یادداشتی کوتاه دربارۀ بخشی از نظرات تروتسکی،
بیاد ارژنگ رحیم زاده، ۰۲.۱۲.۲۰۲۴
تروتسکی حتی سالها بعد در تبعید، حزب و دولتگرایی را به شکل زیر تکرار می کند:
“اتحاد جماهیر شوروی هنوز هم یک دولت کارگری، هر چند از نوع منحط آن بود. با حکومت کردن بر یک جامعه “جامعه در حال تحول و انتقال” بین کاپیتالیسم و سوسیالیسم، این دولت سرشت دوگانه داشت: سوسیالیستی، تا آنجا که از مالکیت اجتمایی وسایل تولید حمایت میکرد؛ بورژوایی، تا آنجا که توزیع کالاهای مورد نیاز برای ادامه ی حیات مردم [مایحتاج عمومی] را بر طبق یک معیار کاپیتالیستی ارزش (کالا) و تمامی عواقب ناشی از آن ، انجام میداد…..
…..ملی کردن زمین ها، وسایل تولید صنعتی، حمل نقل و بانکها، همراه با انحصار تجارت خارجی در دست دولت، شالوده ی ساختار اجتماعی شوروی را تشکیل می دهد. این مناسبات جدید که در اثر انقلاب پرولتاریایی اکتبر بر قرار شد، ماهیت اتحاد شوروی را اساسا به عنوان یک دولت پرولتاریایی، برای ما تعریف کرد. ” تروتسکی؛ انقلابی که به آن خیانت شد.
تروتسکی در این کتاب -«انقلابی که به آن خیانت شد» -یک بخش را به سرمایه داری دولتی اختصاص داده است که اذعان می دارد، که چرا رژیم حاکم در شوروی سرمایه داری دولتی نیست، در صورت پیشرفت و یا عقبگرد می تواند به سرمایه داری باز گردد و یا به طرف سوسیالیزم برود، این بستگی به مبارزه طبقاتی درون شوروی و بین المللی دارد و…
لئون تروتسکی مینویسد: تعریف رژیم شوروی به عنوان یک رژیم انتقالی یا بینابینی، به معنی رها کردن مقوله های اجتماعی کاملی نظير سرمایه داری (و لذا “سرمایه داری دولتی”) و نیز سوسیالیزم است. اما چنین تعریفی، علاوه بر آنکه بخودی خود کافی نیست، می تواند این عقیده غلط را بدست دهد که از رژیم کنونی شوروی تنها انتقال یافتن به سوسیالیزم ممکن است. حال آنکه در واقعیت امر رجعت به سرمایه داری نیز کاملاً امکان پذیر است. بنابر این، تعریفی کامل تر از رژیم شوروی الزاماً بغرنج و ثقیل خواهد بود. اتحاد شوروی جامعه ای متناقض در نیمه راه بین سرمایه داری و سوسیالیزم است، جامعه ای که در آن:
الف) نیروهای تولیدی هنوز خیلی ضعیف تر از آنند که به مالکیت دولتی خصلت سوسيالیستی بدهند،
ب) تمایل به انباشت اولیه که ناشی از وجود نیاز است، از منافذ بی شمار اقتصاد با برنامه بیرون می زند،
ج) شیوه های توزیع که خصلت بورژوائی خود را حفظ کرده اند، پایه های تفکیک جدید جامعه را تشکیل می دهند،
د) رشد اقتصادی ضمن آنکه به کندی وضع زحمتکشان را بهبود می بخشد، تشکل سریع قشر صاحب امتیاز را هم تسهیل می کند،
ه) یک بوروکراسی با بهره بردای از تخاصمات اجتماعی، خود را به قشری عنان گسیخته تبدیل کرده که با سوسیالیزم بیگانه است،
و) انقلاب اجتماعی که حزب حاکم به آن خیانت کرده هنوز در روابط مالکیت و در آگاهی توده های زحمتکش حضور دارد،
ز) تکامل بعدی تناقضاتی که روی هم انباشته می شوند ممکن است یا سوسیالیزم منجر شود و یا به سرمایه داری عقب گرد کند،
ح) در جهت بازگشت به سرمایه داری، ضدانقلاب باید مقاومت کارگران را درهم بکوبد،
ت) در جهت پیشرَوی به سوسیالیزم، کارگران مجبور به سرنگون ساختن بوروکراسی خواهند بود. در تحلیل نهائی، این مسأله از طریق مبارزه ی نیروهای اجتماعی زنده، هم در عرصه ی ملی و هم در عرصه ی جهانی تعیین خواهد شد. «انقلابی که به آن خیانت شد»
حتی ارنست ماندل با نگاه تروتسکیستی اش در سال ۱۹۸۳ می نویسد:
«دیکتاتوری پرولتاریا در یوگسلاوی، چین، ویتنام و کوبا، به وسیلۀ کادرهای رهبری یک انقلاب برنامه ریزی شده به وجود آمد. این کادر ها رویه ی انقلابی داشتند، لیکن تئوری و برنامه آنان نه برای انقلاب خودشان، و نه بالاخص برای انقلاب جهانی، کفایت میکرد……این حقیقت که آنان یک انقلاب سوسیالیستی را برپا کردند…بمراتب مهم تر از این بود که یک تئوری انقلابی کافی نداشتند.» – ماندل در دفاع از انقلاب مداوم- منبع کتاب-تروتسکی و تروتسکیسم
روشن است که منظور ماندل از “یک تئوری انقلابی”، همان ایدئولوژی مدار بسته ای تروتسکیستی، انقلاب پرماننت “مداوم” به مفهوم صدور انقلاب- است که در بسیاری موارد استالینیستی تر از استالینیسم تشریف داشته است.
