اختلافات بين لنين و تروتسکی در سال های قبل از انقلاب اکتبر اساساً بر سر دو مساله بود: يکی نقش حزب و ديگری ماهيت انقلاب آينده روسيه. در مورد حزب، اختلافات بين لنين و تروتسکی از فهم نادرست تروتسکی از پروسه انکشاف آگاهی طبقاتی پرولتاريا نشأت می گرفت. تا حدودی شبيه به روزالوگزامبورگ، تروتسکی در اوايل قرن بيستم در اين مورد بينشی عينی گرا داشت. او می گفت: «مارکسيزم به ما می آموزد که منافع پرولتاريا را شرايط عينی زندگی وی تعيين می کند. اين منافع چنان نيرومند و چنان اجتناب ناپذيرند که بالاخره پرولتاريا را مجبور خواهند ساخت که آنها را در دايره ی آگاهی خود بياورد، يعنی تحقق منافع عينی خود را مورد توجه ذهنی خود قرار دهد» (۱
بر مبنای اين چنين جبری گرائی خوش بينانه وی لنين را متهم می کرد که می خواهد حزب را “جانشين” خود طبقه سازد. دقيقاً به علت همين بينش از اجتناب ناپذيری رسيدن پرولتاريا به آگاهی طبقاتی انقلابی بود که وی تا سال ۱۹۱۷ به اهميت مبارزه خستگی ناپذير لنين عليه منشويک ها پی نبرد، و اگر چه خود از نظر سياسی کاملاً مخالف منشويک ها بود، همواره اميد داشت که تجربه مبارزات طبقاتی حتی منشويک ها را نيز به مواضع سياسی صحيح خواهد کشاند. بر اين اساس بود که چندين بار از طرق مختلف سعی در ايجاد “وحدت” بين جناح های مختلف سوسيال دمکراسی روسيه داشت. تقريباً تمامی جدل های لنين پیش از ۱۹۱۷ عليه تروتسکی (از جمله مقاله «نقض وحدت در پرده ی فريادهای وحدتطلبی») دقيقاً بر سر همين مسأله است. تروتسکی بعداً به اين اشتباه خود پی برد و در آثار بعدی خود نيز مکرراً به آن اشاره کرده است.
خود تجربه انقلاب روسيه، پس از فوريه ۱۹۱۷، به او آموخت که جای هيچگونه سازش با منشويک ها نيست. لنين خود در اين باره در جلسه اول (۱۴ نوامبر ۱۹۱۷) کميته پتروگراد حزب بلشويک، در بحث خود عليه جناحی از حزب که تشکيل حکومت ائتلافی با منشويک ها و سوسيال رولوسيونرها را پيشنهاد می کردند چنين گفت:“و در مورد سازش [با منشويک ها و سوسيال رولوسيونرها]، من حتی نمی توانم صحبت در اين باره را جدی تلقی کنم. مدت ها پيش تروتسکی گفت که وحدت محال است. تروتسکی اين را فهميد و از آن زمان به بعد بلشويک بهتری وجود نداشته است.” )اسناد اين جلسه، همانند بسياری ديگر از اسناد، دچار سانسور استالينيستی شد. کليشه اصل روسی آن، همراه با ترجمه انگليسی آن در کتاب مکتب تحريف استالين، نوشته ی لئون تروتسکی، پاس فايندرپرس، ۱۹۷۲، صفحات ۱۰۱ الی ۱۲۳ آمده است(
در مورد اختلاف لنين و تروتسکی بر سر تکاليف انقلاب آتی روسيه، نقش طبقات مختلف در آن و ماهيت دولتی که قادر به تحقق اين تکاليف باشد نوشته های مفصل تری موجود است (۲). فقط می توان اشاره کرد که پس از تغيير جهت گيری حزب بلشويک در بهار ۱۹۱۷، يعنی با بازگشت لنين به روسيه و مبارزه وی عليه “بلشويک های قديمی” که در اين دوره دم از وحدت با منشويک ها و حتی پشتيبانی از حکومت موقت کرنسکی می زدند، با طرح “تزهای آوريل” (وظايف پرولتاريا