نقدی بر نظرات حمید تقوایی و منصور حکمت : در حاشیه جنگ احتمالی اسرائيل-جمهوری اسلامی

گفتار مازیار رازی در کلاب‌هاوس https://linktr.ee/mazraz
تهیه‌وتنظیم: کاوه خوشدل.
ویرایش: رضا اکبری
چند روز پیش مناظره‌ای در تلویزیون برابری داشتیم که در آن مجری محترم برنامه صحبت از جریاناتی کرد که از نتانیاهو و اسرائیل دفاع می‌کنند و عمدتا گرایش‌های سلطنت‌طلب و راست اپوزیسیون هستند. من در همان‌جا هم اشاره کردم که این جریانات صرفا به سلطنت‌طلب‌ها محدود نمی‌شود بلکه برخی جریانات و گرایش‌های به‌اصطلاح کمونیستی هم هستند که چنین توهمی را ایجاد می‌کنند. از نقطه نظر آنها نیز حمله نظامی یا فشارهایی که به رژیم وارد می‌آید، درواقع به مردم کمک می‌کند. من در آن‌جا نام حمید تقوایی را نیاوردم و در مورد مصاحبه‌ای که کرده حرفی نزدم و خواستم که این مسئله در یک مناظره دیگر مطرح شود و این درخواست را کتبا برای مجری نوشتم که تا کنون پاسخی دریافت نکرده‌ام. بنابراین، ما فکر کردیم مفید است که این موضوع در این‌جا باز شود و از خود آقای حمید تقوایی هم دعوت کردیم؛ همان‌طور که هرگاه درمورد حزب کمونیست کارگری یا هر حزب کمونیست دیگری صحبت می‌کنیم از مسئولین و یا رهبران آن‌ها دعوت می‌کنیم که با حق زمان برابر در برنامه شرکت کنند، چون مسأله صرفا افشاگری نیست؛ مهم تبادل نظر است. رفقا و دوستانی که مشخصا در ایران هستند، به بحث‌ها گوش می‌دهند و خودشان راه و تاکتیک‌ها را انتخاب می‌کنند و چشم‌اندازها را ترسیم می‌کنند. اگرچه گرایش ما تمایل چندانی به بحث درمورد مسائل گروه‌های مختلف خارج از کشور ندارد، اما به دلیل اهمیتی که ذکر کردم، این جلسه ترتیب داده شد.
بحث درمورد گروه‌های خارج از کشور سال‌ها صورت گرفته و در مورد آن‌ها مقالات بسیاری نوشته شده است. مثلا خود ما در جزوه ای ۲۲۰ صفحه‌ای تمام انتقاداتی که از حزب کمونیست کارگری، از زمان منصور حکمت تا تقوایی و غیره داشتیم، بیان کردیم منتها این دوستان پاسخی ندادند که بحث‌ها ادامه پیدا کند، و متاسفانه مجبوریم باری دیگر سر این موضوع صحبت کنیم که موضوعی عموما خارج از کشوری‌ست و شاید در شرایط کنونی چندان خوش‌آیند نباشد.
حمید تقوایی اخیرا مصاحبه ای با محسن ابراهیمی داشته که در نشریه ژورنال شماره ۸۵۰ اول اکتبر ۲۰۲۴ انتشار پیدا کرد. ایشان در این مصاحبه می‌گویند وضعیت فعلی خطرناک است، ‌اما به‌هرحال، هرکس یا هرجریانی‌ که – در شرایط فعلی مشخصا اسرائیل -، ضربه‌ای به جمهوری‌اسلامی بزند، به‌نفع ماست، به‌نفع مردم و انقلاب است. ایشان مشخصا می‌گوید: هر ضربه‌ای به جمهوری‌اسلامی مبارزه مردم برای به‌زیر کشیدن حکومت را تسهیل خواهد کرد. و در آخر هم می‌گویند که در صورت آغاز جنگ مستقیم اسرائیل و جمهوری‌اسلامی«وظیفه‌ی احزاب انقلابی مانند حزب ما تمرکز بر جنبش سرنگونی‌طلب و تقویت پیش‌برد انقلاب زن، زندگی، آزادی، در دل جنگ و شرایط جنگی خواهد بود». برداشتی که از این مطلب می‌شود کرد این است که؛ هرکسی، هرجریانی به جمهوری‌اسلامی ضربه بزند، به‌نفع ماست، به‌نفع طبقه کارگر و انقلاب است.
ازنظر ما این نوع بحث‌ها فاقد هرگونه ارزشی‌ست، چون ارتباطی به تحلیل‌های مارکسیستی ندارد. این بحث، ریشه در بحث‌های سابق حزب کمونیست کارگری در زمان خود منصور حکمت دارد. بحث این‌که شرایط می‌تواند از بالا تنظیم شود و ما هم از پایین آماده هستیم که انقلاب کنیم. یعنی درواقع، اگر این گفتار را از همین زاویه تفسیر کنیم، ایشان به نتانیاهو می‌گوید، ما بسیار خوشحالیم که دارید حمله می‌کنید؛ بیائید و ضربه‌ای به جمهوری‌اسلامی بزنید، به هر شکلی که مایل هستید؛ بعد مسئله را به ما بسپارید. ما می‌رویم و انقلاب می‌کنیم. درواقع، یک تبانی صورت می‌گیرد. یکی می‌آید و ضربه می‌زند و دیگری هم می‌رود و انقلاب می‌کند. خب، این یک فانتزی‌ست، از نقطه‌نظر بحث‌های سیاسی مارکسیستی یک شوخی‌ست؛ و اصولا همان‌طور که اشاره کردم، ریشه در بحث‌های منصور حکمت دارد. این دوست ما از همان مواضعی که حکمت در زمان حیات خودش مطرح می‌کرد، دنباله‌روی می‌کند. حالا اگر بعدا فرصتی باشد به بحث‌های منصور حکمت و این‌که دقیقا چه ربطی به این مطلب دارد، خواهیم پرداخت.
