کلاه صهیونیستی چپ هم جبهه با اسرائیل- آمریکا، سر لنین نمی رود!

در پرتو موضع گیری جریانات سیاسی پرو ناتو  و هم جبهه  با حکومت صهیونیستی اسرائیل در نسل کشی مردم فلسطین و سکوت کشورهای بی شرف دموکراتیک در قبال این جنایات، بهترمی توان چهره اپوزیسیون بورژوایی ایران را نیز برملا کرد. این نوشته چکیده چند بار گفتگو با تعدادی از دوستانم در این باره است. در این مکالمات، موضع جریاناتی که هنوز خود را چپ می نامند و با اسرائیل هم جبهه شده اند را به نقد کشیده ام. فکر می کنم این نقد می تواند به روند شفاف تر و منسجم تر شدن صف کمونیست ها و طبقه کارگر در دفاع از مردم فلسطین و علیه گسترش جنگ و بمباران ایران توسط اسرائیل- آمریکا کمک کند.

عزیزان، چنانکه قبلاً هم گفتم قصد من در این بحث کمک به روشنتر شدن موضع دفاع از مردم فلسطین و جلوگیری از جنگ اسرائیل- آمریکا با ایران است تا در دنیای طوفانی امروز، هر بادی ما را نلرزاند؛ در یک فنجان آب به شنا نیفتیم و هر کسی نتواند ما را به ساز خود برقصاند. دربحث های قبلی هم گفتم واقعاً بدون توضیح چاله چوله های بحران خاورمیانه که به هزار رشته متصل است، مردم ایران آسیب پذیرند. چنانچه سیاه لشکرهای تاریخ در میان مردمی انتخاب می شوند که در هر بحرانی تصور می کنند که دوست و دشمن خود را به صورت سیاه و سفید می شناسند. اما مسأله اینقدرها هم ساده و شفاف نیست. لذا این بحث لازم است چون توده های آسیب پذیر برای توجیه سهل انگاری های خود عباراتی را رایج کرده اند: “دشمن دشمن من، دوست من است و یا ” برای تشخیص خوب و بد این همه زیاده گویی و حرافی و حلاجی لازمنیست، مسأله ساده است: شما نیکی کن و از پلیدی بر حذر باش “ اما این یک معماست که چرا تمام عالم همدیگر را نصیحت می کنند و ظاهراً نصیحت کننده خودش هم متعهد به این نصیحت خویش است، و از نصیحت کردن دیگران بی نیاز است، ولی این همه اختلاف نظر در مورد اینک هرفتار نیک و پلیدی چیست، وجود دارد! اینکه چرا همیشه یک طرف، طرف مقابل را مقصر و محکوممی کند که رفتار خوب و بد را از هم تشخیص نمی دهد و یا تشخیص می دهد ولی باز کسی نمی داند چرا به آن راه دیگر می رود؟ اگر ما بخواهیم خودمان را از دست این توجیهات سهل انگارانه نجات بدهیم، تنها یک وسیله داریم و آن شناحت دقیق دوست و دشمن و روندهای تاریخی هربحرانی است. مطلقاً نباید طوری وانمود کرد که گویا مردم ایران از قبل همه مؤلفه های دخیل درنزاع اسرائیل و ایران و دوست و دشمن را آنطوری که هستند، می شناسند. پس ما مجبوریم باب گفتگو درباره مسأله فلسطین را باز نگاه داریم.

… جان، وقتی من با شما و بقیه دوستان صحبت می کنم، پیش خود می گویم مخاطب این مکالمه عزیزانی هستند که باید ابتدا در نظر داشته باشم که بحث با چنین عزیزانی یک ویژگی دارد و آن این است که می توان از تبلیغات صرف فاصله گرفت و تنها به قدرت منطق، استدلال و برهان تکیه کرد. اما با وجود تعهد خود به این موازین، می دانم وقتی انسان در مورد مسائل سیاسی و نظری مثل مسأله فلسطین صحبت می کند، پای جامعه، سنت های طبقات و متدولوژی مکاتب نیز وسط می آید و این ها فراتر از دایره روابط دوستانه ما قرار دارند. به علت بد آموزی سنت های جامعه بورژوایی، بعید نیست که افکار، رفتار و کنش ما هم تحت تاثیر آنها باشد. در چنین شرایطی افکار انسان در سمپاتی با یک گرایش اجتماعی شکل گرفته، قضاوت وی بی تاثیر از گذشته نبوده و  تغییر مواضع وی سخت است. قضاوت و تصمیم از قبل فضایی را ایجاد می کند که انسان درهر بحثی به اندازه کافی به قدرت منطق، استدلال و برهان توجه نکند. به این علت است که انسانهایی ناگهان در متن یک بحث منطقی و مستدل فراموش می کنند که مخاطب شان چه کسانی هستند و مخاطب هم فراموش می کنند که به حرف کی گوش می دهد. افراد دارای گرایشات ومواضع متفاوت به مسأله فلسطین، با وجود پیچیدگی های موضوع ممکن است بحث را به جایی بکشند که به جای توجه به مضمون، محتوا و اصل موضوع، آن را تبدیل به وسیله ای برای محکوم کردن یکدیگر نمایند. مثلاً اگر الف، از قبل تصمیم گرفته تا با تبیین ب مخالفت کند، برای ب، خیلی مشکل است این تصمیم گرفته شده (بخصوص برای انسان های پنجاه- شصت ساله) راعوض کند.

تغییر روش ها و افکار بد آموز همواره آسان نیست. اما با وجود تمام دشورای هایی که سر راه نقد من به چپ هم جبهه با اسرائیل وجود دارد، فکر می کنم باز باید روی این حساب کرد که اگرهدف این باشد که کسی کسی را محکوم نکند، کسی کسی را کوچک نشمارد و یا کسی را تافته جدا بافته از ما نداند، به نقطه خوبی خواهیم رسید. هدف من این است که اگر تجربه ای وشناختی از این موضوع داریم، با همدیگر شریک کرده و آخر سر بتوانیم برای شناخت مسأله فلسطین با دست پر وارد عرصه شویم. با این مقدمه اجازه بدهید به موضوع اصلی بحث بپردازم.