در انقلاب ما، ترجمه فارسی در جلد دوم قسمت اول منتخب آثار لنين) و قبول آن از طرف حزب پس از مبارزه ای سخت و جامع، ديگر هيچگونه اختلاف اساسی سياسی بين تروتسکی و بلشويک ها بر سر اين مسائل وجود نداشت و بهمين دليل نيز تروتسکی و گرایش مژرايونتسی به حزب بلشويک پيوست. لنين در اکتبر ۱۹۱۷ در کنفرانس پتروگراد بلشويک ها در مورد انتخاب کانديدای مجلس مؤسسان گفت: “هيچ کس عليه کانديدائی نظير تروتسکی بحثی ندارد. اولاً، برای اينکه درست پس از بازگشت [به روسيه] موضع يک انترناسيوناليست را اتخاذ کرد؛ ثانياً به اين دليل که در ميان مژرايونتسی ها برای ادغام آنها [با بلشويکها] فعاليت کرد، و ثالثاً به اين علت که در روزهای دشوار ژوئيه کفايت خود را بمنزله ی پشتيبان فداکار حزب پرولتاريای انقلابی به ثبوت رساند. (۳
ضد تروتسکیست ها يک ایراد دیگری طرح می کنند؛ و آن نقل قول گورگی از لنين در باره ی تروتسکی است. بر مبنای اين يک نقل قول است که می خواهند خواننده باور دارد که لنين “حتی در دورانی که تروتسکی به بلشويک ها پيوست و عضو حزب کمونيست بود” هم به “نقش واقعی” وی آگاه بود. بنا به اين نقل قول لنين در باره تروتسکی به گورکی گفته است که “تروتسکی با ماست، ولی از ما نيست.”
اما اين ایراد نیز نادرست است. کسانيکه با نوشته های گورکی و بطور کلی با اوضاع چاپ و “تصحيح” کتب در دوران استالينيستی حتی کمی هم آشنائی داشته باشند می دانند که در اين دوره هر چاپ جديد کتابی، از آثار لنين گرفته تا نوشته های ادبی، بنا به اقتضای مبارزات جناح غالب بورکراسی عليه ديگران، از سانسور و جعل جديدی می گذشت و جانور تازه ای از آب در می آمد. اين “نقل قول” گورکی هم از چنين سرنوشت پرفراز و نشيبی گذشته است.
گورکی يک ماه پس از مرگ لنين در نشريه Russkii Sovremennik، شماره ۱، ۱۹۲۴، صفحات ۴۴– ۲۲۹، قطعه ای تحت عنوان ولاديمير لنين منتشر ساخت. اين همان نوشته ايست که بعدها تحت عنوان “خاطراتی از لنين”، “اسناد مربوط به يک دوستی”، و يا “لنين” به زبان های مختلف در سال های مختلف چندين بار تجديد چاپ شد. در نوشته اوليه (۱۹۲۴) چنين است: “اغلب از او می شيندم که رفقا را تحسين می کرد. حتی در باره ی آنان که، بنا به شايعات، گويا از حسن توجه شخصی وی برخوردار نبودند، لنين قادر بود با تحسينی مناسب از جديت شان صحبت کند. از قضاوت مثبت لنين در باره ی يکی از اين رفقا تعجب کردم و اشاره کردم که برای بسياری اين قدردانی غيرمنتظره است. «بله، بله، ميدانم! هستند کسانی که در باره ی روابط من با او دروغ می گويند. دروغ های بسياری گفته می شود و به نظر می رسد که بخصوص در باره ی من و تروتسکی زياد دروغ می گويند.» مشتش را محکم بر ميز کوفت و گفت: «و دلم می خواهد که اينان رفيق ديگری به من نشان دهند که قادر باشد در عرض فقط يکسال يک ارتش تقريباً نمونه سازمان دهد، بله، و در عين حال احترام متخصصين نظامی را هم برانگيزد. ولی ما چنين شخصی داريم. ما همه چيز داريم! و معجزات رخ خواهند داد!»”
