حمایت از یاسر احمدینژاد و حاکمیت کارگری
مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری
در ابتدا اشاره کنم که حمایتهای بینالمللی از یاسر احمدینژاد توسط کارزار شاهرخ زمانی و در سطحی گستردهتر توسط سازمان «دیدگاه انترناسیونالیستی» که در کشورهای مختلف از جمله یونان، وترکیه و بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین وهمچنین کشورهای آفریقایی حضور دارند و ما بخشی از آن هستیم. این کارزار ادامه خواهد داشت. ما طی چند دهه گذشته تلاش کردیم و میکنیم که از این طریق صدای کارگران ایران را به گوش جهانیان برسانیم تا طبقه کارگر جهانی از وضعیت کارگران ایران باخبر شوند و متحدین بینالمللی برای حمایت از کارگران ایران شکل بگیرد.
عموما جریانات سوسیال دموکرات میانه و جریانات راست ایرانی در کشورهای مختلف بر اساس نیازهای خود تبلیغات فراوانی میکنند، ولی اهمیتی به طبقه کارگر نداده و به طور اخص توجهی به وضعیت کارگران ایران ندارند. از نظر آنها کارگر صرفا ابزاری جهت استثمار است و نباید بهایی بیشتر از این به آنان داد. درنتیجه تلاش ما همیشه بر این بوده است که طبقه کارگر و پیشتازان این طبقه در ایران را به جهانیان بشناسانیم و مسایل آنان را برجسته کنیم و حمایت بین المللی برایشان کسب کنیم. این کارزار سالها پیش با نام «کارزار شاهرخ زمانی» آغاز به فعالیت کرد و این فعالیت در دفاع از کارگرانی که در زندان بودهاند تاکنون ادامه داشته است. مسئله امروز ما در ادامه همان کارزار، دفاع از کارگران شرکت نفت، مشخصا شرکت حفاری نفت و سایرکارخانههایی است که مبارزات واعتراضاتشان هنوز در منطقه جریان دارد. دفاع ما از رهبران طبقه کارگر و سخنگوهای آنان است که نقش برجستهای در تداوم و پیشبرد مبارزات بازی میکنند. مهم است توجه داشته باشیم کارگران نیاز به رهبری دارند. این رهبری توسط خود کارگران انتخاب میشود و سازماندهی و رهنموددهی جهت تداوم بخشیدن به مبارزات را برعهده میگیرد. این رهبران انتخاب خود کارگران هستند و از خارج یا توسط احزاب موجود و غیره تحمیل نمیشوند. طبقه کارگر از ۴۵ سال گذشته تاکنون چنین تحمیلی را نپذیرفته و به دنبال رهبران عملی خود که مورد اعتماد اوست حرکت کرده و رهنمودهای آنها را به اجرا گذاشته است. تجمع رهبرانی از این سنخ در ایران،حزب پیشتاز کارگری دوره آتی را خواهد ساخت. حزب پیشتاز کارگری حزبیست که تدارک انقلاب کارگری را برعهده دارد. انقلابی که از بالا تحمیل نمیشود و هدفش تغییر ظاهری مهرههای رژیم نیست.
از این نظر درمقطع کنونی توجه به مورد یاسر احمدینژاد، همچنین باقی کسانی که قلبشان برای مبارزات کارگری و پیروزی آنها می تپد بسیار اهمیت دارد. لازم است جریانات کارگری و جریانات متمایل به انقلاب در بحثهای متداول کلاب هاوسها و مصاحبههای مختلف چنین اشخاص مبارزی را برجسته کرده و آنان را بهتر به جامعه کارگری ایران بشناسانند. این افراد نیاز به حمایت دارند، بایست حتی اگر شده از راه دور با آنان تبادل نظر کرد و توصیهها و رهنمودهای آنان را شنید و اگر توصیه یا رهنمودی برای تقویت مبارزات در ایران مد نظر است، با آنان در میان گذاشت.