این بحث مشخص و استدلال‌های این چنینی، دولت سرمایه‌داری را مورد تحلیل قرار نمی‌دهند. در این تحلیل‌ها صحبتی از انقلاب سوسیالیستی که خواهان سرنگونی نظام سرمایه‌داری باشد، مطلقا به‌میان نمی‌آید؛ صرفا یک سلسله صحبت‌های روبنایی می‌کنند، به هیجان می‌آیند و شعارهای خیلی پرطمطراقی می‌دهند. منتها این شعارها نه عملی هستند و نه این‌که اصولا خودشان قصد عملی‌کردن آن‌را دارند. مثلا در این مورد که به این آقای ناتانیاهو بگوئیم بسیار خب، لطفا شرایط را برای انقلاب ما هموار کنید ، حزب ما می‌آید و انقلاب می‌کند. مسلما پاسخ نتانیاهو این خواهد بود: چه دلیلی دارد که ما قدرت را به شما تحویل بدهیم، می‌رویم سراغ دوستان و مرتبطین خودمان در سازمان سیا. اگر قرار است این‌ها سرنگون بشوند رضا پهلوی را می‌آوریم که بسیار به ما نزدیک‌تر است چرا قدرت را بدهیم به شما؟
ما در حال حاضر وارد جنگ تمام‌عیار با اسرائیل نشده‌ایم، فعلا جنگ سرد است و علائم این جنگ سرد هم دیده می شود. این یکی به آن یکی اعتراض می‌کند، یکی حمله می‌کند و حمله را از قبل اطلاع می‌دهند؛ بعد تبانی می‌کنند. همین حالا این اتفاقات دارد می‌افتد. مثلا جمهوری‌اسلامی از طریق نماینده‌ مذاکره‌کننده‌اش گفته اگر مثلا حمله در این حد باشد ما دیگر جواب نمی دهیم، منتها حمله بیش‌تر از این نباشد. مذاکرات این چنینی علائم جنگ سرد است. گاه هم کُرکُری‌خوانی یا رجز خوانی می‌کنند و قهرمان‌بازی درمی‌آورند که بیش‌تر از آن‌که واقعیت داشته باشد نمایشی برای رضایت تماشاگران و مخاطبین خودشان است. اما در پشت پرده تبانی‌ها در جریان است.
خب، اگر قرار است آقای نتانیاهو این کار را بکنند، چرا باید قدرت را تحویل یک جریان کمونیستی بدهند؟ علاوه براین، برای حمله نظامی به‌ویژه حمله زمینی و فرستادن قشون، سرباز و تجهیزات باید شرایط جغرافیایی و سیاسی آماده باشد. سرنگونی هم بدون وجود شرایط معین جهانی و محلی ممکن نیست. ما شاهد سرنگونی قذافی در لیبی و صدام در عراق بودیم. اما برای سرنگونی آن‌ها ابتدا پیش‌شرط‌هایی ایجاد کردند. امپریالیسم برای سرنگونی با نیروی نظامی تدارکات لازم را فراهم کرد، ولی در وهله نخست دولت به‌اصطلاح جایگزین را ایجاد کردند. مثلا در مورد عراق پنجاه، شصت جریان و حزب مختلف را دور هم جمع کردند و یک حکومت در تبعید ساختند؛ و بعد حمله نظامی کردند. یعنی قبلا جایگزین مورد نظرشان را تعیین کردند. آقای نتانیاهو که حمید تقوایی را به‌عنوان جایگزین مورد نظرخودش انتخاب نمی‌کند. اگر قرارباشد حمله‌ای صورت بگیرد مطمئن باشید که جایگزین هم آماده شده که مستقر کنند.
نکته بعدی اذهان عمومی مردم کشورهایی مانند آمریکا در رابطه با حمله نظامی‌ست. در زمان صدام، نظرسنجی‌ها نشان داد که هفتاد هشتاد درصد از مردم آمریکا آماده حمله نظامی هستند و دولت آمریکا پس‌از آن دست به حمله نظامی زد؛ در لیبی هم به همین ترتیب. حمله نظامی با هدف جایگزینی انجام می‌شود؛ آن‌هم یک جایگزینی که از قبل ترتیبات آن داده شده باشد. دولت آمریکا در حال حاضر جایگزینی برای این رژیم ندارد، رضا پهلوی مطلقا یک شوخی‌ست. از او به‌عنوان اهرم فشار در مذاکرات برجام استفاده کردند، مجاهدین هم همین‌طور. بنا به نوشته کنت تیمرمن یکی از ماموران سازمان سیا در کتاب اخیرش به‌نام شمارش معکوس برای بحران، سیا تامین مالی شبکه‌ای برای رضا پهلوی را برعهده گرفت تا بر سر میز مذاکره با رژیم بگویند: اگر شما این شرایط را قبول نکنید ما رضا پهلوی را تقویت می‌کنیم و رژیم هم عقب نشینی بکند و یک سری معاملات صورت بگیرد، اما خود این نویسنده اذعان می‌کند که رضاپهلوی نه آمادگی و نه خمیره رهبری را دارد.
