اگر چە واضح است که بحث کردن در راستای بە چالش کشیدن و محکوم نمودن این پدیدە موضوع جدیدی نیست، اما از آنجایی کە متأسفانە هر روزە شاهد تعرض، خشونت و کشتار زنان و دختران هستیم، مهم است مبارزە با زن ستیزی همیشە بخشی اساسی از اولویت فعالیت و مبارزە انسانهای خواستار آزادی، برابری طلب و جامعەی برتر و بدور از تبعیض قرار گیرد و در قبال آن موضع گیری کردە در جهت ریشەکن نمودن آن گام برداشتە شود، زیرا زنان و دختران ما زیر سایەی ارتجاع فرهنگی و مذهبی مردسالارانە با پشتوانه قوانین روز نظام حاکم ضد زن، پیوسته قربانی این عمل جنایتکارانە قرار میگیرند.
اگر سری بە گزارشاتی از خبرگزاریها، من جملە هرانا، دیدبان، روزنامه اعتماد جمهوری اسلامی ایران، و یا دیگر خبرگزاریها بزنیم و نگاهی بیندازیم میبینیم کە تنها در شش ماهه نخست سال جاری، ۷۸ زن و دختر در شهرهای مختلف ایران توسط شوهر و یا افراد نزدیک به آنها (فامیل) کشتە شدەاند، کە این خبرگزاریها علت بیشترین تعداد این قتلها را با انگیزە «ناموسی» و یا مشکلات خانوادگی عنوان کرده، و در ادامە اشارە دارند کە خبرهایی از این دستە (قتل زنان و دختران) به دلایل ناموسی کمتر در رسانهها منتشر میشود و آمار واقعی میتواند بسیار بیشتر از فهرستی باشد کە منتشر شده است. این در صورتی است کە پیشتر هم سازمان «Stop Femicide» ایران در گزارشی اعلام کردە بود کە در سال ۲۰۲۳ میلادی ۱۵۶ مورد زنکُشی ثبت شده است، به عبارت هر ماه ۱۳ قتل.
به باور من ضرب و شتم، شکنجه و کشتار زنان در اجتماع به معنای ضرب و شتم و کشتار جامعه، از بین بردن آزادی و ارزش های انسانی، از بین بردن صدای برابر و همزیستی، و تحکیم تبعیض جنسیتی است.
اگرچه سنت و پدیده شنیع کشتن زنان به بهانه ناموس توسط شوهر، پدر، برادر یا اعضای نزدیک خانواده، امری جدید نیست و تنها مختص به جامعه ایران هم نمیشود، و امروزه تقریبا به پدیدەای جهانی اما بیشتر در جوامع عقب افتادە جهان سومی تبدیل شدە است. و اگر نگاهی به آمار و ارقام سازمان ملل داشته باشیم، می بینیم که سالانه بیش از ۵۰۰۰۰ زن و دختر در جهان قربانی سنت های مردسالارانه و کلتور ارتجاعی تحت پوشش مذهب و قوانین اسلامی می شوند که ۸۰ درصد زن کشی از طریق همسر یا افراد خانواده، و یا اقوام نزدیک خانواده رخ می دهند، که آسیای میانه در رتبه اول این عملکرد جنایتکارانه قرار میگیرد و پنجاه درصد از آمار زن کُشى در جهان را بە خود اختصاص دادە است.
حال جامعه ایران و کردستان که مورد بحث ما می باشد، متاسفانه در ردیف اول جوامعی قرار دارند که در آن فرهنگ، آداب و رسوم، و مذهب به عنوان سه رکن اصلی و اساسی حمایت از ایدئولوژی مردسالاری با حمایتی کە از حکومت و سیستم قضایی جمهوری اسلامی دارد نە تنها عمل میکند، بلکە بە سنت و پدیدەای جا افتادە، رایج و روزمرە تبدیل شدە است.
جامعە و نظام مردسالار زن را بخشی از داراییش میداند و خود را مسئول حفظ اموالی میداند که به دست آورده است.
