یحیی سنوار قهرمان جنبش ما نیست , در حاشیه اظهارات اسماعیل بخشی

یحیی سنوار قهرمان جنبش ما نیست

در حاشیه اظهارات اسماعیل بخشی

طی چند روز گذشته انتشار استوری اسماعیل بخشی در اینستاگرام در مورد کشته شدن یحیی سنوار رهبر گروه ارتجاعی حماس در غزه، توسط ارتش اشغالگر اسرائیل، به بحث هایی در شبکه اجتماعی دامن زد که در این باب تلاش میکنم توضیحاتی کوتاهی را بیان کنم.

اسماعیل بخشی در باب قهرمان سازی از یحیی سنوار در استوری اینستاگرام خود نوشت: «تا آخرین نفس برای مردم فلسطین جنگید، یحیی سنوار، امروز تورا تروریست و جانی می خوانند اما تاریخ تو را بزرگ خواهد کرد مرد بزرگ…» و در ادامه در شعری نوشت: «… بازوان قطع شده ات را بردار، و دشمنت را با آن بزن، راه فراری نداری، و من درکنارت افتاده ام، مرا بردار و با من دشمنت را بزن، که اکنون آزادی، آزاد».

اسماعیل بخشی بعد از روبرو شدن با واکنش های انتقادی در خصوص نظراتش، توضیحاتی را ارائه داد، که نه تنها هیچ انتقادی از موضع گیری اش در بر نداشت، بلکه با دست کم گرفتن شعور مخاطبان، دوباره به توجیه همان مواضع ارتجاعی پرداخت.

آیا اسماعیل بخشی با آن پیشینه ی مبارزاتی به عنوان یکی از رهبران جنبش کارگری و از سازماندهندگان اعتراضات و اعتصابات کارگران نیشکر هفت تپه، و سخنگوی سکوی اعتصاب، بعد از انتقاداتی هم که از وی شده، باز به این حقیقت پی نبرده که با قهرمان سازی از سنوار مرتجع در واقع به گذشته خودش پشت پا زده و خود را به عنوان یکی از فعالین و کادرهای جنبش کارگری، قربانی تبلیغات دروغین جمهوری اسلامی در دفاع از فلسطین کرده است. آیا اسماعیل بخشی به عنوان یک کارگر که نه تنها شرایط استثمار و کار بردگی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی را تجربه کرده، و در جمع کارگران اعتصاب کننده هفت تپه فریاد می زد «شوراها را زندگی کنیم، ناسیونالیست ها، نژادپرستان و مرتجعین خودشان را به ما نچسپونند. آلترناتیو ما شوراهای کارگری است» بلکه زندان و شکنجه، شلاق زدن کارگران، سرکوب خونین خیزش های توده ای، تعرض هر روز به زنان و جوانان این سرزمین را تجربه کرده و …، باز باید برای رهایی مردم فلسطین در برابر نسل کشتی دولت اشغالگر و فاشیست اسرائیل دست به دامن رهبران جنبش اسلام سیاسی و مرتجعی همچون یحیی سنوار بشود؟ آیا اسماعیل بخشی با تاریخ معاصر ایران آشنایی ندارد، که چگونه ضد انقلاب اسلامی در ایران شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و تسخیر سفارت آمریکا در تهران را به حربه ای برای به خون کشیدن انقلاب مردم ایران تبدیل کرد و اکنون بیشتر از ۴۵ سال است خون مردم ایران ازجمله کارگران هفت تپه را در شیشه کرده است.؟ آیا غیر از این است که حماس مانند یک نیروی جنبش اسلام سیاسی می خواهد خشم و نفرت و اعتراض برحق مردم ستمدیده فلسطین علیه دولت نژادپرست اسرائیل را در خدمت استراتژی کسب قدرت سیاسی و برپایی حکومتی از نوع جمهوری اسلامی در سرزمین های فلسطین قرار دهد.

آیا اسماعیل بخشی نمی داند گروه حماس برآمده از شاخه فلسطینی اخوان المسلمین، با اغماض و چشم پوشی رژیم نژادپرست اسرائیل جهت تضعیف نیروهای چپ و پیشرو در جنبش فلسطین و با کمک حکومت های مرتج منطقه و سپس کمک های مالی رژیم جنایتکار اسلامی و جهاد اسلامی و به راه انداختن مدرسه های سنتی اخوان المسلمین و به عنوان نماد اسلام سیاسی در سال ۱۹۸۷ تاسیس شده است.  این گروه نه تنها  منافع مردم فلسطین را مد نطر ندارد بلکه در فکر به قدرت رسیدن در فلسطین است تا حکومتی به مانند رژیم جنایتکار اسلامی را در سرزمین های فلسطین حاکم کند؟

آیا اسماعیل بخشی نمیداند که اگر سنوار برای گروه حماس و مدافعین آن و رژیم جمهوری اسلامی قهرمان است، اما برای میلیونها مردم آزادیخواه، برابری طلب، سکولار و پیشرو در فلسطین، نماد یک اسلامی سیاسی تندرو است که تلاش داشت حاکمیتی به مانند رژیم جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان و طالبان را، با تطبیق قوانین ارتجاع اسلامی به قدرت برساند.

