این روزها برخی جریانهای سیاسی هستند که به علت آن که رژیم ایران بیشترین تعداد از هواداران و اعضای آنان را اعدام کرده یا به قتل رسانده آن را به عنوان مشروعیت سیاسی خود میدانند و هر زمان هر فردی علیه آن اعدامها سخن بگوید آن را بهانه حمایت از خود اعلام میکنند!
اما این سیاست اشتباهی است! چرا که دفاع از جنبش دادخواهی و اعلام حمایت از خانواده قربانیان ژیم ایران تنها به سال ۱۳۶۷ و حادثه خاوران خونین محدود نمیشود بلکه از همان فردای ۱۳۵۷ و اعدام فلهای سران ارتش و حامیان حکومت محمدرضا پهلوی آغاز میشود و به سرکوب دهه شصت و خاوران خونین میرسد و پس از آن در کوی دانشگاه ۷۸، سال ۸۸، دی ۹۶، آبان ۹۸، تابستان ۱۴۰۰ و اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ادامه پیدا میکند! از همین رو به هیچ وجه نمیتوان یک جنبش را مانند جنبش دادخواهی محدود به جریان سیاسی خاصی کرد!
بدون شک دهه شصت یک دهه سیاه و خونین در تاریخ ایران است و قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ در صدر جنایات رژیم جمهوری اسلامی حاکم بر ایران قرار گرفته است و هیچ ناظر آگاهی به مسائل ایران نه این را میتواند زیر سوال ببرد نه کتمان کند! از همین رو باید از تمام خانوادهها دادخواه خواران بدون قید و شرط حمایت کرد!
اما نباید این حمایت را به معنی تایید جریانات سیاسی که هواداران و اعضای آنان کشته شدهاند تلقی کرد! چرا که این اعدامها فراقانونی بودند، بدون دلیل موجه بودند و بسیاری صرفا به علت داشتن یک نشریه یا این که پدر یا مادرشان عضو جریان سیاسی خاصی بودهاند اعدام شدند! به وضوح میبینیم یک بی قانونی رخ داده و حق و حقوق بسیاری در این راه نادیده گرفته شده از همین رو برای ماه فعالین سیاسی که دغدغه دموکراسی و حقوقبشر داریم حمایت از خانواده خاوران در ردیف یک اقدام حقوقبشری قرار میگیرد که باید از آن دفاع کرد!
همچنین همین جریانات با مغالطه هرگونه نقدی بر خود را فورا با دستاویز قرار دادن این که چون تعداد زیادی اعدام شده دارند، منتقدین را متهم به حمایت از اعدام دهه شصت میکنند! اما این نادرست است! این جریانات سیاسی اگر با مفاهیم سیاسی آشنایی دارند باید بدانند که نباید از این بستر دغدغه حقوقبشر سواستفاده کرده و نقد بر خود را به نام حمایت از اعدام جا بزنند چرا که بسیاری از همان قربانیان حتی فهم درستی از این جریانات سیاسی دهه شصت نداشتند و صرفا به این دلیل که رژیم جمهوری اسلامی حاکم بر ایران را نمیخواستند و انتخاب آنان نبود جذب شدند تا با رژیم ملاها مبارزه کنند و در این مسیر جان خود را از دست دادند!
امروز که با شما سخن میگوییم آقای مصطفی تاجزاده فعال اصلاحطلب پیشین در زندان رژیم ایران است و تحت فشار قرار دارد! خانم صدیقه وثمقی نماینده پیشین مجلس رژیم ایران به علت انتقاد از رژیم در زندان هستند، آقای ابوالفضل قدیانی از بنیانگذاران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به علت انتقاد از علی خامنهای رهبر رژیم ایران نیز در بازداشت هستند یا حتی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد که هر دو از چهرههای شاخص جریان اصلاحات هستند به علت حمایت از اعتراضات سال ۱۳۸۸ در حصر خانگی قرار دارند! اما ما فارغ از جهتگیری سیاسی این افراد، از حق و حقوق مدنی، سیاسی، قضایی این افراد دفاع میکنیم اما این به معنی تایید گرایش سیاسی یا جهتگیری سیاسی این افراد نیست بلکه ضمن داشتن انتقاد به اندیشه سیاسی افراد میتوان از حقوق مدنی و سیاسی افراد دفاع کرد! همین نگاه را میتوان در دهه شصت نسبت به جانباختگان مجاهد و چپ هم داشت که ضمن انتقاد به مجاهدین خلق و چپها میتوان از آن اعدامها انتقاد و حامی دادخواهی خانواده آنان بود!
از همین رو کسانی که حمایت از جنبش دادخواهی را به منزله حمایت از جریان سیاسی خاصی تعریف میکنند و انتقاد از جریان سیاسی خاصی را به منزله تایید اعدام و سرکوب دهه شصت میخوانند هر دو در یک دور باطل هستند که از گفتمان حقوقبشری در جهت اهداف سیاسی خود استفاده میکنند! به همین جهت برای ما فعالین سیاسی دموکراسیخواه که دغدغه حقوقبشر داریم باید این موارد را برای افکار عمومی جامعه شفاف کنیم تا در دام پروپاگاندا تخریبگر این جریانات و افراد عوامفریب نیفتند و از حق، انصاف و حقوقبشر که چراغ راه ما در مبارزه با دیکتاتوری است دفاع کنند!
ووکاشین پاکروان