حتی افرادی که به این باور فکری تعلق دارند به خود اجازه می دهند که جهت محافظت و حفظ آن اگر لازم بدانند زنان را تحت نام محافظت از شرف و ناموس خود به قتل برسانند، زیرا در ایدئولوژی مردسالاری، جسم، روح و شخصیت زن چیزی نیست که خود مالک آن باشد، بلکه تماماً در تملک مرد قرار دارد و زن اختیاری بر آن ندارد.
و نباید فراموش کرد که در نظام جمهوری اسلامی علاوه بر سیستم قانونگذاری که تحت تأثیر این اندیشه شکل گرفته و سازماندهی شده است، حتی بخش آموزش و پرورش را نیز همچنان تحت کنترل خود دارد.
نظام آموزشی جامعه و منطقه ما در همه سطوح بر پایه یک نظام دینی مبتنی بر آداب و رسوم و تبعیض جنسیتی تدوين شده و تدريس ميشود.
لزا هم آموزش در خانواده، هم آموزش در جامعه و هم آموزش نظام پرورشی عاری و متمایز از تبعیض جنسیتی در اجتماع نیستند. و مسلما مساجد و مؤسسات دینی ایران هم مانند همه جوامع دینی و اسلامی به بخشی از نظام آموزشی فرهنگ مردسالاری و اشاعەی ستم و تبعیض جنسیتی بر زنان تبدیل شدە و نقش دارند.
بدیهی است در کشورهایی که قانون گذاری به دور از مثلث فرهنگ مردسالاری، آداب و رسوم ارتجاعی و قومی مذهبی، و بر اساس اصل انسان سالاری و عدالت، بر پایۀ این اصل کە تمام انسانها با هم برابر اند و دارای اختیارات و کرامت انسانی میباشند شکل گرفته باشد، از جمله کشورهای توسعه یافته و سکولار، کە حقوق مردم چە زن چە مرد برابر است و استقلال مادی و معنوی برای همگان فراهم است ، در نتیجە نە مذهب کە تنها امر خصوصی انسانها باقی میماند، و نە فرهنگهای مرتجعانەی قومی مذهبی و عشیرەای، تعرض و خشونتهای مردسالارانە در برابر زنان دیگر جایگاهی برای نقش آفرینی نداشتە و نخواهند داشت.
اما متاسفانه قوانینی که در اکثر کشورهای اسلامی از جمله ایران و جوامع کردی تدوین شدە اجرا میشود، از نظم قبیح و شرمسارانە مردسالاری حمایت کردە توسعە مییابد و در عین حال خشونت علیه زنان را در تمام ابعاد سنتها و فرهنگ قبیلهای توسعە داده ترویج میکند.
به همین دلیل است که کمتر مجرمی را می شنویم که مجازات شده باشد یا از قانون بیدادگاەهای ئیران رها نشدە باشد و با صلحهای قبیلەای حل و فصل نشده باشد.
سخن پایانی:
مطمئنا ملتی که سابقه مبارزە و رویارویی، مقاومت و برپایی جنبش انقلابی، خیزش زن زندگی آزادی، و صدها شیوە دیگر از اعتراضات و مبارزه متحدانە را با دشمنی تا دندان مسلح و جنایتکار ضد بشری و کودک کُش همچون جمهوری اسلامی پشت سر خود دارد، نباید خلئی را برای فرصت بخشیدن بە عمل شنیع و مرتجعانە زن ستیزی و زنکُشی باقی بگذارند.
بنابراین هر نوع خشونت علیه زنان مایه شرمساری و نقض آشکار حقوق بشر و نیمی از جامعه بشری است. و مبارزه علیە زن ستیزی و خشونت، نقض حقوق زنان و کشتن آنها در جامعه نمی تواند و نباید تنها موضوع زنان بە تنهای باشد. بلکه همزمان در کنار زنان باید وظیفە تمام مردانی باشد کە خواهان آزادی و برابری جامعەای مترقی و بدور از هر گونە تبعیضی هستند.
و مبارزه با خشونت و کشتار زنان قطعا بخشی از مبارزه برای رهایی از نظام مذهبی و سرمایەداری خواهد بود.
–
ایوب دباغیان
۲ نوامبر ۲۰۲۴