درباره مبارزه مسلحانه
در مطلب پیشین خاطر نشان کردیم که تنها هراس و وحشت هر دو حکومت دیکتاتوری شاهنشاهی و اسلامی از سرنگونی حکومتشان از مبارزه مسلحانه هست. برای نشان دادن این امر، کافی است به یاوه گویی های عمله و اکره های مثلا “روزنامه نگار” و یا “مفسر-تحلیل گر” حکومت اسلامی در سالگرد حماسه سیاهکل در ۴۵ سال گذشته – از زمان بفدرت رسیدنشان تاکنون- نگاهی بیاندازیم تا عمق وحشت اینان از مبارزه مسلحانه را به عین شاهد باشیم. هنوز وارونه گویی های توام با کینه عقیدتی- طبقاتی نویسنده دستکاه های امنیتی رژیم، محمود نادری- رنگ و رو نباخته که روزنامه شرق وظیفه پریشان فکری و پرت و بلا گویی علیه مبارزه مسلحانه را از محمد قوچانی به شخص مجهول الهویه ای بنام احمد غلامی داده که او مصاحبه های علیه مبارزه مسلحانه (اینبار، اما، نزدیک به دو ماه زودتر از سالگرد سیاهکل) ابتدا با بهرام قبادی انجام دهد و مصاحبه را با نام “رد مبارزه مسلحانه” بیرونی کند. این در حالی که محتوی مصاحبه و سخنان بهرام قبادی ابدا ربطی به “رد مبارزه مسلحانه” ندارد چرا که بهرام قبادی خود نمیداند که موافق مبارزه مسلحانه هست یا مخالف؟ و این امر را به عیان چندین بار در طول مصاحبه تکرار میکند. مصاحبه دوم احمد غلامی که بر خلاف مصاحبه اول چهره اش را برای چند لحظه عریان میکند، با یکی از منفورترین و وقیح ترین چهره سیاسی چند دهه گذشته تاریخ ایران – فرخ نگهدار- هست. معلوم نیست که چرا احمد غلامی این بار به گاه دان زده ؟ آخر، بقولی همه عالم و آدم میدانند که شخص مصاحبه شونده عملا پادو-سرسپرده رژیم بوده (واین موضوع را خود بارها و بارها رسمن بعناوین و زمان های مختلف اعلام کرده) و در مقابل خوش خدمتی های فراوان و لو دادن حتی رفقای سازمانی اش که منجر به اعدام شده، خود و کل خانواده اش به ثروتی کلان دست یافته و منطقن ( امری که در سیستم فکری رژیم و عمله و اکره هایش معنا و مفهومی نداشته و جملگی با آن غریبه اند) بجز ضدیت با مبارزه مسلحانه و تحریف عملکردهای سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، حرف دیگری برای گفتن ندارد.
اما، گذشته از تکرار و مکرر ملال آور شعبده بازی های رژیم، چرا بر این باوریم که مبارزه مسلحانه تنها میارزه برای سرنگونی رژیم و برقراری حکومتی است دمکراتیک که اکثریت جامعه را نماینده گی کند؟
بعد ازتار و مار و کشتار اعضا و هواداران سازمان های چپ و بنوعی شکست و بهم پاشی آنها در سال ۱۳۶۴ و متعاقب آن اعدام هزاران هزار جان شیفته در تابستان ۱۳۶۷ در سراسر ایران، دیگر اثری از مبارزین واقعی در سراسر ایران بجا نماند. سکوت سنگینی بر کل جامعه سایه افکند و بعد از مدتی، وابسته گان سیستم سرمایه داری از اصلاح طلبان داخل و خارج از قدرت، انواع و اقسام نیروهای جمهوریخواه، ملی گرایان گوناگون، سوسیال دمکرات ها، وابسته گان به ینگاه ها-سازمانهای غیر دولتی! و حتی برخی از تشکلات دانشجویی وغیره و غیره جار و جنجال تبلیغاتی شان را با نام “مبارزه بدور از خشنوت” و یا “مبارزه مسالمت آمیز” شب و روز بخورد مردم دادند. این تبلیغات مسموم برای جامعه ای تجویز میشد که حکومت اسلامی در ذات و بنا بر ایئولوژی اسلامی اش، به غیر از خشونت و کشتار و زندان و شکنجه؛ راهی دیگری در ذهن منجمدش نمیگنجید.
