چپ ایران نیرومند تر از همیشه

طی دهه های اخیر محافل دست راستی، نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی، رسانه های طیف راست اپوزسیون و بنگاه های دروغ پراکنی فارسی زبان وابسته به دولتهای امپریالیستی با تمام توان جهنمی خود مشغول اشاعه ی ‘افسانه ی’ اضمحلال چپ و بی تاثیری آن در روند تحولات اجتماعی و سیاسی ایران بوده و هستند.

البته قابل درک است که آرزوی همه آنها نه تنها تضعیف چپ بلکه نابودی کامل آن است و خود در این مسیر تلاش می کنند.

 اما بایستی از آنان پرسید چرا این همه وقت، بودجه و امکانات خود را صرف حمله به چیزی می کنند که ادعای ‘ بی تاثیری’ آن در روند تحولات جامعه ایران را دارند؟

آنها از چه می ترسند، از چپ بی خاصیت و در حال نابودی که نباید نگران بود و یا از آن ترسید!

بدون شک نمی توان انتظار داشت که آنها به سوالات طرح شده پاسخ دهند. بنابر این در این گفتار به طور خلاصه و در حد حوصله ی خوانندگان ابتدا به راستی آزمایی  افسانه ی’ لب گور’ بودن چپ ایران می پردازیم و سپس به پاسخ سولات خواهیم رسید.

پیشاپیش بایستی اعتراف کرد که چپ ایران در حال حاضر به دلایلی از جمله سرکوب خشن و بی رحمانه ی حکومت، پراکندگی درونی و انشعابات تاسف انگیز و غیر ضروری چند دهه ی اخیر،از نظر سازماندهی درحد رضایت بخشی قرار ندارد.

با این حال توان سازماندهی واقعی آن در قیاس با بقیه ی احزاب و جریانات طیف راست اپوزسیون نه تنها کمتر نیست، بلکه چند برابر بیشتر است که صحت این ادعا را به خوبی در جریان جنبش ‘زن، زندگی آزادی’ اعتصابات و اعتراضات پرشمار کارگری واعتصاب عمومی اخیر مردم کردستان در اعتراض به احکام اعدام پخشان عزیزی و وریشه مرادی مشاهده نمدیم.

 اپوزسیون ایران را همانند همه جای جهان به طور کلی می توان به دو طیف راست و چپ دسته بندی کرد. واضح است که در درون هرکدام از این طیف ها احزاب، گروه ها و حتی افراد مستقلی قرار دارند که اینجا و آنجا، در این یا آن مورد با هم دیگر اختلاف نظرهایی دارند. اما در کل خواسته ها، شعارها و برنامه های گوناگون آنها  هدف یا اهداف مشترکی را نشان می دهند که وجود این اهداف مشترک هرکدام را در این یا آن طیف قرار می دهد.

بطور مثال ما در طیف راست اپوزسیون با دو بخش عمده ی جمهوریخواه و سلطنت طلب مواجه هستیم که بر سر ‘شکل’ حکومت آینده ایران با هم اختلاف نظردارند و ‘ماهیت’ حکومت مطلوب هر دو بخش یکسان است و هر دو خواستار حفظ سلطه ی طبقاتی بورژوازی بر جامعه ایران و تداوم مناسبات طبقاتی فعلی با اندک اصلاحات روبنایی (نزد برخی جمهوریخواهان) می باشند.

در طیف چپ هم تفاوتها و گوناگونی هایی در عرصه ی نظری و شیوه های مبارزه به چشم می خورد که عمده ترین انها را شاید بتوان در تحلیل و ارزیابی هر کدام از انها در باره ی ‘مرحله ی انقلاب’ دانست که برخی آن را مرحله ی  ملی دموکراتیک’ و برخی دیگر ‘سوسیالیستی’ می پندارند.

 البته اختلاف دیدگاه در مورد همکاری و یا ائتلاف موقت با این یا آن جریان طیف راست حول محور یک یا چند خواست مشترک که بخشی از چپ ها آن را بلامانع می دانند و برخی دیگر هرگونه اتحاد عمل یا ائتلاف و همکاری ولو موقت با احزاب و جریانات طیف راست را رد می کنند.

