بی اعتنایی به تجربه مبارزاتی و موانع موجود در مبارزه / رهروان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران

بی اعتنایی به تجربه مبارزاتی و موانع موجود در مبارزه

تجربه قطعا اصطلاحی نیست که تنها درگفتار و یا نوشتاری در مورد و یا مسئله ای بکار رود. تجربه امری است که به انسان میاموزد آنچه تا کنون انجام داده، ثمر بخش بوده و یا بی ثمر بوده و از آن رو بی ثمر بوده چون هیچ نتیجه ای با خود بهمراه نداشته. برای آگاهی از آنکه در پس عملکرد یا عملکردهایی نتیجه ای حاصل شده یا خیر، احتیاج به بررسی چندین و چند ساله آن عملکرد(ها) هست.

اکنون چندین دهه هست که کارگران، دهقانان، پرستاران، معلمین، کارمندان ادارات (بخصوص اداراتی که در حوزه تکنولوژی و امورفنی فعالیت دارند)، دانشجویان، غیره و غیره مرتب در اعتصاب و اعتراض هستند ولی تا کنون هیچ بلی هیچ نتیجه ای در بر نداشته و مسلما تا رژیم سرمایه داری ( حال چه نوع اسلامی یا غیر اسلامی اش) بر سر قدرت باشد، نتیجه ای هم در بر نخواهد داشت.

قصد بر آن هست که مطالبی در این زمینه ارائه شود و به امید آن که به راه و روشی اثر گذاردست یافت تا کارگران و زحمتکشان به حقوق حقه خود رسیده و درراستای آن شاهد نابودی سیستم سرمایه داری مسلط برایران شویم.

ابتدا به عدم باور به تجربه در اعتصابات کارگری میپردازیم و سپس به زوایای موجود ناشی از عدم اعتنا به تجربه (تسلط تفکر محافظه کاری، ترس، آغشته به خرافات مذهبی) از یک طرف، تسلط ایده فرد گرایی- تشکل زدایی (اگر تشکل دولتی نباشد) از طرف دیگر.

جدا از اینکه شعار ها و خواست های نوشته شده و یا بیان شده توسط کارگران اعتصابی در بسیاری ازمواقع نشان از تفکرات عقب مانده مذهبی- مظلوم نمایی دارد (همانند شعارهای اخیری که توسط اعتصابیون وابسته به “شورای سازماندهی اعتراضات کارگران غیر رسمی نفت-ارکان ثالث-” مطرح شده. دونمونه از این نوع شعارها چنین هستند: “تولید عالی-سفره خالی” و یا “عزا عزا هست امروز، روز عزاست امروز، جامعه کارگری رو به فنا هست امروز”) عدم آگاهی از قوانین کارجمهوری اسلامی خود مشگل زا شده. مرور کوتاه بر چند ماده قانون کار بی ثمر بودن اعتصاب در سیستم سرمایه داری-اسلامی را بعیان نشان میدهد

الف: ماده ۱۳۹: هدف از مذاکرات دست جمعی (که حکومت آن رایک فرایند سیاسی میداند نه اقتصادی و بنابراین میتواند هر زمان که لازم شد آن را بعنوان حرکت سیاسی علیه رژیم، سرکوب کند)پیشگری و یا حل مشگلات حرفه ای یا شغلی و یا بهبود شرایط تولید یا امور رفاهی کارگران هست که از طریق تعیین ضوابط برای مقابله با مشگلات و تامین مشارکت طرفین (یعنی کارفرما و کارگران) در حل آنها و یا از راه تعیین و یا تغییر شرایط و نظایر اینها در سطح کارگاه، حرفه و یا صنعت با توافق طرفین تحقق می یابد. خواست های طرح شده از سوی طرفین باید متکی با دلایل و مدارک لازم باشد.

البته باید قبول کرد که اگر نه در همه بل در اکثر اعتصابات کارگری طبق این قانون “ارائه دلایل و مدارک لازم” ارائه نشده. چرا؟ برای اینکه که بقولی “چیزی که عیان هست، چه حاجت به بیان هست”. شواهد و رخداد ها و واقعیت های زندگی اعتصابیون آنقدر انبوه و واضح اند که دیگر احتیاجی ارائه کتبی دلایل و مدارک نیست و بهمین گونه احتیاجی به دادن شعارو یا پهن کردن”سفره خالی ” نبوده و این حق مسلم کارگران هست که برای منافع خویش روی به اعتصاب بیاورند و ابدا هیچ ربطی به “عزا و عزاداری” ندارد.

