه و مرگ را پذیرا بوده اند.

برگرفته از خبرنامه کومه له.

شمس الدین – امانتی ۳۰ / ۱ / ۲۰۲۵ 

زندانهای رژیم جمهوری اسلامی نیز، همانند دیگر نهادها و ارگانهای حکومتی و سرکوبگر رژیم بنوبهٔ خود، نمایشگر ماهیت ارتجاعی، ضدانسانی و ضد انقلابی جمهوری اسلامی می باشد.

جلادان رژیم جمهوری اسلامی ضمن استفاده ازهمهٔ شیوه های پلیسی بورژوازی در تعقیب، دستگیری، شکنجه و اعدام مبارزین و انقلابیون، زندانها را به صورت سیاه چالهای قُرون وسطائی و «فراموشخانه» های دوران استبداد قاجاری در آورده اند.

حتی زندانهای شاه جلاد در سیاه ترین روزهای پس از کودتای ۲۸ مرداد نیز شاهد چنین جنایات هولناکی نبوده است. گزارشی که میخوانید از مشاهدات یک رفیق زندانی تهیه شده که به تازگی از زندان اوین تهران آزاد گردیده است. تعداد زندانیان بسیار زیاد است و رسیدگی به پرونده ها تابع هیچ قاعده ای نیست جز اینکه به پروندهٔ کسانی که در رابطه با اقدام مسلحانه یا تظاهرات خیابانی دستگیر میشوند رسیدگی میکنند، تا «زودتر کارشان را بسازند».

برای انتقال زندانیان از جایی بجای دیگر آنان را داخل گونی پیچیده سپس طناب پیچش میکنند و با خُشونت و آزار سوار ماشین میکنند. بخشی از شکنجه های معمولی عبارتند از زدنهای وحشیانه، شلاق زنی با کابل سیم دار، آویزان کردن از مچ دست، دستبند قپانی، سوزاندن با سیگار و فندک و … عده بسیاری از کسانی که رژیم به عنوان زندانی نامشان را اعلام میکند، زیر شکنجه شهید شده اند.

حداقل شلاق در زندان جمهوری اسلامی، ۱۵۰ ضربه کابل است که غالبا زندانی چند مرتبه بیهوش میشود اما ماموران اسلامی شکنجه، وظیفه شرعی دارند که طرف را با ریختن آب بر سر و صورتش به هوش آورند و تا بیهوشی بعدی همچنان به شلاق زدن ادامه دهند تا حد شرعی تکمیل میگردد.

خفقان در زندان حد و مرزی ندارد رادیو، روزنامه و هر گونه نوشته ای قدغن است. در بازداشتگاه های موقت در حالی که دهها نفر را در یک اتاق معمولی جای میدهند، همهٔ دستگیر شدگان باید سراسر روز را با دست و چشمان بسته بگذرانند و حق ندارند با همدیگر صحبت کنند.

این وضع گاهی تا حدود یک ماه ادامه می یابد. دو زندانی با همدیگر در بازداشتگاه موقت قدغن میباشد. بعضی اوقات محکومان را جلو چشم بقیهٔ زندانیان اعدام میکنند و در اینگونه موارد زندانیان را به زور برای تماشای این صحنه های وحشیگری نگه می دارند و برای شکنجهٔ روحی زندانیان، گاهی محکومان را با طناب و دار اعدام میکنند. حتی دیده شده است که پاسداران جلاد طناب دار را، که به گردن محکوم انداخته اند با دست خود می کشند و تا خفه کردن محکوم آن را نگاه می دارند. این کردار ددمنشانه و ضد انسانی رژیم برای آن است که علاوه بر اعدام مبارزان و انقلابیون مخالف خود، حتی کوچکترین ذرهٔ عواطف انسانی را در حضور پاسداران مزدورش نیز اعدام کند تا آنان را کاملا به قاتلان و جلادان حرفه ای مبدل سازند.