یاسر احمدی نژاد از حدود هفت ماه پیش با سخنرانی ویدیویی کوتاهی که ارائه داد قابلیت خود به عنوان یک سازمانده کارگری را به نمایش گذاشت و برای نخستین بار به عنوان یک چهره بینالمللی شناخته شد. او مورد اعتماد کارگران منطقه است. او پس از به قدرت رسیدن یا انتصاب پزشکیان به عنوان رئیس جمهور یک کلیپ ویدویی کوتاه تهیه کرد که در آن خطاب به پزشکیان مسائل کارگری را مطرح کرده بود. صحبتهای او به زبانی کاملا ساده نیازهای کارگران را برای رئیس جمهور جدید که برگزیده خامنهای بود توضیح میدهد. او در ضمن خطاب به کارگران ایران، کارگران بخش حفاری شرکت نفت که متاسفانه تاکنون عموما تحت تاثیرات و نفوذ عقاید سندیکالیستها بودهاند، سندیکالیستهایی که اخیرامنشوری هم انتشار دادهاند (و ما هفته پیش در مورد آن صحبت کردیم)، میگوید:« تا کی بندگی و بردگی، حقارت و شرمندگی»! یاسر این را خطاب به کارگران حفاری میگوید؛ میپرسد: ما چه قدر باید این اجحافات را تحمل کنیم، بیایید با هم مبارزات را سازمان دهیم و برای گرفتن حقوق خود دست به اعتصاب و اعتراض بزنیم. این شاهگل سخنرانی یاسر بود. پس از آن هم یادآوری کرد که پزشکیان بایست قولوقرارهایی را که میدهد اجرا کند. او خطاب به پزشکیان گفت باید در وهله نخست خانه خودت را پاکیزه کنی، یعنی دوروبر خودت را از کسانی که دورهات کردهاند تمیز کن و بعد بپرداز به مسایل اساسی.
این دو نکته مهم سخنرانی عمومی یک پیشتاز کارگری، یک سندیکالیست رادیکال بود. من شخصا ایشان را نمی شناسم اما تا آنجا که اطلاع دارم سوسیالیست نیستند، اما به هر روی از زمره کسانی هستند که در میان کارگران نقش برجستهای پیدا کرده است.چنین افرادی از سه ویژگی برخوردار هستند: نخست جسارت، ایشان جسارت آن را دارد که رئیس جمهوری را خطاب قرار داده و به او رعایت مطالبات صنفی را یادآوری کند. دوم مقاومت، ایشان در برابر فشارها مقاومت نشان داده، مقابله میکنند و از صحنه کنار نمیروند. سوم و مهمتر از همه، پیگیری در مبارزات. ما در مورد عقاید شخصی یا چشمانداز مورد نظر این ااو صحبت نمیکنیم، هرچه میتواند باشد، اما آنها دارای این سه ویژگی خاص پیشتاز کارگری، جسارت، مقاومت و پیگیری هستند که ما آنها را در یاسر احمدی نژاد به وضوح میبینیم.
اما در عین حال ملاحظاتی هم داریم که بهتر است مطرح شود. ملاحظاتی که مسلما خصمانه نیست و دشمنورزی به حساب نمیآید، بلکه در راستای تقویت مبارزات کارگران دروضعیت موجود است و بس. ما به هرروی حامل یک سلسله تجارب تاریخی هستیم، تجارب صدوهفتاد هشتاد ساله تاریخ مبارزه طبقاتی جهانی، وعلاوه بر آن، تجارب دستِ کم پنجاه ساله مبارزات خود ایران. این تجارب دست آوردهایی داشته که ما خود را متعهد میدانیم آنها را در اختیار پیشتازان قرار دهیم، به بحث بگذاریم و تبادل نظر کنیم. ما ضمن حمایت راسخ از این کارگران پیشتاز در سطح بینالمللی ودر داخل ایران به این بحثها نیز دامن میزنیم چرا که معتقدیم طبقه کارگر تنها از این طریق خود را برای در دست گرفتن حاکمیت آماده میکند.