میباید خاطر نشان کرد که این قوانین کار خود رژیم است که میتواند در هر مقطعی که “دلایل ومدارکش”  جوابگو نبود (حتی اگر دلایل و مدارک کارگران انبوه و مستند باشد) بدلیل ساده ای چون ” مشروط بر آنکه مقرارت جاری کشور و از جمله سیاست های برنامه دولت، اتخاذ تصمیم در مورد آنها را منع نکرده باشد”. تمامی مذاکرات طرفین !! را نا دیده گرفته و آن را ملغی کند. حال چرا بعد از چهل و اندی سال سرکوب و چپاول حقوق کارگران، کماکان شاهد اعتصابات روزمره کارگری برای دریافت حقوق مسلم شان هستیم؟ شاید، تنها و تنها بی اعتنایی و هیچپنداری به امر تجربه باشد. تجربیاتی که دال برآگاهی از عملکردهای گذشته هست و بس.

ماده ۳۷ قانون کار که در مورد محل و زمان پرداخت مزد هستعنوان میکند که : مزد باید در فواصل زمانی مرتب و در روز غیر تعطیل و در ضمن ساعات کار به وجه نقد رایج کشور و با رضایت طرفین!! توسط چک عهده بانک پرداخت شود. در صورتی که بر اساس قرارداد و یا عرف کارگاه پرداخت مزد به صورت ماهانه باشد. پرداخت باید در پایان هرماه صورت گیرد. در این صورت مزد را حقوق گویند و در ماه های ۳۱ روزه حقوق و مزایا باید بر اساس ۳۱ روز محاسبه و پرداخت گردد.

آیا برای انبوه اعتصاباتی که برای دریافت حقوق عقب مانده و یا پرداخت نشده صورت گرفته، شاهد تضاد آنها با  ماده ۳۷ قانون کار رژیم نیستیم؟ آیا “دلایل و مدارک” کافی و مشخص براینشان دادن تضاد بین عملکرد سرمایه داران – رژیم با ماده ۳۷ قانون کار نیستیم ؟ اگررژیم خود قانون کار خود را هیچ و پوچ میداند، پس چرا کماکان کارگران برای دریافت حقوق حقه خوددست به اعتصابات مرتب ولی بی ثمر زده و حتی مطلوم نمایی میکنند؟ آیا وقت آن نرسیده که به تجربه اهمیت واقعی و والا بدهیم و راه دیگری را در پیش بگیریم؟

ماده ۴۴ قانون کار درباره پرداخت مزد یکسان و شرایط آن میپردازد و اعلام میکند که: برای انجام کارهای مساوی و در یک کارگاه ، باید به مرد و زن مزد یکسان پرداخت شود. تعبیض در تعیین میزان مزد بر اساس سن، جنس، نژاد، قومیت واعتقادات سیاسی و مذهبی ممنوع است.

مطمئنن اکثر افراد رژیم یا سواد خواندن مواد قانون کار را ندارند و یا کلا با این قوانین غریبه اند ولی هر زمان که لازم شد بدلایلی همچون ” مشروط بر آنکه مقرارت جاری کشور و از جمله سیاست های برنامه دولت، اتخاذ تصمیم در مورد آنها را منع نکرده باشد”قانون های خود را زیر پا گذاشته و از سرکوبگران مزدور خود میخواهند که به جمع اعتصابون حمله کرده، آنها را مورد ضرب جرح قراد داده و برخی را برای زهر چشم گرفتن از دیگران دستگیر و روانه سیاهچال هایی کند که در سراسر کشور برپاست.

این عمل رژیم نه عجیب هست و نه باور نکردنی، عجیب و باور نکردنی عملکرد برگزار کننده گان اعتصابات مکرری هست که بخوبی میدانند، زنان در هیچ مقطع ای از حکومت ننگین اسلامی حقوقی برابر با مرد ها نگرفته اند. کودکان کار بجای رفتن به مدرسه در کارگاه ها با مزد اندک ذره ذره جان میدهند. کارگران “قومیت” ها ابدن حقوق برابر برای کار برابر دریافت نمیکنند و کارگران با اعتقادات سیاسی و مذهبی متفاوت با اعتقادات سیاسی و مذهبی رسمی کشوردر کمترین حد بیکار میشوند و یا روانه سیاهچال ها شده و روانه جوخه های مرگ میشوند. بخوبی شاهدیم که کارگران محلی یا بصورت کارگران فصلی و یا پروژه ای با حقوق و مزایای بسیار اندکی در مقابل کارگران دائمی و رسمی درخدمت سرمایه داران قرار میگیرند.

