جوامع سرمایهداری از جمله جامعهی ایران، به طبقات اجتماعی
متضاد المنافع تقسیم شدهاند. طبقهی حاکم که قدرت را به دست گرفته است از افکار و اندیشههایی دفاع میکند که ضامن ادامهی وضع موجود هستند. در مقابل، طبقات ستمدیده و مشخصن طبقهی کارگر نمایندهی تفکرات مترقیای است که دورنمای پایان دادن به همهی اشکال ستم و ارتجاع را پیش رو دارد. طبقهی حاکم همواره تلاش میکند که به کمک تبلیغات، سازماندهی و نیروی سرمایه و سرکوبی که در اختیار دارد پتانسیلهای ارتجاعی موجود در جامعه را فعال کند، سازمان دهد و به آن جرات و نیرو ببخشد.
از سوی دیگر جامعه از ظرفیتهای پیشرو و رهاییبخش عاری نیست. رسالت پیشروان و طبقهی انقلابی نیز این است که آن ظرفیتها را متشکل کنند و توازن قوا را به نفع گسترش و پیشروی فرهنگ مترقی تغییر دهند. یکی از میدانهای جدال دو نیروی ارتجاعی مدافع وضع موجود و نیروی مترقی و انقلابی، ستیز بر سر تحمیل یا لغو حجاب اجباری است. هر چند مطالبات زنان در ایران هرگز به مطالبهی لغو حجاب اجباری محدود نمانده است و جنبش زنان همواره بر خواستههای دمکراتیک و طبقاتی خود تاکید داشته است، اما از آنجا که تحمیل حجاب اجباری به نماد تحقیر و تسلیم و وادار کردن زنان به تمکین در برابر حاکمیت ارتجاع و سرمایه تبدیل شده است و از آنجا که میلیونها زن در جریان قیام ژینا فریاد حقطلبانه و زیر پا گذاشتن ایدئولوژی جمهوری اسلامی را در اقدامات اعتراضی و به آتش کشیدن حجاب اجباری به نمایش درآوردند، اکنون بحث بر سر حجاب آشکارا جامعه را به دو صف ارتجاع مدافع وضع موجود و نیروهای مترقی خواهان انقلاب تقسیم کرده است.
بر همین مبنا است که عمل اعتراضی آهو دریایی انعکاس متفاوتی را در سطح جامعه داشته است. گرایش ارتجاعی که در جریان خیزش انقلابی ژینا متحمل ضربات کاری شده است و به قول خودشان بدحجابی یا همان بی اعتنایی زنان به الگوی حجاب اسلامی به صورت دوفاکتو بر جامعه حاکم شده است، با اتکا بر افکار سخت جان مردسالارانه، ضد زن و کهنهپرستانه روایت خود را از این حرکت اعتراضی بیان میکند. این نیروها ضمن آنکه بر ماهیت اعتراضی این حرکت شجاعانه چشم بستهاند، همزمان به تحریک افکار ارتجاعی موجود در جامعه روی آوردهاند. کلید واژههای «برهنگی» و «لخت شدن» با این محتوا که همهی خواست معترضان بی بند و باری است در قاموس مدافعان جمهوری اسلامی جای میگیرد. زنان و مردان آزاده قبل از این و در جریان قیام شکوهمند «زن زندگی آزادی» پاسخ چنین لجن پراکنیهایی را با شعار «هیز تویی هرزه تویی/زن آزاده منم» دادهاند. این مدافعان و طرفداران رژیم چهرهها و نقابهای مختلف اما مشترک المنافعی دارند.
از حزباللهیها گرفته تا سلفیهای سیستان و کردستان تا چپنماهای محور مقاومتی هر کدام با تحلیل و تفسیر خودشان به تحقیر و توهین و فحاشی در برابر جنبش زنان ایران علیه حجاب اجباری میایستند. حاکمیت نیز از همهی این ظرفیتهای ارتجاعی به نفع ادامهی سرکوب و استثمار استفاده میکند، در ترویج ارتجاع روی این پتانسیلها حساب باز میکند و به تحریک و ترغیب این نیروها برای یورش بردن به هر اعتراضی که ارتجاع را نشانه بگیرد، میپردازد. همزمان تلاش میشود هر عصیان و طغیان فردی یا جمعیای را به پروژهی امپریالیستی و توطئهی براندازی نسبت دهند و جامعه را از هر گونه اعتراض مستقلی عاری بدانند. حتی گاهی در اوج درماندگی در برابر اعتراضات رادیکال زنان به مقایسهی انعکاس رسانهای اخبار مربوط به زنان و اخبار مربوط به کارگران متوسل میشوند و سعی میکنند با ایجاد تقابل در بین جنبش زنان و جنبش کارگری، هر دوی این جنبشها را در برابر سرمایهداری حاکم تضعیف و دوپاره کنند.
