در ستایش عدالت
۱- چرخه آفرینش مرگ
اعدام، اعدام می آفریند.
قاضی که حکم اعدام صادر می کند، حکم اعدام خودش را نیز امضا می کند.
جامعه ای که بر مبنای قتل و کشتن شکل گرفته باشد، قتل به ابزار بقا بدل می شود.
انقلابی که می کشد، می کشنش و حاکمی که میکشد نیز می کشنش.
۲-دادگاه ها دروغین اند
همه دادگاهها نمایش های چند آور، فرمالیته و دروغین اند، از دادگاههای رژیمهای مستبد و سرکوبگر گرفته تا دادگاههای خلق و مردمی که وعده داده میشود.
۳-عدالت از کانال دادگاهها اجرا نمیشود.
عدالت هرگز از کانال دادگاهها اجرا نمی شود. این بزرگترین دروغ تاریخی بشر است.
چون دادگاهها همواره نیروی اعمال اراده نیرو و طبقه حاکم است. و عدالت در چنین جدال های سیاسی بشدت بی معناست.
دادگاهها مفسرین و داورین قوانینی هستند که در بطن کشمکش های طبقاتی بطور موقت به مرحله قوانین رسیدند.
عدالت تفسیر یا اجرای قوانین روز نیست.
۴-عدالت عمل مستقیم است
عدالت، عمل است پراتیک است. اعمال اراده مستقیم قربانی عدالت است. مهم نیست نظر خواهی نشده باشد.
لازمه عدالت دمکراسی نیست. دمکراسی عدالت را به گند می زند.
۵- عدالت : همین الان یا هرگز
عدالت برای ثبت در تاریخ نیست، نیازی نیست برای تاریخ، دادگاه ترتیب داد و عدالت نمایش داد.
عدالت بخاطر آینده نیست، که درسی بشود برای مستبدان آینده
عدالت برای همین الان است. برای همین لحظه. همین لحظه که عدالت خواهی فوران می زند و میجوشد از اراده عدالت خواه.
*****
تمام تفاوت مرگ روحانی و مقیسه و رازینی در همین است که در مرگ روحانی عدالت اجرا نشد. اما در مرگ مقیسه و رازینی اجرا شد.
مهم نیست در دادگاههای فرمالیته محاکمه نشدند، مهم نیست به جنایت هایشان اعترف نکردند،
مهم این است درست پشت میزی که با قلم شان قلب و زندگی دیگران را هدف قرار میدادند، قلب شان مورد هدف قرار گرفت.
عدالت یعنی همین