دو روز پیش در بحث قبلی گفتم اگر احتمالًاً ملاحظه ای یا نظری داشتید جهت کم و زیاد و جرح وتعدیل موضوع ، بگویید تا من هم موضع خود را تصحیح کنم. اما با نظراتی که یکی از دوستان مطرح کرد، دیگر بحث از ملاحظه، و زیاد و کم و جرح و تعدیل گذشته است. او به روشنی بانظرات من که چند بعد دارند، مخالف است.  اینجا با تفصیل به تمام زوایای مسأله فلسطین نمی پردازم، چون برای این کار نیاز به زمان بیشتری است. در عوض نکاتی آدرس مانند می دهم تا دربعد وسیع تر به مسأله اسرائیل و ستمکشی مردم فلسطین فکر کرد.

اگر ایران جمهوری سوسیالیستی بود، ما در قبال مسأله فلسطین چکار می کردیم؟

پشتوانه نظرات و استدلال های من علاوه بر مکالمه های یکی دو هفته گذشته در مورد اینکه پدیده اسرائیل از کجا آمده برای چه هدفی ساخته شد و ستمکشی مردم فلسطین چرا هنوز ادامه دارد و چرا اسرائیل و امریکا نمی خواهند این مسأله حل شود؛ چند مقاله نوشتم که اگر … جان مایل باشد، توصیه می کنم همان گونه که به نظرات حمید تقوایی اهمیت داده و گوش کرده، این مقالات را هم بخواند که آخرین آن ها در هفتم اکتبر ۲۰۲۴ تحت عنوان “بمب اسرائیل و آمریکا بر سرمردم ایران، باعث افزایش طول عمر رژیم اسلامی!” و در سایت ها درج شدند، تا به صورت مسأله بحران خاورمیانه در بعد وسیع تری پی ببرد.  در مقاله یاد شده نوشته ام که در ازای هر بمبی که توسط اسرائیل و آمریکا بر سر مردم ایران ریخته شود، به همان اندازه به طول عمر رژیم جمهوری اسلامی  و جنبش اسلام سیاسی در منطقه اضافه خواهد شد. سیف هم فکر می کند جنگ به صورت مستقیم مانند سرنگون کردن صدام و قذافی اتفاق نمی افتد. خُب این هم نظری است و اگرچنین شود، ظاهراً ضرورت این بحث امشب  کم می شود.

اگر با آن قاطعیتی که سیف می گوید جنگ تمام عیار غیر محتمل است، چرا باید هنوز این متد خود را دنبال کنیم؟ چون در هر دو حالت اساس این بحث، نقد موضع گیری جریانات سیاسی پروناتو و هم جبهه با اسرائیل است. نقد این جریانات نباید منوط به وقوع جنگ شود. از این نظر، این بحث اهمیت و ضرورت دارد تا منطق فکرکردن، ماتریال و سوخت مبارزه اپوزیسیون پرو ناتوعلیه رژیم جمهوری و ابزارها مبارزه و درک شان از آینده مردم ایران را تا حدودی بی اعتبار می کند.

جریانات پرو ناتو  و هم جبهه با  اسرائیل با استفاده از اطلاعات ناقص توده های مردم در مورد مسأله فلسطین قضیه را ساده کرده و می گویند: اسرائیل ، حزب الله و حماس! این مقایسه فیل وفنجان، برای این است که تا اسرائیل را زیر فشار اعتراضات مردم متمدن دنیا بیرون ببرد و قواعد بازی را به شکلی بچیند که گویا مسببین این جنگ دو طرف هستند: یک طرف حماس و حزب الله ودیگری اسرائیل. در حالی که مسبب این فاجعه تماماً اسرائیل است.

اینجا مجبورم چند موضوع را از هم تفکیک کنم. این واقعیت که منشاء بحران خاورمیانه حماس وحزب الله و ایران نیست بلکه اینها معلول یک وضعیت تاریخی اند، کمتر شنیده شده است. بامثالی می توان قباحت سکوت در برابر جنایات اسرائیل و کشورهای مدافع آن را شفاف تر بیان کرد. مثلاً اکنون در ایران اگر ما سر کار بودیم و جمهوری سوسیالیستی داشته و به آنچه در فلسطین جریان دارد نگاه می کردیم، چه سیاستی اتخاذ می کردیم؟ آیا چشمان خود را مانند رژیم های عربستان، مصر و سایر کشورهای مرتجع عربی به روی درد مردم فلسطین بسته و کاری به رژیم اسرائیل نداشتیم؟ یا نه، ما هم مانند اپوزیسیون پرو ناتو، سلطنت طلبان و حککا -که بعداً بیشترخطای تقوایی را توضیح می دهم- خجولانه با اسرائیل و امریکا هم جبهه می شدیم؟ یا جمهوری سوسیالیستی ما در قبال قلدری و نسل کشی حکومت مذهبی- صهیونیستی که در ماهیت خودفرقی با اسلام سیاسی ندارد، همان کاری را انجام می داد که مردم متمدن دنیا علیه او. بالاخره چه کار می کردیم؟ امروز این پرسش مردم کارگر و زحمتکش و متمدن جهان است. اگر سکوت می کردیم، زمانی که نوبت مجازات جمهوری سوسیالیستی خودمان در ایران فرا می رسید، چگونه می توانستیم از وظیفه انترناسیونالیستی برای خنثی کردن توطئه اسرائیل- آمریکا از طبقه کارگر جهان درخواست حمایت کنیم؟ وقتی اصولی که ما باید به آن پای بند بوده- خود از قبل زیرپا گذاشته ایم! بهتر است منطق، اسلوب و راهکارهای کسی که استدلال می کند باید جلوی جنگرا گرفت و کسی هم می گوید جنگ بشود را در این متن گذاشت. ساده تر بگویم ما موظف بوده مانند مردم کارگر معترض دنیا به این جنایات اعتراض کرده و بگوییم: اسرائیل و آمریکا حقن دارند به هیچ بهانه ای مردم فلسطین را اینگونه تحقیر، در بدر و در خون بغلطانند! ما اجازه نمیدهیم پیش چشم ما با این نسل کشی یک سناریوی سیاه در منطقه درست کنند که تبعات آن کمک به اسلام سیاسی است.