من با عبارتی که یاسر احمدینژاد درسخنرانیش استفاده کرده آغاز میکنم «تا کی بردگی و بندگی، حقارت و شرمندگی» واژههای جالب و بجایی هستند. ما بایست به خودمان بیاییم و برای منافع خودمان اقدام و مبارزه کنیم، به این خفتی که جمهوری اسلامی بر ما تحمیل میکند تن ندهیم. جسارت، مقاومت و پیگیری در خلال همین جملات خود را نشان میدهند. چنین شخصی آماده است تا انتهای خط برود. ما از این نوع افراد جسور در ایران کم نداریم. نقش ما در خارج این است که تجارب و توصیههای خود را در اختیار چنین پیشتازانی بگذاریم و با تمام توان و امکانات از آنان حمایت و دفاع کنیم و آنان را به عنوان مبارزان ضد حاکمیت اختناق در داخل ایران به کارگران پیشتاز سراسر جهان بشناسانیم.
قبل از این که در مورد ملاحظاتی که گفتم صحبت کنیم نکتهای است که بایست به آن اشاره کرد. مطمئنا هنگامی که این بحثها در ایران شنیده شود، بسیاری توجه میکنند، یا مخالف آن هستند، یا سوالاتی مطرح میشود که همه اینها مفید است. ما خوشحال میشویم از نظرات و انتقادات شما در این زمینه باخبر شویم.
نخستین ملاحظه در مورد اتفاقی است که برای یاسر افتاد؛ او از کار معلق شد، و به طور عموم در موارد بسیاری دیگر هم این اتفاق افتاده است. علت اصلی چنین اتفاقاتی عدم رعایت مسائل امنیتی در سازماندهیست. درواقع طوری وانمود یا قبولانده شده که گویا ما در یک کشور آزاد مبارزه میکنیم؛ مثلا نطقی علیه پزشکیان میکنیم یا درخواستی از او مطرح میشود و او هم میگوید روی چشم، و به درخواستمان پاسخ میدهد. اما میدانیم که در واقعیت ایران و کلیه کشورهایی که دولتهای دیکتاتوری دارند همیشه با مشکل امنیتی روبهروست. اینجا نمیشود آزادانه دست به سازماندهی کارگران، حتی برای گرفتن حقوق معوقهاشان زد، و هنگامی که فراتر از حقوق صنفی میروی، که باید هم رفت و مهم است، چون مسئله چشم انداز حاکمیت کارگری مدِ نظر پیشتازان در آن نهفته؛ رعایت مسائل امنیتی و سازماندهی مخفی برای سازماندهی اعتصاب یا حتی یک اعتراض اهمیت حیاتی پیدا میکند. افراد شناخته شده علنا صحبت میکنند؛ که این نشانه جسارت آنهاست. اما جسارت برای پیشبرد انقلاب کافی نیست؛ بایست فراتر از این برویم. بخشیهایی از سازماندهی بایست مخفی باشد، به طور اخص: این که کی، کجا وچه عده بسیج میکنیم، باید تا قبل از عمل مخفی باشد. لزومی ندارد علنی بگوئیم این مطالبات توسط چه کسانی طرح شده. ما برای انجام اعتراض علنی تبلیغ میکنیم، اما سازماندهندگان نبایست شناخته شوند وگرنه دستگیری رخ میدهد و حرکت متوقف میشود. ما بارها شاهد این اتفاق بودیم؛ خسارتهای سنگینی هم پرداخت کردیم، برخی از رفقای بسیار ارجمند و با جسارت ما مثل شاهرخ زمانی را در زندان کشتند. بنابراین در چنین شرایطی سازماندهی بایست مخفی صورت بگیرد و سازماندهندگان شناخته نشوند. پیشتازان در شرایط اختناق ایران باید از این شیوه خاص برای سازماندهی و مبارزه استفاده کنند؛ همان طورکه این شیوه موفقیتآمیز در روسیه به کار برده شد.