بنابراین درحال حاضرآلترناتیوی نیست. اذهان عمومی آمریکا و اروپا هم که آماده پذیرش تهاجم نظامی نیست. حال در چنین شرایطی استدلال‌هایی مانند این‌که بیائید این جنگ را به نیابت از ما بکنید، و اگر حمله کنید، ما از آن دفاع می‌کنیم، حمایت می‌کنیم، و بعد ما می‌رویم و قدرت را می‌گیریم، سفسطه‌بازی محض است. قضیه بچه‌ایی‌ست که برای رضایت خاطر خودش یک‌سری حرف‌های پوچ می‌زند و کسی هم به این حرف‌ها ترتیب اثر نمی‌دهد، چون اصولا پایه عینی ندارد. ما به این بحث‌ها که هرکسی بیاید هرچه می‌خواهد بکند، فقط این دولت برود، نقد داریم. از این طریق که انقلاب نمی‌شود. ما به‌عنوان مارکسیست‌ها تنها در یک‌مورد خواهان سازمان‌دهی انقلاب هستیم که بتوانیم قدرت دولتی سرمایه‌داری را سرنگون کنیم و دولت کارگری جانشین آن بشود. بحث ما که رژیم چنج نیست، رژیم چنج یعنی این‌که، تغییر رژیم، مانند تغییرات ۱۰۰ سال اخیر ایران، از زمان رضاشاه، شاه و خمینی تا خامنه‌ای، که دولت‌های سرمایه‌داری هستند دوباره اتفاق بیفتد، اما چهارچوب نظام را نگه داریم، فقط رژیم را تغییر بدهیم. خب این‌که مطلقا بحث مارکسیستی نیست. اگر آقای تقوایی مانیفست کمونیست را با دقت بخواند، متوجه می‌شود که اصولا مسئله به‌زیر سوال‌بردن و سرنگونی کل نظام سرمایه‌داری و جایگزینی آن با حاکمیت کارگری‌ست. گفته خود مارکس است: «حاکمیت کارگری باید به‌قدرت برسد» ما نمی‌توانیم بگوییم حالا شما حمله کنید، بعد ما در میانه شلوغی داخل می‌شویم و قدرت را به‌دست می‌گیریم.
أولا، شما کی هستید که قدرت بگیرید؟ طبقه کارگر که شما را به‌عنوان حزبش انتخاب نکرده، آیا شما در این ۴۵ سال توانستید حتی یک اعتصاب عمومی در داخل ایران سازمان بدهید؟ ، لطفا فراخوان بدهید توده‌های کارگر که دارند همین حالا در خوزستان مبارزه می‌کنند به فراخوان حمید تقوایی یک ساعت اعتصاب عمومی بکنند. خب، کسی برای این نوع بحث‌ها پشیزی ارزش قائل نیست .اصلا کسی شما را نمی‌شناسد و از کجا آمده‌اید؟ در خارج کشور حزب طبقه کارگر ایران را ساخته‌ اید که ربطی به سازماندهی انقلاب کارگری در ایران ندارد.
درنتیجه این نوع بحث‌ها به ابتذال کشیده می‌شود. فعلا شرایطی است که ما باید دخالت‌گری موثر بکنیم تا دست امپریالیسم کوتاه شود. دست امپریالیسم یعنی همین آقای نتانیاهو، آقای نتانیاهو نماینده امپریالیست‌هایی‌ست که اسرائیل را ساختند. نتانیاهو هر اقدامی را پس‌از مشورت دقیق با این‌ها انجام می‌دهد، اگر اینها خواهان اقدامی نباشند آن اقدام هم نمی‌شود. بایدن مشخصا به نتانیاهو گفته به تأسیسات اتمی رژیم دست نزند.
دخالت‌گری موثر یعنی سازمان‌دهی کارگران برای سرنگونی نظام سرمایه‌داری در ایران.درنتیجه اگر ما به‌عنوان کمونیست‌ها بگوییم حالا که اسرائیل دارد حمله می‌کند بد نیست، هرکس به‌رژیم ضربه بزند، خیر است؛ نخیر، این چنین نیست، از لحاظ تاریخی هم این چنین نیست، ما شاهد بودیم که در دوران پیش‌از سرنگونی شاه هم دقیقا همین بحث‌ها رایج شد. اپوزیسیون می‌گفت فعلا شاه را سرنگون کنیم بعد راجع به حکومت بعدی صحبت می‌کنیم. این ترفند طرفداران خمینی بود. شاه سرنگون شود همه مسائل حل می‌شود. دیدیم که چه شد. قدرت را گرفتند، تمام گرایش‌های کمونیستی که مدافع خمینی بودند و می‌گفتند او بورژوازی ملی یا خرده بوروا مرفه ا‌ست، و از آن حمایت کردند، سازمان چریک‌های فدایی‌خلق پیکار، مائویست‌ها، سربداران؛ همه آن‌هایی که از آمدن خمینی به امید حل مسئله بعد از سقوط شاه حمایت کردند، خودشان قربانی شدند. مسئله این‌گونه حل شد.
