پیروزی ترامپ و اهمیت عدالت طلبی در رویارویی با راست پوپولیست

مهرداد درویش‌پور در این دیدگاه با نگاهی به انتخابات آمریکا و وضعیت روز جهان تلاش می‌کند به این پرسش پاسخ دهد که «ترامپ چگونه پیروز شد؟”

۱۶ آبان ۱۴۰۳ برابر با ۶ نوامبر ۲۰۲۴سرنوشت نگران کننده تری برای بخش بزرگی از مردم آمریکا و جهان در عصر سرخوردگی، حس بیچارگی و بی عدالتی و رواج پسا حقیقت – دستکم طی چهار سال آینده – رقم خورد. 

در آمریکا بسیاری از جمله فمینست ها، “اقلیت های جنسی”، ضد نژادپرستان، چپ گرایان، طرفداران محیط زیست و لیبرال ها پیروزی ترامپ را کابوسی برای آینده آمریکا می دانند که محدود کردن حقوق زنان، مهاجران، آزادی های دمکراتیک از جمله نتایج فوری ان خواهد بود. در حالی که محافظه کاران، راست افراطی و نژادپرست، مردانگی اقتدارگرا و نوستالژیک و طرفداران سیاست “پروتکشنیستی” اقتصادی او احیای “عظمت آمریکا” را جستجو می کنند. 

راست پوپولیست و افراطی در جهان و به ویژه ایران از نتایج این انتخابات سخت خرسند است به گونه ای که یکی از راست های افراطی ایرانی طرفدار حمله نظامی به ایران در ابراز شادی از پیروزی ترامپ نوشت: “قفنوس پیر از خاکستر برخاست”. رضا پهلوی هم در پیام شاد باش خود به ترامپ  “تاریخ ساز ” در رابطه با ایران نوشت: “اکنون شما این فرصت را دارید که تاریخ‌ساز شوید و با کمک به پایان دادن به این تهدید، یک بار برای همیشه، میراثی از صلح پایدار به جا بگذارید. » 

گویی نظر سنجی ها و پیش بینی ها در آمریکا با غافلگیری به مراتب بهت انگیز تر از دوران نخست پیروزی او روبرو شدند. اما صرف نظر  از نحوه عمل میلیاردهایی همچون ایلون مکس و رسانه های آمریکایی در آخرین روزهای مبارزه انتخاباتی که لیبرال دمکراسی سخت معیوب قدرتمندترین دمکراسی جهان را با چالش های بازهم بیشتری روبرو ساخت که بگذریم، پرسش این جا است که ترامپ چگونه پس از این همه رسوایی، محاکمه، شکست در انتخابات پیشین و کارنامه پرآشوب دوران ریاست جمهوری پیشین خود که به اعتبار آن بسیاری دیگر شانسی برای به قدرت رسیدن مجدد او نمی دیدند، بازهم پیروز شد؟

نگاهی به تجربه پیشروی های راست پوپولیست در اروپا و دیگر  کشورهای جهان و از جمله آمریکا نشان می دهد روشنگری درباره دروغ پردازی، بی پرنسیپی، بی اعتنایی به هنجارهای دمکراتیک ، انکار کرامت انسانی و باورهای سکسیستی و نژادپرستانه در پوپولیسم راست برای بی اعتبار ساختن آن کافی نیست. به جای آن، می بایست بر آلترناتیو ایجابی که نوید بخش آینده بهتری باشد تکیه کرد. امری که کسری آن در سیاست حزب دمکرات آمریکا که چهار سال قدرت را در دست داشت  آشکار به چشم می خورد.

“دوزخیان روی زمین”، آن ها که نه تنها خود را قربانی بی عدالتی، بلکه نفرین شدگان و فراموش شدگانی می یابند که هیچ امیدی به نهادهای تثبیت شده قدرت برای توجه و تغییر سرنوشت خود ندارند، به هرآنچه به انتقام گیری و شورش علیه “وضعیت موجود”بیانجامد، چنگ می زنند. به قول یکی از جامعه شناسان، آنجا که “حس تعلق طبقاتی منفی” که در آن استیصال و انزجار از سرنوشت جاودان حاشیه نشینی و طرد شدگی و بی افقی پررنگ تر از “حس تعلق طبقاتی مثبت” همچون همبستگی و مبارزه برای عدالت است، زمینه جذب این گروه به راست افراطی و پوپولیست همچون “حزب ناراضیان” افزایش می یابد..
این که ترامپ خود یکی از ثروتمندترین سرمایه داران آمریکا است تاثیری در این ندارد که رتوریک زبانی او بخت همزادپنداری با ادعاهای او در مبارزه علیه “صاحبان قدرت” و “بالایی ها” را در میان دوزخیان روی زمین افزایش داده است.