پیشتازانی که سازمانده هستند با دو چهره وارد کارخانه میشوند، در میان کارگران به عنوان یک کارگر عادی کار می کنند، و عمل سازماندهی در خفا صورت میگیرد. در روسیه، پلیس تزار در صورت شناسایی کارگر پیشتاز او را دستگیر و روانه سیبری میکرد یا اعدام میشد. امروز هم حکومت خامنهای با استفاده از ابزار سرکوب، اطلاعات و حراست و غیره همین کار را میکند، البته با ضریب بالاتر اعدام. در نتیجه سازماندهی این فعالیتها باید مخفی باشد. این درس اول یا اولین توصیه اکید ما برای یاسر احمدینژادها و سایر پیشتازانی که یا امروز در حال ساخته شدن هستند، یا در آینده ظاهر میشوند، برای دوره آتی است.
اصل دوم درباره چگونگی ارتباط گیریست. تا کنون رسم بر این بوده که کارگران فعال با همه کارگران به یک سان ارتباط برقرار میکنند، به عنوان مثال همه مسائل به طور عمومی با همه مطرح میشود؛ استدلال هم این است که همه کارگران استثمار میشوند، همه تحت فشار هستند، مشکلاتی دارند و این مشکلات برای همه یکسان است؛ در نتیجه به همه کارگرانی که در آن منطقه یا درون یک کارخانه هستند میشود اعتماد کرد مگر این که عکسش ثابت شود. عکسش هم به این صورت ثابت می شود، روشن شود یکی برای وزارت اطلاعات کار میکند. مثلا در هفتتپه ثابت شد که خنیفر همکار وزارت اطلاعات است. او تا پیش از آن قابل اعتماد بود و در زمانی که اسماعیل بخشی در آنجا حضور داشت به عنوان یکی از رهبران اصلی سخنرانی میکرد و در عین حال خبرچین هم بود و بنا به ادعای کارگران هفتتپه بسیاری از مشکلات بخشی ناشی از این فرد بوده است. بنابراین این روش ارتباطگیری بایست معکوس شود. کارگران پیشرو به هیچکس اعتماد نمیکنند، مگر این که خلافش ثابت شود. به این مفهوم کارگران نزدیک به پیشتازان پیش از آن که در مورد تمام امور با آنها صحبت کنیم، بایست سلسله آزمایشاتی پس بدهند. واضح است اگر آنها پیشاپیش امادگی کار مبارزاتی را پیدا نکرده باشند، ممکن است، حتی اگر شده از روی دلسوزی یا ندانمکاری، اطلاعاتی پخش کنند که خطر امنیتی ایجاد میکند. به نظر من این رعایت نکردنها موجب جلوگیری از سازماندهی اعتراض یاسر احمدینژاد شد و تنها عامل سخنرانی یاسر نبود. از نظر رژیم سخنرانی مهم نیست؛ میتواند آنرا تحمل کند حتی آزاد میگذارد که سخنرانی کنند، مشکلی نیست؛ ولی وقتی این سخنرانیها میخواهد مبدل به سازماندهی برای برداشتن یک قدم بشود، آنجاست که حساسیت وزارت اطلاعات گل میکند و بلایی سر سازماندهها میآورد و یا اگر بتواند در شرایط خاصی آنها را ناپدید می کند و از میان برمیدارد، یا مانند مورد یاسر احمدینژاد فعالیتش را مختل میکند. البته با توجه به محبوبیت فراوان او در میان کارگران، این اتفاق یک شبه نمیافتد. در آغاز اطلاعات جمعآوری میکنند، که کار سختی نیست؛ اطلاعات قبلا بیدروپیکر پخش شده، و سپس هنگامی که عنصر اصلی اغتشاش از نظر آنها مشخص شد، به سراغ فشارهای خانوادگی، اخراج از کارخانه و غیره میروند. البته یاسر احمدینژاد هنوز به طور رسمی اخراج نشده. ایشان هنوز کارت ورود به کارخانه را دارد، اما حراست کارخانه هرروز به بهانهای اجازه ورود نمیدهد و حقوق ایشان را هم نمیدهند؛ به این ترتیب، دارند او را تنبیه میکنند. به نظر من و با توجه به اطلاعات موجود علل کش آمدن این موضوع نزدیکان غیرقابل اعتماد یاسر بودهاند.