ما نمی‌توانیم با دولت‌های سرمایه‌داری تبانی کنیم و از آنها بخواهیم که فعلا به ما حمله کنید، تا فضای جامعه باز شود بعد ما انقلاب می‌کنیم. سرمایه‌داری که خواهان انقلاب سوسیالیستی نیست؛ اگر لازم بدانند خودشان کودتا می‌کنند، سازمان‌دهی هم می‌کند. همان اشتباه تاریخی چپ در مسئله سرنگونی شاه. اول شاه سرنگون شود بعد درباره آینده تصمیم می‌گیریم. بحث‌های آقای حمید تقوایی هم از همین دست بحث‌هاست. «ما کاری نداریم ماهیت رژیم اسرائیل چیست، مهم این است که باعث سقوط جمهوری‌اسلامی بشود» مسلم است که ما هم خواهان سقوط این جمهوری ننگ و نفرت هستیم؛ اما از نظر ما مهم است چه‌گونه این سقوط محقق می‌شود و دولت فردای سقوط کیست. رژیم اسرائیل یک دولت سرمایه‌داری‌ست؛ برای پاس‌داری از نظم امپریالیستی در منطقه انتخاب شده است. یکی از مهم‌ترین تامین‌کننده‌ها و مصرف‌کنندگان بودجه آمریکا است. واقعا ما انتظار داریم چنین دولتی به ایران حمله کند و مردم آزاد شوند؟ طبقه کارگر رها بشود؟ و آقای تقوایی بیاید دستورالعمل صادر کند که انقلاب متحقق بشود؟. خب، واضح است که چنین بحث‌هایی درواقع شوخی‌ست.
کمونیست‌ها برای چنین شرایطی تحلیل مشخصی دارند که در عمل وتاریخا صحت خود را به‌ثبوت رسانده: در شرایطی که دو جبهه ارتجاعی به‌جان هم می‌افتند. پیشنهاد ما تشکیل جبهه سوم علیه هردوی آن‌هاست. ما نمی‌توانیم بگوییم خامنه‌ای و دارودسته‌اش را نمی‌خواهیم، آقای ناتانیاهو با یک حمله نظامی ما را نجات بدهد. خب، این خلاف تحلیل‌های مارکسیستی‌ست. در بین‌الملل اول، درزمان حیات لنین هم دقیقا همین بحث به‌راه افتاد. کائوتسکی از بورژوازی خودی در آلمان دفاع کرد و مسئله تشکیل جبهه سوم را کنار گذاشت. لنین در نقد او جزوه‌ای نوشت. در نقد استادی که وی به تمام مطالب ترجمه‌شده او به روسی پیش‌گفتار می‌نوشت. لنین تا این حد به او اعتماد داشت، اما کائوتسکی در شرایط جنگ به سمت سرمایه‌داری خودی رفت، حفظ نظام سرمایه‌داری داخلی در مقابل سرمایه‌داری بیگانه. لنین در این کتاب به‌درستی او را «مرتد» نامید. از نظر ماهم کسی که در این شرایط بگوید اگر نتانیاهو حمله کند و ما را نجات بدهد، یا این‌که هرکسی حمله کند، خوب است، حداقل یک مرتد به‌شمار می‌آید. این موضع درواقع یعنی زیر پاگذاشتن اصول اولیه مارکسیستی و تجارب تاریخی جنبش‌های بین‌المللی کمونیستی. فقط باید روشن کرد چنین اظهار نظری از روی نادانی‌ست یا آگاهانه گفته شده است. بحث‌هایی از این سنخ که در چنین شرایطی از طرف عده‌ای که‌ خودشان را «کمونیست» و «مارکسیست» می‌دانند، مطرح می‌شود، ابدا ارتباطی به تجربه‌های تاریخی ایران و جهان ندارند. مسئله ما سازمان‌دهی مستقل کارگران در ایران است. امروز کارگرانی در داخل ایران هستند که به این نتیجه رسیدند که هم به رژیم و هم به اسرائیل نه بگویند و تدارک ساختن جبهه سوم، یعنی جبهه انقلاب را ببینند. جبهه انقلابی که قرار است نظام سرمایه‌داری را پایین بکشد. قرار است دست‌های امپریالیسم را کوتاه کند و رژیم سرمایه‌داری کنونی را سرنگون نماید.
بحث مدافعین حمله اسرائیل، درواقع طرح آلترناتیو مشخصی در مقابل قدرت‌گیری طبقه کارگر است . آلترناتیو سازش با امپریالیسم، سازش با بخشی از نمایندگان امپریالیسم در قالب استقبال از حمله نظامی نتانیاهو به ایران. سازشی که درواقع، خیانت به منافع طبقه کارگر است. این ویژگی جریانات خرده‌بورژوا رادیکال است که مدام در حال نوسان بین نظام سرمایه‌داری و انقلاب کارگری هستند و بنا به سمت وزش باد به آن طرف می‌روند. حالا این جریان به اسم «کمونیسم کارگری» باشد بخصوص در داخل ایران توهم ایجاد می‌کند، اگرچه بسیاری از جوانان و همچنین کارگران مبارز وقتی این اسم را میبیند می‌پرسند این‌ها که هستند؟ چه می گویند؟ اما به‌هرحال این نام اغتشاش نظری ایجاد می‌کند.
