انیشتین با استعمار(اشغال و کلونی سازی) صهیونیستی در فلسطین مخالفت کرد و فاجعه کنونی را پیش بینی کرد

انیشتین با استعمار(اشغال و کلونی سازی) صهیونیستی در فلسطین مخالفت کرد و فاجعه کنونی را پیش بینی کرد

رابین فیلپوت

۱ نوامبر ۲۰۲۴

چند هفته قبل از ایجاد کشور اسرائیل، شپرد ریفکین، مدیر اجرایی گروه استرن، درخواست کرد که نمایندگان این گروه با آلبرت انیشتین در ایالات متحده، “بزرگترین شخصیت یهودی زمان” ملاقات کنند. به گواهی آی. اف. استون، پاسخ انیشتین به صراحت این بود:

زمانی که یک فاجعه واقعی و نهایی در فلسطین بر سر ما بیاید، اولین مسئول آن انگلیسی ها و دومین مسئول آن سازمان های تروریستی هستند که از صفوف خودمان ساخته شده اند. من حاضر نیستم کسی را با آن افراد گمراه و جنایتکار(گروه تروریستی منخایم بگین یا صهیونیستها) مرتبط ببینم».[۲]

برای درک پیش بینی انیشتین، فقط باید «انگلیسی ها» را با «آمریکایی ها» و «سازمان های تروریستی» مانند گروه استرن و گروه ایرگون با دولت نتانیاهو، نوادگان سیاسی رهبران این گروه ها، مناخیم بگین، یحتزاک شامیر جایگزین کرد.

انیشتین گفت که “زندگی او بین معادلات (ریاضی) و سیاست تقسیم شده است.” با این حال، در میان زندگی نامه نویسان او – صدها نفر از آنها وجود دارد – و در رسانه های جریان اصلی، نوشته های سیاسی گسترده او در مورد اسرائیل و صهیونیسم، در بهترین حالت، زیر فرش رانده شده است، در بدترین حالت، کاملاً تحریف شده و او را به حامی دولت اسرائیل تبدیل کرده است.

یعنی تا زمانی که “فرد ژروم” فقید آنها را جستجو و عمدتاً از آلمانی آنها را پیدا و ترجمه کرد و در کتاب “انیشتین درباره اسرائیل و صهیونیسم” منتشر کرد. متأسفانه، چاپ اول این کتاب که توسط یکی از انتشارات نیویورک منتشر شده بود، تیراژ بسیار کمی داشت، هرگز تبلیغ نشد و به یک کتاب الکترونیکی تبدیل نشد، و در کمترین زمان فروخته شد، ناشر در برابر فشارهای عظیم از سوی صهیونیست ها متحمل شد. به همین دلیل است که “باراکا بووکز” با موافقت جوسلین ژروم، بیوه نویسنده، نسخه جدیدی را منتشر کرده است.

در دهه ۱۹۲۰ دوران یهودی ستیزی افسارگسیخته در آلمان بود، که نظریه نسبیت به عنوان «علم یهودی» مورد حمله قرار گرفت، انیشتین به سمت جنبش صهیونیستی کشیده شد. تا اینکه در سال ۱۹۱۴، زمانی که به آلمان رسید، «برای اولین بار کشف کرد که یهودی است»، کشفی که او بیشتر به مسحییان نسبت داد تا یهودیان. قبل از آن، او خود را عضوی از نوع بشر می دانست. 

او خود را “صهیونیست فرهنگی” می خواند، اما در اوایل سال ۱۹۲۱، کورت بلومنفلد، فعال صهیونیستی که برای تقاضای همکاری انیشتین فرستاده شده بود، در مورد این دانشمند بزرگ به خایم وایزمن، رئیس جمهور آینده اسرائیل هشدار داد:

همانطور که می دانید انیشتین صهیونیست نیست و من از شما می خواهم که سعی نکنید او را صهیونیست کنید یا سعی نکنید او را به سازمان ما متصل کنید. . . . انیشتین که به سوسیالیسم گرایش دارد، بستگی نزدیکی با مسایل کار و کارگران یهودی بسیار درگیر است. . . . من شنیدم. . . که انتظار دارید انیشتین سخنرانی کند. لطفا با او کاملاً مراقب باشید. انیشتین . . اغلب چیزهایی از روی ساده لوحی می گوید که مورد استقبال ما نیست.»

جدا از “ساده لوحی” فرضی انیشتین، بلومنفلد نمی توانست بهتر از این جایگاه او را در این باب شرح دهد. انیشتین تا زمان مرگش در سال ۱۹۵۵ مانع و مخالف دائمی پروژه صهیونیستی استعمار فلسطین و ایجاد کشور اسرائیل بود.

در اینجا چند نمونه از مواضع او را ذکر می کنیم.

