به گواه تاریخ گذاراز پوپولیسم به فاشیسم نه پیچیده است و نه غیر ممکن. سرکوب آزادیها، وارانه کردن واقعیت، رهبر و پیشوا سازی، اعتقاد و باور بی چون و چرا به رهبر، ساختن کیش شخصیت، باور و قبول بلند پروازیها و دروغ پردازیهای رهبر بعنوان حقیقت مطلق، توسل به خشونت و سرکوب، زور و قدرت نمایی حتی لشکر کشی و جنگ افروزی همه از مشخصات شناخته شده فاشیسم هستند که ما در جمهوری اسلامی از سال ۵۷ تا کنون شاهد آن هستیم. و امروز با دونالد ترامپ در راس بزرگترین کشور سرمایه داری جهان صدای پای فاشیسم با گامهای بلند به گوش میرسد.
بار دیگر در سالگرد ” بهمن” هستیم. بهمنی که میلیونها نفر از کارگران، زحتمکشان، تهیدستان، حاشیه نشینان و زاغه نشینان برای فرار از نکبت فقر و تنگدستی و دست یابی به یک زندگی انسانی و آزادی درآن شرکت داشتند. در کنار همه آنها دانشجویان، زنان و روشنفکران که زیربار سنگین خفقان، زندان، شکنجه و سرکوب دیکتاتوری سلطنت و ساواک کمر خم کرده بودند فضا یی بدست آوردند.وسعت و گسترش “بهمن” چنان بود که مرزها را در نوردید و تمام کشورهای منطقه خاورمیانه را فراگرفت
اما این “بهمن” خیلی زود بدست قدرت سازمان یافته روحانیت مسیر دیگری پیدا کرد. پوپولیسم اسلامی با اتکا و حمایت مردمی که باورها واعتقادات اسلامی در تار و پود زندگی آنها نقش مهمی داشت ازهمان ابتدا تمام عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در دست گرفت و قدرت مطلق خود را تثبیت کرد. پوپولیسم اسلامی که خمینی رهبری آنرا در دست داشت با تمام تجربههای تاریخی جهان و حتی خاورمیانه متفاوت بود. برای مقایسه نمونههای کلاسیک و کمتر کلاسیک از پوپولیسم یادآورمیشود.
. پوپولیسم تقریبا در تمام کشورهای جهان بویژه در آمریکا لاتین گذشته ای تاریخی دارد
در کمبیا Rojas Pinilla در آرژانتین Péronاز نمونه های کلاسیک پوپولیسم در آمریکای لاتین می توان از
Vargas Getulio همچنین از Victor Raul Haya de la Torreیا رهبر جنبش دانشجویی در پرو
در ونزوئلا نام برد. Hugo Chavez یکی از چهره ها و شخصیتهای پوپولیست برزیل وباز از
درهرمنطقه یا کشوری شاخص های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهتگی در شکلگیری این یا آن نوع از پوپولیسم تعین کننده هستند، اما میتوان یک یا دو شاخص بعنوان «محور و یا هویت»جنبش پوپولیستی را برجسته کرد.
مثلا در آمریکای لاتین «ناسیونالیسم» برجستگی داشت و موضوعاتی مانند “زبان و مذهب” نقشی در جنبش های پوپولیستی نداشتند. بر عکس در خاورمیاننه دو عامل “زبان و مذهب” در جنبشهای مبارزاتی و پوپولیستی کاملاً برجسته هستند که در حفظ و پایبندی بر آداب، رسوم هویت فرهنگی، زبانی و دینی تأکید داشتند.
بطوریکه یکی از شاخص های مهم افراد یا احزاب پوپولیستی که قدرت سیاسی را بدست گرفتند پاسخ دادن و آرام کردن احساسات شدید ضد “غرب فاسد” منحرف، ستمگر و ظالم وطرح هویت “عربی یا اسلامی” بود. به هیمن خاطر احزاب بعث عراق، سوریه و مصر را در ردیف “پوپولیسم” گذاشتند. بطوریکه پوپولیسم یا “عرب گرایی” مترادف شد.