حالا چرا حمید تقوایی مسئله اسرائیل را مطرح کرده؟ خب این برمی‌گردد به نظرات پیشوایش، منصور حکمت، من فقط یک نقل قول می‌آورم که روشن شود چرا ایشان این بحث را می‌کند. منصور حکمت طی مصاحبه‌ای با صفا حائری سردبیر ایران‌پرس سرویس در سال ،۱۹۹۹ حدود بیست‌و‌سه سال پیش می‌گوید اختلاف اساسی ما با اسرائیل در این است که این کشور بر اساس مذهب بنا شده است. خب، این یعنی چه؟ یعنی ما مشکلی با این نداریم که سرمایه‌داری‌ست؟ مشکلی نداریم که طبقه کارگر را استثمار می‌کند؟ مشکلی نداریم که به حقوق دمکراتیک میلیون‌ها نفر در منطقه تجاوز می‌کند؟ مشکلی نداریم که جاسوس می‌فرستد به این‌جا و آن‌جا و پول هنگفتی از امپریالیسم امریکا می‌گیرد تا ژاندارمی منطقه را برعهده داشته باشد؟ تنها مشکل ما این است که براساس «مذهب» بنیان نهاده شده؟ خب این واقعا سخنی کاملا بی‌ارتباط به تحلیل‌های مارکسیستی‌ست.
مشکل ما با افراد، یا دولت‌ها و یا سیستم‌هایی که وجود دارند این است که آیا این نظام‌ها سرمایه‌داری و در حال تحمیق توده‌ها و استثمار طبقه کارگر هستند یا نه. در نتیجه مسئله ما تحلیل طبقاتی از هر جامعه است، نه تحلیل این‌که جامعه ای مذهبی هست یا خیر! خب این‌ها یهودی هستند اما این به مفهوم آن نیست که ما با یهودی ستیز هستیم و با یهودی‎بودن آن‌ها مشکل داریم. مشکل ما استثمارگری این دولت است نه یهودی بودن آن. آقای منصور حکمت در بیش‌تر مقالاتی که در مورد جمهوری‌اسلامی نوشته این رژیم را «اسلام سیاسی» خطاب می‌کند. معنای «اسلام سیاسی» چیست؟ این واژه از نظر مارکسیستی چه مفهومی دارد؟ اسلام سیاسی نماینده چه طبقاتی‌ست؟ مارکسیست‌ها تحلیل طبقاتی می‌کنند. این دولت سرمایه‌داری است که رژیم حاکم برآن جمهوری‌اسلامی‌ست یا دولت سرمایه داری است که رژیم حاکم بر آن یک رژیم صیهونیستی است. تغییر اسلام سیاسی یا یهودی سیاسی به‌معنای تغییر رژیم است نه تغییر دولت سرمایه داری.دولت سرمایه‌داری پایدار می‌ماند و رژیم ها تغییر می کنند. هدف ما تغییر دولت سرمایه‌داری‌ست، رژیم چنج نیست! اما این‌ها مرتب به دنبال رژیم چنج می‌گردند. این رژیم سرنگون شود، یک رژیم دیگر بیاید و ما هم در این رژیم آینده سهمی داشته باشیم. اما دولت سرمایه داری همواره مسکوت گذاشته می شود.
دقیقا همان سیاست‌های حزب توده در داخل ایران که با تغییررژیم موافق بودند و از رژیم خمینی هم دفاع می‌کردند، با امید این‌که چند نفر از آن‌ها را در کابینه رژیم قبول کنند. حزب توده در دوران قوام‌السلطنه هم همین سیاست را دنبال کرد، در مورد خمینی هم همین کار را کرد. به توده‌های وسیعی خیانت کرد تا شاید بتواند سهمی در کابینه یک دولت سرمایه‌داری نصیبش شود.
اگر در بحث‌های منصور حکمت هم دقت کنیم در تحلیل نهایی به همین‌جا می‌رسد. وی به جای پرداختن به علت اصلی مخالفت با رژیم اسرائیل و یا جمهوری‌اسلامی که ذات و ماهیت سرمایه‎دارانه حکومت آن‌هاست، به ویژگی‌های به‌خصوص «رژیم اسلامی یا یهودی» اشاره می‌کند؛ مثلا دولت اسرائیل مذهبی‌ست، یا رژیم ایران اسلامی است، اسلام سیاسی است. بنابراین آیا اگر مذهبی‌بودن دولت اسرائیل و یا اسلام سیاسی! را از میان برداریم همه مشکلاتی برطرف شود؟سوال ما اینست که «قدرت دولتی» که بعدا جایگزین می‌شود چیست؟ این مطلب نامشخص و مسکوت می‌ماند. آیا منظورشان این است ائتلافی صورت بگیرد بین مثلا سوسیال‌دموکرات‌ها، سلطنت‌طلب‌ها و همچنین طرفداران حزب کمونیست‌کارگری با حفظ یک دولت سرمایه‌داری! ممکن است برخی بگویند منصور حکمت به روشنی گفته حکومت کارگری، که ما هم قبول می‌کنیم، اما همه طرفداران انقلاب دومرحله‌ای هم همین را می‌گویند، حتی حزب توده. این گفته منصور حکمت یک اشتباه کلامی نیست. بگذارید این مطلب را کمی بازتر کنم.