کار به اینجا ختم نمیشود. نقد وضعیت زنان در جوامع غربی را نیز به کمک میطلبند و چنان القا میکنند که برداشتن حجاب اجباری حرکتی است که الزاما در خدمت ترویج الگوهای سرمایهداری بر زنان ایران قرار میگیرد. اکنون شبهه روشنفکران و شبهه کمونیستهایی پیدا میشوند که با عاریت گرفتن ادبیات مارکسیستی به نقد کالایی شدگی جسم زنان و صنعت زیبایی میپردازند و این انتقادها را در خدمت حمله کردن به جنبش زنان ایران علیه حجاب اجباری به کار میگیرند. این در حالی است که صنعت تولید لباسهای محجبه و مد و فشن اسلامی با سود کلانی در انحصار کارتلهای اقتصادی نظیر قرارگاه خاتم و ستاد امام قرار دارد، سالانه برای صنعت صیغه و توریسم مذهبی و سفر به اربعین پولهای کلانی صرف میشود و با هدف جذابیت و کمک به ترویج ارتجاع هیچ خبری از تفکیک جنسیتی یا سختگیری علیه زنان در موکبها و استراحتگاهها وجود ندارد، اما برای چپ نماهای محورمقاومتی گویا صنعت فقط در غرب وجود دارد.
این شارلاتانها با گفتن ناقص و جهتدار نیمی از واقعیت، به تحریف حقیقت میپردازند. برای مثال طوری از اقدام آهو دریایی صحبت میکنند که گویا وی در یک روز آفتابی، در یک فستیوال مد و فشن و برای نمایش اندامهایش روی فرش قرمز رفته است تا سرمایهداری از وی به عنوان یک کالای تبلیغاتی و سودآور بهرهبرداری کند. اکنون این منتقدان دروغین سرمایهداری همچون جلالآل احمد غربزدگی جامعهی ایران را مذمت میکنند و کلیهی افراد و جریاناتی که از حرکت آهو دریایی دفاع کردهاند را پروغرب مینامند. گویا این جماعت از کرامت زنان در برابر ارادهی سرمایهداری به برهنه شدن زن دفاع میکنند. انگار کرامت زن به لباسی که بر تن دارد وابسته است و زن در حجاب همانند گوهر در صدف است. هر چقدر جسم و ذهن پوشیدهتر، محبوستر و محدودتر باشد، کرامت زن بیشتر است. البته که این نیروها به این صراحت موضع خود را بیان نمیکنند. اما بیایید ببینیم چه چیزی در ایران کرامت و حق زندگی را از نیمی از جامعه -همانا زنان- گرفته است. همان فجایعی که هر روزه اتفاق میافتد اما مدافعان دروغین کرامت زنان در موردشان حرفی نمیزنند.
جمهوری اسلامی از همان اوایل انقلاب تجاوز جنسی به زنان مخالف و زندانی را در کارنامهاش دارد. تعرض یکی از راههای خوردکردن زن زندانی و گرفتن اعتراف اجباری بوده است. تعداد زیادی از دختران قبل از آنکه به دار آویخته شوند بر اساس آیین اسلام و با ذکر چند آیه مورد تجاوز قرار گرفتند و سپس اعدام شدند. صیغه یکی دیگر از عرصههای فحشای قانونی و تجاوز رسمی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی است. رژیم در مراکز مذهبی و برای رفاه حال زائرین، بازار تن فروشی به راه انداخته است. رگ گردن هیچکدام از نیروهای ارتجاعی بابت این بساط باد نمیکند و کسی را به بی آبرویی متهم نمیکنند. زن میتواند لخت و عریان به ابزار جنسی تبدیل شود به شرطی که خطری برای سرنگونی جمهوری اسلامی نداشته باشد.