ما بایست در مسیری حرکت کنیم که تمام دادهها و فعالیتها حساب شده باشد. فرد مورد اعتماد ما کسی است که درون یک هسته با ما فعالیت میکند. هستهای که سازماندهندگانش بیشتر از دو، سه نفر نباشد. در شرایط اختناق سازماندهی با یک گروه ده، بیست یا پنجاه نفره ممکن نیست. این عده قلیل بحثها، مطالبات و توافقها را در جمع طرح و چشم انداز را ترسیم میکنند. این سازماندهها نبایست شناخته شده باشند، آنها بایست به کسانی اعتماد کنند که آزمایش خود را پس دادهاند، یعنی در گذشته جسارت، مقاومت و پیگیری خود را در مبارزه نشان دادهاند. هیچ کس به صرف کارگر بودن به درون هسته مخفی یا به اصطلاح محفل کوچک وارد نمیشود. درست است همه کارگر هستند و فشار همگانیست و همه مشکل دارند، اما این به مفهوم کسب آگاهی ضد سرمایهداری و پذیرش فرهنگ مبارزه نیست. از همه مهمتر آزمایش پس ندادهاند. فعالیت هستههای مخفی به معنای فعالیت دورهمی نیست. نبایست با کسی، حتی نزدیکان و افراد خانواده وارد بحث و تبادل نظر در مورد مسائل سازمان دهی شد. اصولا هیچ کس نباید بداند مثلا فلان شخص رهبر طبقه کارگر است، سازماندهی میکند، اعتراض سازمان میدهد و میتواند در آینده اعتصابی سازمان دهد که منجر به یک اعتصاب عمومی و سرنگونی نظام بشود.به همین دلیل است که حراست اجازه دارد او را تنبیه کند. به همین علت جاسوسان مختلف، رسمی یا غیررسمی استخدام میکنند، خانواده را زیر فشار میگذارند؛ و درست به همین دلیل لازم نیست خانواده بداند چه زمانی میخواهیم سازماندهی یک اعتصاب را بکنیم.
اینها ملاحظاتی هستند که برای تداوم مبارزه و امنیت مبارزان بایست رعایت شود. ما در تمام این موارد حاضر به بحث و تبادل نظر هستیم، و در حال حاضر نیز میکنیم. در همین شرایط گرایشهای سوسیالیستی کارگری در ایران وجود دارد که به خاطر رعایت تمام این مسائل توانسته تاکنون دوام بیاورد. اینها دست کم از این نقطه نظر میتوانند الگویی برای سایر پیشتازان کارگری باشند. در کار سازماندهی مخفی اعتماد به افرادی که نمیشناسیم و یا در تجربه امتحان پس ندادهاند جایز نیست، مطلقا جایز نیست. نتیجه اینکه به نظرمن مشخصآ سخنرانی یاسر احمدینژاد مسبب همه این فشارها نبود. سخنرانی قابل اغماض بود، آن چه که خطرناک بود و نمیشد از آن چشم پوشید، اندیشه سازماندهی بود که کسانی در مورد آن به ماموران رژیم هشدار دادند. گفتند قرار است این اتفاق بیفتد و از همان ابتدا اعتراض را مختل کردند و تا امروز یاسررا زیر فشار قرار دادهاند که هنوز هم ادامه دارد.
