گرامیداشت خاطره قربانیان هولوکاست

این گردهمائی بمناسبت هشتادمین سالگرد آزادسازی اردوگاه آشویتس، که توسط ارتش روسیه آزاد شد، انجام می گیرد؛ اما لهستان امسال از روسیه به دلیل تهاجم نظامی این کشور علیه اوکراین دعوت نکرده است.

روسیه که در جنگ جهانی دوم بیش از بسیاری از شرکت کنندگان در آن جنگ قربانی داده، دعوت نمی شود، چون ترامپ و پوتین هنوز بر سر تقسیم اوکراین به نتیجه نرسیده اند، اما از ارسال کنندگان بمب های سنگرشکن، ۲۰۰۰ تُنی و…. که هولوکاست قرن ۲۱م را در غزه رقم زدند دعوت می شود، و برای سفیدشوئی جنایات اسرائیل و ناتو، ترامپ به مصر و اردن دستور تشکیلاتی می دهد که آوارگان بازمانده از هولوکاست غزه را در کشورشان سکنا دهند، تا اسرائیل و هم جرمانش بتوانند با بولدزر اجساد دفن شده زیر آوار و ویرانی ها را بدور از انظار عمومی از غزه به بیرون منتقل کنند تا اثری از جنایات اسرائیل و جهان غرب بجا نماند، و پس از پاکسازی، در غیبت فلسطیان رانده شده از وطن، شهرکسازی آغاز شده و غزه به خطه اشغال شده الحاق شود.

بارها پرسیده می شود که دلیل موجودیت «تروریسم»، حماس و حزب الله و انصارالله و …. چیست، و چگونه ج.ا. که نمادی از ارتجاع است می تواند در فلسطین و کشورهای عربی/آفریقائی برای خودش جاپا درست کند؟ پاسخ ساده است: بی عدالتی، عدم توجه به حداقل حقوق انسانی، غارت، چپاول، تجاوز، کشتار، اشغال سرزمین مادری، …..

و…. گرامی نداشتن خاطره قربانیان هولوکاست در غزه.

گوئی قاتلان گوش نمی دهند چگونه آوارگان غزه در بازگشت به موطن ویران شده، فریاد می زنند «چشمم به جمالت روشن شد، ای وطن» و با لبان ترک خورده و حنجره ای خشک یکصدا می خوانند:

دوباره می‌سازمت وطن!
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم،
اگر چه با استخوان خویش
دوباره می بویم از تو گُل،
به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم از تو خون،
به سیل اشک روان خویش

دوباره ، یک روز آشنا،
سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ می زنم،
ز آبی آسمان خویش
اگر چه صد ساله مرده ام،
به گور خود خواهم ایستاد
که بردَرَم قلب اهرمن،
ز نعره ی آنچنان خویش

کسی که « عظم رمیم» را
دوباره انشا کند به لطف
چو کوه می بخشدم شکوه ،
به عرصه ی امتحان خویش
اگر چه پیرم ولی هنوز،
مجال تعلیم اگر بُوَد،
جوانی آغاز می کنم
کنار نوباوگان خویش

حدیث حب الوطن ز شوق
بدان روش ساز می کنم
که جان شود هر کلام دل،
چو برگشایم دهان خویش
هنوز در سینه آتشی،
بجاست کز تاب شعله اش
گمان ندارم به کاهشی،
ز گرمی دمان خویش
دوباره می بخشی ام توان،
اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره می سازمت به جان،
اگر چه بیش از توان خویش(سیمین بهبهانی)


Google Translate