طرح این موضوع غلط نیست که همه قشرها، صنفها، سنها و جنسها در نظام جمهوری اسلامی زیر فشار هستند. حکومتمداران ایران مجالی برای زندگی بخورونمیر و آزادی برای میلیونها انسان دردمند باقی نگذاشتهاند و مدتی است فصل دیگری از جنگ با زنان و دختران را تحت عنوان “حفظ حریم عفاف و مقابله با ناهنجاریها” شروع کردهاند. «طرح نور» را جایگزین «گشت و ارشاد» کردند تا ریشه “هنجارشکنی” را بسوزانند! اگرچه روایتِ تازه سران حکومت، در مبارزه با «بدحجابی» نیست و دهههاست، پیگیرِ به اسارت کشاندن بیشازپیش زنان و دختران در حوزههای متفاوت هستند، و بهموازات آن دادههای درست از موقعیت زنان و دختران هم در بیش از چهل سال، جز اعتراض و پایداری به آنچه توسط رژیم جمهوری اسلامی به آنها روا شده است، نیست. نه پدیداری [اعتراضات و مخالفتها از آغاز تاکنون] قابل پنهان هستند و نه تصویرها و ویدئوها دستکاری شدهاند. آنچه هست، همانهاست که جامعه زنان از دیرباز با آنها روبرو بوده است.
نظام جمهوری اسلامی از زمان به سرکار آمدنش کوشش بسیاری کرده است تا “تدبیر اخلاقی” خود را به بیش از نیمی از جمعیت فعال جامعه تحمیل کند؛ اما آنچه در میدانهای اجتماعی و آموزشی حاکم شده است، طغیان و نافرمانی زنان و دختران علیه بیعدالتیهای حاکمان به همراه اراذلواوباش و نیروهای سرکوبش است. ناآرامی و در حقیقت بپا خاستن زنان و دختران بهآسانی قابلرؤیت است و روزی نیست که جامعه از یورش درماندگان و واماندگان نظام آرام باشد؛ به این دلیل که ساختار تعریفشده فعلی با تن، با بدن و نیز با پوشش جنسیتها مشکل دارد و بر این نظر است که هر آنچه را که به جامعه و به مردم دیکته میکند، معتبر است. البته در این قسمت تقلا سران حکومت بسیار زیاد است و ظهور آنها در بگیر و به بندها، شکنجه، توهین، اخراج از محیط کار و آموزشی، زندان و پسازاین رجوع به «مراکز درمانی» است؛ چارهاندیشی و اقدامی که تابهحال حکومتمداران و دولتمداران ایران، جواب دلخواه را از طرف جامعه، زنان و دختران نگرفتهاند.
به دیگر سخن، جوهر سیاست تسلیم و کرنشِ «یا روسری، یا توسری» نظام را، زنان و دختران بهدرستی پاسخ دادند و سران حکومت علیرغم آگاهی به بازتاب بیش از نیمی از جمعیت فعال جامعه، همچنان اصرار دارند تا به طرق جورواجور آن را اجرا کنند. دختران انقلاب، روسری سوزان و صدها مورد مشابه در سالهای دور و بهویژه در چند سال اخیر، بازگوکننده این حقیقت است که نمیتوان صدای اعتراض دختران و زنان را خاموش کرد و آنان را از خواستههای ابتداییشان پس زد. کنش زنان و دختران در مقابل توهین، تحقیر و سرکوب وحشیانه دمودستگاههای سد کننده و ارگانهای سرکوب رژیم جمهوری اسلامی، جز طبیعت مخالفت بجای آنان نیست و نیز بیسبب نیست که پوشه اعتراضات و نافرمانی دختران بسیار قطور و گامبهگام روبهجلو است. ازاینرو، پرسشهای ساده این است که چگونه میتوان حق بدیهیترین آزادیها [یعنی پوشش و آموختن انتخابی] را از آنها سلب کرد و انتظار عکسالعمل نداشت؟ چگونه میتوان آنان را بهعنوان جنس دوم بهحساب آورد و در همان حال حرف از برابری زن و مرد گفت؟
بیچونوچرا، مراجعهای کوتاه به اعتراضات و درگیریهای بیشمار زنان در درون جامعه و در میدانهای آموزشی با مدافعان و سرکوبگران نظام، در پاسخ به سؤالات فوق است که فطرت سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در دروغگویی و در پیگیری به بند کشیدن زنان و دختران است که تازهترین نمونه آن، حمله به دانشجوی دختر “علوم تحقیقات تهران” توسط حراست نظام بود.