نکته بعدی مسئله مطالبه است. مطالباتی که ما در میان کارگران طرح میکنیم باید فراتر از مطالبات صنفی باشند. این مطالبات بایست به گونهای تنظیم شود که آگاهی موجود را یک قدم به جلو سوق دهد. ما در مورد این مطالبات بارها صحبت کردهایم و مطالبی نوشتهایم و همه آنها در دسترس پیشتازان قرار دارد. این مطالبات، «مطالبات انتقالی» نام دارد و کار گام برداشتن به جلو را تنظیم میکند. کارگر پیشتاز سوسیالیست هرگز آگاهی خود را به سطح آگاهی موجود در تودهها تنزل نمیدهد، بلکه آگاهی تودههای وسیع را قدم به قدم به سطح آگاهی خود ارتقا میدهد. خلاف این دقیقا همان اشتباهیست که بسیاری میکنند: چون در حال حاضر مطالبات تودهها صنفیست و ما هم میخواهیم همراه کارگران باشیم و صدای آنان را منعکس کنیم پس همان مطالبات را مطرح کنیم. اشتباهی بزرگ که بسیاری مرتکب شدهاند وامروز هم مرتکب میشوند. این ملاحظهای است برای پیشتازان کارگری که در آینده به پیشتازان سوسیالیست می پیوندند. طرح مطالبات انتقالی مبارزه طبقه کارگر را به پیش میراند و طرح مطالبات صنفی، حتی اگر تحقق پیدا کند مبارزه را، قدمی به پیش نمیبرد؛ شاید شرایط اقتصادی برای چندی بهبود پیدا کند اما ما پس از مدتی، دوباره به نقطه قبلی و گاه عقبتر برمیگردیم. این تجربهایست که مطمئنا همه کارگران پیشتاز از جمله یاسر از سر گذراندهاند.
در تحلیل نهایی، تنها شیوه ممکن برای حل مشکلات موجود کسب و کنترل حاکمیت توسط خود کارگران است و کارگران برای تحقق چنین امری نیاز به ابزار دارند، ابزاری که میتواند ساختن آن از هم اکنون در دستور کار باشد وتدارکات تهیهاش ریخته شود. این ابزار یک تشکیلات سراسری و مخفی متشکل ازپیشتازان کارگریست که وظیفه سازماندهی وسیعتر از یک کارخانه، در سطح منطقه ای وسراسری را برعهده دارند. حزب پیشتاز کارگری از لحاظ تاریخی حزبیست که همانند هستههای تشکیل دهنده آن به شکل مخفی و در سطح سراسری اقدام میکند و یک ستاد رهبری نه تنها برای کل کارگران، بلکه برای کلیت جامعه خواهد بود. چنین حزبی میتواند در سراسر جهان اعتبار کسب کند ومتحدین بینالمللی همراهش هستند. امکان تدارکات به تحقق رساندن حاکمیت کارگری در شرایط بحرانی فعلی مشاهده می شود. جامعه دچار تلاطم و بلبشوی عظیمیست. این آشفتگی تنها مختص هیئت حاکمه نیست که در حال حاضر جناحهای مخالف و موافق آن مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند. این تلاطم در میان گرایشهای مختلف سلطنتطلب، مشروطهخواه، سوسیال دموکرات و … خارج و داخل نیز مشاهده میشود. اما علیرغم همه این چندپارگیها آنان در یک اصل توافق نظر دارند، اصل حفظ مناسبات اقتصادی سرمایه داری موجود. بنابراین جدای از این که چه فرد یا جریانی به قدرت برسد، هیچ یک قادر نخواهد بود حتی نیازهای صنفی امروز کارگران را پاسخ دهد. توانایی تاریخی این پاسخگویی را ندارند. این ادعا در تجربیات دست کم صد ساله گذشته ایران وکشورهای همانند به اثبات رسیده است.
طبقه کارگر تنها از طریق اعمال حاکمیت خود میتواند نیازهای خود و ونیازهای کل جامعه را برطرف نماید. بنابراین پیشتازان کارگری نبایست به مقولههایی مانند رژیم چنج، اختلافات درونی هیئت حاکم و یا فعل و انفعالات جریانهای داخل و خارج دل ببندد. هیچ یک از اینها قابل اعتماد نیستند. ما، همه این دادهها در نظر گرفته و از آنها در راستای پیشبرد هدف استراتژیک خود، برقراری حکومت کارگر استفاده، خواهیم کرد، اما به آن متکی نخواهیم بود.
