مغازهداران و بازاریان چندین شهر کُردنشین ایران، چهارشنبه سوم بهمن در پی فراخوان جامعه مدنی و سیاسی کُردستان برای اعتراض به صدور احکام اعدام وریشه مرادی و پخشان عزیزی دو فعال مدنی کُرد و همچنین موج اعدامها در ایران اعتصاب کردند و کسبه، مغازههای خود را بسته نگه داشتند.
تصاویر منتشر شده در رسانههای اجتمای نشان میدهند کسبه بازارهای شهرهای کُردنشین سنندج، سقز، دیواندره و مریوان در استان کردستان، مهاباد و بوکان در استان آذربایجانغربی و کرمانشاه در استان کرمانشاه، روز چهارشنبه از باز کردن مغازههای خود امتناع کردند.
ماموران روی کرکره شماری از مغازههایی که به اعتصاب پیوستهاند، با رنگ قرمز کلمه «پلمب» را نوشتهاند. آژانس خبری کُردپا نیز از فضای امنیتی حاکم بر شهر سقز در روز چهارشنبه خبر داد و نوشت که «دهها مغازه از سوی نیروهای امنیتی پلمب شدهاند».
کُردستان بار دیگر نشان داد که چشم و چراغ ایران سنگر نخست و انقلابی در مقابل دیکتاتوری جمهوری اسلامی است! که با وجود تمام تهدیدات و حتی شرایط سخت اقتصادی که دست کشیدن از کار باعث مشکلات مالی بسیاری میشود اما مردم کُردستان ایران با تمام اینها پرچم ایستادگی برای «نه به اعدام» و همچنین «ازادی و دموکراسی» را در ایران برپا نگاه داشتهاند!
البته نباید گمان کرد کُردستان و مناطق کُردنشین از سال ۱۴۰۱ و همین اعتصابات به مقابله با رژیم پرداختهاند! بلکه از فردای حاکم شدن ملاها در ایران کُردستان همچون دژی استوار در مقابل اسلامیستها حاکم ایستاد! به یک معنی دیگر میشود گفت که انقلاب اسلامی در ایران رخ داد اما در کُردستان و مناطق کُردنشین، انقلاب اسلامی روی نداد!
جامعه سیاسی و مدنی کُردستان از فردی انقلاب ۱۳۵۷ به وضوح اعلام کردند خواهان دموکراسی، حقوق مدنی و جدایی دین از دولت در چارچوب تمامیت ارضی ایران هستند؛ در حالی در سراسر ایران همگی در مدح و ستایش رژیم اسلامی سخن میگفتند تا نظر خمینی رهبری وقت را جلب کنند که شاید به آنها مقام و کرسی بدهد و حتی خمینی را نماینده خود معرفی میکردند، جامعه مدنی و سیاسی کُردستان در نشریات خود حتی خدای اسلامیون را زیر سوال میبردند!
در رفراندوم آری یا نه به جمهوری اسلامی، جامعه سیاسی کُردستان فراخوان تحریم آن را داد و سپس رفراندوم قانون اساسی مبتنی بر ولایت فقیه را هم کُردستان با فراخوان جامعه مدنی و سیاسی تحریم کرد تا نشان دهد از همان ابتدا سنگری استوار علیه ملاها بوده است! قابل ذکر است که در کُردستان، جامعه سیاسی و مدنی با تشکلیابی شوراها، انجمنهای زنان و کارگران را تشکیل دادند و اداره امور را به دست گرفتند و حتی حجاب را اختیاری اعلام کردند که عملا با این اقدامات دست اسلامیون را از کُردستان قطع کردند!
در چنین شرایطی بود که خمینی رهبری وقت رژیم اسلامی ایران فراخوان به جهاد علیه کُردستان را داد، رمز واژه این جهاد، دفاع از کیان ملی و دفاع از ناموس در مقابل تجزیهطلبان کفار بود که در نتیجه آن هزاران شهروند کُرد ایرانی را که خود را بخشی از ایران و برای ایران میدانستند با اتهام واهب تجزیهطلبی که رمز سرکوب ملاها در چهاردهه گذشته بوده است را به خاک و خون کشیدند…
اما جهاد علیه کُردستان باعث سکوت کُردستان نشد! از فردای ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ تا ۲۵ شهریور ۱۴۰۳ کُردستان و تا همین سوم بهمن ۱۴۰۳ همواره پای ثابت خیزشهای انقلابی در ایران بوده است! کُردستان فارغ از همراهی با خیزشهای انقلابی یک مکان امن برای تمام فعالین سیاسی سرنگونیطلب و دموکراسیخواه بوده که با آغوش گرم فعالین را فارغ از تعلقات قومی پذیرفته و آنها را پناه داده است!
در چنین بستری است میتوان دریافت که کُردستان و ایران بخشی جدانشدنی از پیکره هم هستند! ماهیت هر دو به یکدیگر وابسته است! ایران بدون کُردستان در واقع ایران بدون دژ دموکراسی و آزادی است و کُردستان بدون ایران نیز معنایی ندارد چذا که کُردها همگی خود را ایرانی میدانند این ادعا را سخنان رهبران سیاسی و مدنی کُرد به اثبات میرسانند که بارها گفتهاند اجازه نخواهند داد کسی خودش را از کوردها ایرانیتر بداند!
از همین رو باید صدای خواستههای مردم کُرد بود! حق و حقوق آنان را پذیرفت و حقوق مدنی آنان را به خیزش ایرانیان در مبارزه با جمهوری اسلامی پیوند داد! این کمترین کاری است که میشود در زمان کنونی انجام داد تا چهار دهه مبارزه جامعه کُردستان با رژیم ایران را جبران کرد و گفت: «چشم چراغ ایران دیگر تنها نیست بلکه همانطور در خیزش انقلابی مهسا/ژینا به عیان دیده شد حمایت یک ایران را با خود دارد!».
ووکاشین پاکروان