مارکس پس‌از کالبدشکافی نظام سرمایه‌داری و شناخت بحران‌ها و چگونگی کارکرد آن به این نتیجه رسید که این فرماسیون مشخص به دلایل ذکرشده قابل اصلاح نیست و باید با نظامی کاملا متفاوت به‌نام حکومت سوسیالیستی جانشین شود. البته او به توضیح دقیق این نظام جدید نپرداخت، که نمی‌توانست هم بپردازد، اما خطوط کلی آن‌را مشخص کرد. پس از مارکس، لنین در کتب‌هایش نظام روسیه را یک دولت سرمایه‌داری اعلام کرد و سپس جانشین آن‌ را تعریف و مستقر کرد، دولت شوراها. در همان زمان هم منشویک‌ها، عناصری در درون حزب بلشویک و حتی در اوائل خود لنین هم هنوز نقش بورژوازی را خاتمه‌یافته نمی‌دیدند و معتقد به انقلاب دموکراتیک و سپس سوسیالیستی بودند. ولی از مرحله‌ای این نگرش تغییر کرد، وقتی‌که کرنسکی قدرت را به‌دست گرفت. در آن‌زمان بلشویک‌ها تشکیلات منسجم و قدرت‌مندی بودند و توانستد در عرض مدت کوتاهی سکان انقلاب را به سمت سوسیالیسم بچرخانند.
همه این مقدمه را گفتم که توضیح دهم: شما برای تعیین دولت جانشین باید ابتدا پدیده‌ای را که می‌خواهید سرنگون شود به‌درستی تعریف کنید. وقتی می‌گوئیم مشکل دولت اسرائیل مذهبی‌بودن آن‌است و یا اسلام سیاسی موجب همه گرفتاری‌هاست، یعنی یک تعریف ارائه داده‌ایم. مشکل سرمایه‌داری نیست، مشکل این شکل از رژیم است، در نتیجه اگر این شکل عوض شود مشکل نیز تا حدود زیادی کاهش می‌یابد و در فضای پس از تغییر می‌شود سوسیالیسم را مطرح کرد. بازهم ممکن است کسانی بگویند کجای این مطلب اشکال دارد، لنین هم در ۱۹۱۷ همین کار را کرد. در جواب باید گفت امروز پس‌از بیش از ۱۰۰ سال از انقلاب اکتبر، دیگر توهمی نسبت به سرمایه‌داری وجود ندارد که ما بخواهیم آن‌ها برای حل مشکل قدم جلو بگذارند. اگر آن‌ها حل‌کننده مشکلات بودند که تا به‌حال حل کرده بودند. ثانیا آن تشکیلات بلشویکی قدرتمند دوران لنین که پایه در کارگران داشت در کجای معادله این آقایان پیدا می‌شود؟
منصور حکمت به‌روشنی می‌گوید مشکل با اسرائیل مذهبی‌بودن رژیم است و حمید تقوایی همین را می‌گوید. مابا اسرائیل مشکلی نداریم و از این حمله حمایت هم می‌کنیم چون مقدمات انقلاب را فراهم می‌کند. انقلاب از بالا و با کمک نیروهای خارجی.
آقای منصور حکمت در ادامه آن مصاحبه می‌گوید: «اسرائیل به لحاظ سیاسی مدرن‌تر دموکراتیک‌تر و غربی‌شده‌ترین کشور منطقه است» (۱). این یعنی چه؟ حالا بگذریم از این‌که همین یک‌ساله نشان داد که ابدا این‌طور نیست و این دولت حتی به خواسته‌های مخالفان داخلی خودش هم توجهی ندارد و در رابطه با فلسطین که ابدا. زن، بچه، بی‌گناه و با‌گناه را تحت توجیه دفاع از خود می‌کشد. همین چندهفته پیش صدها هزارنفر داخل اسرائیل برعلیه سیاست‌های نتانیاهو تظاهرات کرده بودند و ایشان با نیروی ویژه به سراغ مردم رفت. حالا اگر همه این‌ها را نادیده بگیریم، دموکراتیک‌تر یعنی چه؟ مثلا سر مردم را با شمشیر نمی‌برد با پنبه می‌برد؟ تفاوت این دموکراسی بورژوایی، که حکمت و تقوایی عملا از آن دفاع می‌کنند، با دموکراسی اسلامی در کجاست؟ یکی با ورژن اسلامی می‌آید و سر طبقه کارگر را با شمشیر می‌زند و آن دیگری هم کماکان سر طبقه کارگر را قطع می‌کند، اما متمدنانه. بنابراین دموکراتیک‌تر یعنی چه؟ از نقطه نظر ما دموکراتیک تر یعنی دموکراسی کارگری در حکومت سوسیالیستی. ما طی این سال‌ها در همه نقاط جهان، از افغانستان گرفته تا قلب آمریکا و اروپا دیدیم که وقتی منافع سرمایه‌داری به‌خطر بیفتد سرمایه‌دارها با تمام قوا حمله نظامی می کنند. همین حالا آمریکا و اروپا دموکراسی‌شان تا حدی برایی دارد که در بیانیه‌ها کشتار فلسطینی‌ها را محکوم می‌کنند اما برای کشتار اسلحه می‌فروشند، حتی در بمباران هم شخصا کمک می‌کنند. درحالی‌که وقتی می‌خواستند جلوی رفتار غیردمکراتیک صدام و قذافی را بگیرند تمام خاک این دو کشور را اشغال کردند. چرا به اسرائیل نیرو نمی‌فرستند که جلوی کشتار را بگیرد؟ چرا به فلسطین نیرو نمی‌فرستند که علیه کشتار بجنگد؟
دموکراسی این‌ها یعنی نادیده گرفتن حق صدها هزار نفر که علیه نتانیاهو تظاهرات داشتند و چند سال پیش منجر به کناره‌گیری او شد، اما امروز بی‌توجه به گذشته، و بی‌توجه به اعتراضات فعلی، دوباره سرکار برگشته و جنگ به‌راه انداخته، یا حداقل با بهانه حماس یک‌سال است که دارد مردم غیرنظامی را بمباران می‌کند. دموکراسی این‌ها یعنی بی‌توجهی به همه اعتراضات کارگری و مردمی اروپا و آمریکا در یک‌ساله گذشته در مخالفت با جنگ و اقدامی نکردن در جهت توقف آن.