ماده ۵۱ قانون کاردرباره ساعات کار کارگران هست و آمده : “ساعت کار کارگران در شبانه روز نیاید از ۸ ساعت تجاوز نماید. طبق تبصره ۱ این ماده، ممکن هست کارفرما با توافق کارگران،نماینده یا نماینده گان قانونی آنان، ساعت کار را در بعضی از روزهای هفته کمتر از میزان مقرر و در دیگر روزها، اضافه براین میزان تعیین کند. به شرط آنکه مجموع ساعت کار در هفته از ۴۴ ساعت ساعت تجاوز نکند. همچنین ساعات در چهار هفته متوالی نباید از ۱۷۶ ساعت بیشتر شود.

آیا هیچ کارگری به این تهی گویی ها باور دارد؟ تحت حکومت سرمایه داری- اسلامی، نه تنها کارگران بل پرستاران، معلمین، کارمندان و دیگر مزد-حقوق بگیران، اگر ۱۲ ساعت یا بیشتر از آن کار نکنند، نه سقفی بر سر خواهند داشت و نه غذایی بر سفره و نه آینده ای برای خود و فرزندانشان.

رویکردهای نهادینه شده در جامعه ایران: در طول تاریخ هزاران ساله سرزمین ایران با سه لشگرکشی (حمله) بیگانگان روبرو هستیم: حمله یونانیان، حمله مسلمانان، و حمله مغولان. گرچه حمله یونانیان چندان دوام نیاورد ولی رویکرد ایرانیان درمواردی همانند آن دو حمله دیگر که چندین سده بساط قدرتشان مسلط  بود، یکسان بوده. محافظه کاری، ترس، و تحلیل رفتن در فرهنگ و سنن رفتاری-کرداری قدرت حاکم بیگانه. نام نهادن فرزندان شاید کم بها ترین نوع از فرهنگ تحلیل رفتن ها باشد. نام های چون اسکندر، علی (با پیشوند و پسوند های حقیر پندارانه خویش از جمله غلامعلی و گدا علی)، حسین، عباس، فاطمه و غیره و از طرفی تیمور و چنگیز بر فرزندان این سرزمین گذاشته شده و میشود. اینکه این افراد چه به روزگار ایران و ایرانی آوردندو چه فاجعه های بیار آوردند، ابدا برای استفاده کننده گان این روش گویا  مسئله ای نبوده و نیست. مذهب نیروهای بیگانه با وجودی که دانش و فرهنگ ایرانیان در مقابل اعراب مسلمان بسیار و بسیار والاتر بود ولی مثلا بجای رویکرد به روش های درمان تجویز شده توسط فرزانگان ایرانی، به روش های خرافاتی و بدور و ایزن ضدیت با هر از نوع علم و دانشی همچون صدقه دادن، قربانی کردن، قفل زدن به مقبره امامان، دعا کردن روی آورده اند.بجز چند جنبش منطقه ای، اکثریت مطلق مردم محافظه کارانه تسلیم نیروهای بیگانه (بیگانه پرستی کماکان در جامعه ایران بوضوح بچشم میخورد) در آمدند و بسیاری در خدمت آنها تا مقطع وزیری و دستیاری. البته ترس از سرکوب وحشیانه حکومت نقش بزرگی در این رویکرد محافظه کارانه داشته و کماکان دارد.

گسترش نقش مذهب و فرهنگ آن (از جمله مکر و ریاکاری، دروغ گویی، فرصت طلبی و ….) در جامعه همراه با فردگرایی و تنها منافع خود را در نظر گرفتن که منتج از فرهنگ مذهبی و همچنین فرهنگ تزریقی سیستم سرمایه داری هست اثر فاجعه باری برشکل گیری نهادهای مبارزاتی در راستای نابودی سیستم سرمایه داری-اسلامی گذاشته.