در مورد ناصر نظرات متفاوت است. بعضی او را پوپولیست- ناسیونالیست و بعضی دیگر پوپولیست- سوسیالیست نامیدند. ولی هیچ جریانی او را پوپولیست مذهبی نمیداند. بسیاری از تحلیلگران ناصر را یکی از رهبران و چهره کاریزماتیک دنیا عرب میدانند
همچنین پوپولیسم نوع آتاتورک در ترکیه بازتاب تدوین «ملیت و زبان ترک» و تنها هویت ملی شد.او بر این باور بود که تحت شرایطی از نظر فرهنگی همه ملیت های دیگر به یک «جمعیت همگرا» تبدیل خواهند شد.
جامعه شناسی سیاسی پوپولیسم.
بسیاری از نطریه پردازان سیاسی، اجتماعی و جامعه شناسان بر این باورند که پوپولیسم پدیده سیاسی و اجتماعی است فاقد ایدئولوژی و تعریف مدون. پدیده ای که متعلق به طبقه معین اجتماعی نیست. ظرفی است فرا طبقاتی که بر بستربحرانهای اقتصادی و سیاسی شکل می گیرد
تجربه های تاریخی درکشورهای مختلف نشان می دهد که پوپولیسم محدود به یک طبقه اجتماعی، گرایش سیاسی یا ایدئولوژیک نیست. اما یک مشخصه بارز در تمام جنبشهای پوپولیستی وجود دارد، در هیچ یک ازاین جنبشها هژمونی طبقه کارگر وجود ندارد. یا زمانی که طبقه کارگربه هردلیلی بعنوان “آلترناتیو” نمی تواند عرض اندام کند.
در واقع هدف پوپولیسم جلو گیری از دگرگونی و تحول به سمت انقلاب اجتماعی و کنترل اوضاع سیاسی است. به عبارت دیگر پوپولیسم سیاستی است که هدف آن در درجه اول کنترل و مهارکردن مبارزه طبقاتی است.
یکی از ویژگیها پوپولیسم موردخطاب قرار دادن مستقیم و بدون واسطه “مردم” و بدون در نظر گرفتن جایگاه طبقاتی آنها برای تغییرات بزرگ است.تنها رهبر کاریسماتیک با تمام خصوصیت و ویژگیهای پوپولیستی نیست که مردم را بدنبال خود می کشاند. گروهها و طبقات اجتماعی بخصوص جریانها و مراکز مذهبی و نزدیکی آنها با رهبران پوپولیستی نقش مهمی دارند..
ازپوپولیسم تا فاشیسم
.از بین همه نمونه های پوپولیسم در اروپا یا کشورهای آمریکای لاتین حتی پوپولیسم آتاتورک و یا ناصر در مصر، خمینی و حکومتی جمهوری اسلامی عقبمانده ترین و ارتجاعی ترین نوع پوپولیسم در همان سالهای ابتداء پس از بهمن سال ۵۷ بود. ایجاد رعب و وحشت، سرکوب، سازماندهی گروههای فشار حزب اللهی، اعدامها، اسلامی کردن تمامی سیستم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه در ابعاد گسترده این رژیم را به دستگاه مخوف سرکوب تبدیل کرد. در سالهای بعد مافیای اقتصادی،غارت و فساد در ابعاد کلان از یک سو و سیاست کشور گشایی برای اهداف ایدِئولوژيک، جنگ و جنگ افروزی خارومیانه رابه میدانی برای تروریست ها و گروههای تروریستی اسلامی به منطقه ای وحشتناک تبدیل کرد.همه شاخص هایی که تنها با فاشیست هیتلرو یا موسیلینی قابل مقایسه است.هیچکس نمیتواند نقش جمهوری اسلامی را در جنگی که به کشتار بیش از ۴۸ هزار نفر از فلسطینیها در غزه منجر شد انکار کند. جنگی که دست وحشیگری اسراییل بطور مشخص نتانیاهو و سران ارتش اسراییل را در این نسل کشی، آوارگی و بی خانمانی فلسطینها باز
گذاشت. یا نقش جمهوری اسلامی و سیاستهای این رژیم را در کشتار مردم سوریه و روی کار آمدن گروه تروریستی اسلامی تحریرالشام نمیتوان نادیده گرفت.