جمهوری اسلامی با ریاکاری و حقه بازی به هر اندازه توانسته خود را به مسأله فلسطین آویزان کرده و همدردی کذایی نشان دهد، به همان اندازه نزد مردم محروم جهان اعتبار کسب کرده و چهره منحوس خود را بزک کرده است. بیشتر از حکومت های دور ‌بر  نزد مردم محروم و در منگنه جنبشهای صهیونیستی و اسلام سیاسی در منطقه، خریدار دارد. این بماند که جریانات اپوزیسیون پرو ناتو امیدوار به ادامه این جنگ، جهت فریب دادن مردم، دشمن را هیچ حساب می کنند.

برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی هم جبهه شدن اپوزیسیون با اسرائیل- آمریکا راهش نیست. بعلاوه، آیا جنگ اسرائیل و آمریکا با رژیم ایران سرسوزنی به خاطر دوستی با مردم ایران و ضدیت با رژیم است؟ پاسخ اپوزیسیون پرو ناتویی و سلطنت طلبان به این سئوال مثبت است و حککا به جای نقد و مخالفت صریح با این سناریو و توهم زدایی و خرافات زدایی توده های تحت سلطه فرهنگ پهلوی، خود با آنان همراه شده و می گوید در نتیجه جنگ اسرائیل با ایران،برخلاف میل اسرائیل می تواند کنترل جنگ را از دستشان در آورده و جنگ به نفع مردم ایران تمام شود! ولی این حقیقت را درک نمی کند که اگر حکومت های اسرائیل- آمریکا سرسوزنی آزادیخواهی و حق طلبی در ماهیت شان بود، چرا مردم فلسطین را به این روزسیاه می نشاندند؟

در علم و منطق، این اصل وجود دارد که باید معیار و روش استاندارد باشد. مثلاً اگر من متری دردست داشته باشم ولی به محض تحویل آن به سیف، متر تبدیل به نود سانتی متر شود، معیارمن نه علمی، نه منطقی، نه واقعی و نه حقیقی است. به زبانی دیگر، اگر رژیم مذهبی صهیونیستی اسرائیل مانند جمهوری اسلامی مذهبی نبود، نژاد پرست نبود و کوچکترین آزادیخواهی در چنته داشت، چگونه می توانست اینگونه به مردم فلسطین بی رحمی کند؟ آیاچنین حکومتی می تواند آزادیبخش باشد؟

عزیزان من! اگر فردا جنگ مستقیم اسرائیل- آمریکا با حکومت ایران شروع شود و منجر به سرنگونی یا کنار گذاشتن رژیم شود، حکومتی سرکار خواهند آورد که کارگر کمونیست را مانند مردم غزه لت و پار می کند. مگر به فیدل کاستر و کوبا انگ تروریست نزده اند؟ فردا من، شما و هرکمونیستی لب به اعتراض به اسرائیل- آمریکا و کشورهای دمکرتیک هم پیمان شان بگشاید رامانند یحیی سنوار تروریست می نامند. تقوایی می گوید ما زور خودمان را می زنیم که چنین نشود. خیر. اینها غیر از تروریسم دولتی خودشان، هراقدام سلبی سازمان های غیر دولتی و هراقدام سلبی احزاب و اشخاص اپوزیسیون غیر مجاز را تروریست می نامند. از منظر اینها هرکس از مردم فلسطین دفاع کند، تروریست محسوب می شود. چرا باید منطق و اصول و خرد به این سطح سقوط کرده باشد که گویا مشکل اسرائیل با حماس این است که حماس یک سازمان مذهبی طرفدار جمهوری اسلامی است؟ چرا باید طرف خودش را با فرمول های کذایی دولت ها مانند توتالیتاریست، ایدئولوژیست، اقتدارگرا و تروریست فریب بدهد؟ اگر حماس یک جریان سوسیالیست هم بود مادام که علیه قلدری اسرائیل مبارزه می کرد، رفتار اسرائیل همان بود که هست. مشکل اسرائیل این است که هر کس بگوید اشغالگری بس است و باید این باتلاق خونی که در خاورمیانه ساخته اید را خشکاند و هر کسی که خواهان حل عادلانه مسأله فلسطین باشد، تروریست می نامد. اگر بگویید مردم فلسطین به اندازه اسرائیل حق دارند دولت مستقل داشته باشند، تروریست هستید. ( حال اگر تئوری “ما اصلاً به مرز اعتقاد نداریم و طبقه کارگر یک طبقه جهانی است” را هم کاریکاتور نکنند). ولی تا زمانی که جامعه به آن نقطه می رسد، آنچه که جامعه جهانی حق اسرائیل می داند، حق مردم فلسطین نیز هست. چرا سازمان ها و افراد همجبهه با اسرائیل مانند اسرائیل و آمریکا شانتاژ می کنند که هر انسانی حق تشکیل دولت مستقل مردم فلسطین را برسمیت بشناسد، طرفدار تروریست ها است؟ این حق (تشکیل دولت مستقل فلسطین) چه ربطی به این دارد که طرف حماس است یا فتح، شیعه است یا سنی، جرج حبش است یا یاسرعرفات و یا انسان سوسیالیست و ضد مذهب است. جرم مردم فلسطین غیر از این چیست؟ مگر جناح چپ مبارزان لبنان و فلسطین را مانند خلیل الوزیر، هنیه، سنوار و… قتل عامنکردند؟