همانگونه که آمده است، مخالفت با سیاستهای توهینآمیز نظام، چند دههای است که فضای جامعهٔ زنان و دختران را احاطه کرده و سردمداران حکومت بسته به موقعیتِ سیاسی و اجتماعی، فتیله آن را بالا و پایین میکشند. این مورد از دید نظام [یعنی “مبارزه با بدحجابی”] دور انداختنی نیست و همچون بختک در ذهن و بر شانههای بیش از نیمی از جمعیت فعال جامعه سنگینی میکند. دولتمداران ایران تعرض به زنان را به بالاترین حد ممکن رساندهاند و بهموازات آن، نافرمانی “آهو دریایی” دانشجوی «علوم تحقیقات تهران» در چند روز اخیر، نوعی تازه از اعتراضِ زنان و دختران به بند کشیده شده ایران است. منظور این است که روگردانی جامعه زنان پیرامون سیاستهای ارتجاعی است و سران حکومت کاملاً به این موضوع آگاه هستند که با سرکوب و با بگیر و به بندها، توان پس زدن زنان و دختران را ندارند و هرروز با اشکال تازهتر و جلوتر اعتراضات و نافرمانی آنان روبرو خواهند شد. میدانند توطئه و دسیسهچینی علیه زنان و دختران و دانشجویان همچون “بیمار روانی” و نظایر اینها پیشتر رنگباخته است. همچنین میدانند زنان و دختران پرنشاطتر و مصممتر طالب مطالباتشان خواهند بود. بدینسان مخالفتها و اعتراضات پیدرپی، خلاف این نظر نیست که جنگِ دو سوی قضیه یعنی بینِ سرکوبگران عدالت اجتماعی و عدالتخواهان جامعه است؛ کنش و واکنشی که بیش از چهل سال فضای جامعه را احاطه کرده است و بدون کمترین تردیدی، نظام جمهوری اسلامی، روزی جواب نهایی خود را از جامعه و از زنان و دختران خواهد گرفت.
یقیناً اندیشه رفع ستم و محترم شمردن به حقوق ابتدایی زنان و دختران با خشونت همخوانی ندارد و نمیتوان با سازماندهی لباس شخصیها و موتورسواران، آنان را مرعوب سیاستهای ارتجاعی کرد. عکسالعملهای متعدد دختران و زنان و حامیان به رسمیت شناختن حقوق برابر، علامتِ تنش و درگیری با سیاستهای سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در قبال مطالبات اولیه آنان است. پیداست تسلیم و عقبگرد محال است و بهتبع آن، دهههاست که تزریق تاریکاندیشی جامعه رخت بربسته است. سادهتر اینکه در هیچ حوزهای نظام، ولو با سرکوب خشونتآمیز، نتوانسته است سیاستهای دلبخواه را بهپیش ببرد. درست است نظام ماند، ولی قدمها و کنشهای اعتراضی روبهجلو است و علیرغم سرکوبهای سیستماتیک همچون “طرح نور» جایگزین شدهٔ «گشت و ارشاد»، اعتراضات و پایداری زنان و دختران فروکش نکرده است. سران حکومت هیچ ملاحظهای در به “سر خط آوردن” زنان و دختران ندارند و به اسم “حفظ حریم عفاف و مقابله با ناهنجاریها” صفحه تازهای از جنگ علیه آنان را در دستور کار خود قرار دادهاند تا سیاست دلبخواه خود را به جامعه و به زنان تحمیل کنند.
در پایان، حکومتمداران و دولتمردان ایران حقهباز و فتنهانگیز هستند و سیاستشان به درد درماندگان و واماندگان نظام میخورد. بیدلیل نیست که “حسین سیمایی صراف”، وزیر علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد پیرامون دستگیری “آهو دریایی” دانشجوی «علوم تحقیقات تهران» به خبرنگاران گفت: «او اخراج نشده و تحت درمان است»، یا “فاطمه مهاجرانی”، سخنگوی دولت ایران گفت: «او از کلانتری با اورژانس اجتماعی مستقیماً به مراکزی برای درمان منتقل شده است». سخنگوی دولتی که رئیسش “مسعود پزشکیان” [قبل از انتصاب] گفت: «مشکل من، حجاب نیست؛ مشکل من، بیعدالتی و ظلم و عدم حق است».
دروغ میگویند و مانند همه نظامهای سرمایهداری، مسئله و مشکل خود را به مسئله و به مشکل جامعه و مردم تبدیل [کرده و] میکنند. نبود سلامت اقتصادی، سیاسی و مصائب اجتماعی در درون جامعه روزبهروز رو به افزایش است و نظام در اندیشه “سلامت” زنان و دختران است. بهطورقطع سر کردن لچک، موضوع و مسئله سران حکومت است نه موضوع و مسئله جامعه و مردم. آنچه جامعه انسانی خواهان آن است، از بین بردن بیعدالتیهای روا شده توسط سردمداران نظام جمهوری اسلامی است. ظلم، نابرابری، شکاف طبقاتی، نبود نان، آب و غذا در سر سفره مردم و عدم رعایت حقوق اولیه میلیونها انسان دردمند و بهویژه زنان و دختران در ایران بیداد میکند، آنوقت حکومت به دنبال “مبارزه با بدحجابی” است. سران حکومت دستبردار نیستند و تاکنون هزینه بسیار کلانی صرف پس زدن زنان و دختران کردهاند تا فکر بنجل خود را به جامعه و به زنان تحمیل کنند. موضوع و مسئلهای که نشان داده است ناموفق خواهند بود و نهتنها اعتراض زنان و دختران تا محقق شدن خواستههای به حقشان محدود و کمدامنه نخواهد شد، بلکه روند مناسبتتر، رادیکالتر و گستردهتری به خود خواهد گرفت.
۹ نوامبر ۲۰۲۴
۲۹ آبان ۱۴۰۳
–
شباهنگ راد