بعد از پانزده ماه جنگ، احتمال توافقی نهایی بین اسرائیل و حماس بالا گرفته است. حمله سازمان حماس در هفت اکتبر ۲۰۲۳ به یک جشن فرهنگی در اسرائیل و کشتار غیرنظامیان و گروگانگیری، زمینه را برای کشتار چندین باره جمعی فلسطینیان توسط حکومت جنایتکار اسرائیل فراهم کرد. جنگی که حماس آغاز کرد، خدمت بزرگی به دولت و ارتش اسرائیل بود. شیوه جنایتکارانهای که حماس برای خودنمایی انتخاب کرد، توجیه قابل قبولی را برای دولت دست راستی نتانیاهو و همپیمانان غربی فراهم کرد تا هر آنچه که در تیررس شان بود را با خاک یکسان کنند. از کودکان، زنان، سالمندان، درختان، دانشگاه، زیرساختها، مدرسه، خانه، کتابخانه، پزشک، معلم و خبرنگاران. از ابتدا معلوم بود که حمله حماس به غیرنظامیان، نه تنها وضعیت مردم فلسطین را بهتر نخواهد کرد، بلکه بهانه لازم را به دست حکومت راست افراطی نتانیاهو خواهد داد تا مردم فلسطین را قتلعام کند، شهر غزه را ویران کند و اشغالگری خود را هم گسترش دهد. دولت نتانیاهو با همکاری و پشتیبانی بی حد و حصر ایالات متحده آمریکا این منطقه را به آزمایشگاهی برای آزمایش تسلیحات مدرن تبدیل کردند و تمام ارزش های تاکنونی بشری را زیر پا گذاشتند. آمریکا این ناجی دروغین حقوق بشر حتی تحریم های را بر علیه دادگاه بین المللی لاهه که در آن نتانیاهو، گالانت و فرماندهان حماس را جنایتکار جنگی متهم کرده بود، وضع کرد و دو بار قطعنامه سازمان ملل برای آتش بس را وتو کرد.
وقایع بعد از هفتم اکتبر توسط اسرائیل و متحدانش چنان ماهرانه طرح ریزی شده بودند که نمی توان تصادفی بودن این اتفاقات را تصور کرد. چه بسا حتی پیش از آن نیز چنین نقشه ای طرح ریزی شده باشد. ماجرای خاورمیانه جدید که توسط بنیامین نتانیاهو معرفی شد، نمی توانست طرحی خلق الساعه باشد. ماجرای ترور قاسم سلیمانی در عراق، زمینه های همکاری مالی تجاری سوریه تحت حکومت بشار اسد با کشورهای حوزه خلیج فارس، فاصله گرفتن از ایران و بی عملی بشار اسد در مقابل حمله اسرائیل به پایگاه های حکومت اسلامی ایران در سوریه، تسلیح مالی و نظامی و بازنگری ایدولوژیک جبهه النصر و تبدیل شدن به تحریر الشام، بهبود روابط عربستان و امارات با حکومت اسلامی ایران تا از این طریق اهرم فشار زدن پالایشگاه های بزرگ عربستان همچون آرامکو را خنثی کنند، ماجرای انفجار پیجرهای حزب الله لبنان که نشان میدهد سالها روی آن کار شده است، ترور حسن نصرالله و اکثریت فرماندهان حزب الله، ترور اسماعیل هنیه در تهران، تحریک حکومت اسلامی ایران با زدن سفارتخانه آن در سوریه و کشتن فرماندهان سپاه، نابود کردن پدافند هوایی حکومت اسلامی ایران، کشیدن حزب الله به جنگ با اسرائیل و در آخر به زیر کشیدن حکومت اسد در عرض یک هفته. به همین دلایل، حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل، همانند نعمتی بود که به نظر میرسد انتظاراش را می کشیده اند. حتی از آن فراتر، حمله به غیرنظامیان توسط حماس باعث شد که همبستگی جهانی که با مسئله فلسطین وجود داشت، حاشیه ای شود و کشورهای اروپای به این بهانه هر مخالف رژیم آپارتاید صهیونیستی را به همراهی با حماس متهم کنند.
دولتهای امپریالیستی و پادوهای منطقهای آنان و طبعا رسانهها، سازمانها و گروههای این طیف، با چنان مهندسی فریبکارانهای آغاز این ویرانگری دولت اسرائیل را به حمله سازمان حماس نسبت میدهند و کل تاریخ پیش از آن را نادیده میگیرند. آنگاه کل تاریخ آغازین شکلگیری دولت اسرائیل را، کشتار چندین دهه فلسطینیها را، آوارگی میلیون ها فلسطینی را، محاصره کامل میلیونها فلسطینی را، تصاحب به زور زمینهای فلسطینی ها را، اردوگاههای اجباری را، هزاران زندانی فلسطینی را، حق دسترسی به زندگی آزاد را، بیکاری را، فقر را و بی حقوقی آنها را به کل نادیده میگیرند. آنها این واقعیت را هم که در تقابل با جنبش آزادیبخش فلسطین، دولت اسرائیل به حماس، کمک های بسیاری کرده است را نادیده می گیرند. همانند کمک آمریکا و متحدانش به قدرت گیری اسلام سیاسی شیعی به رهبری خمینی در مقابل جریانات چپ و یا دمکراتیک. نتانیاهو پیش از وقایع ۷ اکتبر در نطقی در مجلس اسرائیل اعلام کرده بود که اگر میخواهید از تشکیل دولت مستقل فلسطین جلوگیری کنید، حماس را تقویت کنید. سازمان حماس برای تضعیف سازمان آزادیبخش فلسطین تسلیح و پشتیبانی شد. جنبش رهائی بخش فلسطین در ابتدا جنبشی چپ بود، سکولار بود، برای برابری زن و مرد مبارزه میکرد، به مبارزه انترناسیونالیستی باور داشت و رابطه خوبی با جریانات چپ در خود اسرائیل داشت. حماس پروژه ای بود برای تضعیف آن خصوصیات رادیکال و انسانی جنبش رهائی بخش فلسطین که در سطح بین المللی طرفداران بسیاری داشت. به جای آن حماس را تقویت کردند که شعار نابودی اسرائیل را سر میداد و به شریعت، جهاد و حکومت اسلامی باور داشت. علیرغم هیاهوی رسانه ای حکومت اسلامی ایران در خصوص حمایت از حماس، قطر بزرگترین حامی این جریان بود و از لحاظ مالی، تسلیحاتی و رسانهای پشتیبانی اش کرد.