پس عباراتی مانند توتالیتاریست، ایدئولوژیست، اقتدارگرا و تروریست را نباید از حکومت ها ورسانه های راست تحویل گرفت و بکار برد. این عبارات برای خودشان خوب است، اما بدرد ادبیات آزادیخواهانه مردم در مبارزه با آنان نمی خورد.  این ها اگر موفق به سرنگون کردن رژیم جمهوریاسلامی هم شوند، فردا چه نوع حکومتی در ایران سر کار خواهند آورد؟ آخر رژیمی که مانند رژیم جمهوری اسلامی مذهبی است، صهیونیستی است مانند اسلام سیاسی، دشمنی اش بافلسطین این است که من رئیس هستم و شما نوکر، قبول دارید اوکی، قبول ندارید می کشمت، کجا سزاوار همسویی است؟ این دروغ بزرگ چیست که حککا تحویل ما می دهد؟ سناریوی اسرائیل وامریکا برای فردای یک جمهوری سوسیالیستی در ایران خطرناکتر از حماس است.

یکی از عزیزان با صداقت گفت ما صاحبنظر نیستیم و چیز زیادی در این رابطه نمی دانیم. این نظر به درجاتی درست است. بحث … جان ثابت کرد که شما در مورد نزاع اسرائیل و فلسطین به اندازه کافی به منابع دسترسی نداشته و زحمت نکشیده اید تا تفاوت زاویه مخالفت کمونیستهایی مثل من با اسرائیل و منطق موافقان و مخالفان را از هم تفکیک نمایید. الان مفصلاً این پدیده را توضیح نمی دهم، تنها خواستم ثابت شود که هیچ سنخیتی بین متد دفاع ما از حل مسأله فلسطین با حقه بازی اسلام سیاسی وجود ندارد. اگر کسی به نام  سوسیالیسم، کارگر وآزادی…از حمله اسرائیل به ایران دفاع کند، یا در قبال این جنایات علیه فلسطین سکوت کند، ما دست اش را رو می کنیم. ما وظیفه داریم کسی که فهم درک مسأله را ندارد، تفهیم کرده، کسی که ریا کار و دغل بازانه حماس و اسرائیل را هم ارز معرفی کند، افشا نموده که واقعاً دل بستگی اش به سوسیالیسم، کارگر و آزادی به اندازه دل بستگی رژیم اسرائیل، اسلام سیاسی و امریکا است. چه دلیلی دارد که جلوی چشمان ما چهل هزار فلسطینی که نصف آنها کودک هستند را بکشند ودر مقابل جریاناتی که قاتلین این کودکان را چون ناجی به مردم ایران حقنه می کنند، سکوت کنند! این دیگر یک وضعیت کمدی تراژدیک است.

انتقاد ما به سیاست های حککا از سر خصومت نیست

یکی از عزیزان می گوید انتقاد ما از سیاست های حککا احتمالاً از سر خصومت با این حزب است و می گوید: “آنها هم دوست ندارند جنگ شود. (نقل به معنی) حمید تقوایی هم گفته وقتی ما توانایی جلوگیری از جنگ نداریم، اگر جنگ شد باید گفت که چکار می کنیم. اگر این اتفاق افتاد،حککا سیاست یک، دو و سه های خود را در دستور خواهد گذاشت”. این یک، دو و سه کردن ها برای زمان وقوع جنگ، سیاست های درستی هستند و نه اینکه برنامه نداشت و نشست و آسمان را نگاه کرد”.

اجازه دهید من هم توضیح بدهم زمانی سوژه بحث ما اتخاذ سیاست و پراتیکی است که چگونه جلوی این جنگ و این نسل کشی در فلسطین گرفته شود؛ و در متن این صحبت ها تقوایی اعلام می کند که “ما توانایی جلوگیری از جنگ نداریم- ولی مبارزه مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی را تقویت می کنیم”، به چه معنی است. این غیر مستقیم بالا بردن پرچم سفید و چراغ سبز نشان دادن به اسرائیل است که بله ما کاری به کار شما نداریم، شما هر کاری می خواهید بکنید. نو پُرابلم! دغدغه ی ما مبارزه علیه رِژیم ایران بوده و فعالیت های ما فقط روی رژیم ایران متمرکز است. خُب، اینها اجزای یک سیاست پرو ناتو و هم جبهه شدن با این بلوک در بحران خاورمیانه است. این دفاع خجولانه و تأیید ضمنی این جنگ است. چرا باید این حرف ها به خصومت علیه حککا ترجمه شود؟ سیف هم مفصلاً توضیح داد در صحبت های ما کوچکترین نشانه ای از برخورد خصومت آمیز وجود ندارد. ما به کنش و واکنش های این حزب حداقل طی یکسال گذشته در قبال کشتار مردم فلسطین و سیاست رِژیم چینج در سال های قبل تر؛ و هم جبهه ای شدن با ارکسترای ناتو، اشاره کردیم. این فعالیت های حککا سیاه روی سفید نشان می دهند که آنها چه گفتند، چه نوشتند و چه خطی را تعقیب می کنند. انتظار من از… جان بیشتر از این بود که این گنجشک را به نرخ قناری به او بفروشند و متوجه معنی این کلمات فریبنده نباشد.