مبادلات او با خایم وایزمن، رئیس‌جمهور آینده اسرائیل، نشان می‌دهد که اینشتین چقدر برای صهیونیست‌ها اهمیت داشت، اما مهم‌تر از آن تفاوت دیدگاه‌های او با آنهاست. او در نامه ای به وایزمن در ۲۵ نوامبر ۱۹۲۹ نوشت:

“اگر نتوانیم راهی برای همکاری صادقانه و پیمان های صادقانه با اعراب بیابیم، در این رنج دو هزار ساله خود چیزی یاد نگرفته ایم و سزاوار سرنوشتی هستیم که به ما خواهد رسید.”

ایده “سرنوشتی که برای ما اتفاق خواهد افتاد” اغلب تکرار می شود. در سال ۱۹۲۹، به نظر می‌رسد که او قبلاً پیش‌بینی کرده بود که کشور اسرائیل که صهیونیست‌ها رویای ایجاد آن را بدون «همکاری صادقانه و پیمان‌های صادقانه» با همسایگان فلسطینی خود در سر می‌پرورانند، تبدیل به آنچه امروز است، یعنی خطرناک‌ترین مکان زندگی در جهان برای یهودیان خواهد شد.

چند هفته بعد، در ۱۴ دسامبر ۱۹۲۹، او به سلیگ برودتسکی از سازمان صهیونیستی در لندن نوشت: «خوشحالم که ما هیچ قدرتی نداریم. اگر سرگیجه ملی به اندازه کافی قوی باشد، آن‌طور یکه سزاوارمان خواهد بود، سرمون را از دست خواهیم داد.(مغزمان را خواهیم پاشند.) 

علاوه بر این، لئون سایمون، یکی از ویراستاران و مترجمان اولیه او، نوشت:

«در ناسیونالیسم پروفسور انیشتین جایی برای هیچ نوع رفتار تهاجمی یا شوونیسم ملی وجود ندارد. برای او سلطه گری یهود بر عرب در فلسطین، یا تداوم یا حالت خصومت متقابل بین دو مردمان، به معنای شکست صهیونیسم است.”

بر خلاف اکثریت قریب به اتفاق صهیونیست ها، حمایت انیشتین از یک “وطن یهودی” احتمالی – و نه یک کشور دولت یهودی – به فلسطین محدود نمی شد. هیچ چیز مذهبی در تعهد او وجود نداشت. برخی از صهیونیست ها از ایجاد چنین سرزمینی در چین، پرو یا بیروبیدجان در اتحاد جماهیر شوروی، اما با توافق کامل با مقامات دولتی و مردم در هر مورد، حمایت کردند.

انیشتین از این گامها حمایت کرد. به عنوان مثال، پس از جنگ جهانی دوم در سرزمین یهودیان بیروبیدجان در اتحاد جماهیر شوروی نوشت:

ما نباید فراموش کنیم که در آن سال‌های آزار و اذیت وحشیانه مردم یهود، روسیه شوروی تنها ملت بزرگی بوده که جان صدها هزار یهودی را نجات داده است. اقدام برای اسکان ۳۰۰۰۰ یتیمان جنگی یهودی در بیروبیدجان و تأمین آینده ای رضایت بخش و شاد برای آنها دلیل جدیدی بر نگرش انسانی روسیه نسبت به مردم یهودی ما است. در کمک به این امر، ما به روشی بسیار مؤثر در نجات بقایای یهودیان اروپایی کمک خواهیم کرد.»

در سالهای مهم بین پایان جنگ و مرگش در سال ۱۹۵۵، انیشتین در مورد پروژه دولت یهود صریح بود. انیشتین که در ژانویه ۱۹۴۶ برای شهادت در مقابل کمیته انگلیسی-آمریکایی تحقیقات فلسطین در واشنگتن دی سی دعوت شد، هنگامی که از اسرائیل در برابر یک سرزمین فرهنگی پرسیده شد، به صراحت پاسخ داد: “من هرگز طرفدار یک کشور(یهودی) نبوده ام.”

در مارس ۱۹۴۷ ای.ز.دیوید، یکی از اعضای گروه تروریستی ایرگون به رهبری مناخیم بگین، پرسشنامه ای را برای او فرستاد که او به تندی و واضح به آن پاسخ داد:

سوال: نظر شما در مورد تاسیس سرزمین فلسطین آزاد یهودی چیست؟

انیشتین: خانه ملی یهودیان؟ 

بله. فلسطین ملی یهودی؟ 

انیشتین: نه. من طرفدار یک فلسطین آزاد و دو ملیتی در آینده پس از توافق با اعراب هستم.

سوال: نظر شما در مورد تقسیم فلسطین و پیشنهادات Chaim Weizmannخایم وایزمن  برای تقسیم مجدد چیست؟

انیشتین: من مخالف تقسیم اراضی( به عرب و یهود) هستم. 