آیا اسماعیل بخشی نخوانده است که ۲۸ مرداد ۱۳۵۸، «روح‌الله خمینی» فرمان جهاد علیه مردم کردستان را صادر کرد و لشکریان جهل و خرافه را برای سرکوب مردم مبارز و انقلابی به کردستان گسیل داشت. در آنزمان خلخالی ها و چمران ها همین قهرمانان نا قهرمان همتراز یحیی سنوار در کردستان جنایتهای هولناکی را رقم زدند و صدها تن از جوانان کردستان را اعدام کردند. در ۲۸ آبانماه ۱۳۵۸ هواداران و طرفداران مکتب قرآن به رهبری احمد مفتی زاده نقش زیادی در شناسایی نیروهای چپ و کمونیست در کردستان و دستگیری آنها توسط نیروهای امنیتی رژیم اسلامی داشتند. این جنایات هنوز از خاطرات میلیونها انسان آزادیخواه و برابری طلب پاک نشده است. مدرسه قرآن سنندج را احمد مفتى ‌زاده به نام حزب مساوات اسلامى سازمان داده و استراتژی آن را با محوریت اشتراک و پیوند شیعه و سنی بر اساس مبانی پوسیده و ارتجاعی اسلام سیاسی در برابر نیروهای کمونیست و مترقی در جامعه بنیاد گذاشه بود. اینها نسخه یحیی سنوارهای دهه ی شصت در ایران هستند که هیچ وقت مدافع رفع ستم ملی مردم کردستان نبوده اند و هیچ وقت قهرمان مبارزات انقلابی مردم کردستان هم به حساب نیامده اند. نگاه شما به یحیی سنوار چه آگاهانه و یا ناآگاهانه تشابهات زیادی به نگاه فیلم «چ» ساخته ابراهیم حاتمی کیا و نشان دادن حضور مصطفی چمران در پاوه قهرمان سازی میکند اما از نگاه جمعیت میلیونی مردم کردستان و مشخصن شهر پاوه چمران ها و سنوارها و امثالهم جنایتکارانی بوده و هستند که در راه رسیدن به اهداف مرتجعانه اسلام سیاسی از هیچ جنایتی فروگذار نکرده اند. 

به باور من اسماعیل بخشی در تعریف و تمجید از یحیی سنوار نه تنها، پیشینه و کارنامه فعالیت خود در سازماندهی مبارزات کارگران هفت تپه را، آنزمان که با شعار آلترناتیو ما شوراهاست تداعی می شد را زیر سوال برده است، بلکه عملا به چشم کارگران خاک می پاشد. کارگران آگاه ایران این پشت کردن به منافع طبقاتی خود را نمی بخشند. این موضع گیری مرتجعانه اسماعیل بخشی تجربه  فدائیان اکثریت و توده ای ها  را دوباره در خاطره ها زنده می کند که در اوج کشمکش انقلاب و ضد انقلاب اسلامی در سالهای اول بعد قیام ۵۷ در کنار رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی قرار گرفتند تا به قول خودشان در مقابل امپریالیسم جهانی مبارزه کنند. در آن دوران فدائیان اکثریت و حزب توده از فرط مبارزه با امپریالیسم در صف جمهوری اسلامی و ضد انقلاب قرار گرفتند. غافل از اینکه خود امپریالیست ها به رهبری آمریکا که از رژیم سلطنتی پهلوی قطع امید کرده بودند زمینه را برای قدرت گیری حکومت اسلامی فراهم کردند تا مأموریت سرکوب و به خون کشیدن انقلاب را به سرانجام برساند. در آنزمان سوسیال-رفرمیست‌هایی مانند طیف توده‌ای- فدائیان اکثریت به تثبیت پایه های رژیم اسلامی کمک کردند. «چپ های محور مقاومتی‌» کنونی، نوه‌‌های ناقص‌الخلقه‌ی همان خط و خط امامی‌ها و«ضدامپریالیست‌ها»ی  دهه‌ی‌شصت هستند.

۲۳ اکتبر ۲۰۲۴

ناصر زمانی


Google Translate