همچنین در چهار سال گذشته در آمریکا  نه از دامنه شکاف های اجتماعی کاسته شد و نه موقعیت اقتصادی کشور با بهبودی درخور روبه رو شد. به وارونه، گسترش تورم و گرانی و مشکلات اقتصادی افزایش یافت. از جمله به دلیل طولانی شدن اشغال اوکراین توسط روسیه و جنگی که آمریکا و اروپا با کمک های تسلیحاتی گسترده به اوکراین در آن غیرمستقیم درگیر شدند و  هزینه ها و پیامدهای اقتصادی سختی برای اروپا و آمریکا در بر داشته است، به این مشکلات دامن زد. هریس همچون ادامه دهنده راه بایدن هیچ امید جدی برای خلاصی از این اوضاع بر نیانگیخت. ترامپ اما وعده داد به محض به قدرت رسیدن با پوتین به توافق خواهد رسید و جنگ را پایان خواهد بخشید و یا دستکم از کمک های بیدریغ امریکا به اوکراین خواهد کاست. همچنین وعده داد از سهم بودجه های کمک آمریکا به ناتو خواهد کاست و با تعرفه های گمرکی به ویژه در برابر واردات چینی به رشد اقتصادی کشور کمک خواهد کرد. بسیاری که اوضاع اقتصادی امریکا در دوران قبل و به ویژه پیش از جنگ روسیه و اوکراین را با امروز مقایسه می کنند، در ترامپ “گودوی” دست نیافتنی را برای آینده ای بهتر از امروز انتظار کشیده و جستجو می کنند. 

مهاجرت در عصر پساحقیقت

بغرنج مهاجرت هم به رغم همه چالش های خود در عصر پساحقیقت که از آن همچون تهدیدی علیه رفاه اجتماعی، امنیت ملی ،عامل گسترش بزهکاری و تهدیدی علیه هویت ملی نام برده می شود، به یکی از برگ های برنده ترامپ بدل شد. درست به همان گونه که راست افراطی و پوپولیست در اروپا از آن برای تولید هراس و جذب آرای مردم سود جست. این واقعیت که بسیاری از آمریکایی های مهاجرتبار غیر سفید که پیشتر به دمکرات ها رای می دادند در این انتخابات به ترامپ رای دادند نه تنها نشانگر سرخوردگی آنها از سیاست های حزب دمکرات آمریکا است، بلکه نشانگر آن است که بخشی از مهاجرین که موقعیت شکننده ای دارند، چگونه وحشت زده و ناراضی از سیاست های مهاجرتی می توانند به سیاهی لشکر  مهاجرستیزی بدل شوند. پدیده ای که پیشتر در حمایت بخشی از مهاجرتباران اروپایی و از جمله ایرانیان و آسوری ها مقیم سوئد از احزاب خارجی ستیز شاهد بودیم.
امری که ادعای منحصر بودن نژادپرستی و رشد آن تنها در “سفیدها” را با چالشی سخت روبرو می کند. به ویژه آن که گسترش مسلمان ستیزی در سالیان اخیر نیز خلاصه کردن برتری جویی سفید به غیر سفید ها در غرب را مسئله برانگیز ترکرده است.

 به هر رو، اگر دشواری های اقتصادی فزاینده به ویژه پس از جنگ روسیه و اکراین و مسئله مهاجرت دو عامل اصلی پیروزی ترامپ همچون نماداحیای “عظمت گذشته” و شکست هریس همچون تداعی کننده ادامه دوران بایدن در عرصه داخلی بوده است ، سیاست بین المللی حزب دمکرات به ویژه در برخورد به تراژدی غزه بسیاری از چپ گرایان، فعالان ضد جنگ، جوانان و مهاجران عرب تبار و مسلمان در آمریکا را از حزب دمکرات نومید کرد. بگونه ای که بخشی از آنها یا هیچ فرق جدی بین ترامپ و هریس ندیده یا از آن بدتر به ترامپ که خواستار پایان جنگ تا آخر امسال و قبل از ورودش به کاخ سفید شده، متمایل شدند.