به هر جهت آنچه واضح است و در مورد آن هیچ تردیدی وجود ندارد موجودیت دو طیف راست و چپ در اپوزسیون رژیم جمهوری اسلامی ایران است.

البته افراد و گروه هایی هم وجود دارند که خود را جدای از این دو طیف تعریف می کنند و خود را ‘سوسیال دمکرات’ معرفی می کنند که از نظر نگارنده ی این نوشتار، با استناد به تجربه ی تاریخی سوسیال دموکراسی درکشورهای اروپایی و برخی کشورهای دیگر، احزاب و جریانات سوسیال دموکرات همواره بخشی از طیف راست بوده و در بهترین حالت به عنوان سوپاپ اطمینان حکومت های بورژوایی عمل کرده اند. اینها در واقع جناح چپ بورژوازی هستند و با چپ کمونبستی هیچ نسبتی ندارند.

 بارها شنیده یا خوانده ایم در حال حاضر بسیاری از افراد و گروه های طیف راست اپوزسیون با اتکا  به تعداد مخاطبین و لایک ها در شبکه های اجتماعی   ادعا می کنند که بیشترین نفوذ و اعتبار را در جامعه ایران دارند.

 همانگونه که می دانیم این شبکه ها در اساس برای تبلیغات تجاری ایجاد شده اند و هر فرد و شرکتی می تواند با پرداخت هزینه های لازم به صاحبان شبکه ها ‘بنجول ترین کالا’ را در معرض دید ملیونها کاربر قرار دهد. اما با کیفیت ترین کالا را در صورت عدم پرداخت هزینه ی تبلیغات و شر کردن معمولی، ده نفر هم مشاهده نکنند. 

علاوه بر این، کاربران جدی اینترنت و فعالین دنیای مجازی با سازوکار این شبکه ها و مقوله ی خریدن’ لایک رباتیک’ و به میدان فرستادن ‘لشکر سایبری’ آشنایی دارند و بخوبی می دانند که فضای مجازی برای ارزیابی محبوبیت یا عدم محبوبیت ‘واقعی’ هیچ چیزی اعتبار لازم را ندارد و نمی شود به داده های آن اطمینان داشت.

بنابر این برای  ارزیابی جایگاه، پایگاه و نفوذ هر کدام از طیف های اپوزسیون در جامعه، هیچ معیار و محکی  دقیق تر و گویا تر از خود جامعه نیست.

همانگونه که مشاهده کرده و می دانیم مردم ایران طی دهه های اخیربارها و به اشکال گوناگون علیه رژیم جمهوری اسلامی و سیاستهای ضد مردمی آن دست به اعتراضات گروهی و عمومی زده اند و طی این اعتراضات خواسته ها و اهداف خود را بیان کرده اند.

بدون تردید با ارزیابی شکل و محتوای این اعتراضات و خیزش ها و مطالعه ی شعارها، خواسته ها و اهداف آنها براحتی می توانیم براورد درست و قابل اتکایی از خواسته های گروه های گوناگون اجتماعی و خواستها و اهداف عمومی و عام جامعه ایران داشته باشیم.

گروه های اجتماعی فعال جامعه ی ایران که طی دهه های اخیر از طریق کنش های مختلف اعتراضی خواسته های خود را فریاد زده اند عبارتند بوده اند از: کارگران، دانشجویان، معلمان، زنان، نویسندگان و هنرمندان، ملیت های تحت ستم ایران و…

کارگران و زحمتکشان به عنوان بزرگ ترین گروه اجتماعی خواهان قانون کار مترقی، قرارداد کار دائم، دریافت دستمزد مناسب، بیمه های اجتماعی و درمانی همگانی و رایگان، کار برای همه، تشکیل سندیکاها و اتحادیه های مستقل خود، حق اعتصاب و اعتراض قانونی و… بوده و هستند.

زنان ایران خواهان برابری حقوق در همه ی عرصه های زندگی سیاسی، قضایی، اقتصادی و اجتماعی با مردان و رفع تمامی اشکال تبعیض جنسیتی بوده و هستند .

نویسندگان و هنرمندان ایران خواستار آزادی بی حد و حصراندیشه و انتشارآزادانه ی آثار ادبی، هنری ،علمی و پژوهشی و برجیدن هرنوع سانسورشده اند.

