مرز پر گهر

از زمان کشته شدن لطفعلی خان زند آن جوان دلاور و رعنا بدست آغا محمد خان قاجار حدود دویست و چهل ودوسال می گذرد.

لطفعلی خان با خیانت حاج ابراهیم کلانتر به شیراز راه نیافت و در بم دستگیر شد و بدست خان قاجار سپرده شد تا اورا شکنجه کنند و در اصطبل شاهی توسط قاطرچیان به او تجاوز  و بعد از کورکردن اورا به قتل برسانند.

آغا محمد خان بعد ها استخوان های کریم خان آن مرد سلیم النفس را که در دوران اسارتش با او با مهر بر خورد می کرد از قبرش بیرون آورد و در تهران بزیر پایش دفن کرد تا هر روز از روی استخوان های او بگذرد .

برای پژوهش گر تاریخ این میزان از دنائت و عبور از مرز های انسانی توسط پادشاه یک مملکت قابل فهم نیست و نمی تواند بفهمد این فرومایگی از کجای این فرهنگ و تاریخ بیرون می آید .

در چند روز گذشته یکی از وابستگان به استبداد گذشته به پرلاشز می رود روی سنگ قبر غلامحسین ساعدی نمایشنامه نویس و داستان پرداز پرآوازه معاصر ادرار می کند و شاهکارش را در فضای مجازی به اشتراک می گذارد.

جدا از این مسئله که این شخص که بوده است و آیا وابسته به نظام پادشاهی بوده است یا نه..

پرسش بنیادی اینجاست که این همه فرومایگی و دنائت از کجای این فرهنگ در این مرز پر گهر بیرون می آید.

-مهرداد لطفی-


Google Translate