از نظر مدارک تاريخی اکنون ديگر مسجل است و حتی چندين دهه جعل و تحريف تاريخ توسط بورکراسی استالينيستی هم نتوانسته اين حقيقت را از صفحه تاريخ پاک کند که نزديکترين همکار لنين در طی سال های ۱۹۱۷ تا زمان مرگش تروتسکی بود. خود خواندن کتاب جان ريد نقش تروتسکی را در رهبری قيام اکتبر روشن می سازد. از آن به بعد نيز نقش وی در ساختن ارتش سرخ و هدايت جنگ داخلی و در رهبری بين الملل سوم نياز به تفسيل ندارد. در نخستين چهار کنگره جهانی بين الملل سوم تروتسکی جز هيأت نمايندگی حزب بلشويک بود و مسئول تهيه گزارش بحث های مختلف: در کنگره اول هيأت نمايندگی حزب بلشويک مرکب بود از لنين، تروتسکی، زينويف، بوخارين، و چيچرين. تروتسکی مسئول تهيه گزارش مربوط به مانيفست بين الملل کمونيست خطاب به کارگران جهان بود. در کنگره دوم هيأت نمايندگی حزب بلشويک مرکب بود از لنين، تروتسکی، زينويف، رادک، بوخارين، دزرژينسکی، ريگف، ريازانف، تامسکی، کروپسکايا، پکرفسکی، و ديگران. تروتسکی مسئول گزارش مانيفست بود. در کنگره سوم: لنين، تروتسکی، زينويف، کامنف، رادک، بوخارين، ريگف و ۶۵ نفر ديگر. تروتسکی مسئول گزارش بحران اقتصادی جهانی و تکاليف نوين بين الملل کمونيستبود. در کنگره چهارم: لنين، تروتسکی، زينويف و ديگران. تروتسکی مسئول گزارش سياست اقتصادی جديد شوروی و چشم انداز انقلاب جهانی بود.
در طی دوران بيماری اش لنين مکرراً از تروتسکی خواست که مسئوليت بحث هائی را در کميته مرکزی حزب در غياب وی به عهده بگيرد. متن بسياری از نامه های لنين به تروتسکی مبنی بر اين نوع پيشنهادات در کتاب مکتب تحريف استالين(صفحات ۵۶ الی ۷۷ متن انگليسی) آمده است. ولی شايد مهمترين آنها مربوط به مبارزه لنين بر سر مسأله گرجستان باشد. در ۵ مارس ۱۹۲۳ لنين آخرين دو نامه خود را ديکته کرد. يکی به استالين بود که در آن لنين از وی خواسته بود که به علت اهانتی که به گروپسگايا کرده بود از وی عذرخواهی کند. و ديگری خطاب به تروتسکی در مورد مسأله گرجستان. متن هر دو نامه در کتاب مدودف آمده است. (صفحات ۲۲ و۲۳). ترجمه نامه دوم چنين است:
“رفيق محترم تروتسکی
مايلم از شما بخواهم که دفاع از مسأله گرجستان را در کميته مرکزی به عهده بگيريد. دزرژينسکی و استالين فعلاً اين مسأله را “تعقيب” می کنند و من نمی توانم به بيطرفی آنها اطمينان کنم. اتفاقاً درست برعکس. چنانچه موافقت کنيد که دفاع از اين مسأله را بعهده بگيريد، خيال من راحت خواهد شد. اگر بهر دليلی نمی خواهيد اين کار را تقبل کنيد. کل مطالب را به من بازگردانيد. اين بازگرداندن را علامت امتناع شما خواهم دانست.
با بهترين درودهای رفيقانه، لنين”
۱ تروتسکی، تکاليف سياسی ما، نقل در تئوری لنينيستی سازمان، ارنست مندل، ص۷
۲رجوع شود به سه بينش از انقلاب روسيه، لئون تروتسکی، انتشارات طليعه، ۱۳۵۳ و نتايج و چشم اندازها، لئون تروتسکی، نشر کارگری سوسیالیستی
۳ نقل از کتاب روی مدودف، ترجمه ی انگليسی، ص ۳۶