با شروع مبارزات ملی- آزادی بخش در آسیا، آفریقا و آمریکای مرکزی و جنوبی بخصوص جنگ ویتنام و حمایت و پشتیبانی اثر گذار بخصوص نسل جوان در آمریکا و اروپا، قدرتمندان در آمریکا و اروپا را بفکر انداخت تا راه حلی برای موج وسیع مخالفان جوان (حتی بسیاری از جنگ بازگشتگان) پیدا کنند. “فرد گرایی” و “تنها در فکر خود بودن” رمز پیروزی برجنبش مخالف و جوان بود. رسانه ها و حتی موسسات آموزشی انباشته شد با کتب و مقالات در این زمینه. این ایده حتی بدرون کتب درسی رسوخ کرد. بعد از تقریبن نیم قرن چنان ایده فردگرایی در درون جامعه جا افتاده که حتی سیاستمداران این کشورها را هم به ترس انداخته.

درایران ایده فردگرایی همراه شد با ایده های مشابه آن در ایدئولوژی اسلامی که همراه با رویکرد محافظه کارانه و ترسباعث شده که جنایتکارترین، فاسد ترین،سرکوبگرترین حکومت در ایران تقریبن نیم قرن بر سر قدرت بماند.

فرهنگ فردگرایی بعد از کشتار هزاران هزار مخالف توسط رژیم، به ضدیت با تشکل و تشکل گرائی همراه شده هست. امروزه شاهد انبوه افراد سیاسی-فرهنگی روبرو هستیم که افتخارشان در نداشتن پیوند با یک تشکل سیاسی یا فرهنگی هست.

هیچ جنبش و انقلابی در طول تاریخ در هیچ نقطه ای از جهان به پیروزی نرسیده مگر تشکل یا تشکل هایی که آن را هدایت نکرده باشند. میتوان و باید در مورد نوع و روش کار تشکل ها وسواس عمیق داشت و دمکراسی (مثلا حق مساوی برای تمامی اعضا و دخیل بودن نظر اقلیت درون تشکل در راه و روش مبارزاتی) ولی ضدیت با تشکل گرائی نه نشان از آگاهی افراد بل نشان از عدم آگاهی، فرد گرائی، و خود محوربینی این افراد دارد.

ترس از حکومت موجود و مبارزه با آن با سرنگونی حکومت از بین میرود ولی از بین نبردن تفکرات محافظه کارانه و فردگرایانه بعد از سرنگونی هم جان سختی کرده و در لایه لایه های حکومت جدید حال با هر نام و نشانی مانده گار شده و دیر یا زود گریبانگیرشرا گرفته و از درون تهی و حتی متلاشی اش میکند. نمونه های فاجعه بار آن را در کشورهای مختلف و در زمان های مختلف شاهدیم.

سازمان چریکهای فدائی خلق ایران اولین و تاکنون تنها سازمانی بوده که به حلاجی “ترس” از مبارزه دست زد وبا ارائه نظریه “دو مطلق” (قدرت مطلق و ترس مطلق) و بر خلاف نظریه های گوناگون در جامعه خود دست بکار شد و چه جان های زلالی که برای شکستن این “دو مطلق” و هموار کردن زمینه مبارزه در راستای سرنگونی رژیم سرمایه داری شاهنشاهی، از دست نرفت.

یکی از وظایف مهم رهروان واقعی سچفخا نشان دادن درستی همه جانبه نظریه دو مطلق، شکستن جو “ترس” و مبارزه با محافظه کاری و فردگرایی هست.

مطالبی که تا کنون از طرف رهروان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران منتشر شده

(لطفن به صفحه فیس بوک یا اینستاگرام این جمع -رهروان فدایی- رجوع کنید)

نگاهی گذارا به چرایی رهرو اندیشه و راه و روش چریکهای فدایی خلق بودند

تکرار فاجعه و و ظایف چپ

اندیشیدن نه اندیشه

مختصری درباره مبارزه مسلحانه

درباره مبارزه مسلحانه

چپ و مسئله فلسطین

چپ و مرکزیت دمکراتیک

چپ و جنبش زن-زندگی-آزادی

تضاد یا اختلاف

نئولیبرالیسم (در چهار بخش)

آنکه گفت آری و آنکه گفت نه

درس های از تجربیات میر شیلی

درس های از ظهور تا سقوط ساندنیست ها


Google Translate