ما خواهان تغییرات اللهبختکی نیستیم: فعلا خامنهای و جمهوری اسلامی بروند باقی ماجرا در آینده حل میشود، انتخابات میگذاریم و غیره. باید توجه داشت که لزوما هر تغییرموجب وضعیت بهتری نمیشود. در زمان قبل از سقوط شاه، همه همین حرف را میزدند، که اول شاه برود، ما مسائلمان را حل میکنیم. آن زمان هم ما به عنوان یک عده جوان گفتیم خیر، باید اول مطمئن شویم چه حاکمیتی میخواهد جانشین این رژیم شود پس از آن در مورد تقبیح یا تائید تصمیم میگیرم. این منطق هنوز هم صادق است و امروز با توجه به وسعت ارتباطات از گذشته نیز روشنتر است. به نظر میرسد بازهم امپریالیسم در جستوجوی ائتلافی بین اصلاحطلبهای داخل کشور و اپوزیسیون راست سلطنتطلب خارج از کشور است که میتوانیم بحث آن را مفصلتر در آینده داشته باشیم؛ ولی آن چه که به هر روی از همین حالا مشخص است: این ائتلاف کمکی به طبقه کارگر نخواهد کرد. عدهای سرِ کارگران را با شمشیر میبرند و عدهای دیگر کماکان همان کار را میکنند اما با پنبه. چه فرقی میکند؟ سرِ کارگران نباید بریده شود چه با شمشیر و چه با پنبه.
کارگران باید خودشان حاکمیت داشته باشند. مسئله به همین سادگی است. ما به کسی اعتماد نداریم. مدافعین سرمایهداری در لباس جدیدی میآیند و دوباره همین روند چهل سال دیگر تکرار میشود. در نتیجه، ما نیز بایست در بحبوحه این تلاطمها و آشفتگیها در اندیشه ایجاد ستاد رهبری کارگران باشیم و تلاش کنیم در دوره بعدی قدرت را به کل طبقه کارگر ومتحدین سراسری و جنبشهای اجتماعی موجود بسپاریم. این تنها راه نجات از وضعیت فعلی است، تنها در چنین شرایطی میتوان امکان ایجاد یک جامعه عاری از فشارهای اقتصادی و اجتماعی را پایهریزی کرد؛ و این دقیقا چشم اندازیست که ما داریم.
بحث اصلی پیشتازان کارگری در این وضعیت بایست حول کسب حاکمیت باشد، حاکمیت خودشان. کارگران پیشتاز مرعوب این رژیم و آلترناتیوهای ممکن نمیشوند. نظام سرمایهداری به شکل هر رژیمی که باشد در شرایط کشورهایی مانند ایران، بیتردید سرکوبگر خواهد بود. شاه سرکوبگر رفت خمینی سرکوبگر آمد. اشرف غنی رفت، طالبان آمد. عمران خان رفت، شهباز شریف آمد، و آن چه که تغییر نکرد واقعیت سرکوب و تعمیق بحرانهای اقتصادی بود. در نتیجه این مسئله نباید تکرار شود. مگر در تاریخ چرخ را چند بار میسازند؟ اگر ما هوشیار باشیم وسازماندهی کنیم، اگر مسائل امنیتی را جدی بگیریم و اگر از تجربههای تاریخی خود وتجربه جهانی بیاموزیم، لازم نیست درسهای تاریخی سلطنت پادشاهی را از بر کنیم. به ما ربطی ندارد که مثلا سوسیال دموکراتها در اروپا چه کردند و کاش ایران روزی مانند سوئد یک سوسیال دموکراسی شود. اینها ربطی به ما ندارد آن چه که مرتبط به ماست اعمال حاکمیت طبقه کارگر است؛ به انجام رساندن تکالیف عقب افتاده بورژوا دموکراتیک مانند مسئله زنان، مسئله ملیتهای تحت ستم، اعمال دموکراسی و باقی مسائل جامعه است که هیچ گروه اجتماعی دیگری به جز طبقه کارگر نمیتواند آن را به انجام برساند.
مبارزینی که امروزه در میان پیشتازان کارگری هستند و فعالیتشان ادامه پیدا خواهد کرد باید این نکات را درمیان پیشتازان به بحث بگذارند تا در پرتو آن روشن کنیم: به کجا می رویم؟ چشم اندازمان چیست؟و چگونه باید قدمهای اولیه را بر داریم؟
خرداد ۱۴۰۳
https://youtu.be/jL5UGDRkvY8