دلائل سقوط حککا به این سطح چیست؟

بارها شنیدیم که “تمام راه ها به رُم ختم می شوند”. خُب راه به رُم ختم شده جنش های اجتماعی و احزاب متعلق به آنها مناسبات تولید اقتصادی جامعه و تضادهای موجود است. در مناسبات تولید اقتصادی جامعه، تضادهایی وجود دارند که ما کمونیست ها آنها را منشا و سر آغاز تمام بد بختی ها، ناهنجاری ها، نابرابری ها و جنگ ها و تمام مصیبت های گریبان گیر بشر می دانیم. منافع جنبش ها و احزاب و اشخاص یا متعلق به وجود این تضادها بوده یا باید در مقابل آنها مبارزه کنند. تحقق و عدم تحقق تحول بنیادی جامعه دلبخواهی نیست، بلکه از سر نیاز طبقه صورت می پذیرد. تحقق نیاز یک طبقه مشروط به رفع آن تضادها بوده و برای دیگری تداوم و کنارآمدن با آن تضادها اساس است. اگر یک جریان سیاسی چپ به هر دلیل موفق نشود طبقه کارگر را بسیج کند و در بعد طبقاتی پراتیک اجتماعی سازماندهی کند به ناگزیر فعالیت ها و پراتیک بورژوایی در دستور خواهد گذاشت و به نحوی از انحاء به نوعی از راه حل بورژوازی برای کسب قدرت سیاسی خود متوسل می شود و به  هر گرایش طبقاتی، هر اعتراض و هر اپوزیسیونی روی می آورد. زمانی که گرایش و راه حل بورژوایی به گرایش و راه حل احزاب سیاسی تبدیل شد، به اصطلاح  سیاست پدر و مادر ندارد و در شکل سفسطه، دروغ، ریاکاری و توطئه منعکس می شود. در سطح جامعه، زمانی که این گرایش و راه حل بورژوایی تبدیل به گرایش غالب جامعه و رُل مدل اشخاص برای خوشبختی تبدیل شد، مردم در دام منافع شخصی، توهم، باور به بلیط بخت آزمایی، کلاه برداری، قمار و … می افتند.  بازار امروز را نگاه کنید، یا فریب می دهند یا فریب می خورند، یا دزدی می کنند یا اموال شان سرقت می شود. انواع تبلیغات به امید اینکه فلانی روزیم یلیونر و سرمایه دار شود جامعه را اشباع کرده است.  توده ها متوجه نیستند که اصلاً فرمول وقواعد این بازی ها برای سرمایه دار شدن غلط است. این راه حل ها اصولی و قابل تعمیم نیستند. صورت مسأله از بیخ غلط است. متوجه نیستند که برای رهایی از این منجلاب باید به روش دیگری یعنی به کمونیسم تکیه کرد تا بتوان این نظام و تبعات آن را چالش کرده و کنار زد. درمکتب بورژوازی  شب و روز فن گنجشک رنگ کردن و به نرخ قناری به مشتری فروختن یاد میدهند. “ هنر” می آموزند که بتوان دیگری را “ مشروع و قانونی” فریب داد. طرف یا استثمار می کند یا استثمار می شود، یا کسی را فریب می دهد یا خود فریب می خورد؛ یا مواد مخدر پخش می کند یا مصرف می کند.