. سالها است که جمهوری اسلامی با مسأله هسته ای و تحریمهای تمام کشورهای سرمایه داری جهانی ۸۵ میلیون نفر را به گروگان گرفته است. امروز مردم با نرخ تورمی بیش از ۵۰ % ، گرانی مایحتاج عمومی و بیش از شسصت میلیون زیر خط فقر و نداشتن ابزارهای مبارزاتی تنها با تنگناهای زندگی روزانه دست به گریبان هستند. اگر چه کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان و همه مزد بگیران با شجاعتی بینظیر و زیر سرکوب وحشیانه، زندان و احکام اعدام خیابان را عرصه مبارزات خود کردهاند اما واقعیت این است که هنوز ابزار همبستگی مبارزاتی را ندارند .ابزاری که اعتصابات و اعتراضات پراکنده را برای اتحاد و مبارزه نهایی سازماندهی کند. آیا ما با خیزش های فراگیرتر و سازمانیافته تر از دی ماه ۹۶ ، آبان ۹۸ و یا خیزش ۱۴۰۱ روبرو خواهیم شد؟ واقعیت شرایط زندگی لایه ها و طبقات فرو دست و به تنگ آمده چنین پیشبینی را در برابر ما قرار می دهد. اما فقدان آلترناتیو روشن و انقلابی در برابر وضعیت موجود نگران کننده است. زیرا همه جریانهای فاشیستی سلطنت طلب با توچه به قدرت مالی، ارتباطات با سران کشورها ی امپریالبستی ودر دست داشتند رسانه ها میتوانند خطر اصلی در خیزشهای آینده باشند.
فاشیسم در سطح جهانی
در بیشتر کشورهای جهان بویژه در اروپا احزاب راست افراطی در راس قدرت هستند، مثل اطرایش، هلند، ایتالیا، مجارستان، آلمان با حزب «آلترناتیو برای آلمان» و فرانسه هم در لبه پرتگاه حزب مری لوپن اکثریت نسبی مجلس با ۱۱ میلیون رأی دهننده را در احتییار دارند.در کشورهای دیگر از جمله هند و آرژانتین هم دقیقاً احزاب راست افراطی و نژاد پرست در قدرت هستند.
از دوشنبه ۲۰ ژانویه دونالد ترامپ با ۱۳ نفر میلیاردراز جمله «ایلان ماسک، مارک زاکربرگ، جف بزوس وسام آلتمن» در راس کشوری قرار گرفتند که بزرگترین کشور امپریالیستی جهان است. درواقع برزگترین و قدرتمند ترین کشور سرمایه داری و نظامی جهان که متأسفانه ترامپ با رأی در صد بالایی از کارگران، تهیدستان و مهاجرین بقدرت رسید.
ترامپ و میلیارد های کابینه او به عبارتی رابطه «سرمایه و قدرت» را تعریف میکنند. نگاه کنیم به فرمانهای اجرایی ترامپ:خروج از توافق بینالمللی اقلیمی پاریس، خروج از سازمان جهانی بهداشت و سلامت یا برسمیت شناختن تنها دو جنس و حذف جنسیتهای دیگردر تمامی حوضه ها و ارکان رسمی جامعه. که یاد آور «یهودی ستیزی نازیسم هیتلری» است. فرمان دیگردر مورد اخراج مهاجرین هم چیزی به غیر از رویکرد فاشیستی «سرمایه و قدرت» نیست.
تهدید های علنی دیگر در سطح جهانی در مورد تصاحب خلیج مکزیک، تصاحب گرینلند دانمارک در منطقه ای در قطب شمال، تصاحب تنگه پاناما و اعلام اینکه کشور پهناورکانادا ۵۱ مین ایالت آمریکا خواهد شد همه نشانهایی از «قدرت و سرمایه» بعبارت دیگر نشانه های فاشیسم این دوران در سطح جهانی است که جهان باید در برابراین شوالیه یکه تاز زانوبزند.
زمانی که چپها، سوسیالیستها، برابری طالبان و آزادیخواهان چشم اندازی برای توده مردم ندارند، یا آنقدر ضعیف و پراکنده هستند که اساساً مطرح نیستند این فاشیسم است که یکه تاز و میداندار می شود.
–
مرجان افتخاری
بهمن ۱۴۰۳