کودک همسری یکی دیگر از آسیبهایی است که جسم و روح زنان را از بین میبرد؛ اما از آنجا که خانواده به عنوان نهاد تولید کنندهی نیروی کار ارزان و تثبیت و بازتولید ارتجاع حاکم به سرمایهداری اسلامی خدمت میکند، از طرف افکار اسلامی، مردسالارانه و محورمقاومتی مسکوت گذاشته میشود. در روزهای گذشته نیز سه دختر دانشآموز تحت فشارهای مدیریت مذهبی و مردسالارانه بر مراکز آموزش دست به خودکشی زدند. دنیا فرهادی هفده ساله از پاوه به دلیل فشارهای پدر سلفیاش برای پوشیدن نقاب و حجاب اسلامی در مراسم چهارمین ازدواج پدر؛ آیناز کریمی، دانشآموز کلاس دوازدهم، در روستای دریس از توابع شهرستان کازرون، به دنبال رنگ کردن مو و استفاده از لاک ناخن به دلیل اخراج از مدرسه و تهدید و اعمال فشار؛ و آرزو خاوری، دانشآموز کلاس نهم در شهر ری، به دلیل پوشیدن شلوار جین و در پی رفتار آزاردهندهی مدیریت مدرسه تحت فشار روانی شدید و افکار ضد زن حاکم بر مدارس و خانواده قرار گرفتند و در نهایت به زندگی خود پایان دادند.
داد و هواری از نیروهای ارتجاعی برنخواست که به دلیل خودکشی این دختران آبروی جامعهی بشری در خطر است، آنها فقط زمانی با تکرار کلید واژهی «لخت شدن» آبروی جامعه را قلقلک میدهند که حاکمیتشان در خطر باشد. ارتجاع مدافع وضع موجود در کنار حراست دانشگاه آرزو میکرد که آهو نیز خود را از پشت بام دانشگاه علوم تحقیقات پایین بیندازد و قال قضیه کنده شود. حالا از بد حادثه آهو به جای خودکشی عصیان کرد تا هر مامور امر به معروف و نهی از منکری با هر اخطاری که به زنان میدهد دلهره داشته باشد که با اعتراضی رادیکال روبرو شود و شجاعت آهو دریایی در جامعه تکثیر گردد. همانطور که حرکت ویدا موحد در عرض چند سال تودهگیر و به اعتراضی آشکار تبدیل شد. گسترش کمی اعتراضات زنان علیه حجاب اجباری در جریان خیزش ژینا، ایران را در آستانهی تغییرات کیفی در مبارزهی زنان علیه سرکوب و خفقان رژیم اسلامی قرار داده است.
جمهوری اسلامی برای جلوگیری از این موضوع به سرکوب سخت و سرکوب نرم دست میزند. همهی تحلیلها و تبلیغات ارتجاعی علیه اقدام شجاعانهی آهو دریایی ریشه در همین وحشت حاکمیت دارد و در چهارچوب سرکوب نرم قرار میگیرد. در حالیکه در همین چند ماه گذشته سرکوب سخت نیز برای عقب راندن خیزش انقلابی ژینا، چهار زن به نامهای شریفه محمدی، پخشان عزیزی، وریشهمرادی و نسیم غلامیسیمیاری را زیر سایهی حکم اعدام قرار داد. ما سوسیالیستهای انقلابی تفسیرهای مدافعان نظم موجود را در هر لباسی شناختهایم. چه لباس مردسالاری باشد، چه لباس اسلامیها و چپنماهای محورمقاومتی! تحمیل حجاب کرامت زنان را حفظ نمیکند و پرت کردن حجاب بی آبرویی یا تبدیل شدن به ابزار دست سرمایهداری غربی نیست. ما همزمان که تلاش میکنیم زنان از حکمرانی مردسالاری و اسلام سیاسی رها شوند، میکوشیم سلطهی سرمایهداری و صنعت هم برچیده شود. مخالفت با حجاب اسلامی به منزلهی دفاع از صنعت سرمایهداری نیست. خود اسلام سیاسی و آیینها و قوانیناش همکاسه و همراه نظام سود و سرمایه هستند. همانقدر که صنعت سکس و زیبایی ضد زن و سودآور است، صنعت صیغه و حجاب نیز زن ستیز وسرمایهسالار است. تبلیغات دروغین محورمقاومتیها علیه سرمایهداری غربی، هیچ ربطی به آزادیخواهی و انقلابیگری ندارد و این نیروها را فقط در صف مرتجعین مدافع نظم موجود قرار میدهد.
آبان ۱۴۰۳