ملیت های ایران که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می دهند( ترک ها، کردها، عرب ها، بلوچ ها وغیره) طی صدسال اخیراز تبعیض گسترده، سرکوب خشن و انکار هویت زبانی، فرهنگی و تاریخی خود رنچ برده و خواهان رفع همه ی اشکال ستم ملی هستند.

بدون تردید اگر نگوییم همه، دستکم نود درصد این مفاهیم ومطالبه انها را چپ کمونیستی در جامعه ی ایران طرح کرده، اشاعه داده و خود بیش از صدسال است که پیگیرانه در جهت تجقق آنها مبارزه می کند‌. 

طیف راست اپوزسیون هرگز ودر هیچ شرایطی از خواسته های اصلی و اصیل کارگران،معلمان، زنان، نویسندگان دانشجویان و ملیت های ایران دفاع نکرده و تحقق آنها را نخواسته است.

طیف راست ماهیتا ضد کارگری، دشمن آزادی بیان وضد زن بوده و مبارزه ی ملیت های ایران در راه رفع ستم ملی را ‘تجزیه طلبی’ می داند و خواهان سرکوب خشن آنها است.

نویسندگان و هنرمندان ایران خواهان رفع هرگونه سانسور و آزادی بی حد و حصر اتدیشه و انتشارات هستند. 

بخش سلطنت طلب اپوزسیون راست شعار ‘مرگ بر چپ و مجاهد’ سر می دهد و حتی تاب تحمل دیدن سنگ مزار نویسندگان دگراندیش ایرانی در اروپا را هم ندارد.

و…

مردم ایران در جنبش ها و اعتراضات فراگیر و سراسری خود همواره خواهان  سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و سپس برگزاری یک رفراندوم آزاد و دمکراتیک برای تعیین شکل و محتوای حکومت آینده ی ایران شده اند.

همچنین خواهان تنش زدایی و برقراری رابطه ی مبتنی بر تامین منافع ملی ایران با همه ی کشورهای خارجی می باشند.

طیف راست اپوزسیون خواهان حداکثر تنش با چین و روسیه بوده و هستند و بدون توجه به منافع ملی ایران هرگونه رابطه ی ‘چاکرمنشانه’ با آمریکا و اسرائیل را تبلیغ می کنند.

بخش سلطنت طلب طیف راست اپوزسیون برای خواست مردم مبنی بربرگزاری رفراندون آزاد و دمکراتیک جهت تعیین حکومت آینده ایران هیچ ارزشی قائل نیست و پیشاپیش شکل و محتوای حکومت ایران را تعیین کرده و پادشاه آن را نیز ‘منصوب’ نموده است!

بخش دیگر طیف راست اپوزسیون، یعنی مجاهدین خلق نیز برای آینده ی ایران ‘رئیس جمهور’ برگزیده است و روسری برسر کردن زنان را با ‘دستور تشکیلاتی’ به اعضا و هواداران زن تحمیل کرده و هرگز به برابری کامل حقوق زن و مرد باور نداشته و ندارد.

مجاهدین خلق نیز همانند سلطنت طلب ها خواهان ایجاد حداکثر تنش با جین و روسبه و رابطه ی چاکرمنشانه با آنریکا و برخی کشورهای اروپایی می باشد.

هر دو بخش طیف راست اپوزسیون از هم اکنون برای دگراندیشان سیاسی، به ویژه چپ کمونیستی شمشیر را از رو بسته اند و آزادی و دمکراسی را فقط حق خود و همفکرانشان می دانند.

بنابر این با اطمینان می توان ادعا کرد که آنچه طیف راست اپوزسیون در پی آن است با خواسته ها، آرمانها و اهداف گروه های مختلف اجتماعی جامعه ایران نه تنها همخوانی ندارند بلکه در تقابل و تضاد هستند. 

طیف راست اپوزسیون در جامعه ایران چنان ضعیف و زبون است که بناچار به دریوزگی از کشورهای امپریالیستی و جلب حمایت آنها پناه برده است.

 هر دو بخش طیف راست اپوزسیون از آنجایی که نفوذ و اعتبار ناجیزی در میان مردم ایران دارند، بناچارهر روز بیش از پیش دست به دامن نهادهای امنیتی و مقامات کشورهای امپریالیستی می شوند و از انها ‘طلب’ حکومت آینده ی ایران را می نمایند.