بنابراین مسئله دموکراسی که منصور حکمت مطرح می‌کند چیزی به‌جز توهم دموکراسی نیست. او از دموکراسی اسرائیل تقدیر می‌کند. می‌گوید خیلی بهتر از مثلا دمکراسی ملک‌حسین یا ملک‌فهد است. آن‌ها این دمکراسی را ندارند. خب این یعنی چه؟ آیا ما به‌عنوان یک مارکسیست به‌دنبال برقراری دموکراسی بهتر و غربی‌تر هستیم یا دموکراسی سوسیالیستی پس‌از انقلاب کارگری؟ مهم نیست که در ذهن منصور حکمت چه می‌گذشته که چنین مفاهیمی را طرح می‌کند، مهم این است که افراد ناآگاه، با تاثیر از این گفتار به تقدیس دموکراسی نوع اسرائیلی بپردازند و در برقراری آن بکوشند!
در همان مصاحبه از آقای حکمت می‌پرسند اگر شما به‌قدرت برسید با اسرائیل چه رابطه‌ای برقرار می‌کنید؛ می‌گویند «اگر ما در قدرت باشیم دولت اسرائیل را به‌رسمیت می‌شناسیم». نمی‌گویند حق ملت یهود و فلسطین را برای ایجاد یک دولت دموکراتیک به رسمیت می‌شناسیم، بلکه دولت پاسدار امپرالیسم در منطقه را به‌رسمیت می‌شناسیم. دولت سرمایه‌داری اسرائیل که کلیه حقوق دموکراتیک فلسطینی‌ها را نادیده گرفته و روزانه در حال گسترش خاک اسرائیل از طریق تجاوز و کشتار فلسطینی‌هاست، به رسمیت می‌شناسیم.
این که دولت فرانسه، ایتالیا و آمریکا نیست که ما به‌عنوان یک دولت سرمایه‌داری تا هنگامی‌که به حقوق ما تجاوز نکند، به‌رسمیت بشناسیم، این دولتی‌ست که ۷۰ سال تجاوز کرده، امروز هم دارد می‌کند، به دور دو میلیون نفر دیوار می‌کشد و عملا زندانیشان می‌کند. چه‌طور می‌شود چنین دولتی را به رسمیت شناخت؟ ما به‌عنوان مارکسیست‌ها حق ملت یهود و فلسطینی را به یک اندازه به رسمیت می‌شناسیم و به آنان می‌گوئیم پایان این جنگ‌افروزی‌ها و هم‌زیست مسالمت‌آمیز تنها زمانی ممکن خواهد بود که از شر دولت‌ها و نیروهای جنگ‌افروز خلاص شوید و زحمتکشان خودتان قدرت را به دست بگیرند. ما چنین کشوری را به‌رسمیت می‌شناسیم.
حالا پیرو این نظریه، آقای حمید تقوایی است، دارد سیاست‌های منصور را دنبال می‌کند. مهم کلمات اطلاعیه نیستند روح حاکم بر آن است که هنوز طنین نظرات سال‌ها پیش منصور حکمت را دارد. هنگامی‌که سابقه آقای حمید تقوایی را ارزیابی و تفسیر کنیم و سخنانش را در ارتباط با تحلیل‌های مارکسیستی بسنجیم، آن‌وقت می‌توانیم باقدرت بگوئیم که این نظرات در صف مقابل طبقه کارگر قرار گرفته است، حتی اگر نام «کمونیسم کارگری» داشته باشد. این در واقع فریب است، فریب توده‌ها. می‌گوید من «کمونیست کارگری» هستم اما درعین حال، اسرائیل تجاوزگر و اشغال‌گر را به‌رسمیت می‌شناسم. این انتقاد تنها از سوی ما مطرح نمی‌شود، یاران سابق و اینک گسست‌کرده تقوایی نیز همین انتقاد را می‌کنند. گرایش‌هایی که تا حدودی تغییر موضع داده‌اند. مانند؛ فعالان حزب کمونیست‌کارگری، حزب کمونیست‌کارگری – حکمتیست، حزب کمونیست‌کارگری – حکمتیست، خط رسمی.
این حزب‌سازی ‌هم ماجرای مضحکی شده است.از طرف دیگر اضافه بر طیف «کمونیسم کارگری»، سه تا «حزب کمونیست» داریم، دو تا حزب کمونیست ایران و آن ور حزب کمونیست ایران – مائویست، آن‌قدر احزاب بی‌محتوا و بی‌ارتباط به طبقه کارگر ساخته شده که مفهوم «حزب کمونیست» به مضحکه کشیده شده است.
