موس موس ظریفِ رژیم برای دار و دسته ترامپ!
– از پی آمدهای شکست های خفت بار
داستان غم انگیز هفت اکتبر، حماس، حزب الله و رژیم جمهوری اسلامی، سرانجام کمی از تب و تاب افتاد و البته به به نتایجی نیز رسید. نتیجه اصلی آن که نشان از حماقت، بی خردی و جهل مرکب خامنه ای و دار و دسته اش می باشد، این شد که؛ “سرنوشت را باید از سر نوشت”! یعنی رژیم با آن همه رجز خوانی و کبکبه دبدبه های دروغین، دوباره برگشت سر جای اولش، اما به شکلی فاجعه بار. هم برای خودش و هم متحدان منطقه ای اش. به عبارتی دیگر با این همه جنگ و هیاهو، دوباره برگشتند سر جای اصلی خود! با شکستی خفت بار و ریختن پشم و پیله!
رژیم تا آمد به خود بجنبد، متوجه شد، که بی بال و پر شده است. رهبران حماس و حزب الله را از دست داده است، به دنبال موشک پراکنی های بی فایده به اسراییل، چندین ضربت کاری از دست “صهیونیسم بین الملل” نوش جان کرده، و در نهایت سر جای خود نشسته است. شکست های خفت بار رژیم و ناتوانی و عجز در برابر طرف مقابل، آنها را به جایی رساند که اینک به التماس و دریوزگی بیفتند. آنها که نه تنها مهم ترین مهمان، که دومین متحد خود – اسماعیل هنیه – را در قلب تهران و در امن ترین مکان رژیم، با نفوذ اطلاعاتی – نظامی “رژیم صهیونیستی” از دست دادند، شاهد کشته شدن مقتدرترین متحد خود در خاورمیانه – حسن نصرالله – نیز بودند. اسراییل غزه را با خاک یکسان کرد. حدود پنجاه هزار فلسطینی را به قتل رساند، بیش از یک میلیون را آواره کرد، حزب الله را متلاشی کرد، اما رژیم جمهوری اسلامیِ “ام القراء اسلام”!، و دشمن ابدی صهیونیسم که از چهل و چند سال پیش، قصد نابودی اسراییل را داشته است، به جز چند موشک پراکنی بی خاصیت، شاهد آرام و “نجیب”! این ماجراها بوده است!
بدبیاری های رژیم اما در همین جا پایان نیافت. در انتخابات آمریکا، دار و دسته ترامپ پیروز شدند تا لرزه بر اندام سید علی بیفتد. او که حاضر نشده بود پیام ترامپ را تحویل بگیرد و بخواند، حالا دست به دامان یک آدم ظریف ی شده است تا با ظرافتِ “دیپلماتیک”، رژیمش را در آستانه به تخت نشستن ترامپ کمی جمع و جور کند!
از سوی دیگر یار دیرینه آنها – بشار اسد این قاتل مردمان سوریه – و پایگاه “استراتژیک” و دروازه ورودی شان به لبنان، علیرغم همه گونه کمک های لجستیکی – اقتصادی، بار دیگر پا در هوا شده و مخالفان او دیگر بار عرصه را بر او و رژیمش تنگ کرده اند. احتمال از دست رفتن سوریه از یک سوی و بر سر کار آمدن ترامپ از سوی دیگر، سران رژیم جمهوری اسلامی را به تکاپو وا داشته است تا شاید از این تنگنا رهایی یابند. و البته به این بحران های بین المللی به مثابه یک فاکتور تعیین کننده در سرنوشت رژیم، فاکتور تعیین کننده و نهایی که مردم ایران، و جنبش های اعتراضی می باشند را نیز باید افزود.
نتیجه این همه عربده کشی و حمایت همه جانبه و تمام قد از نیروهای وابسته به “محور مقاومت” این شده است که امروز و پس از بیش از یک سال مانور اسراییل در منطقه و وارد ساختن ضربات مهلک به رژیم و نیروهای نیابتی حالا دیگر چاره ای جز این نمی یابند که نه تنها ایجاد روابط دیپلماتیک با رژیم های “دست نشانده” را گدایی کنند، که مجبور هستند با “قاتل” سردار رشید رهبر! – حاج قاسم سلیمانی – نیز کنار بیایند و دست به دامان استکبار جهانی شوند تا از آن سوی نیز سیلی ای دریافت ندارند.
از قدیم گفته اند” از کوزه همان برون تراود که در اوست”! و از رژیمی که تنها توانایی سرکوب جوانان و مردمان معترض را دارد، و شاخ و شانه کشیدن هایش برای جوانان، زنان و دختران و لچک اجباری است، انتظاری جز این نمی رود که به رغم عربده کشی های بی پشتوانه، سر انجام به زانو بیفتد و به دریوزگی “استکبار جهانی” بشتابد و به عقب های نشینی های “غیر تاکتیکی”!! و “نرمش قهرمانانه” تن دهد!
و حالا مَم جواد ظریف، وزیر پیشین خارجه و مشاور راهبردی کنونی “رییس جمهور” رژیم، با گفتمانی چون؛ “جمهوری اسلامی آماده مذاکره است، از جمله با آمریکا” و اینکه با “دیپلماسی انعطاف پذیر” و عبور از “پارادایمهای کهنه”، به میدان آمده است تا شاید از گذشته درس عبرت بگیرند، و با “استکبار جهانی” و “شیطان بزرگ” امام، دوست شوند تا شاید این نظام پوسیده و کهن چند صباحی دیگر نیز بر پا بماند!
–
علی فیاض