احزاب، سازمان ها و اشخاصی که خود را چپ می نامند یا در یک مقطعی از  تاریخ چپ بودند، اگر نتوانند با گرایشات، راه حل ها و اسلوب بورژوازی که ریشه تمام جنگ ها و بحران های امروزجهان است، تسویه حساب کنند، به سرنوشت بقیه دچار می شوند. نیرویی که ظرفیت و خاصیت این را ندارد که با گرایش و راه حل بورژوایی مبارزه اصول کمونیستی کند، وسیله ای مطمئن تربرای کسب قدرت سیاسی انقلاب کارگری ندارد و سرگردان هر وسیله و هر اعتراضی را یکسان میپ ندارد. اتخاذ سیاست فعلی حککا در همراهی با هر پدیده سیاسی از جمله با اسرائیل و ناتو ناشی از ناظر نبودن اصول کمونسیتی و کارگری بر پراتیک او است. چون حزب تقوایی نمی تواند سرچشمه قدرت مردم ایران، قواعد مبارزه اصولی و پتانسیل سرنگونی جمهوری اسلامی از این طریق را درک کند. قطب نمای کمونیستی ندارد و در سرگردانی فعالیت های پیروان آخوند مرتجع عبدالحمید بلوچستان را مبارزه مردم بلوچ علیه جمهوری اسلامی می خواند و مبارزهمردم فلسطین علیه اسرائیل را تروریستی! وقتی ظرفیت و توانایی بسیج مردم در پایه برای تغییرجامعه برای یک انقلاب کارگری از دست داده، به روش احزاب بورژوایی برگشته و به فعالیت های این چنینی روی می آورد. به این دلیل یک زمانی امیدوار بود که بلکه بعد از صدام نوبت خامنه ای باشد، پس از قذافی نوبت ایران باشد، پس از اسد نوبت خامنه ای و اکنون شاید در دل جنگ اسرائیل با رژیم ایران، انقلاب شود! ایشان بیست سال است با تکیه به این “اهرم” ها می گوید جمهوری اسلامی را سرنگون می کنیم، ولی علت اینکه چرا متأسفانه هنوز رژیم نرفته است را نمی داند. چنان در دریای پر موج اعتراضات همگانی با هر ماهیتی و از هر طرفی غوطه ور شده که فرصت ندارد به این مسأله فکر کند که چرا رِژیم نرفته و از زاویه منافع طبقه کارگر ابزار انداختن رژیم چیست. طرف واقعاً از فعالیت های به اصطلاح هرکولی این بیست ساله خود که یکی شان دو نشده، خسته شده است. در چنین شرایطی امید به ماشین تبلیغات ناتو بهتر از قمار، بلیط بخت آزمایی و دست روی دست گذاشتن نیست؟ باید انسان به این لحاظ خیلی از موضوع پرت باشد تا از طرفی بگوید ما نمی توانیم جلوی این جنگ را بگیریم، و از طرف دیکر بگوید اگر جنگ شد ما آن را تغییر ماهیت می دهیم و در دل آن (سناریوی سیاه) انقلاب بیرون خواهیم کشید! شما اگر نمی توانید مانع جنگی شوید، چگونه می توانید مسیر آن را از سناریوی سیاه به سناریوی سفید عوض کنید؟ معماران اصلی جنگ، چگونه به شما که از نظر آنان هیچ گزینه ای نیستید اجازه “انقلاب” می دهند؟ باید سیستم یک جریان از این ظرفیت متوهم بودن برخوردارباشد تا باور کند که شاید تصادفی اوضاع از دست معماران اصلی جنگ در رود و برخلاف میل نتانیاهو؛ حمید تقوایی را رئیس جمهور مملکت کنند!  تئوری باور به تصادف در طبیعت هم به هر حال یک تئوری است! طبق این تئوری، دینامیسم جنگ طبقاتی همیشه طبق قواعد پیش نمیرود، جاهایی تصادفی و در مواردی می تواند انقلاب اجتماعی مانند بلیط بخت آزمایی اتفاق بیافتد. آنها این همه تأکید ما بر نقش آگاهی، شناخت جامعه، فلسفه و تئوری برای انقلاب کارگری را سست شدن باور ما به انقلاب و مته به خاشخاش زدن درک می کنند. نه عزیزان! تا شاهزادگانی مانند رضا پهلوی، مفسران اسلام واقعی امثال مجاهدین و اقمارشان در رکاب آنهاهستند، بعد از جنگ نوبت رئیس جمهوری ایران را به شما نمی دهند. اگر گزینه اول ناتو برای ایران یعنی رضا پهلوی، عبدالله مهتدی را به هر حال به استانداری کردستان بگمارد، قطعاً به شما اجازه فرمانداری یاسوج نمی دهد. برای اینکه شما را به جرم اکس کمونیست زندانی نکنند، باید مانند امروز در رکاب آنها به ایران خدمت کنید. واقعاً درجه ای از ریا کاری در این عبارت “ما توانایی جلوگیری از این جنگ را نداریم” نهفته است. چرا آنان علیه جمهوری اسلامی می نویسند، تبلیغ می کنند، تظاهرات می کنند، شعار می دهند و در مواردی بزرگ نمایی می کنند؛ اگر راست می گویند که آنها هم ضد قلدری اسرائیل-آمریکا هستند، همین فعالیت ها هم علیه او انجام بدهند. این بهانه است و گر نه هر چه علیه جمهوری اسلامی انجام می دهند، علیه اسرائیل هم انجام بدهند. تا کنون کجا حککا گفته ما قدرت نداریم که الان نوبت به اسرائیل رسید در مقابل این جنگ می گویند ما توانایی جلو گیری از جنگ نداریم؟ مگر غیر از افشاگری علیه رژیم ایران، قدرت آزاد کردن یک روستا دارند؟ این توجیهات فقط می خواهد افرادی را راضی نگه دارد که نمی تواند چهره خون آلود کودکان فلسطین را نگاه کند و تاریخ هفتاد ساله این نزاع را می داند و باتوجیهات تقوایی قانع نمی شود. می خواهند با این فرمول حمایت ضمنی این جریان از این جنگ را سیاست مدبرانه نشان داده و آن را به نفع کارگر جلوه دهند! این بزرگترین جعل است. ما قدرت نداریم… اوکی، هر چقدر قدرت دارید علیه این جنایات باشید. یکی از راه های قدرتمند شدن، این است که علیه جنایت و ستمگری باشید. شما که ظاهراً شیفته خیابان هستید، مانند این همه مردم متمدن دنیا که هر روز علیه اسرائیل به خیابان آمده، تظاهرات می کنند، تلاش کنید. مگر این مردم خیلی قدرت دارند؟ نه. ولی چون وجدان، احساس و عاطفه دارند، می خواهند جلوی نسل کشی اسرائیل بگیرند، با جمعشان توانستند در مواردی حکام اروپایی را به “غلط کردیم” وادارکنند. چرا حککا دروغ تحویل ما می دهد؟ بهر حال، داستان ما و حککا طولانی تر از این حرف ها است، برای اینکه سر شما را درد نیاورم به این اکتفا می کنم.

مورد بعدی که می خواهم به آن بپردازم، مثلث راه حل مسأله فلسطین در خود، ربط دادن دلبخواهی آن با ایران و ربط آن با رابطه مردم ایران با این مسأله است. … گفت بله ما هم مخالف جنگ هستیم. اما این مخالفت (اپوزیسیون چپ پرو ناتو) چنان کجدار و مریز است و در لابلای اماها، اگر ها و بهر حال و علیرغم همه اینها، پنهان است که هیچ نشانه مخالفت جدی و صادقانه در آن باقی نمی ماند. انگار این اما و اگرها تنها می خواهد زمینه را برای این سناریو فراهم کند که بله جنگ فعلی بالقوه می تواند باعث تضعیف رژیم جمهوری اسلامی در مقابل مردم شده که باید از این فرصت به نفع مبارزه مردم ایران و اپوزیسیون سرنگون طلب نهایت استفاده کرد. از نظراین طیف، مردم و سازمان های سیاسی برای نجات خود از دست این بختک می توانند از این تضادها به نفع خود حداکثر استفاده نمانید. آنان دوست ندارند مردم ایران چیزی در مورد تاریخ ضدیت آمریکا با جنبش کمونیستی و کارگری و سرهمبندی کردن کشور اسرائیل بدانند.

عوارض سیاست رژیم چینج

آیا انسان باید مانند ماهی باشد که چند مورد از قلاب گریخته ولی به دلیل فراموش دوباره طعمه قلاب صیاد را گاز بگیرد تا بالأخره صید شود؟ آیا باید به همین راحتی از کنار درس های تاریخ گذشت و از آنها هیچ درس و تجربه ای نیاموخت؟ خیر. در مسائل علمی اگر شما چیزی را ده بارامتحان کنید باید نتیجه آزمایش هر ده مورد یکی باشد.  اگر هشت مورد آن صحیح و دو مورد نادرست باشد، باز آن آزمون یک آزمون غیر علمی محسوب می شود. اکنون با این متد به سراغ ماهیت دخالت حکومت های امریکا و اسرائیل در کل تاریخ آنها، به طریق اولی در نیم قرن گذشته در کشورهای دیگر برای رژیم چینج برویم. خُب کدام یک از این رژیم چینج ها تاکنون منجر به قدرت گیری یک جریان چپ در یکی از این کشورها شده تا اگر این مورد در ایران رژیم چینج کردند، حاصل آن منجر به انقلاب شود. برخلاف توهم اپوزیسون هم جبهه با ناتو، امریکا و مدافعان اسرائیل، آنان هر جا پا گذاشتند، نتیجه آن برای مردم رشد بیشتر خرافات، رشد بیشتر ملی گرایی و مذهبی و پاشیدن شیرازه جامعه از هم بوده است.

