با بیش از ۱۵۰ سال تجربه و خطا و تجربه، طبقه کارگر ایران دارای کمیت و کیفیت نوینی شده است بطوریکه چه در منطقه و چه در سطح جهان، یکی از حلقات مرکزی در تحولات سیاسی اجتماعی و فرهنگی آینده جهان بحساب می آید.
طبقه کارگر ایران و خانواده های کارگری، از یک سو اکثریت جامعه ۱۰۰ میلیونی ساکنان ایران را تشکیل می دهند و از سوی دیگر بلحاظ کیفی، با برپایی اعتصابات متعدد در مراکز تولید و خدمات و سازماندهی اعتراضات خیابانی گسترده بوسیله فرزندان خود، چشم جهانیان را خیره کرده است!
اگر آنچه گفته شد واقعیتی زمینی و نه آرزویی پیرانه سر باشد، چرا طبقه کارگر ایران کماکان نمی تواند نقش تاریخی خود در ایجاد آلترناتیوی رهاییبخش و نجات همیشگی جامعه کهن، غنی و رنگارنگ ایران از چرخیدن در چرخ معیوب شکست های مداوم گذشته را تحقق بخشد؟
به تجربه زنده انقلاب بهمن ماه، در دست گرفتن کنترل مراکز تولید و خدمات و همزمان تامین امنیت و انتظامات محل زندگی مستقیماً از طرف خود مردم و بدنبال آن از فردای شکست انقلاب، مشاهده تجربه مبارزات روزمره اقشار و طبقات گوناگون با حاکمیت رانتی-مذهبی-نظامی ایران، باعث شده است تا در مقطع کنونی در هر مرکز تولیدی و خدماتی و در هر محله ای افراد آگاه، کاردان و صاحب نظر برای کنترل بهتر محل کار و مدیریت بهین محل زندگی خود بوجود آیند.
با این مشاهدات نویسنده دلیل اصلی عدم توانایی طبقه کارگر ایران برای حضور فعال در صحنه سیاسی اجتماعی و ایفای نقش تاریخی خود را ناشی از عدم سازماندهی سراسری مبارزات گسترده و پراکنده جاری در سراسر ایران می داند.
بعبارت دیگر اگرچه در مراکز تولیدی و خدماتی و کوچهها و خیابانهای سراسر ایران با موج نارضایتی و انواع اعتراضات روبرو هستیم اما بخاطر عدم هماهنگی، همزمانی و سراسری نشدن این اعلان نارضایتیها، اعتراضات و اعتصابات، حاکمیت مذهبی ایران به لطایف الحیل؛ از سرکوب آشکار تا ایجاد آرزوهای واهی تا ایجاد بدبینی و بی اعتمادی در میان مخالفان خود؛ موفق شده است از سراسری شدن اعتراضات و اعتصابات و بتبع آن ایجاد یک اراده همگانی در ایجاد دولتی مدرن جهت دستیابی به آزادی و برابری و رفاه جلوگیری کند و به حیات انگلی خود تا همین امروز ادامه دهد!
اگر ارزیابی فوق از وضعیت امروز جامعه ایران؛ از یک سو پتانسیل انقلابی ساکنان ایران و از سوی دیگر ضعف تاریخی بورژوازی ایران برای تغییر وضع موجود و عبور از یک حاکمیت ایدیولوژیک ماجراجو درست باشد؛ وظیفه تحقق این نیاز تاریخی بر دوش اکثریت عظیم تولیدکنندگان و خانواده های این اکثریت عظیم خواهد بود.
بازهم اگر این جمعبندی در برون رفت از فاجعه فقر و فساد در ایجاد سازمانی سراسری از افراد و تشکلهای گوناگون جامعه مدنی ایران باشد، خواهیم توانست وظیفه اصلی امروز کمونیستها و دیگر دموکراتها برای آینده ایران را مشخص کنیم.
این قلم در نوشته قبلی (۱) هرچه مختصرتر به موانع ایجاد چنین سازمان سراسری پرداخت. در این نوشته کوتاه حاضر سعی خواهم کرد به وظایف گوناگون کمونیستها اشاره کنم و به وظیفه اصلی کمونیستها در شرایط امروز ایران بپردازم.
این قلم از این رو تاکید بر وظیفه اصلی در کادر وظایف کمونیستها می کند تا و دیگر وظایف همیشگی کمونیستها از قلم نیفتند و فراموش نشوند!
کمونیستها تا درانداختن جهانی دیگر، وظایف متعددی دارند و لازم به تاکید است که پرداختن به وظیفه اصلی در هر مقطع زمانی، نبایستی باعث تعطیل دیگر حوزههای وظایف کمونیستها گردد.
اگر بخواهم خلاصه کنم محوری ترین وظیفه تاریخی کمونیستها آموزش دایمی زگهوار تا گور از طریق تحقیق و تجربه است.
آموزش جهان بینی ماتریالیستی!
آموزش روند حرکت و منطق دیالکتیک برای شناخت تحولات اجتماعی جهت اثرگذاری مثبت بر این روند!
آموزش فرهنگ محبت و مشارکت و معاونت!
آموزش نظم و انظباط در زندگی فردی و جمعی!
آموزش فرهنگ احترام و برسمیت شناختن حقوق مساوی برای دیگران!
فرهنگ حق جویی و حق طلبی و صراحت در لهجه!
فرهنگ انتقاد پذیری و نقد عاشقانه و منصفانه دیگران!