مجاهدین به حضور افراد جایتکاری مانند بولتون و پمپئو و ژنرال های آمریکایی درگردهمایی های خود دلخوش کرده و آن یکی به بیت المقدس می شتابد، کلاه یهودیان بر سر می گذارد و سربر دیوار’ندبه’ می ساید و به آن دخیل می بندد بلکه ‘شاه ایران’ شود!

همه ی این ها در حالی است که بخش سلطنت طلب ده ها سال است که تمام بنگاه های تبلیغاتی و دروغ پراکنی فارسی زبان کشورهای امپریالیستی، شبکه ی منوتو و مطبوعات اصلاح طلبان داخل کشور در خدمت آنها قرار گرفته است، اما تاکنون راه به جایی نبرده و مردم ایران در تجمعات’ اعتراضی داخل کشورشعار ‘مرگ بر دیکتاتور چه شاه باشه چه رهبر’ سر می دهند.

گروه های مختلف اجتماعی جامعه ایران خواهان آزادی اتدیشه و بیان، دموکراسی، عدالت اجتماعی، تشکیل سندیکای کارگری واتحادیه های معلمان و فرهنگیان، برابری کامل زنان و مردان و انتخابات آزاد و دموکراتیک هستند.

. واقعیت این است که تمامی این مفاهیم و خواسته های انسانی و  دموکراتیک را از ابتدا نا کنون چپ کمونیستی در در سطح جامعه ی ایران مطرح کرده، گسترش داده و خود بیش از صدسال است که در جهت تحقق آنها مبارزه می کند.

بنابر این به جرئت می توان گفت از روزی که نخستین هسته های کمونیستی در ایران شکل گرفتند تا کنون هرگز تا به این اندازه خواسته ها، ارمان ها و اهداف چپ کمونیستی در جامعه ی ایران گسترش نیافته و مورد استقبال توده های مردم قرار نگرفته است.

واقعیت این است که افسانه ی ضعف و ناتوانی چپ  و از دست رفتن اعتبار اجتماعی آن در ایران ساخته  و پرداخته ی طیف راست اپوزسیون و بنگاه های تبلیغاتی فارسی زبان وابسته به دولت های امپریالیستی، اصلاح طلبان و نهادهای امنیتی رژیم ولایت فقیه  است که بایستی آن را بخشی از جنگ روانی انها علیه چپ کمونیستی در ایران به شمار آورد. این مسئله را از تلاش خستگی ناپذیر و بی وقفه انها علیه چپ و آرمانهای کمونیستی نیز می توان دریافت.

زیرا همانگونه که در ابتدای این نوشتار اشاره کردم حتی ابلهان تیز این همه وقت و نیرو، بودجه و امکامات را صرف حمله به چیزی که در حال اضمحلال و نابودی است نمی کنند.

در خاتمه یادآوری می کنم که علیرغم گسترش بی سابقه ی نفوذ معنوی و اعتبار اجتماعی بی سابقه ی چپ و تبدیل شدن شعارها، آرمان ها و اهداف آن به خواست و آرمان اکثریت گروه های اجتماعی ایران، چنانچه طیف چپ اپوزسیون نتواند بر اختلافات داخلی (گاه احمقانه و بی معنی) خود غلبه کند و به جای نزاع درون گروهی، توان خود را صرف برقراری رابطه ی ارگانیک با جامعه و سازماندهی توده ها کند، متاسفانه نخواهد توانست در برگزیدن شکل و محتوای حکومت آینده ی ایران نقش تعیین کننده ای داشته باشد..

اما نقش افتخار آفرین چپ در بیداری مردم و گسترش بی سابقه ی خواسته ها، ارمان ها و اهداف چپ کمونیستی درجامعه ایران، به ویژه در میان کارگران و زحمتکشان و روشنفکران ایران هرگز و هرگز نه تنها به مرور زمان کم نخواهد شد، بلکه بیش از پیش گسترش خواهد یافت و هیچ نیرویی توان متوقف کردن آن را ندارد و نخواهد داشت.

بایز افروزی 

۲۹ ژانویه ۲۰۲۵


Google Translate