وقتی دیوار برلین سمبل کمونیسم را شکستند، پیام دادند که منشاء شر در عالم که از نظر ایشان زیر سر کمونیسم است، تمام شد. شر روسیه تمام شد، بشر رها شد! جنگ و رقابت تمام شد وفریاد زنده باد دموکراسی، زنده باد صلح سر دادند! توده های متوهم در اروپا و در جهان شب ها و ماه ها به رقص و پایکوبی پرداختند. ولی سی سال طول نکشید که دوباره در اوکرائین دیواربرلین این بار بلندتر ساخته می شود. سی سال گذشت، دوباره روز از نو و روزی از نو. اکنون نمی خواهم به مقاومت ارتش زلنسکی نمره بدهم و روسیه را مجازات کنم، اینجا جای حلاجی کردن این مسائل نیست. می خواهم به عنوان چند نمونه برای اثبات پوچ بودن مدعای اپوزیسون چپ هم جبهه با ناتو به آنها کوتاه اشاره کنم.

… جان می گوید خُب زمانی که آنها در افغانستان بودند از طالبان بهتر بود. ولی … تاریخ بهم پیوسته و نفش امریکا و انگلس را از مهندسی بحران افغانستان و سازماندهی مجاهدین تا خرد کردن نجیب الله  با جماق و تا تحویل دادن دوباره کشور به طالبان را قلم می گیرد و مانند یک استراژی به آن نگاه نمی کند. سیف هم گفت که امروز در لیبی اوضاع به مراتب بدتر از زمان قذافی است. من در تائید نظر سیف نکاتی را اضافه می کنم: بله، نه فقط در لیبی در عراق نیز صدام حسین را سرنگون کردند، ولی خُب که چه شد؟ ناسیونالیسم تضعیف شد؟ مذهب تضعیف شد؟ حرمت و آزادی زن بیشتر شد؟ قبلاً هم گفتم ما قصد این را نداریم که فقط دکاندار را عوض کنیم، ولی جنس دکان، قیمت ها و محیط همان باشد که بود. اما اپوزیسیون پرو ناتو می خواهد فقط دکاندار عوض شود، اما جنس دکان، قیمت ها و محیط همان باشد که بود: می خواهد قذافی نباشد، یک ارتشی متحد ناتو باشد؛ اسد نباشد یک خرس باشد؛ در مورد ایران خامنه ای نباشد، پهلوی باشد. این غایت آزادیخواهی و انتظار آنها از سیاست رژیم چینج است. در نتیجه برای کسی که تجربه و تاریخ این کشورها را مرور کند، به سهولت می فهمد که امریکا، انگلیس و کلاً ناتو خود بحران آفرین و مسبب ویرانی و صورت مسأله بدبختی و جهالت عالم اند و کمترین ربطی به رهایی ندارند. من از… می پرسم از کی اینها رهایی بخش و آزادیخواه شدند؟ … میگوید وقتی سنوار، نصرالله و هنیه را ترور کردند  اگر خوشحال نشده باشم، ناراحت هم نشدم. گفتم بگذار اینها از هر دو طرف روی کله هم بزنند! عزیزم! این دید، محدود است؛ بی نهایت محدوداست. رسانه کشورهای حامی اسرائیل مسأله فلسطین را از زاویه دید نتانیاهو به مردم معرفی می کنند، ما چرا این توصیف را از آنان قبول کنیم؟ من طرفدار مقایسه دو نیروی شر نیستم، با این وجود، حتی در مقام مقایسه فرق نتانیاهو با سنوار این است که دومی قدرت نظامی نداشته واولی ارتش مجهز دارد. مردمی که با سنگ به جنگ با اسرائیل رفته، برای نجات خود به سنوارمتوسل شده اند. نتانیاهو با بمب های پیشرفته آنان را با خاک یکسان می کند. و گر نه، حکومت اسرائیل صهیونیستی است، حماس اسلام سیاسی. نتانیاهو ناسیونالیست یهودی است، سنوار ناسیونالیست عرب. نتانیاهو کلاهی شبیه پوست هندوانه بر سر دارد، آن یکی چفیه عربی. از نظر محتوی برتری اسرائیل بر حماس چیست و چه فرقی بین مذهب یهودی با اسلام هست که شما به بهانه دوستی حماس با ایران، از یک طرف مشقت مردم فلسطین را هم ردیف اسرائیل و تروریسم دولتی اسرائیل را به نفع مردم ایران ترجمه می کنید؟ آها یافتم! ایران به حماس  کمک می کند و  فلسطین شایسته هر نوع مجازاتی است، اسرائیل هم به اپوزیسیون جمهوری اسلامی کمک می کند و شایسته هر نوع حمایتی است!