مردم سراسر ایران به خاطر این ایده تبهکارانه که عملا عمر رژیم را به درازا کشاند، چه جان های زلالی که از دست ندادند و چه صدمات جبران ناپذیری که متحمل نشدند.
صدمات ابتدا نصیب کارگران شرکت واحد شد کهبسیاری از آنها کماکان در زندان های اسلامی بسر میبرند و بسیاری دیگر از کار بیکار شدند، سپس همین روال نصیب کارگران هفت تپه شد. نتیجه اعتصاب پشت اعتصاب تنها چنین شد که یک چپاولگر را جانشین چپاولگر دیگر کرده و بیکاری و زندان را نصیب کارگران اعتصابی. سرکوب همیهنان کرد و بلوچ، کوابر و سوخت بر روزانه بخاک افتادند ولی کماکان موعظه کننده گان و حامیان سیستم سرمایه داری دم از مبارزه مسالمت آمیز بدور از خشونت زدند بدون اینکه بخود زحمتی بدهند و تعریفی از “خشونت” و منشا آن تحویل جامعه بدهند. کشتار رژیم در ۸ سال گذشته مرتب جان شیفته جوانان و نوجوانان سراسر ایران را گرفت، صد ها دختر و پسرآزاده را روانه زندان های مخوف رژیم برای تجاوز جنسی مرتب کرد و بسیاری آز آنها با آزاد!! شدن از زندان یا دست به خودکشی زدند و جان زلالشان نصیب خاک شد و یا شبانه روز با بیماری های فکری-روانی دست بگریبانند. جان صد ها دختر آزاده را تنها بجرم نداشتن پوشش اسلامی گرفتند و یا روانه سیاهچال های اسلامی برای تجاوز توسط مسلمین ناب محمدی کردند.
همه این موارد که فکر و ذهن حتی نیمه انسان ها را منقلب میکند، برای موعظه کننده گان “مبارزه مسالمت آمیز -بدور از خشونت” هیچ هست و هیچ. بهمین جهت هست که مردم بخصوص کارگران و زحمتکشان میباید خود وقایع ۴۵ سال گذشته را برای خود مرور کنند تا متوجه بشوند بدون مبارزه مسلحانه، راه دیگری برای سرنگونی رژیم جنایتکار اسلامی نبوده و نیست.
مبارزه مسلحانه تنها توصط انقلابیون حرفه ای صورت نمیگیرد. آنها میتوانند درس های آموخته خویش را در اختیار تمامی مردمی که براستی خواهان سرنگونی رژیم اسلامی-سرمایه داری قرار دهند. مبارزین مسلح میتوانند در هر گوشه ایران شکل بگیرند و در زمان و شناسائیمناسب و کامل، به نیروها و افراد و منافع رژیم ضربه بزنند. ابدا لازم نیست که نیروهای مسلح بصورت مخفی زندگی کنند. زمان به نفع داشتن نیروهای منطم و مسلح نیست چرا که رژیم یراحتی قادر به شناسانی و متلاشی کردن آنها هست. زمان، اما، به نفع داشتن مبارزین مسلح پراکنده در سراسر کشور که قادرند به زندگی معمولی روزانه خویش بپردازندد هست که میتوانند در زمان مناسب به رژیم و نیروهایش ضربه کاری زده و سریع عقب نشینی کنند. این روش با همه گیر شدن مبارزه مسلحانه میتواند شکل و محتویش تغییر کند و بصورت نیروهای منظم و مسلح ارتقا یابند.
در پی نوشته های که خواهد آمد میتوان بیشتر و بیشتر در مورد شکل و محتوی مبارزه مسلحانه در شرایط کنونی بحث و توضیح داد.
مطالبی که تا کنون از طرف رهروان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران منتشر شده
(لطفن به صفحه فیش بوک یا اینستاگرام این جمع -رهروان فدایی- رجوع کنید)
نگاهی گذارا به چرایی رهرو اندیشه و راه و روش چریکهای فدایی خلق بودند
اندیشیدن نه اندیشه
مختصری درباره مبارزه مسلحانه
چپ و مسئله فلسطین
چپ و مرکزیت دمکراتیک
چپ و جنبش زن-زندگی-آزادی
تضاد یا اختلاف
نئولیبرالیسم (در چهار بخش)
آنکه گفت آری و آنکه گفت نه
درس های از تجربیات میر شیلی