همچنین گاهی این مزدوران به داخل بندهای می آیند و می پرسند چه کسی حاضر به کُشتن«کافر» و «منافق» است؟ اتفاق افتاده است که آدمهای فاسد، ولگرد، قاچاقچی، هروئینی و غیره که یا عمدا به درون زندان فرستاده شده اند یا تصادفا در دستگیریهای خیابانی گیر افتاده اند، برای خودشیرینی و در تلاش نجات خود حاضر به انجام این جنایت وحشیانه شوند. در این صورت شخص «کافرکُش» فقط اجازه دارد انگشت روی ماشه تفنگ مزدوران بگذارد و زندانیانی را که قبلا زیر کُتک و شلاق وحشیانه له شده اند و با چشم باز به دیوار تکیه داده اند تیرباران کنند.

دادگاه و پاسداران محاکمه متهمان را امری تشریفاتی و گاهی زاید می شمارند. 

یکبار در اواخر شهریور ماه گذشته چهل نفر جوان را به داخل یکی از بندها آوردند، یک ربع ساعت طول نکشید که هر ۴۰ نفرشان را در حیاط زندان تیرباران کردند.

۵ ماه است ملاقات با زندانیان بطور کُلی ملغی شده است. ملاقات کنندگان مجبورند هر دوهفته یکبار در لونا پارک و محوطه جنب نمایشگاه بین المللی (پارک ری) اجتماع کنند و اگر پولی برای زندانی آورده باشند با یادداشت مختصری از آنها میگیرند، در ضمن همیشه عده ای اوباش حزب اللهی در صحنه حاضرند و مدام خانوادهٔ زندانیان را مورد اذیت و آزار قرار میدهند و اگر جوانی در میان آنان باشد وی را مورد بازجوئی قرار داده و معمولا دستگیر میکنند.

حزب اللهی های «همیشه در صحنه» حتی خانوادهٔ اعدامیان انقلابی در کُردستان را نیز آسوده نمی گذارند. در بهشت زهرا قسمت مجزایی برای دفن اعدامیان انقلابی اختصاص داده اند که گاهی تا ۲۰ جسد را بدون غسل و کفن با لباس خون آلود شده در یک گودال دفن میکنند. 

این محل را مزدوران رژیم «لعنت آباد» نامگذاری کرده اند. در اینجا هم تعدادی از حزب اللهی های حقوق بگیر (حدود ۵۰۰ نفر) از طرف کمیته بهشت زهرا ماموریت دارند که همه روزه افراد خانوادهٔ شهدای انقلابی را مورد اهانت و آزار قرار دهند.

زندانهای شهرستانها نیز وضع بهتری ندارند. مثلا در لاهیجان تمام زندانیان چه زن و مرد در اتاق های تاریک و مرطوب زندانی هستند و تمام بدنشان کورک زده بطوریکه از زخم کورک و شکنجه جای سالمی در بدن ندارند. دکتر، دوا و مراقبتهای بهداشتی وجود ندارد. ملاقات باید با تایید امام جماعت و مادر زندانی باید از کمیته محل سکونت خود گواهی «حُسن رفتار اسلامی» بگیرند.

غالبا چنین گواهی هائی تنها با پرداخت رشوه گرفتنی است. در یک مورد مادر یک زندانی پس از این در و آن در زدنها و رشوه دادنها فرزند شکنجه شده اش را ملاقات میکند اما به محض دیدن وضع درهم گرفته او بیهوش میشود و وقتی چشم باز میکند خود را در بیمارستان میابد. و به این ترتیب ملاقات مادر با فرزند انقلابیش در یک لحظه غم انگیز خلاصه میگردد ….»

با این همه هزاران جوان انقلابی، هزاران زندانی مبارز و سرسخت با مقاومت قهرمانانهٔ خود، رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی را تحقیر کرده اند. آنان در راه دموکراسی در راه آرمان والای کارگران و زحمتکشان و توده های ستمدیده، در راه سرنگونی رژیم ضد انقلابی جمهوری اسلامی شهید شده اند و مرگ پُر افتخار را بر ننگ خیانت و تسلیم ترجیح داده اند.

باین ترتیب بار دیگر زندانهای به عرصهٔ شور انگیزترین مبارزات سرسختانه میان انقلاب و ضد انقلاب تبدیل گشت و کینه و نفرت افکار عمومی را در سراسر جهان برانگیخته است.

 

 


Google Translate