در مورد مسئله امپریالیسم بریتانیا و آمریکا، انیشتین هیچ توهمی نداشت که لندن امپریالیسم را به واشنگتن واگذار کرد:

«به نظر من آمریکایی‌های عزیز ما اکنون سیاست خارجی خود را بر اساس مدل/ الگوی آلمانی‌ها الگوبرداری می‌کنند، زیرا به نظر می‌رسد آنها وارث باد و غرور آلمانی‌ها هستند. ظاهراً آنها نیز می خواهند نقشی را که انگلیس تا به حال بازی کرده است، بر عهده بگیرند. آنها از یادگیری از یکدیگر امتناع می ورزند. و حتی از تجربه خشن خود چیز کمی یاد می گیرند. آنچه از اوایل جوانی در سرها کاشته شده است، (آن مغز شویی) خیلی بیشتر از تجربه و استدلال ریشه دارد. انگلیسی ها نمونه خوبی دیگر از این موضوع هستند. روش‌های قدیمی آن‌ها برای سرکوب توده‌ها با استفاده از عناصر بی‌وجدان بومی طبقه بالای اقتصادی(ثروتمندان یا سرمایه دارها)، به زودی به قیمت تمام امپراتوری‌شان تمام خواهد شد، اما آنها نمی‌توانند خود را مجبور به تغییر روش‌هایشان کنند. فرقی نمی‌کند که محافظه‌کاران باشند یا سوسیالیست‌ها. برای آلمانی ها هم دقیقا همینطور بود. همه اینها خوب و درست برایشان خواهد بود، به جز این که برای عناصر بهتر و ستم دیده بسیار ناراحت کننده است… (نامه به هانس محسم)”

در مورد اجداد سیاسی دولت فعلی نتانیاهو، انیشتین آنها و احزاب سیاسی آنها را به ویژه در نیویورک تایمز درید. هنگامی که مناخیم بگین در اواخر سال ۱۹۴۸ به نیویورک آمد، انیشتین، هانا آرنت و دیگر شخصیت‌های یهودی در ایالات متحده نامه‌ای منتشر کردند که در آن سفر او و سازمانی که او رهبری می‌کرد را محکوم کردند و آن را «از لحاظ جذابیت یک حزب سیاسی دارای  سازمان، روش‌ها و سیاست و فلسفه بسیار نزدیک به احزاب نازی و فاشیست” دانستند. یکی از نمونه هایی که آنها ذکر کردند قتل عام ۲۴۰ مرد، زن و کودک در روستای فلسطینی دیر یاسین بود.

انیشتین تا زمان مرگش در سال ۱۹۵۵ این اتهام را تکرار کرد: “این افراد در افکار و اعمال خود نازی هستند.” هرکسی که امروز این را در رسانه های جریان اصلی بگوید، بلافاصله برچسب ضد یهود می خورد و از رسانه منع می شوند.

عموم مردم می دانند که زمانیکه خایم وایزمن در سال ۱۹۵۲ درگذشت، نخست وزیر اسرائیل پیشنهاد ریاست جمهوری اسرائیل را به آلبرت انیشتین داد. با این حال، دلیلی که انیشتین برای این امتناع بیان کرد، کمتر شناخته شده است: «من باید چیزهایی را به مردم اسرائیل بگویم که دوست ندارند بشنوند». بیانیه بن گوریون حتی کمتر شناخته شده است: «به من بگو اگر (انیشتین) جواب مثبت داد چه کار کنم! من مجبور شدم این پست را به او پیشنهاد کنم، زیرا غیرممکن بود که این کار را نکنم، اما اگر او بپذیرد ما با مشکل مواجه خواهیم شد.”

صدها، اگر نگوییم هزاران نفر، متهم به یهودی ستیزی یا اخراج از مشاغل خود می شوند، زیرا جرأت دارند از دولت اسرائیل انتقاد کنند، آن را یک دولت آپارتاید بنامند، و نسل کشی فلسطینیان را محکوم کنند. باشد که آنها مطمئن باشند: آنها در جمع خوبی هستند، زیرا اگر انیشتین امروز زنده بود در خط مقدم با آنها تظاهرات می کرد.

ترجمه گوگل، تصحیح و اصلاحگری ح. جوینده

یادداشت ها:

[۱] رابین فیلپات ناشر کتاب Baraka است

[۲] همه نقل قول ها از “انیشتین در مورد اسرائیل و صهیونیسم”، نسخه غنی شده جدید توسط فرد جروم است.

https://www.counterpunch.org/2024/11/01/einstein-opposed-zionist-colonization-in-palestine-and-predicted-the-current-catastrophe/


Google Translate