حزب کمونیست روسیه یک‌سال‌ پس‌از انقلاب پیروزمند روسیه در ۸ مارس ۱۹۱۸ اعلام موجودیت کرد، قبل‌از آن بلشویک‌ها یک گرایش بودند. درون طبقه کارگر به‌شکل مخفی مبارزه کردند، طبقه کارگر را سازمان‌دهی کردند و به شوراها کمک کردند تا به حاکمیت برسند. این‌جا ما حزب پشت حزب می‌سازیم. این حزب‌سازی در واژه، این بزرگ‌نمایی‌ها، درواقع فریب است و باید افشا شود. باید به دلیل همین اقدامات و موضع‌گیری‌ها افشا شود. خوشبختانه پیشتازان کارگری در داخل ایران بسیار ورزیده شده‌اند. آن‌ها این احزاب را قبول ندارند. اما متاسفانه این احزاب همچنان پافشاری می‌کنند.
حالا هم در چنین شرایطی آقای حمید تقوایی دنباله‌روی از همان سیاست‌های منصور حکمت می‌کند: مبارزه سیاسی را از بار طبقاتی خالی‌کردن و ادامه بحث‌های بورژوایی درباره دموکراسی. ما چند سال پیش همه نظرات منصور حکمت را از همه زوایا مورد نقد قرار دادیم و این نقدها در یک جزوه ۲۲۰ صفحه‌ای نوشته شده است (۲)
من با عرض معذرت به انتقاداتی مانند «این اطلاعیه حمید تقوایی این‌شکلی نوشته شده، نه آن‌طور»یا این‌که «لغتی که تفسیر می‌کنیم آن‌جا نیامده و بد است که به منصور حکمت نسبت بدهیم و ما نباید این حرف را بزنیم» و غیره جواب نمی‌دهم. این‌ها حرف‌های بی‌ارتباطی هستند. مارکسیست‌ها یک پدیده را ایستا و در حال حاضر نمی‌بینند. تحلیل‌های سیاسی ما بر اساس سابقه و اقداماتی‌ست که در گذشته اتفاق افتاده و به امروز کشیده شده است. مشخصا در مورد اسرائیل، توهم از قبل بوده، امروز هم هست. بنابراین اِشکال صرفا لغوی نیست که گفته اسرائیل حمله کند. در واقع پشتوانه این جمله مرتبط می‌شود به گفته خود منصور حکمت که می‌گوید اسرائیل را به‌رسمیت خواهیم شناخت، مشکلی ندارد، دموکراتیک‌ترین دولت منطقه است.
همین دولتی که ما امشب در موردش صحبت می‌کردیم. همین دولتی که تا لحظه حاضر نزدیک به ۵۰ هزار نفر را کشته، به‌بهانه این‌که دارد با حماس و حزب الله می‌جنگد. اگر حماس این‌قدر جنگنده داشت که وضع شکل دیگری به‌خود می‌گرفت. از کی تا به‌حال کودک شیرخواره یا ده، پانزده ساله جنگجوی حماس شده است، پیرزن‌ها و پیرمردها چه‌طور؟ چه گونه می‌شود کلمه دموکراتیک را به چنین دولت منتسب کرد؟ و آیا ما به‌غیر از دموکراسی کارگری – سوسیالیستی دموکراسی کامل دیگری داریم؟
در پایان می‌خواستم بگویم که ما به هیچ وجه قصد توهین و یا اتهام‌زنی به کسی را نداریم. می‌خواهیم تبادل نظر کنیم. مشاهده هم که کردید. ما رسما و علنا از حمید تقوایی، یا یکی‌از نماینده‌های ایشان دعوت کردیم که در این بحث برای پاسخ‌گویی با حق زمان برابر شرکت کنند و کسی نیامد. در گذشته هم اگر به سازمان یا حزبی نقد سیاسی داشتیم از رهبرانشان دعوت کردیم که بیایند و متقابلا بحث‌شان را مطرح کنند. ولی خب متاسفانه نمی‌آیند. چنین روندی هرگز به پالایش اندیشه‌ها منجر نمی‌شود. هرکس پادشاه ا‌ست و فقط خودش درست می‌گوید و با کسی هم مناظره‌ای ندارد. معلوم است که در چنین شرایط ما حتی یک‌قدم هم جلوتر نمی‌رویم.
قصد ما مطلقا تحریف مواضع یا دشمن ورزی و یا طرح مسایل شخصی و غیره نیست؛ اصل ‌منافع طبقه کارگر است و تحقق انقلاب سوسیالیستی. این مسائل نیاز به شفاف‌سازی دارد. نیاز دارد که رهبران عملی طبقه کارگر تجارب غنی صدوهشتاد سال مبارزه طبقاتی کارگران جهان را بیاموزند و مارکسیسم را بشناسند و براساس آن عمل کنند. با تشکر .
(۱)
مصاحبه اى با منصور حکمت ـ نوشته صفا حائرى سردبير ايران پرس سرويس
https://www.m-hekmat.com/fa/3220fa.html
(۲)
نقدی به «رادیکالیسم خرده بورژایی» منصور حکمت

*مواضع منصور حکمت درمورد دولت اسرائیل/ مازیار رازی

*نقد مواضع حزب کمونیست کارگری در قبال اسرائیل / مازیار رازی


Google Translate