خب به ما بفرمائید اکنون که حزب کمونیست کارگری ایران به خاطر اینکه اسرائیل به اصطلاح رژیم ایران را تضعیف می کند در این جنگ با او هم جبهه شده، چه فرقی با یحیی سنوار دارد که او هم فکر می کرد چون رژیم ایران اسرائیل را تضعیف می کند، باید طرفدار ایران بود؟ آموزه های مکتب اسلام سیاسی چنان هنیه، نصرالله و سنوار را گمراه کرده که با چشم پوشی از این واقعیت که اگر رژیم ایران آزادیخواه بود، این بلاها را به سر مردم ایران نمی آورد و کمونیسم بورژوایی حزب به اصطلاح کمونیست کارگری هم چنان تقلیل گرا و سطحی نگر شده که با چشم پوشی ازاینکه اگر رژیمی که با کودکان فلسطین چنین جنایت کند، چگونه می تواند ارتش رهایی بخش مردم ایران باشد؟ ظاهراً هر دو ( حماس و حککا) برای تقویت جنبش خود دنبال توجیه و وسیله ای هستند. آیا با معیار استاندارد، متد استفاده ابزاری آنان از یک جنس نیست؟

اجازه بدهید کمی خودمانی تر صحبت کنم: چه استدلالی از این پوچ تر است که یک حزب به اصطلاح کمونیستی، لت و پارکردن مردم فلسطین را کمک به مردم ایران برای سرنگونی رژیم قلمداد کند؟ چون جمهوری اسلامی “سرمار” از سر منفعت خود حماس را تقویت می کند، آنها را در یک موقعیت تعریف می کند و پس “مرگ بر فلسطین و زنده باد اسرائیل”! اولاً این یک دروغ تاریخی است. دروغ است، چون حداقل سی سال قبل از اینکه جمهوری اسلامی بر مردم ایران تحمیل شود، این نزاع در خاورمیانه وجود داشته است. در نتیجه به خاطر آویزان شدن جمهوری اسلامی به مسأله فلسطین، کسی حق ندارد ریختن خون آنان را حلال کند! حککا حق ندارد به این بهانه که هر کسی دنبال متحد خود می گردد، با اسرائیل- آمریکا و ناتو هم جبهه شود. جمهوری اسلامی حماس را تقویت کند یا نکند، این مجوزی برای تسلیم شدن به خواست صهیونیستی برای “دفاع مقدس از خود” نیست. مسأله فلسطین قدیمی تر از حماس و رژیم ایران است. حزب کمونیست کارگری از این طرف و حماس از آن طرف تفاوتی در متد یافتن دوست و دشمن ومتحدان خود ندارند. حزب به اصطلاح کمونیست کارگری تا این سطح نفهم است که خود را در این دام انداخته است! خلاصه بگویم تجربه تاریخی این را به ما ثابت می کند اگر به امید بهبود وضع طبقه کارگر، انقلاب کارگری و به امید یک روز بهتر برای مردم ایران مسائل را عمیقاً تجزیه وتحلیل کنیم، رفتن در جبهه اسرائیل نه فقط توهم بلکه به درجاتی حماقت است. بنابر این، امیدوارم هیچ کدام از عزیزانم شریک این پروژه نشوند. هیچ کدام فریب نمایش بزک کردن این پروژه با لباس چپ نخورند. گفتم حککا سر نخ و سوراخ دعا را گم کرده و نمی تواند سر منشاء قدرت مردم ایران، سر منشاء قدرت طبقه کارگر برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی را درک کند. لاجرم، به موضع همراهی با هر سناریو سیاهی افتاده است.

کلاه صهیونسیتی سر لنین نمی رود!

آخرین مورد هم برخورد اپورتونیستی حمید تقوایی است که می خواهد یک عبارت از کمونیست بزرگ لنین را بنابه مصلحت روز دست مایه موضع پرو ناتویی خود قرار داده و مصادره به مطلوب کند. همه می دانیم که لنین بر متن یک شرایط تاریخی معین، برای یک تاکتیک که هیچ سنخیتی با جنگ مورد بحث فعلی خاورمیانه ندارد، نوشته بود: “سربازان هر کشوری اسلحه های خود را به سینه حکومت بورژازی خود بر گردانند”. منظور لنین از سربازان و کارگران هر کشوری، کشورهای امپریالیستی- امپراطوری انگلیس، روسیه، عثمانی و … بود که نباید از جنگ جهانی اول پشتیبانی می کردند و بایستی اسلحه ها یشان به سینه حکومت بورژازی خود بر گردانند. حککا فکر می کند می تواند برای پشتیانی از سیاست ارتجاعی خود این عبارت را کاریکاتور کند. حککا که عمری است لنین، کارگر و کمونیسم را کنارگذاشته، اما برای موجه نشان دادن حمایت ازحمله اسرائیل به ایران از این گفتۀ لنین سوء استفاده می‌کند . گویا اکنون جنگ اسرائیل باکودکان فلسطینی جنگ دو کشور امپریالیستی است و باید از مردم ایران خواست تا اسلحه های خود را به سوی رژیم ایران برگردانند! این قرینه سازی تقوایی پوچ است. چرا؟ اولاً فلسطین هنوزدارای کشوری مستقل نیست تا از سربازان آن چنین در خواستی کرد. ظاهراً منظور تقوایی سربازان ایران است و نه هیج کشور دیگر. رفیق خالد حاج محمدی به درست در یک مقاله نوشته بود (امیدوارم شما آن را مطاله نمایید) تقوایی از کارگران و سربازان اوکرائین نمی خواهد تااسلحه های خود را به سینه زلنسکی برگردانند. از سربازان اسرائیل نخواسته تا اسلحه های خود را به سینه نتانیاهو برگردانند. در جنگ آمریکا با عراق، در زمان سرنگونی قذافی از سربازان امریکا نخواست تا اسلحه های خود را به سینه حکومت آمریکا برگردانند. ولی گفتۀ لنین که به تاریخی دیگر و جنگ دیگری مربط بود را اپورتونیستی جعل کرده که گویا لنین گفته سربازان وکارگران هر کشوری در هر شرایط و در هر جنگی باید اسلحه های خود را به سینه حکومت خودی برگردانند. ایشان می خواهد برای موجه نشان دادن موضع پرو ناتویی خود، لنین را هم ضد فلسطین و سمپات اسرائیل معرفی نماید و با سوء استفاده از خوش نامی یک کمونیست بزرگ، موضع ارتجاعی خود را به نام چپ به ما بفروشد. گویا جنگی که در غزه در جریان است، جنگ دوحکومت امپریالیستی در برابر هم است! این دیگر مسخره و کاریکاتور ساختن از تئوری جنگ است. شما خودتان این تبیین تقوایی را تا انتها تعمیم دهید.

محمد جعفری


Google Translate