قهرمان کیست

ما به چه کسی می گوئيم قهرمان و عمل قهرمانی چه معنایی دارد و بچه کار آدمی می آید؟  

 آیا قهرمان و عمل قهرمانی در جنگیدن یا رهبری یک  حرکت بزرگ خلاصه می شود؟

یا قهرمان کسی ست که در این روزگار وانفسا به کرامت های انسانی و به نفس انسانیت وفادار است .

 کسی که اخلاق و آرمانش را با هیچ پولی عوض نمی کند و باور دارد به رزق حلال .

قهرمان شاید معلم یک لا قبایی باشد که به شاگردانش یاد می دهد چگونه با ذهن باز و انسانی به جهان نگاه کنند و چگونه آدم باشند

 و یا شاید پزشکی باشد که به سوگند و عهدش به مردم وفا دارست و پیش و بیش از هرچیز در وهله نخست به درمان بیمارش فکر می کند نه به صفر های حساب بانکیش.

 لازم نیست قهرمان سلبریتی باشد یا در فضای مجازی کر و فری داشته باشد و هزار و یک فالوور داشته باشد .کافی ست به عدالت با دیگران برخورد کند و در اوج سختی ها و خبر های بد ناامید نشود و امید را در دل جامعه زنده نگه دارد .

مهم نیست شغل قهرمان چیست  یا صدایش و حرفش تا کجا شنیده می شود مهم آن است که کار و عملش از دل آگاهی و شرافت بیرون بیاید

قهرمان امروز کسی ست که بما یاد می دهد در هر شرایطی باید اصیل باشیم ،درست زندگی کنیم ،با شرافت زندگی کنیم و ذره ای تحت هیج شرایطی از شرافت  خود پائین نیاییم.

قهرمان کسی ست که زندگی را برای دیگران قابل تحمل  می کند و حاضر است برای خلق و آرمانهاش بمیرد و آن قدر خلق و آرمانش را قبول دارد که مرگ برایش بی معنا می شود

قهرمان کسی ست که آگاهانه قدم برمیدارد و میفهمد برای چه چیزی دارد می جنگد و بچه خاطر جانش را فدا می کند

و در زمانی که همه در مقابل شرارت سر خم می کنند در مقابل شرات با گردنی کشیده می ایستد و می گوید :نه

اما نباید از یاد برد که عمل قهرمانی با عمل شجاعانه و متهورانه  یکی نیست

عمل قهرمانی از یک مبارزه انسانی بر می آید تلاش انسان برای انسان برای ارزشگذاری برای رسیدن به یک  نگرش انسانی ست.عملی ست که در لحظه نهایی ستیز به میدان می آید و نتیجه ای بزرگ خلق می کند تا شکل بدهد به صف بندی ها به نگاه ما به عالم و آدم به مبارزه و ادامه مبارزه به  انکار و ابرام و شکل گیری گرایش های انسانی.      

قهرمان کسی ست که در لحظه سرنوشت خود را اثبات می کند و تمامی تبعات تصمیمش را می پذیرد.زمانی که گزینشی در میان نیست تنها یک گزینش باقی ست؛ آری یا نه.

تسلیم و پذیرفتن پیروزی شرارت یا نه نشان دادن ارمان های انسانی برای خلق یک امید 

  برای رسیدن به جامعه ای پاک ومنزه و انسانی و فاصله گرفتن از حقارت و هرآن چه که غیر انسانی ست.خط فارقی میان حق و باطل میان آزادی و استبدادمیان شرف و بیشرفی، میان اعتلا و ابتذال، میان رشد و زوال، میان  امانت و خیانت میان عظمت و حقارت.

ستایش قهرمان و عمل قهرمانی ستایش ستیز است ستایش ارزشها و عظمتهای انسانی است، انکار ونکوهش انفعال و بیعملی، و نفی ابتذال است.

اما عمل متهورانه با اکت قهرمانی یکی نیست. در عمل متهورانه ما از سر اعجاب اکتی را تحسین می کنم و می گذریم اما این اکت مارا بفکر فرو نمی برد در ما انگیزشی ایجاد نمی کند، راهی بما نشان نمی دهد

اماعمل قهرمانی بزنگاه انتخاب است .انتخاب بین بین حقارت و عظمت بین شرف و بی شرفی تا دیگران از یاد نبرند در شرایط سخت، انسانیّت و اخلاق راباید پاس داشت.

و با حفظ اخلاق و امید، به زندگی و بهتر شدن جامعه کمک کرد.

ناجی و قهرمان

قهرمان با نجات دهنده یکی نیست.اشتراکات و افتراقاتی دارند.نجات دهنده ریشه در باور مردم به کسی دارد که می آید و یک تنه ملت و قوم خود را به رهایی می رساند .سرزمین موعود ریشه در همین باور به نجات دهنده دارد. مسیح و موسی و بهرام ورجاوند در روزگاری از نهان تاریخ  می آیند و مردم خود را نجات می دهند و مردم باورمندانی هستند که نقش آن ها انتظار و یا در نهایت آماده کردن شرایط ظهور ناجی ست .این انتظار و این اکت تاریخی مربوط است به دوران پیشا مدرن و ربطی  به ساحت سیاست در دوران مدرن ندارد و از دل نجات دهنده در روزگار ما جز استبداد چیز دیگری بیرون نمی آید.

در دنیای مدرن نجات دهنده جایی و راهی برای ظهور ندارد.انسان مدرن نیازی به نجات دهنده ندارد او مجهز به عقل انتقادی ست و با این عقل راه خود را می یابد و بر اساس مشاوره و تکیه بر خرد جمعی وعقل خود بنیاد مشکلات خودرا حل می کند.

با شکل دادن به نهادها ،با جمع شدن در نهاد ها برای رسیدن بیک توافق جمعی برای یافتن راه حل مشکلاتی  که نو به نو می شود

   قهرمان از دل تاریخ و باور مردم بیرون نمی آید . پای در زمین سفت جامعه دارد. می آید تا با عمل خود در روزگاری که راه هابسته است راه گشایی کند و این راه گشایی ممکن است با جان او بازی کند اما او در بزنگاهی که باید از مردم و خلقش دفاع کند بر سر جانش چانه نمی زند این قهرمان و این عمل قهرمانی به تاریخ سمت و سو می دهد وچرخ های تاریخ را روغن کاری می کند.

در نقد قهرمان ما با دو بینش روبروئیم 

  یک نگاه قهرمان را از صحنه تاریخ پاک می کند  وکردیت را به تمامی به عمل تاریخی مردم می دهد . دیگری با حذف مردم بعنوان سازندگان تاریخ همه اعتبار را به قهرمان می دهد و قهرمان را سازنده تام و تمام تاریخ می داند.

در حالی که این گزاره درست  که سازنده تاریخ توده هایند بمعنای نفی عمل قهرمانی و نقش و جایگاه مهم قهرمان و عمل قهرمانی در تاریخ نیست.

از نقش و جایگاه نجات دهند می گذریم  که ریشه در باور های اساطیری دارد و ربطی به جهان مدرن و انسان مدرن ندارد..

ما قهرمان کم نداریم. درست است که در این روزگار فرو افتادن و فرومایگی هست اما برآمدن و ایستادن هم هست. شجاعت و جوانمردی هم هست .اخلاق و پاسداشت کرامت های انسانی هم هست .کافی ست درست نگاه کنیم و ببینیم که قهرمان کیست و عمل قهرمانی چه معنایی دارد.

مهرداد لطفی  


Google Translate