با آنکه با کناره گیری بایدن از کاندیداتوری، هریس توانست موقتا شور انتخاباتی دوباره ای به پا کند، اما بیش تر تداعی گر ادامه دهنده سیاست های بایدن در چهار سال اخیر  در نا توانی در کاهش شکاف های اجتماعی در داخل و پایان بخشیدن به جنگ اوکراین و تراژدی غزه بود.
اگر بپذیریم پوپولیسم راست و ناسیونالیسم افراطی همچون واکنشی به نابسامانی های عصر نئولیبرالیسم است، پرسش این جا است آیا بدون تجدید نظر در آن و اتخاذ سیاستی عادلانه تر  تاچه حد امکان فرمان ایست به پیش روی پوپولیسم راست وجود دارد؟  آیا الهام پذیری از دستکم بخشی از سیاست های ترقی خواهانه سندرز نمی توانست طیف گسترده تری از جوانان، طرفداران محیط زیست، فمینیست ها و تهیدستان و مهاجرتباران و ضد نژادپرستان را با امید به فردایی بهتر به میدان اورد؟ 

بسیاری همچون جفری ساکس از اقتصاددانان برجسته آمریکایی هر دو کاندیداها را فاقد کفایت می دانند. امری که آن را شاید بتوان یکی از پیامدهای معیوب بودن لیبرال دمکراسی آمریکا که مردم را در برابر چنین انتخاباتی قرار می دهد خواند.

پس از نتایج انتخابات آمریکا در دستگاه حزب دمکرات صداهای انتقادی از بی برنامگی و ناروشنی سیاست های هریس و وابستگی او به رئیس جمهور غیر محبوب کنونی آمریکا بایدن بالا گرفته است. پرسش این جا است که آیا اعتراضات به گردش به چپ بیشتر در این حزب منجر خواهد شد یا آن که همچنان تلاش خواهد کرد خود را به عنوان حزبی لیبرال و میانه بازسازی کند؟

زمستان سخت پیش‌رو

به هر رو بسیاری نه فقط در امریکا بلکه در جهان زمستان سخت تری را انتظار می کشند. اروپا و به ویژه اوکراین از پیروزی ترامپ نگران است، اما پوتین، نتانیاهو و راست افراطی اروپا از آن خرسند است. چین نیز با ظن و تردید و دوگانگی روبرو است. در حالی که سیاست اقتصادی ترامپ را تهدیدی علیه منافع خود می یابد، در حوزه سیاسی آن را خطر کمتری برا ی جنگ افروزی می داند.

در جامعه ایرانی نیز شاهد آرای متفاوتی هستیم. در حالی که بخشی از حاکمیت، پیروزی ترامپ را به معنای سرسخت تر شدن موضع آمریکا در برابر جمهوری اسلامی و حمایت بیشتر آن از اسرائیل می داند، بخش دیگری ترامپ را اهل معامله دانسته و به وعده او که خواستار رژیم چنج در ایران نیست، دل بسته است. بخش دیگر از حاکمیت اما اصولا فرق چندانی بین این دو که هردو حامی سرسخت اسرائیل هستند نمی بیند. 

در اپوزیسیون ایرانی راست افراطی جنگ طلب که همواره به ستایش فشار حداکثری ترامپ پرداخته، امید افزایش فشار به جمهوری اسلامی، حمله نظامی و رژیم چنج” افزایش یافته است. هم از این رو آنان از شادی سر از پا نمی شناسد.  هرچند ترامپ تنها بر جلوگیری از ایران هسته ای تاکید کرده است. خرسندی از پیروزی ترامپ می تواند در بخشی از مردم ایران که حس نومیدی و تنها گذاشته شدن در برابر ظالمان حاکم در آن ها فزونی گرفته نیز گسترده باشد.
اما اپوزسیون صلح طلب، دمکرات، لیبرال و چپ و فمینیست ایرانی که همچون مبلغ صدای سوم به مبارزات دمکراتیک مردم ایران برای تغییر و گذار از نظام به دمکراسی دل بسته است، هیچ نظر مثبتی به پیروزی ترامپ نشان نمی دهد. به وارونه، آنان نگران آنند که با افزایش صدای جنگ طلبی توسط هسته سخت قدرت در کشور، اخراج وزیر دفاع اسرائیل که بر آن بود با راه حل نظامی معضل امنیت اسرائیل و مسئله غزه و گروگان ها حل نمی شود، و با پیروزی راست پوپولیست در آمریکا، ایران و کل منطقه خاورمیانه آبستن تنش های بیشتری شود. هرچند برخی نیز برآنند نتایج انتخابات آمریکا ممکن است بر خودداری جمهوری اسلامی از توسل به حمله نظامی تلافی جویانه موثر باشد. 

در متن گیرکردگی سیاست و فقدان هرنوع آلترناتیو رهشگا، امید بستن به فردایی بهتر اگر توهم نباشد، به خود فریبی پهلو می زند. با این همه برانم در رویارویی با جنگ افروزی بنیادگرایی اسلامی و راست افراطی در سطح ملی و جهانی، صدای سوم دفاع از صلح و دمکراسی و عدالت و امنیت جامعه محور، بیش از هر زمان دیگری نیازمند پررنگ تر شدن در همه جهان است!

به نقل از سایت زمانه

 https://www.radiozamaneh.com/838449


مهرداد درویش پور


Google Translate