و بسیاری دیگر از آموزشهایی که همواره در دستور کار کمونیست هاست و حتی لحظه ای این آموزشها را نباید از قلم انداخت و فراموش کرد.
اما در شرایط کنونی که تحولات پر فراز و نشیب ۱۱۸ ساله جامعه ایران بارور شده است و جامعه ایران می رود تا این تغییرات کمی را به کیفیتی نوین بدل سازد گره اصلی، همانا عدم وجود یک سازمان سراسری از فعالان جامعه مدنی جهت ایجاد اراده ای واحد برای عبور از وضعیت موجود و درانداختن نظمی نوین است.
در چنین شرایطی وظیفه اصلی کمونیستها کمک به ایجاد چنین سازمان سراسری و ایجاد چنین اراده واحدی برای تغییر و عزیمت به آینده ای روشن در سراسر ایران و منطقه ثروتمند و ستمدیده خاورمیانه است!
حال اگر بپذیریم که وظیفه اصلی کمونیستها کمک به ایجاد سازمانی سراسری از جامعه مدنی مضطرب و مستأصل موجود جهت ایجاد ارادهای واحد برای درانداختن طرحی نوین در ایران و منطقه است، خواهیم توانست با همفکری و تبادل تجربیات هریک از فعالان کمونیست، به تدقیق چگونگی کوشش در راستای این وظیفه اصلی بپردازیم.
به تجربه نویسنده کمک در راستای ایجاد چنین سازوکار سراسری در دو زمینه معنوی و مادی می تواند صورت گیرد.
قبل از ورود به هر حوزه لازم می دانم تاکید کنم که این دو حوزه نیز تقدم و تأخر زمانی ندارند و همزمان بایستی به هر دو بپردازیم و به نسبت توانایی و موقعیت فردی و جمعی خود، بیش و کم در هردو زمینه فعال باشیم و حتی یک لحظه فراموش کنیم که این دو حوزه مکمل یکدیگر هستند و بی توجهی به هر حوزه، سرعت ایجاد چنین کارزار سراسری را کم خواهد کرد.
منظور نویسنده از حوزه معنوی هر آنچیزی ست که امکان، ضرورت و حیاتی بودن چنین سازمان سراسری جهت تغییر کیفی در اقتصاد و سیاست و فرهنگ ایران و منطقه را به روشنی تدوین کند و نه تنها به جامعه متحول ایران بلکه به جوامع تشنه آزادی در منطقه ارایه دهد!
بیایید فراموش نکنیم که بخش وسیعی از طبقه کارگر ایران به نیروی لایزال خود برای تغییر جهان، آگاهی و باور ندارند!
بیایید فراموش نکنیم که بخشی از مزد و حقوق بگیران ایران خود را کارگر نمی دانند و کارگر بودن را در شأن خود نمی دانند!
بیایید فراموش نکنیم که بخاطر توطیه های بورژوازی، شکست کوششهای قرن گذشته و خاطره زنده شکست انقلاب مظلوم بهمنماه، بخش بزرگی از جامعه ایران، سرخورده و ناامید از پیروزی انقلاب و نسبت به کمونیسم خوشبین نیستند!
از نظر نویسنده این همه لزوم کار نظری در راستای توضیح قدرت لایزال پرولتاریا، امکان و لزوم تغییر بنیادین جامعه و نقش رهاییبخش دکترین علمی کمونیسم را چند چندان می کند و مقابله با آن را در راس کار نظری کمونیستها قرار می دهد!
بنظر نویسنده برای ایجاد یک جامعه مدنی متحد و متشکل در ایران کمونیست ها موظف به تبلیغ این نظرات در کلیت جامعه و ترویج این نظرات در درون طبقه کارگر هستند تا با تقویت سازماندهی قشر پیشرو طبقه کارگر ایران به تشکیل سازمان سراسری تودهای متشکل از حقوق و مزدبگیران فاقد سرمایه؛ که اکثریت مطلق جامعه ایران هستند؛ تسهیل و تسریع و هرچه کم هزینه تر گردد!
حمایت مادی نیز در هر لحظه با انواع کمکهای مالی و مادی سخت ابزاری و نرم ابزاری در کمک به ایجاد ارتباطات بین فعالان جامعه مدنی از اقشار و نسلهای گوناگون لازم است صورت گیرد. کمونیستها شایسته است در همه زمینهها، از ایجاد صندوق های اعتصاب تا تهیه وسایل ارتباط جمعی امن تا تدوین و چاپ و تکثیر و پخش انواع دستاوردهای تجربیات گوناگون طبقه کارگر جهت انتقال به دیگر اقشار، حرفه ها و نسل های گوناگون جامعه مدنی کوشا باشند!
نهایتاً و بنظر نویسنده از همه مهمتر، کمونیستها با نظمی فوق نظامی، بایستی آمادگی لازم جسمی و روانی برای مواجهه با موقعیت انقلابی و حضور در صف مقدم درهم شکستن ماشین دولتی را در خود و ملا اجتماعی خود ایجاد نمایند..
در کمک به ایجاد سازمانی سراسری از فعالان جامعه مدنی در ایران کوشا باشیم!
–
هادی میتروی (م. ع. ب.)
بتاریخ گلریزان بر مزار زنده یاد دکتر غلامحسین ساعدی (گوهرمراد)
یکشنبه ۹ دیماه ۱۴۰۳-
hadi.mitravi@yahoo.com