خواننده شاهد است که تروتسکی روابط حاکم بر تولید و نقش تولید کنندگان مستقیم -کارگران، زحمتکشان شهر و روستا-و میزان آگاهی و تشکل و حضور شان در امر هدایت و اداره ی تولید و “جدایی ریشه دارشان” از وسایل تولید را کاملا نادیده گرفته و انکار می کند و تنها شکل حزبی- دولتی- دیوانسالاری مالکیت و شکل تولید اجتمایی در کلخوزها و سووخوزها (استثمارکده های دهقانان و نوعی سرواژ دولتی) را معیار سوسیالیستی قلمداد کردن، روابط تولیدی حاکم میداند.
ظاهرأ تا زمانی که پرچم داس و چکش بر فراز امپراتوری شوروی است، ما با دوره و رژیم انتقالی و «نه سرمایه داری نه سوسیالیسم و هم سرمایه داری و هم سوسیالیسم » روبرو هستیم!!
«شیوه ی توزیع هنوز خصلت بورژوایی خود را حفظ کرده است.» توزیع بورژوایی، تولید اجتماعی و لذا سوسیالیستی!! تروتسکی آشکارا شکل اجتماعی تولید را مستقل روابط تولیدی و مالکیت، سوسیالیستی مینامد.
پلپوت هم به موازات «مناره ساختن از سرهای انسانها» کارمندان، استادان دانشگاه، دانشجویان و… به همراه توده ی دهقانان به کار اجتماعی تولید برنج در شرایط بهیمی زیستی به «تولید اجتماعی!!» محکوم کرده بود! کمونیسم دوران سنگی!
برای آقای تروتسکی سلب مالکیت کردن اجباری از میلیونها دهقان زیر سلطه ی توتالیتاریسم استالینیستی و موج های عظیم سرکوب پروسه ی انباشتی اولیه ی سرمایه به همان مفهومی که مارکس در جلد اول کتاب کاپیتال تصویر کرده است، نیست!!، بلکه تولید اجتماعی وبخش سوسیالیستی اقتصاد شوروی است.
خود تروتسکی در حاکمیت و در اپوزسیون از «انباشت اولیه ی سوسیالیستی!!» دفاع میکند و در موارد زیادی مخرج مشترک هایی با استالینیسم دارد!
هم مارکس ( متاسفانه یادم رفته در کدام کتاب) و هم انگلس و لنین (خطر فلاکت)شدیداً با سلب مالکیت اجباری دهقانان مخالف میکنند!
انباشت چیزی جز تمرکز ثروت در دست طبقه ی حاکم، دولت وحزب حاکم نیست و سلب مالکیت از میلیونها تولید کننده ی خرد و یا حتی. اقلیت های درون یک کشور.
نمونههای قرن ۱۶-۱۷ در اروپا، اوایل قرن بیستم در روسیه و حتی سلب مالک از میلیونها یهودی و سنتی و روما در آلمان فاشیستی در وحشیانه ترین شکل اش و استثمار برده وار در کارخانه های ذیمنس، پورشه، گروندیک، جاده سازی ها و… و سرانجام کشتار
تروتسکی درختان را میبیند، ولی جنگل را نمی بیند!
او به توهمی دامن میزند که گویا اگر قشر بوروکراتیک بالا کنار زده شود، سوسیالیسم مجددأ و همه جانبه و خودبخودی حاکم میشود. او طبقهی حامل آنهمه سرکوب وجور و نیازهای اقتصادی که در پیوند با سلب مالکیت عمومی معنی میدهد، را نمی بیند!
گویی او جلد اول کاپیتان را نخوانده است و با قرن ۱۶-۱۷ و پروسه ی انباشت اولیه بیگانه است!
در خلال ماه های اکتبر ۱۹۱۷ ، تا مه ۱۹۱۸ سیاست حزب بلشویک بهیچ وجه متوجه ملی کردن ها، دولتی کردن ها و سلب مالکیت ها نیست. لنین واقف است که افزایش ملی کردن ها و سلب مالکیت ها، اگر شرایط سیاسی و ایدئولوژیکی که به این اقدامات اجازه میدهد به سوسیالیسم واقعی منجر نشود، فراهم نباشد، باعث پیشرفت بسوی سوسیالیسم نمیشود. او مینویسد: “میتوان در مورد ملی کردن و مصادره کردن مصمم و یا غیر مصمم بود. ولی هیچ “مصمم بودنی” ، هر چقدر هم بزرگ باشد، برای تضمین گذشتن از ملی کردن به اجتماعی کردن کافی نیست.” ص ۱۶۲ بتلهایم
نقل از نوشته ی سوسیالیسم از نظر حمید تقوایی