آغاز جنگ اسرائیل و کشورهای غربی علیه مردم فلسطین، نه به هفت اکتبر، بلکه به ۱۹۴۸ برمیگردد. دولت اسرائیل حتی در این پروسه تمام توافقات بینالمللی را در راستای به رسمیت شناختن راه حل دو دولت زیر پا گذاشته است.
علیرغم اینکه هر دو طرف حماس و اسرائیل خود را پیروز این جنگ اعلام میکنند، با پایان یافتن این دوره جدید از جنگ، معلوم است که حکومت اسرائیل نه تنها حماس را از لحاظ نظامی تضعیف کرده است، مسئولان و فرماندهان اصلی حماس را ترور کرده، بلکه توان نظامی حزب الله و چهره های با اتوریته آن را از بین برده است، ارتباط حزب الله با رژیم اسلامی ایران را قطع کرده است، حکومت بشار اسد به تاریخ پیوسته است، پر و بال حکومت اسلامی ایران را در منطقه چیده است، نه تنها غزه، بلکه بخش های از خاک لبنان و سوریه را هم اشغال کرده است. بازنده اصلی مردم رنج دیده فلسطین هستند. علاوه بر نابودی کامل غزه، در نتیجه نسل کشی بیرحمانه دولت اسرائیل در طول ۴۶۸ روز تاکنون ۴۶ هزار و ۷۸۸ نفر جان خود را از دست داده و شمار مجروحان نیز به ۱۱۰ هزار و ۴۵۳ نفر افزایش یافته است.
باوجود اینکه توافق صلح بین اسرائیل و حماس به احتمال بسیار صورت می گیرد، اما صلحی در کار نخواهد بود. آینده غزه نامعلوم است و کودکان و بازماندگانی که عزیزان خود را در نتیجه حملات وحشیانه ارتش اسرائیل از دست داده اند، نخواهند توانست این جنایت را فراموش کنند. انسان های که به غزه باز خواهند گشت به شهری وارد می شوند که چیزی از آن باقی نمانده است و با خاک یکسان شده است. به شهری وارد می شوند که کنترل آن در اختیار دولت اشغالگر دست راستی نتانیاهو خواهد بود که آب، برق، کار و زندگی را از آنها سلب کرده است و از آنها انسان زدایی کرده است. به شهری وارد می شوند که از هر سو محاصره شده است و بیشتر به زندانی دسته جمعی شباهت دارد. به شهری وارد می شوند که در آن هیچگونه امنیتی نخواهند داشت و هر لحظه می توانند دستگیر، شکنجه و یا کشته شوند. صلح و آسایش مستلزم از بین رفتنِ ستم و برابری انسانها است. در این منطقه نه تنها تراومای تاریخی اشغال و تحقیر و کشتار فلسطینیان توسط اسرائیل در حافظه هر کودکی که زاده می شود حک شده است، بلکه تداوم ستم و سلب زندگی و حقوق انسانی توسط اسرائیل باعث تداوم مقاومت مردم فلسطین در برابر این ماشین کشتار خواهد شد. اسرائیل و همپیمانان امپریالیست اش به سازمان های همچون حماس نیاز دارند تا از وجود جنبشی آزادیخواهانه و برابری طلب در هر دو سوی مرزها جلوگیری کنند و به بهانه تهدید گروه های جهادی زندگی فلسطینیان را به جهنم تبدیل کنند. اسرائیل نه حاضر به پذیرش سیستم دو کشور اسرائیل_فلسطین علیرغم توافق های بین المللی است و نه تشکیل یک دولت واحد با حقوق برابر برای همه ی انسان های ساکن آن، چرا که جمعیت فلسطینی ها از اسرائیلی ها بیشتر است و جناح حاکم در اسرائیل اساسا باوری به برابری انسان ها ندارد. به همین جهت دولت اسرائیل بنا به ایدولوژی صهیونیستی راه حل توسل به زور، اشغال، آپارتاید، سرکوب و کشتار بیرحمانه را پیگیری می کند و تا زمانی که این سیاست از طرف حاکمیت دست راستی اسرائیل متوقف نشود، مسئله فلسطین حل نشده باقی خواهد ماند و مردم آن برای به دست آوردن حقوق از دست رفته خود مبارزه خواهند کرد.